فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۴۱ تا ۱٬۲۶۰ مورد از کل ۱٬۵۱۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی سه مفهوم «پایه»، «تکیه دومین» و «تکیه متناوب» در نظریه های واج شناسیِ نوایی می پردازیم. این سه مفهوم، در بررسی های آواشناختی و واج شناختی در زبان فارسی، عمدتاً نادیده گرفته شده اند. مشخص کردنِ حدود و مرزهای پایه در هر زبان، بر اساس تکیه آن زبان صورت می گیرد و بنابراین به حوزه واحدهای زبرزنجیری و، به طور مشخص، به قلمرو واج شناسیِ نوایی مربوط می شود. در واقع پیش نیازِ مشخص کردنِ مفهوم پایه در هر زبانی، از جمله فارسی، تعیینِ تکیه دومین و تکیه متناوب است. در این تحقیق، که به روش توصیفی و نظری انجام شده است ما ابتدا نظریه های موجود درباره تکیه دومین در فارسی را همراه با توضیحاتی در رد یا تأئید آنها آورده ایم و پس از آن احتمال وجود تکیه متناوب در فارسی و نظریه های موجود در این حوزه را بررسی کرده ایم. در مرحله بعد دستگاه تکیه ای و پایه های فارسی و مقید یا نامقیدبودنِ هرکدام به صورت جداگانه مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. بر اساس نتایج این پژوهش و با توجه به اینکه تکیه متناوب در زبان فارسی وجود ندارد، بدون توجه به وجود یا نبود تکیه دومین، این زبان دستگاه تکیه ایِ نامقید دارد. یافته های این تحقیق همچنین وجود سطحی به نام پایه را، به عنوان محلی برای تعیین تکیه در سلسله مراتب نواییِ فارسی، رد می کند و بر آن است که در نظر گرفتنِ پایه در زبان فارسی، کار تحلیل تکیه را دشوار می کند. الگوی تکیه فارسی را به آسانی می توان با بررسی تعامل واج شناسی و ساختواژه و تعیین اصولی بر همین اساس، تبیین کرد.
PERSAN SCIENTIFIQUE
رتبیل و پیل
تغییرات تلفظی واژگان فارسی هنگام استفاده درگفتار رسمی زبان نوشتاری ترک زبانان تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان عنصر اصلی فرهنگ است و چند زبانگی دقیق ترین بازتاب چند فرهنگی است. کشور ما را به اعتباری می توان چند زبانه دانست، زیرا که در درون مرزهای سیاسی خود اقوام مختلفی را جای داده که هر کدام از آنها همچنان که دارای فرهنگی کم و بیش خاص خوداند، دارای زبان خاص خود به عنوان یکی از عناصر فرهنگی خود نیز به شمار می روند.اقوام مختلف، در عین حال که هر یک از مراحل تاریخ اجتماعی خود را به شکل خاصی پیموده اند، هیچ وقت به حالت انزوا نزیسته اند بلکه در حال ارتباط با اقوام دیگر به سر برده اند. همین مسئله ارتباط اجتناب ناپذیر جوامع بشری، به تنهایی می تواند دلیل کافی برای تأثیر متقابل زبان های آنان دریکدیگر باشد. به این ترتیب، زبان درگذرزمان، تحت تأثیر زبان همسایه قرار می گیرد و دچار تحول و دگرگونی می شود، به طوری که در سیر عادی و طبیعی خود حتی ناگزیر به قبول کلمات بیگانه می گردد، منتها اثراین قرض گیری را معمولاً با مجزا ساختن واژه ی مورد نظر از وابستگی های دستوری زبان اصلی و تعدیل و تغییر آن براساس قوانین آوایی خود از بین می برد. بنابراین، کلمه ای که به این شکل وارد زبان می شود با قواعد خاص تطبیق یافته و خللی در استقلال زبان وارد نمی سازد.
بر اساس بررسی انجام یافته، زبان آذری نیز پس از قرض گیری واژه های فارسی به دلایل مختلف )پرکردن خلاء فرهنگی، اعتبار اجتماعی زبان قرض دهنده و... (تغییراتی را در سطح آوایی به روی واژه وارد کرده است که می توان آن را معلول فرآیندی دانست که طی آن، واژه های قرضی، خود را با ساخت آوایی زبان قرض گیرنده تطبیق می دهند و تلفیق لازم در آنها صورت می گیرد.
در این مقاله سعی برآن بوده تا قواعد واجی حاکم بر فرآیندهای واجی که با عمل کردن تعدادی از آنها نمودهای روساختی وام واژه ها به دست می آید کشف و معرفی شوند. این فرآیند ها )هماهنگی واکه ای، همگونی همخوان ها، فرآیند مربوط به ساخت هجا، فرآیند درج واکه – تقویت و تضعیف) با قاعده های مختلف، با استفاده از توصیف تغییرات حاصله در مشخصه های واجی و گاهی با استفاده از متغییر های α و ß و قواعد گشتاری بیان شده اند.
تأملی بر مبحث «وجهیّت های» زبانی با تأکید بر نقش افعال شبه معین در تکوین نظام معرفت شناختی در مثنوی معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از جمله ابزارهای زبانی که می تواند محقق را در بررسی ارتباط میان گوینده و مخاطب یاری رساند، «وجهیت ها»ی زبانی است که معمولاً در قالب کنش های کلامی عاطفی نمود می یابد. نظر به این که کنش های عاطفی لازمة گونه هایی از متون به شمار می رود که ذهنیت ها، احساسات و ارزش های گوینده در آن پر رنگ تر جلوه می کند، از این رو، در مثنوی نیز که به سبب برخورداری از چند گونگی ادبی، به گوینده امکان می دهد که از خاموشی روحانی خود، به شیوه ای مؤثر و خلاق بیرون آید و زبان را همچون واقعیتی اجتماعی و در مسیر ایجاد رشد و ارتباط با مخاطب به کار گیرد، تنوع جهات زبانی امری انکارناپذیر است.
با توجه به ویژگی های زبان عرفانی، مطالعة آن قسم جهت های زبانی که حیثیت هستی شناختی و معرفت شناختی متن را منعکس می سازد، حائز اهمیت است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد که چگونه گوینده با استفاده از گونه ای از جهت ها که از نظر «منطقی» شهرت دارد، توفیق یافته است تا اندیشه ها و احوال خود را در قالب واژه ها بریزد و از این طریق، مخاطب را از نظام فکری و ارزشی خود بیاگاهاند. به همین منظور، این مقاله، ضمن اشاره به دسته بندی های ارائه شده از جهت های گوناگون زبانی، ابتدا به تبیین ارتباط میان افعال شبه معین جهت دار با نظام معرفت شناختی حاکم بر متن می پردازد و سپس متن را مطابق با این ابزارها تجزیه و تحلیل می کند.
بررسی تغییرات نحوی در روند ترجمة قرآن کریم به زبان فارسی بر مبنای نظریة ایکس تیره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر در چارچوب نظریة ایکس تیره2 به بررسی تغییرات نحوی در ترجمة قرآن کریم از زبان عربی به زبان فارسی پرداخته و متن مبدأ و متون مقصد را با یکدیگر مقایسه کرده است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی نوع گروه های نحوی در متن قرآن کریم و بررسی نوع و میزان تغییرات این گروه ها در روند ترجمه و مقایسة متن عربی و دو ترجمة فارسی آن است.
در این مطالعه، بررسی علمی و کاربرد گروه های نحوی در فرآیند ترجمه عبارت است از: مقایسة کاربرد گروه های محتوایی3 اسمی و فعلی، مقایسة کاربرد گروه های نقشی4 تصریف، متمم نما و حرف تعریف در متن مبدأ و دو متن ترجمة آن به فارسی. از این رو ساخت های نحوی دو زبان با یکدیگر، مقایسه و تفاوت های ساختاری آن ها مشخص می گردد و آنچه در این مطالعه مورد نظر است، بررسی پیکره ای قرآن، شناسایی مقوله ها و تعیین نوع تغییر و تبدیل آن ها به یکدیگر در ترجمه های فارسی آن ها است تا چگونگی نوع و میزان تغییرات دستوری یا تغییرات معنایی در مسیر ترجمة قرآن به زبان فارسی مشخص شود.
همخوان انسدادی چاکنایی در پیوستار وضعیت چاکنای
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر به بررسی گونه های همخوان انسدادی چاکنایی در جایگاه های مختلف واژه، در گونة گفتاری فارسی تهرانی، می پردازد. بررسی شواهد صوت شناختی نشان می دهد که تولید گونه های آوایی متنوع این همخوان، شامل انسداد چاکنایی، واک بازداشته یا جیرجیری و کشش واکه به جبران حذف یا تضعیف آن، در مجموع بافت های مستعد وقوع همخوان انسدادی چاکنایی در جایگاه های آغازی، میانی و پایانی واژه، منطبق بر پیوستار واک سازی در حنجره است. پرده های صوتی در حنجره، به هنگام عبور جریان هوای ششی، وضعیت های مختلفی به خود می گیرند که این امر، به نوبة خود، باعث تغییر در میزان باز بودن فضای چاکنای می شود. این تغییر به صورت پیوستاری است؛ به طوری که با تغییر وضعیت چاکنای، به تدریج از حالت کاملاً بسته به نیمه باز و سپس به کاملاً باز، به ترتیب، جلوه های آوایی انسداد کامل (وضعیت بی واکی)، واک جیرجیری، واک اصلی و در مواردی نیز واک نفسی بروز می کنند که هر یک متناظر با یکی از واجگونه های همخوان انسدادی چاکنایی است.
رسائل: سینیه
بررسیِ تأثیر پوششِ صورت بر ویژگی های آکوستیکی سایشی های بی واک زبان فارسی: پژوهشی در چارچوب آواشناسی قضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر در چارچوب آواشناسی قضایی به بررسی تأثیر پوشش های مربوط به صورت بر ویژگی های آکوستیکی سایشی های بی واک //f, s, ʃ در زبان فارسی می پردازد. این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که آیا پوشش های مربوط به صورت بر ویژگی های آکوستیکی سایشی های بی واک //f, s, ʃ تأثیر می گذارد؟ به این منظور، صدای پنج گویشور زن فارسی زبان در محیط آزمایشگاهی و در پنج موقعیت عادی، دارای ماسک جراحی، ماسک پلاستیکی، کلاه اسکی و کلاه کاسکت موتورسواری ضبط شد. نمونه های آوایی با استفاده از برنامه ی PRAAT نسخه ی ۳۴، ۲، ۵ مورد تجزیه و تحلیل آکوستیکی قرار گرفت و تحلیل آماری داده ها و مقادیر به دست آمده از بررسی آکوستیکی نمونه های آوایی با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی ۰/۲۱ صورت گرفت. پارامترهای مربوط به مشخصه های طیفی و شدت سایش مانند مرکز تجمع انرژی، قله ی طیفی و شدت برای تحلیل انتخاب شد. تحلیل داده ها نشان می دهد که پوشش های صورت به طور معناداری بر مقدار شدت، قله ی طیفی و مرکز تجمع انرژی سایشی ها بی واک //f, s, ʃ تأثیر می گذارد که این امر به دلیل اختلالاتی است که برخی پوشاننده ها در جریان تولید آواها به وجود می آورند و در نهایت ویژگی های آکوستیکی آواها را نیز تحت تأثیر قرار می دهند. همچنین نتایج حاکی از آن است که بیشترین میزان تغییرات در شدت سایشی-های بی واک مورد بررسی در حالت دارای کلاه کاسکت و بیشترین میزان تغییرات در مرکز تجمع انرژی در حالت دارای کلاه کاسکت و ماسک پلاستیکی رخ داده است. نتایج نشان می دهد که قله ی طیفی سایشی های بی واک /f, s, ʃ/ نسبت به شدت و مرکز تجمع-انرژی شان تغیرات کمتری داشته است.
بررسی پیکره بنیاد تأثیر عوامل نقشی در قلب نحوی کوتاه فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأثیر تکیة واژگانی بر ویژگی های کیفی واکه های ساده زبان فارسی
حوزههای تخصصی:
در برخی زبان ها کیفیت واکه در هجای بی تکیه تغییر می کند. در آواشناسی فیزیکی، این ویژگی یعنی عدم حصول ویژگی های کیفی ایده آل واکه در شرایطی خاص و گرایش واکه ها به سمت مرکز فضای واکه ای را، کاهش واکه ای می نامند. تحقیقات پیشین نشان داده اند که فضای واکه ای فارسی در هجای بی تکیه کوچک تر و مرکزی تر از هجای تکیه بر است و بر این اساس تغییر کیفیت واکه را یکی از همبسته های صوت شناختی تکیة واژگانی در زبان فارسی دانسته اند. در پژوهش حاضر، تأثیر تکیه بر دیرش و ویژگی های کیفی واکه های سادة فارسی در هجای باز تکیه بر و بی تکیة واژه های دوهجایی در گفتار 14 زن و مرد فارسی زبان به لحاظ صوت شناختی بررسی شد. نتایج نشان داد که دیرش واکه در هجای باز بی تکیه کاهش می یابد، اما فضای واکه ای نه تنها کوچک تر و مرکزی تر نمی شود، بلکه نسبت به حالت تکیه بر گسترده تر نیز هست.کیفیت واکه ها در هجای باز بی تکیه تغییر می کند، اما این تغییر به لحاظ آماری برای همه واکه ها معنی دار نیست. پژوهش های پیشین نشان داده اند که در شرایطی که دیرش کاهش می یابد، اندام های گفتاری می توانند سریع تر حرکت کنند تا ویژگی های ایده آل واکه حاصل شود و کاهش دیرش لزوماً با کاهش فضای واکه ای همراه نیست. بر این اساس، نمی توان در مورد تغییر کیفی واکه ها و کاهش واکه ای در هجای بی تکیه در زبان فارسی حکم کلی داد، چرا که عواملی چند از جمله میزان شمردگی گفتار، نوع هجا، طول و نوع واژه در کنار تکیه بر ویژگی های کیفی واکه تأثیر می گذراند.
بررسی ویژگی های ممیز مقولات نقشی: آغازگر، مبتدا و کانون در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساخت افعال گویش مزینانی: پلی از پهلوی به فارسی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با رویکردی توصیفی انتقادی و هدف ثبت و ضبط ویژگی های ساختواژی باستانی افعال گویش فارسی مزینانی (سبزوار- خراسان رضوی) صورت گرفت. در این بررسی، ساختمان درونی افعال حال ساده و وجه التزامی آن، ماضی ساده، ماضی نقلی، منشأ و حضور «است» در صیغگان آن و نیز آینده ساده توصیف شده و در برخی موارد با نظیر خود در زبان فارسی میانه مقایسه گشت و این نتایج حاصل شد: الف) شناسه های فاعلی این گویش همبستگی بیشتری با نظیر خود در فارسی میانه نشان می دهند تا فارسی معیار؛ ب) ساخت ماضی ساده نیز به دو شیوه، یکسان با معیار و متفاوت با آن، به چشم می خورد؛ ج) ساخت ماضی نقلی امروز، هم در این گویش و هم در معیار، بازمانده ی تلفیقی از دو سازوکار نقلی سازی در دوره ی میانه تلقی و ساختار درونی آن به صورت «صفت مفعولی + تکواژ نمود ماضی نقلی + شناسه فاعلی» قلمداد شد؛ د) در مجموع، رفتارهای دوگانه ی پیش گفته و نتایج مذکور یادآور «فرضیه ی اکتساب دوگانه» هاوکینز بوده و حاکی از حالت بینابین این گویش در مقایسه با فارسی معاصر و میانه است. مضافاَ، رد پایی نیز از نظام مطابقه ای ارگتیو دیده شده که صرفاَ با یک فعل، اما، هم در زمان حال و هم گذشته، تولید می شوند.
انیسان، انبسان
نقش پادگفتمانی استعارة زبانی در ترمیم فرایند ارتباطی در نامه های نیما یوشیج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر گفتمانی، عرصه ی فرایند تولید معناست و عناصر مختلفی در شکل گیری این فرایند دخیل هستند؛ استعاره یکی از عناصر معناساز در انواع گفتمان ها است. این مقاله با رویکرد نشانه- معناشناختی، نگاهی تازه به نقش پادگفتمانی استعاره در فرایند تولید معنا و چگونگی برقراری ارتباط در گفتمان نامه های نیما یوشیج دارد. منظور از نقش پادگفتمانی، به کارگیری استعاره به عنوان یک شگرد از جانب گفته پرداز در جهت برجسته سازی بخشی از گفته، تأثیرگذاری هرچه بیشتر بر مخاطب، حمایت از گفته، ترمیم روابط زخم خورده، سرپوش گذاشتن بر عواطف و احساسات، القای حسی خاص به مخاطب و ... در گفتمان است. این پژوهش بر آن است تا نقش استعاره را در شکل گیری معنا و انسجام بخشی به گفتمان نشان دهد و نقش های پادگفتمانی استعاره را در ترمیم و بازسازی گفتمان بررسی کند. از این رو مهم ترین کارکردهای ارتباطی استعاره را در نامه های نیما دسته بندی کرده و مورد تجزیه و تحلیل قرار داده است.
پرسش زمان در مائده های زمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قلم ۱۳۸۶ شماره ۶
حوزههای تخصصی:
"انسان در برابر گذر زمان وارد عمل شده از خود واکنش نشان می دهد. این واکنش ها، به واقع، به شکلی در خلال تصاویر شاعرانه آثار بشری نمود کرده اند. ژید، در کتاب مائده های زمینی، مثال های بارزی از این نمودها را به نمایش گذاشته است: وی در تصویری خویشتن را زندانی زمان چرخه ای در یک زندگی نباتی می بیند که هر چند تمایلاتی گذرا به لایتناهای عالم ملکوت دارد ولیکن دست و پای خویش را در خواهش هایی شدیدا زمینی، بسته می بیند به گونه ای که بهشت موعود را در همین عالم خاک می طلبد و در پی این طلب دست به دامان «حیله» هایی می شود تا او را به «آمیزه ای همگون» از تضادهای درونیش برسانند. با دست آویزی به «سیاست جدال با زمان» و با فرو رفتن در درون سیالیتی از زمان شبه برگسونی، ساری و جاری در بیکران فضا، ژید به زایشی از یک «جز کامل» رهایی بخش و بهشتی می رسد که در واقع خود، معنا و مفهوم زمان مطلق است. لیکن نکته اینجاست که این «جز کامل» پس از جستجوهای طولانی، نهایتا در تصویری از صحرای خشک زمینی حلول می کنند که سرزمین آرمانی او را می سازد یعنی همان بهشت مطلوب. حال سوال اینجاست که چرا صحرا؟ چه نوع تصویری از زمان این فرود به صحرا را پس از «سیاست جدال» در نزد ژید توجیه کرده است؟ ما همگام با ژید به چرخه هایی متفاوت از زمان بر می خوریم که مرتبا تکرار می شوند تا آنجا که در بیکران صحرا، در دانه های شن وارسته از قید زندگی نباتی، آینه ای از بینهایت خویش را در می یابند. آنجا تمامی چرخه های زمان به خودی خود از هم می گسلند و در چرخه ای واحد با جریانی یکتا پیش می روند و مفهومی از زمان خلق می کنند که دوام آن ابدی است، یکتاست و جاری در حال. زمانی که تمام چرخه های ذهنی و گذرا را در خود هضم نموده است.