فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۸۱ تا ۴۰۰ مورد از کل ۱٬۸۵۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
که یرکگور زیست اندیشوری است که در تقسیم بندی خویش از مرحله های زندگی ، سپهر دین را فراتر از اخلاق، عقل و زیبایی شناسی برشمرده است. عین القضات همدانی نیز ساحت عرفان و طریقت را با عنوان «طور وراء عقل» نامگذاری کرده و ادراک عرفانی را فراتر از ادراک عقلی و ادراک حسی می انگارد. در این مقاله ما به بررسی همسانی ها و ناهمسانی های این دو شیوه ی زیست ( سپهر دین و طور وراء عقل) از نگاه این دو زیست اندیشور پرداخته و ویژگی های مشترک آنان را که سرسپردگی، بی قاعدگی، فردیت، بیان ناپذیری و انفسی بودن است، بازگو می نماییم. هم چنین کلید ورود به سپهر دین که از نگاه که یرکگور نومیدی و طلب است را با آن چه عین القضات شرط پای گذاشتن به طور وراء عقل می داند، یعنی شک و طلب، با هم می سنجیم و از پی آن دو، مقام ابلیسی و محمدی عین القضات را به ترتیب با دو مقام ایمان ابراهیمی و عشق مسیحایی که یرکگور بازخوانی می کنیم.
آیا عرفان نظری ممکن است؟(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
عرفان نظری از علومی است که در حدود قرن هفتم هجری در جهان اسلام، عمدتا به ابتکار محیی الدین ابن عربی شکل گرفت و از آن زمان تاکنون در حوزه های معنوی و حِکمی اسلامی مطرح بوده است. این علم عهده دار ارائهٴ جهان بینی عرفانی است و در آن یافته های شهودی عرفا تجزیه و تحلیل و احیانا بر دعاوی آنان استدلال عقلی یا نقلی می شود. اما استخراج یک جهان بینی نظری از تجربه های عرفانی، هنگامی میسر است که اولا شهود عرفانی را ممکن بدانیم؛ ثانیا فی الجمله برای آن اعتبار و حجیت قائل باشیم؛ ثالثا به توانمندی عقل بر فهم شهودهای عرفانی معتقد باشیم؛ رابعا تجربهٴ عرفانی را قابل توصیف و بیان بدانیم. اینها از مهمترین پیش فرض های امکان عرفان نظری است. اما این پیش فرض ها چه از سوی برخی از عرفا و چه از طرف برخی فلاسفه در شرق و غرب، همواره مورد مناقشه بوده است. بنابراین، امکان عرفان نظری به عنوان یک علم، وابسته به اثبات این پیش فرض ها است. مفروضات مزبور از مبادی تصدیقی عرفان نظری است که باید در «فلسفهٴ عرفان نظری» تحقیق شود. از سوی دیگر، از آنجا که عرفان نظری و فلسفهٴ اولی، مسائل مشترک بسیاری دارند، توجیه علمی همچون عرفان نظری، در گرو پاسخ به این پرسش است که تفاوت عرفان نظری با فلسفهٴ اولی، به ویژه فلسفه هایی که رنگ وبوی عرفانی دارند، چیست.
مقایسة نمادپردازی نور و سیاهی در شهود عارفانه در طریقة کبرویه و مسیحیت شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
فنای صفاتی از دیدگاه مولانا و مایستر اکهارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بعد وجودشناختی و معرفت شناختی الهیات سلبی در آثار عارفان ادیان و سنت های گوناگون عرفانی بر دو رکن استوار است: خدا و نفس. در الهیات یا یزدان شناسی سلبی، چنانکه از عنوان آن نیز پیداست، تأکید عارفان بر جنبه های ناشناختنی و ناگفتنی خداوند یا به تعبیر دیگر سخن از ذات خداست. از ذات ناشناختنی و ناگفتنی خدا با تعابیری استعاری نظیر تهیا، واحه، عدم یا نیستی و بی نام یاد می شود. اما در آثار برخی عارفان سده های میانه ی مسیحی، هم چون مایستر اکهارت، و نیز برخی از عارفان قدر اوّل عرفان اسلامی، همچون مولانا و شمس تبریزی، در پاره ای فقرات تأکید و تکیه از ذات خدا به سوی ذات نفس میل می کند. در آثار مولانا و اکهارت، از ذات نفس با تعابیری نظیر وحدت، بساطت، تاریکی و تهیا یاد می شود. برخی صاحب نظران نظیر دنیس ترنر، از این چرخش و این ویژگی ها بر وزان الهیات سلبی یا یزدان شناسی سلبی، از تعبیر انسان شناسی سلبی سود برده اند. در این جستار، ما بحث از این چرخش نگاه و ویژگی های پیش گفته را ذیل تعبیر فنای صفاتی بررسی می کنیم. در ادامه، نخست مهم ترین مقومات و بنیادهای اخلاقی فنای صفاتی در آثار مولانا و اکهارت را بر می رسیم و سپس به دو پیامد از مهم ترین پیامدهای پارسایانه ی فنای صفاتی، یعنی فقر و تبتل (انقطاع)، در آثار این دو عارف می پردازیم. فقر آموزه ای است که در آثار هر دو عارف، به وضوح و به کرات، دیده می شود اما تبتل از مختصات و شاید از ابداعات نظام اندیشگی و ساختار الهیاتی آثار مایستر اکهارت باشد.
تأملی در عالم خیال از دیدگاه برخی از فلاسفه و عرفا(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
قوهٔ خیال و عالم صور خیالی، حلقهٔ واسط میان عالم عقلی و عالم جسمانی است. در تاریخ فلسفه اسلامی، از زمان فارابی تا عصر حاضر، بحث از خیال از مباحث بسیار مهم بوده و در حل بسیاری از مسائل، مانند مسئله شناخت، ربط حادث به قدیم و حیات اخروی مدد برساند. بعضی از صاحب نظران، این توجه را از ممیزات فلسفهٔ اسلامی دانسته اند.
در این تحقیق ما به طور اجمالی در صدد بیان آرای فارابی، ابن سینا، سهروردی، ملاصدرا و ابن عربی دربارهٔ عالم خیال هستیم؛ تا ضمن بررسی دیدگاه ها، به بیان نکات اختلافی و اشتراکی آنها در این مسئله بپردازیم.
فلسفه عرفان عملی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هنگامی که از بیرونِ یک علم دربارهٴ ساختار و چارچوب کلی آن می اندیشیم و در باب مسائلی چون چیستی، موضوع، مبادی، مسائل، روش و غایت آن می پرسیم، در قلمرو فلسفهٴ آن علم قرار داریم. یکی از علومی که در زمین فرهنگ اسلامی رویید، عرفان عملی است. علم عرفان عملی از سلوک عرفانی سخن می گوید و عناصر، مراحل و موانع آن را برمی رسد. سرنوشت عرفان و صحت و سقم و تکامل آن در گرو تنقیح مباحث عرفان عملی است. تنوع و تفاوت فِرَق و طریقت های عرفانی، اولا و بالذات به تفاوت در عرفان عملی آنها برمی گردد؛ چنانکه ارزش و اعتبار تجربه های عرفانی نیز تا حد بسیاری وابسته به برنامهٴ سلوکی سالک است. از این رو، تنقیح مباحث عرفان عملی در پیشبرد عرفان و تصحیح و تدقیق آن و پیشگیری از انحرافات ضروری است. برای تنقیح عرفان عملی، لازم است ساختمان کلی آن را مطالعه کنیم. تنقیح مبادی و مبانی و کاوش در حدود و ثغور و مداقه در منابع و روش و توجه به مناسبات این علم با دیگر علوم و بازکاوی ساختار و اصول کلی آن، راه را بر تحول و نوآوری در این حوزه می گشاید. برخی از مباحث یادشده در آثار سنتی عرفانی به اجمال مطرح شده است، اما وقت آن رسیده است که به «فلسفهٴ عرفان عملی» همچون دیگر فلسفه های درجه دوم، به نحو استقلالی و تفصیلی بپردازیم. پیدا است که چنین امری فراتر از گنجایش یک مقاله است. از این رو در این مقاله به برخی از مهم ترین عناصر این بحث به اجمال می پردازیم و سایر مباحث مربوط را به توفیق و مجالی دیگر وامی گذاریم.
عرفان و عقلانیت(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
عرفان اصیل اسلامی با درون مایه های معرفتی عمیق و برتر از دیگر روش ها، راهی استوار برای بار یافتن به ساحت حقیقت عالم است. تبیین و تحلیل این نظام، بر اساس نظام عقلانی و ارائه تصویری عقل پذیر، از مسائل عرفانی، دغدغهٴ نوشتار پیش رو است.
آذری اسفراینی
تحلیل افکار و معرفی آثار شیخ احمد جام
حوزههای تخصصی:
احمد جام از عارفان بنام قرن پنجم و ششم هجری (440ـ536) صاحب آثار متعدد و اندیشه های ژرف و عمیق عرفانی است که پایه بسیاری از سخنان صوفیانه است. آثاری چون: رساله سمرقندیه، سراج السائرین، روضه المذنبین، مفتاح النجات، بحار الحقیقه، انس التائبین، کنوز الحکمه، فتوح الروح، اعتقادنامه، زهدیات، تذکیرات و دیوان اشعار؛ و اندیشه های عارفانه ای که در این مقاله از رهگذر اصطلاحات عرفانی شیخ دنبال شده اند. اصطلاحاتی چون: اخلاص، توبه، توحید، تقوا، توکل، سماع، شکر، صبر، عشق، عقل، فقر، معرفت که بیشترین تکیه گاه فکری شیخ هستند. او توحید را اصل همه اعمال و توبه را بر همگان واجب، و شرط پذیرش اعمال را اخلاص می داند. برای اتقیا دو مقام قائل است و از توکل به عنوان مخ اخلاص و ستون ایمان و پل یقین یاد می کند. سماع را به استناد آیات قرآن جایز می شمارد. در باب شکر و صبر، شکر را بر صبر فضل می نهد. در باب عقل و عشق، آن دو را در ارتباط با یکدیگر می داند و معتقد است هر که عقل او اندک تر باشد زودتر عاشق می شود. سرانجام در باب فقر «نیستی را در هستی می داند» و معرفت را به دو نوع خاص و عام منقسم می کند.
مسئولیت اخلاقی از دیدگاه ابن عربی
حوزههای تخصصی:
یکی از مشکلات اخلاقی در نظام های عرفانیِ مبتنی بر وحدت وجود، تبیینِ چگونگی مسئولیتِ اخلاقی آدمی است. ابن عربی معتقد است که حقیقتی جز خداوند وجود ندارد و هر فعلی چه خوب تلقی شود چه بد فعلِ خداوند است. نتیجه ی ظاهری این باور «جبر مطلق» و رفع مسئولیت آدمی در قبالِ افعالِ منتسب به اوست. اما عارفان با قبولِ نوعی اختیار برای آدمی، وی را مسئولِ اعمالِ خود می دانند. حلّ این تناقضِ ظاهری، در گرو دقت در معنای وحدت وجود؛ و تجلی خداوند در صورتِ آدمی است. انسان جلوه ی کامل تمامی صفات الهی است و از آنجا که خداوند به یقین دارای قدرت و اختیار است، آدمی نیز موجودی است که در اختیار داشتن، مجبور است. خدا فاعل کردارهای انسان است و این از آن روست که هستی خدا، همان هستیِ انسان یا هستیِ جهان است. ذات حق، مرحله ی اجمال است و جهان مرحله ی تفصیل. از این رو اگر با دیدگاهی وحدت گرایانه به موضوع نظر کنیم، جز حق را، وجودی نیست و طبیعتاً هر فعلی، فعلِ خداوند است و اگر از دیدگاه کثرت گرایانه دقت شود، انسان گونه ای هستی خواهد داشت و به تَبَع این هستیِ خود، فاعل کردارهای خویش خواهد بود؛ فاعلیتی که مسئولیت، لازمه ی آن است. دلِ آدمی که؛ در عرفان، حقیقتِ وی محسوب می شود، در مقابلِ رعیتِ خود که همان اعضاء و جوارح و قوای مختلف است، مسئولیت دارد، هم چنان که در برابر خداوند و دیگران مسئول است. نگرشِ ابن عربی در موارد مذکور مورد قبول ملاصدرا و اکثر پیروان وی تا زمان حاضر، واقع شده است و ایشان کوشیده اند آن را با زبانی فلسفی تقریر کرده و براهینی عقلانی بر آن اقامه کنند.
نگاه عرفانی به اختلاف عقاید و ادیان بررسی دیدگاه قونوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قونوی در رسالة رسالهٴ مستقلی با عنوان الرسالة المفصحة عن منتهی الأفکار و سبب اختلاف الأمم و نیز در برخی دیگر از آثار خود به بررسی مسألمسئلهٴة اختلاف عقاید و ادیان و پی جویی از علت یا علل آن پرداخته است. او هر چند در وهلهٴة نخست از این اختلاف تبیینی معرفت شناختی به دست می دهد و تلقیات و برداشت های گوناگون و یا دلایل و براهین مختلف در قبول و رد عقاید را علت اختلاف آنها قلمداد می کند، ولی در این مرحله متوقف نمی ماند و با ارجاع اختلاف های معرفت شناختی به امور هستی شناختی در نهایت این اختلاف ها را معلول توجهات ادراک کنندگان و آنها را نیز تابع مقاصد و اهداف آنان و مقاصد و اهداف را نیز تابع اختلاف مزاج ها و روحیات افراد و محصول تفاعلات بین روح و جسم، و آنها را نیز در غایتِ امر معلول یا محصول اختلاف در آثار تجلیات اسماییی متعین و متعدد در مرتبهٴة قابل ها و به تناسب استعداد آنها می داند و بدین ترتیب، اختلاف عقیده در مرتبهٴة عقل نظری در خصوص امری واحد را مسئأله ای طبیعی دانسته، به تبع آن اختلاف ادیان و عقاید دینی را نیز امری ناگزیر و لازمة لازمهٴ تجلیات اسمای الهی قلمداد می کند.
معاد جسمانی از دیدگاه ابن عربی
حوزههای تخصصی:
ابن عربی معاد را هم روحانی و هم جسمانی می داند . از نظر وی، ماهیت حقیقی معاد و حشر ، جمع شدن نفوس جزیی درنفس کلّی است . معاد جسمانی نیز دارای دو کیفیت متفاوت برای بهشتیان و دوزخیان است. زیرا حشر جسم بهشتیان به شکل دنیوی نیست ؛ بلکه جسم محشور شدة آنها ، جسم لطیف ملکوتی است که موسوم به جسم طبیعی است و از نشأت عنصری و دنیوی برتر است و خواصّ دنیوی ندارد . امّا حشر جسم دوزخیان ، به گونة عنصری ، و مبتنی بر مزاج دنیوی است و قابل زوال و تغییر و کون و فساد است ؛ زیرا دوزخیان به علّت اتکاء به دار عنصری و هوا و هوسهای زود گذر دنیوی ، درهای روحانیت برای همیشه به روی آنها بسته است ؛ لذا از عالم عناصر رهایی نخواهند یافت. در این مقاله به بیان دیدگاه ابن عربی در مورد لزوم معاد جسمانی و نیز به کیفیّت این معاد پرداخته شده است .
رهیافت معرفت شناسی به عالم برزخ و عالم خیال از دیدگاه ابن عربی
حوزههای تخصصی:
ابن عربی، برزخ را به معنای حدّ فاصل بین دو چیز می داند که معرفت آن امری عقلانی است امّا وجود آن امری خیالی است. وی مراتب وجودیِ برزخ را به برزخ نزولی (اعیان ثابته) و برزخ صعودی (برزخ پس از مرگ) تقسیم می کند.به زعم وی، مفهوم و مصداق خیال، حقیقتی است که «نه موجود، و نه معدوم» یا «هم موجود، و هم معدوم» است؛ از این رو،اگرچه این امر به ظاهر تناقض نماست امّا نه تنها متناقض نیست، بلکه حاکی از رابطة خاصّی است که بین وجودِ مَجازیِ موجودات ممکن، ووجودِ حقیقیِ واجب الوجود بالذّات برقرار است. وی مراتب وجودی خیال را به خیال متّصل و منفصل تقسیم می کند و مرتبة خواب انسانهای عادّی را در هر دو مرتبة خیال متّصل ومنفصل می داند امّا خواب و مکاشفة انسانهای کامل،از جمله انبیاء و وحی رسالی آنها را مربوط به خیال منفصل می داند.