فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۶۱ تا ۱٬۱۸۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
147 - 170
حوزههای تخصصی:
لفظه "السبیل" تحتمل فی کثیر من النصوص القرآنیه من الدلالات أکثر مما حدّه اللغویون فی کتب القوامیس والمعاجم. وتکشف الدراسات التی تمّت فی کتب وجوه القرآن و الوجوه والنظائر ، أنّ مدلولها یختلف فی الآیات المختلفه حسب السیاق والقرینه فلا یجوز أن نفترض لجمیعها مدلولا واحداً، غیر أنّ کثیرا ممّا ذهب إلیه أئمه هذا الفن وسجّلوه فی کتبهم محلّ النقد والنقاش، ولا یتناسب مع ما روی عن أئمه أهل البیت (b) والمفسّرین. حاولت هذه المقاله أن تدرس تعدد الوجوه الدلالیه لهذه اللفظه فی القرآن الکریم على ضوء نظریه الدلالات المرکزیه والهامشیه بأسلوب وصفی تحلیلی مستعینه بأحادیث المعصومین وآراء المفسّرین من جهه وأن تقارنها بما ورد فی کتب وجوه القرآن الکریم و الوجوه والنظائر من جهه أخرى، ومما توصلت إلیها هذه المقاله أنّ هذه الدلالات متشابهه فی قسم یسیر منها ومختلفه فی معظمها لم یفطن إلى الکشف عن دلالاتها مؤلّفو هذه الکتب.
السیره الذاتیه و ملامحها فی الأدب الفارسی المعاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر السیره الذاتیه نوعا أدبیا شایعاً فی الآداب العالمیه، و أصبح هذا النوع الأدبی محل اهتمام مختلف الأدباء، إذ قام الکثیرون بکتابه سیرهم الذاتیه منذ العقود الماضیه. إن هذا المقال بعد عرض وجیز لمصطلحات السیره الذاتیه، و تعاریفها، و تاریخ نشأتها لدی الأدباء الفرس، یهدف إلی بیان ملامح هذا اللون الأدبی فی الأدب الفارسی المعاصر. فالقاری لایجد حرکه نشطه لهذا النوع الأدبی فی النتاجات الأدبیه الفارسیه المعاصره سواء من ناحیه الکم الموجود لدی أدباء الفرس المعاصرین أو من ناحیه الدراسات النظریه الأکادیمیه بالمقارنه إلی الآداب الأوروبیه أو حتی الأدب العربی المعاصر. و القله القلیله للسیره الذاتیه فی الأدب الفارسی المعاصر لیست محدده المعالم. و إن کان للشعراء و الکتاب الإیرانیین القدامی، فضل السبق فی معالجه السیره الذاتیه فی نتاجاتهم بشکل أو بآخر، علماً بأنها ظهرت منذ العصر القاجاری فی ثوبها الجدید بدافع التعبیر عن الأحاسیس و العواطف الوجدانیه. و هذا المقال یرشدنا إلی أن الخاطره و المذکرات الیومیه تعتبر من فروع السیره الذاتیه کما عالج البحث العلاقه الوشیجه بینها و بین الروایه
شگردهای تمرکززدایی و رابطه میان متن و تصویر در «مجموعه قصص الحیوانات فی القرآن» نوشته وارث الکندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کودک فطرتی تمرکزگرا و همچنین توانایی تمرکززدایی نیز دارد. استفاده از شگرد تمرکززدایی در ادبیّات داستانی کودکان، زمینه ساز تفکّر خلّاق است و آن ها را آماده می کند که بدانند چگونه منطقی بیندیشند و با چه روشی فکر کنند تا به نتیجه برسند. پژوهش گران ادبی در زمینه تمرکززدایی مباحثی داشته اند، امّا به ادبیّات قرآنی کودک نپرداخته اند؛ درحالیکه پژوهش و واکاوی ادبیّات قرآنی کودک بسیار ضروری است. هدف ما در این پژوهش این است که با واکاوی مجموعه داستانی قصص الحیوانات فی القرآن که در حوزه ادبیّات قرآنی کودک نگاشته شده است، پیشگام پژوهش های بیشتر در حوزه ادبیّات علوم قرآنی کودک باشیم. پژوهش پیش رو با رویکرد توصیفی – تحلیلی به واکاوی شگردهای تمرکززدایی پرداخته است و به رویکرد آماری نیز توجّه داشته و در پردازش رابطه متن و تصویر، هر دو راه تحلیل محتوای کیفی یعنی قیاسی و استقرایی را مدّ نظر داشته است. یافته های این پژوهش نشان داد که داستان های این مجموعه از نظر رابطه میان متن و تصویر از شگردهای تمرکززدایی به طور همسان بهره نبرده و با پررنگ ساختن برخی شگردها از دیگر شگردها باز مانده است. به گونه ای که شگرد قرینه ای (31/35 %) و تقابل در زاویه دید (95/25 %)، بیشترین بسامد را دارند و شگرد پس زمینه (42/0 %) کمترین بسامد را دارد.
ثنائیّه المودّه والکراهیه فی العلاقات بین الأدیان دراسه قرآنیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ (۱۴۴۱ ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۵)
287-309
حوزههای تخصصی:
تذهب بعض التیارات الفکریّه والفقهیّه فی العالم الإسلامی خاصّه السلفیّه إلى الإیمان بمبدأ الکراهیه بین الأدیان، بوصفه من وجهه نظرهم الأساس الذی تقوم علیه الشریعه الإسلامیّه، مدّعین أنّ الأصل فی التعامل مع الآخر الدینی هو إضمار الکراهیه له بوصفها مظهراً من مظاهر الغلظه والشدّه ونفی الموالاه. وقد حاول هذا البحث أن یدرس هذه القضیّه من زاویه قرآنیّه، لیتوصّل إلى أنّ فکره الکراهیه لا وجود لها فی النصّ القرآنی إلا تجاه المعتدین على الأمّه المسلمه والإنسان، لا مطلق المختلف معهم فی الرأی والعقیده والدین والمذهب، وأنّ النصّ القرآنی یرکّز على مبدأ المفاصله لحفظ الهویّه، ولیس على مبدأ الکراهیه.
عملیة فهم النص علی ضوء السیاق غیر اللغوی: الشعر، والأمثال، والحدیث عند الزمخشری «سورةآل عمران نموذجا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شغلت دراسة المعطیات السیاقیة الخارجیة منذ أقدم العصور بال العلماء والأدباء فی عملیة فهم النّص فالاهتمام بها قدیم قدم الأبحاث اللغویة. غیر أنّ أهمیتها لا تتجلّی بوضوح إلا عندما تتعلّق عملیة النقد والفهم بالنص الدینیّ، أی: القرآن. ألا تری أنّ المفسّرین بعد نزول القرآن وبدء عملیة فهمه عدّوها حجر الزاویة فی تحدید دلالة ألفاظه بحیث جعلوا الإلمام بها شرطا من جملة الشروط التی ینبغی أن یتحلّی بها مفسّر القرآن. لأنّ الهدف الأساس فی عملیة نقده یتخلّص فی المحافظة علیه ولا شک هی تتطلّب الإحاطة بجمیع ما یمکن أن یکون له وقعٌ فی عملیة الفهم. ولهذا تری أنّ أهمیة السیاق غیر اللغوی جعل الزمخشری یتجاوز عن المستویات اللغویة الظاهریة ک «الصوتیة، والصرفیة، والترکیبیة، والمعجمیة، والدلالیة» ویمیل إلی الإتیان بالأدلّة، والبراهین من السیاق غیر اللغوی. فبناء علی ذلک إنّ هذه المقالة تهدف إلی أن تزیح الستار عن رؤیته فی عملیة استخراج المعنی معتمدة علی معیار الشعر، والأحادیث النبویة الشریفة، والأمثال والحکم، والمسائل الفقهیة. وینصبّ جُلّ اهتمامها علی التفکیر الدلالی المنتمی إلی السیاق غیر اللغوی للزمخشری. والنتائج تؤید صحّة ما نحن فیه، والشّواهد المستخرجة تشیر إلی أنّ السیاق غیر اللغوی یمتزج بین الحین والآخر بالسیاق اللغوی عند الزمخشری للحصول علی المعنی المنشود.
دراسه فی البنیتین الإیقاعیه والدلالیه للقافیه وطرائق استخدامها فی الشعر الفلسطینی المقاوم بعد نکسه 1967م(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و دوم بهار و تابستان ۱۳۹۸ (۱۴۴۰ ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۳)
247-281
حوزههای تخصصی:
تعدّ القافیه من أهمّ مکوّنات النصّ الشعری حیث لا تقتصر وظیفتها فی الإیقاع والتطریب ولاتعتبر مجرّد محسن صوتی فحسب، بل إنّ لها وظیفه دلالیه تبعدها عن هیمنه الوظیفه الصوتیه، ومن هنا اکتسبت هذه التقنیه أهمیه خاصه فی القصیده العربیه الحدیثه عموماً والقصیده المقاومه الفلسطینیه خصوصاً لنقل لطائف المعنی وأحاسیس قائلها. یسعی البحث إلی الکشف عن أنماط القافیه وطرائق ااستخدامها فی الشعر الفلسطینی المقاوم بعد نکسه 1967م ومدی إسهامها فی البنیتین الإیقاعیه والدلالیه اعتماداً علی المنهج التوصیفی – التحلیلی و الإحصائی.توصّل البحث إلی أنّ شاعر النکسه کثیراً ما یوظّف التقفیه البسیطه الموحّده لمرتکز إیقاعی سوی أننّا نلاحظ أنّ الخطیب قد تسیر مساراً آخر حیث تحاول تکوین الانسجام بین الإیقاع والدلاله فی هذا النمط من القافیه. إنّ توظیف القافیه المتقاطعه بموازاه هندستها وانتظامها لا تؤدّی إلا تکوین النتائج الباهره فی المستوی الدلالی للقافیه، غیر أنّ معین بسیسو قد یحاول تکوین طرافه دلالیه ولغویه وإیقاعیه فی هذا النمط من القافیه بتوظیف تقنیه موازنه لغویه وإیقاعیه وجعل القافیه بؤره دلالیه للقصیده. إنّ شاعر النکسه قد خلق قوّه إیقاعیه تعبیریه بتوظیفه النمطین من القافیه المتغیره والمقطعیه وقد نجح فی التلاؤم والانسجام بین الإیقاع والدلاله سوی أننا نجد سمیح صباغ قد یهتمّ بالجانب الإیقاعی دون الدلالی حیث یخلق أجواء إیقاعیه رتیبه بتوظیف القوافی المقحمه الزائده الفقیره دلالیاً.
سوره یونس(ع)؛ دراسه صوتیه دلالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن الدراسات الأسلوبیه تنظر إلى النص الأدبی على أنه وحده متجانسه ومتلاحمه ولا یمکن عزل أجزائها بعضها عن بعض. وهذه المقاله تدرس سوره یونس A من منظارها الصوتی، وهو أحد مواضیع الدراسه الأسلوبیه وتهدف إلى کشف العلاقه بین الصوت والمعنى فی السوره ومدى التلاحم والتناغم بین الأصوات ودلالاتها. تعمدت الدراسه إلى المنهج الإحصائی فی کیفیه توزیع الأصوات الموجوده فی السوره وتحلیلها ودلالتها. واتّضح لنا أن التعبیر القرآنی وظّف الأصوات فی السوره تعبیراً یشعرنا بدلاله السیاق عن طریق إیحاءات الأصوات.ولوحظ أن لهذه السوره وحده ایقاعیه نوعاً ما، بحیث غلب علیها میلها إلى الأصوات المجهوره والشدیده، وأیضاً کثره تکرار الأصوات التی تتصف بالوضوح کأصوات المدّ واللین والأصوات البینیه، وهذا ما نراه مطّرداً فی الکلام العربی، وهی بذلک لم تخالف قواعد اللغه، وإنما سارت على خُطاها. وهذا الإیقاع المنتشر فی السوره سَلِس مَرِن رزین، وقلّما نراه تعلو نبره أصواته أو تخفى کثیراً جداً. جاءت الأصوات فیها متناسقه مع مضامین وغرض الآیات الوارده فیها، بحیث لا یمکن استبدال أصواتها بغیرها وتبقى الآیه على ما هی علیه من الدلاله والجمال.
نقد رتوریک سرود ملی کشور سوریه (با رویکرد نقد ایدئولوژیک از منظر سونیا فوس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد رتوریک یک جریان انتقادی است که از دوران باستان در یونان شکل گرفت، این نقد در یک نگاه وسیع به دو دوره سنتی و مدرن تقسیم می شود؛ در دوره سنتی تنها یک روش نقد است که بر اساس ارکان پنجگانه خطابه ارسطو یعنی ابداع، ترتیب، سبک، حافظه و بیان شکل گرفته است و در دوره جدید و در قرن بیستم، از یک روش انتقادی به یک جریان انتقادی با چشم اندازهای گسترده، تبدیل شده است؛ نقد ایدئولوژیک به عنوان یکی از معروف ترین این چشم انداز ها، با بررسی عناصر آشکار و پنهان ایدئولوژیک در یک اثر به تبیین کارکردهای ارتباطی آن می پردازد و از ایدئولوژی هژمونیک آن پرده بر می دارد، یکی از مهم ترین ژانر ها، در ترسیم باور های ایدئولوژیک سرود ملی است؛ سرود ملی به عنوان آواز وطن پرستانه ای است که در باورپذیری و وحدت یک ملت نقش مهمی ایفا می کند. بر این اساس، پژوهش حاضر بر آن است تا با روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد نقد ایدئولوژیکی از منظر «سونیا فوس»، به نقد و بررسی رتوریکیِ سرود ملی کشور سوریه، به عنوان کشوری با جایگاه استراتژیک و تاریخ تمدن غنی، بپردازد و از رهگذر کاوش در آرتیفکت های آشکار و پنهان زبانی، واژگان و موسیقی، عوامل تاثیر ایدئولوژیکی را در این سروده بررسی کند. چنین استنباط می شود که در سرود ملی این کشور، طبقات معنایی میهن، استقلال و آزادی، وحدت و اتحاد، دین و آیین و فداکاری، پر کاربردترین مفاهیم ایدئولوژیکی اند که با تلفیقی بر آمده از موسیقی، بسامد واژه ها، مخاطب را به اقناع ایدئولوژیکی رسانده اند.
تصویر کتاب البیان فی مرآه الأدب العربی والفارسی در آینه نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره ششم بهار و تالستان ۱۳۹۵ شماره ۱۲ (پیاپی ۷۰)
203-230 صفحه
حوزههای تخصصی:
ماده درسی یکی از چهار رکن اصلی آموزش هر دانشی به شمار می رود که در قالب کتاب، نوشته و یا هر ابزار آموزشی دیگری پا به عرصه وجود گذاشته و در پرتو پیشرفت و تخصصی شدن علوم رشد و تحول یافته است و سطح های مختلف و نیازهای متفاوت فراگیران به آن نوآوری و تنوع مبتنی بر اوضاع آموزشی واحوال مخاطبان را می طلبد. علم بلاغت پس از گذر از دوران ابتدایی حیات خود به دوره بلوغ و شکوفایی خود رسید و وارد زبان فارسی شد که، پس از آن، زبان پژوهان بیش تر به جنبه آموزشی آن توجه کردند و در هر عصری کتاب ها و رساله های آموزشی گوناگونی را به خود اختصاص داده است که این آثار ضمن تکمیل این علم با شیوه های مختلف سعی در آسان سازی آموزش آن، به ویژه برای غیر عرب زبانان، داشته و دارد. کتاب البیان فی مرآهالأدب العربی والفارسی نوشته دکتر علی پیرانی شال با هدف و رویکرد آموزشی کردن بخشی از علوم بلاغت یعنی علم بیان نگارش یافته است. این مقاله سعی کرده است، در راستای بررسی و نقد منابع آموزشی زبان قرآن، به زعم خود با نگاهی منصفانه کتاب مذکور را پژوهش و واکاوی کند و ضمن بیان برجستگی ها و امتیازهای آن نسبت به دیگر آثار مکتوب در زمینه علم بیان به ذکر پاره ای از کاستی های موجود در بخش های مختلف کتاب بپردازد.
خصائص الصور اللمسیة فی القرآن الکریم الثلث الأول نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن الحس أول معین للأدیب فی إبداع صوره الفنیة، إذ إنه یلتقط به مواد صوره من مجالات مختلفة ثم یمزج بعضها ببعض فی خلق أثره الأدبی؛ لذلک قام النقد الأدبی الحدیث بدراسة ارتباط الصور الفنیة بالحواس الخمس الظاهرة. فانقسمت الصور بهذا الاعتبار إلى الصور البصریة، والسمعیة، والذوقیة، والشمیة، واللمسیة. إن المراد من الصورة اللمسیة، کل صورة، تأخذ موادها مما یدرک باللمس، أی تصور مدرکات کالحرارة، والبرودة، والرطوبة، والیبوسة واللطافة، والکثافة وأمثالها. تهدف هذه المقالة إلى دراسة الصور اللمسیة فی الثلث الأول من القرآن الکریم؛ لإلقاء الضوء على جمالیات، تکمن وراء الآیات، والوصول إلى الأسالیب التی وظفها القرآن الکریم لتصویر ما یرتبط بقوة اللمس. ترکزَ بحث هذه الدراسة على کیفیة تجلی الصور اللمسیة فی القرآن الکریم عبر فنون بیانیة وظفها الذکر الحکیم، وفیه إشارة عابرة إلى الصور الحقیقیة التی تصور المدرکات اللمسیة. اعتمد الباحث فی هذه الدراسة على المنهج الوصفی والتحلیلی. توصل البحث إلى نتائج أهمها ما یلی: 1 إن کثیرا من الصور القرآنیة المرتبطة بالقوة اللمسیة، خاصة الحقیقیة منها، جاءت لوصف عذاب نار، مهدها الله للمعاندین والمشرکین؛ 2 جاءت کثیر من الصور البیانیة اللمسیة لترسیم صورة محسة ملموسة من المعانی والأغراض لتقریبها من ذهن السامع، وتثبیتها فی قلبه؛ 3 إن القرآن الکریم اختار المشبه به فی التشبیه والاستعارة من الأمور الحسیة التی واجهها الإنسان فی بیئته، وأدرکها بحواسه، والتی بینها وبین الأغراض أقرب المناسبة، وأشد الارتباط؛ 4 إن کثیرا من الکنایات فی هذا الباب، جاءت للإشارة إلى ما یحسن ستره، ویستقبح ذکره من العورات.
توثیق الحکم المضافه إلی نهج البلاغه «من خلال شرح ابن ابی الحدید»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن عدداً کبیراً من التراث فی مجال الادب العربی مجهول المؤلف أو منسوب إلی عده أشخاص أو یشکک فی نسبتها إلی مؤلف معین، لهذا قام الدارسون فی حقل الأدب بإجراء أبحاث للتأکد من صحه نسبه هذه النصوص إلی مؤلفیها. من المعاییر الموضوعیه الأساسیه التی یمکن استخدامها لتشخیص الأسالیب هی الأسلوبیه الإحصاییه. من طرق الأسلوبیه الإحصاییه هی معادله یول التی اعتمدها هذا المقال لدراسه صحه نسبه الحکم التی أوردها ابن أبی الحدید فی المجلد العشرین من شرحه لنهج البلاغه و نسبها إلی الإمام علی (ع). توصلت الدراسه حسب المعطیات و الأعداد الحاصله إجراء المعادله المذکوره لا یمکن لنا الجزم بأن هذه الحکم صادره عن مصدر واحد و کما لاترفض المعادله نسبه کل الحکم المذکوره إلی الإمام علی (ع). أیضاً تدل النتایج علی أنه یقوی احتمال صحه هذه النسبه إلی الإمام (ع) ویمکننا أن ندعی أنه تصح نسبه أکثر هذه الحکم إلیه من حیث الأسلوب ولهذا تقوی الثقه بهذه النصوص کمصدر من مصادر التشریع أو أحد المعاییر فی ضبط اللغات واستنباط القواعد النحویه. ما توصلنا إلیه من الأعداد والأرقام یکون نتیجه النصوص المختاره المدروسه و لا ینبغی تعمیم هذه النتیجه علی کل الحکم المنسوبه إلا علی سبیل الاحتیاط و کذلک تحتاج صحه نسبه هذه الحکم إلی دراسات أخری تعتمد علی معاییر الأخری
أثر النکسه فی شعر أمل دنقل «دراسه سیمیائیه على ضوء منهجیه مایکل ریفاتر»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعد منهجیه ریفاتر فی السیمیولوجیا من أبرز المناهج التی تعنى بدراسه النص الأدبی لبلوره الظاهره الإبداعیه. فالنص الشعری فی العصر الحدیث أصبح ظاهره أدبیه، یستمد معانیه من الإیماءات التأویلیه والشفرات الأدبیه. ومن هذا المنطلق یمکننا أن نعتمد على سیمیائیه ریفاتر کمنهجیه لإضاءه النص وتأویله. وهذه المنهجیه ترتکز على القراءه التی تنقسم إلى نوعین؛ القراءه الخطیه (القراءه السطحیه) والقراءه الاسترجاعیه التی یقوم بها القارئ المتمکن والمثقف عن طریق تفکیک النص وترکیبه باستخدام ثقافته وطاقاته اللغویه والأدبیه لاستکشاف الفکره الرئیسه التی یقدمها النص. ومن هذا المنطلق قمنا بدراسه تأثیر النکسه فی شعر أمل دنقل على ضوء نظریه ریفاتیر فی سیمیائیه الشعر معتمدین على المنهج الوصفی التحلیلی لنکتشف أثر النکسه فی شعره ومدى تغییر موقفه على مر الزمن وقد توصلنا إلى أن الشاعر کان یصور مواقف الشعوب العربیه من النکسه والسلطه ولهذا کان یتغیر تأثیر النکسه على شعره بناء على نوعیه تداعیاتها على الشعب ووفقا لمنهجیه ریفاتیر وجدنا أربعه ماتریسات (الفکره الرئیسه التی تدور حولها القصیده) فی أشعار أمل خلال هذه الفتره تمثل أربع مراحل مرّت بها الشعوب العربیه والأمر الثانی الذی توصلنا إلیه هو تلاؤم الشخصیات التاریخیه والرموز فی قصائده مع کل مرحله یمرّ بها الشعب.
پردازش تحلیلی بازتاب خیزش های انقلابی الجزایر و عراق در اشعار محمد العید آل خلیفه و معروف الرصافی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهاد و مقاومت تبلور روح ایمان و آزادگی است که در دو قرن گذشته با ظهور پدیده شوم استعمار، مفهوم آرمانی به خود گرفته است. این مبارزه مقدس دست مایه ی هنرنمایی شاعرانی است که نغمه سرایی شان، شهادت نامه پیکرهای خونین ملت هاست. الجزایر و عراق از جمله کشورهایی هستند که آرزوهای ملتشان در دوره ای از تاریخ با دست های پلید استعمار به یغما رفته است. تاریخ معاصر شاهد صفحه ای تاریک و دردناک از ستم های استعمار فرانسه در الجزایر و انگلیس در عراق است که نمود واقعی آن در سروده های پر احساس و واقع گرایانه شاعرانی چون محمد العید و معروف الرصافی قابل مشاهده است. شاعران هم عصری که از نزدیک شاهد بیداد استعمارگران در کشور خویش بوده و همانند ملت خود، بیداد اشغال گران را از نزدیک لمس و درک کرده اند. در جستار حاضر اشعار سیاسی دو شاعر به روش توصیفی- تحلیلی و به صورت تطبیقی بررسی شده که حاوی نتایج مذکور است: دو شاعر با سبکی کلاسیک در اشعار خود از دایره فردیت خارج و به زبان گویای مردم خود مبدل می گردند؛ هر دو شاعر از سنت های عربی و دینی بهره می برند. گرچه اشعار رصافی بیشتر جنبه مذهبی و شعر محمد العید بیشتر بر مدار ملی گرایی می چرخد، هر دو دارای زبان شعری ساده و به دور از تکلف و تصنع هستند و العید از تشبیهات بیشتری نسبت به رصافی استفاده می کند و زبانش تندتر و گزنده تر از اوست. معانی شعر هر دو روشن و از عبارات روان و الفاظ آسان تشکیل شده است. قصاید سیاسی دو شاعر، آیینه تمام نمای دردها، پیکار، پایداری و جان فشانی مردمان مبارز دو سرزمین است. پیوند ناگسستنی نام دو شاعر با حوادث سیاسی تاریخ معاصر الجزایر و عراق، به گونه ای است که بیانگر سیر تحولات سیاسی دو کشور در زمان اشغالگری بوده و نشانگر ابعاد مبارزاتی و التزام اجتماعی و سیاسی دو شاعر است
النقد البنیوی لتقنیات السرد فی روایه "ورّاق الحب" بناءً على نظریه جیرار جینیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۱ الشتاء ۱۴۴۱ شماره ۱
211-237
حوزههای تخصصی:
علم السرد، الذی تتمثل وظیفته الرئیسیه فی دراسه العناصر البنیویه للروایه ، یعدّ أحد الجوانب المهمه للنظریات الأدبیه وقد أثار الکثیر من النقد فی مجال الأدب المعاصر. یعدّ جیرار جینیت[1] ، المنظِّر الفرنسی، ورائد السردیات البنیویه حیث قام بتحدید الفئات المرکزیه الخمسه التی تشکل عناصر السرد لتحلیل القصه والتی تتضمن النظم، والاستمراریه، والتواتر السردی، والشکل والنبره. تهدف الدراسه الحالیه إلى استخدام نظریه السرد لجیرار جینیت علی أساس المنهج الوصفی التحلیلی، لتحلیل روایه وراق الحب للمؤلف السوری المعاصر، خلیل صویلح، والتعرف على التقنیات السردیه المستخدمه فیها. انتهی البحث إلی جمله من الاستنتاجات، من أهمّها: إنّ زاویه رؤیه الروایه تعتمد علی السرد بإستخدام الشخص الأول المفرد وأن الراوی یعتبر الشخصیه الرئیسه فیها؛ تجد هناک فجوه بین زمن السرد والزمن الذی تحدث فیه الأحداث، ویروى الراوی الأحداث بعد الحدث. بمعنى آخر یستخدم التواتر الزمنی فی ورّاق الحب. وسرد القصص بشکل منتظم ولکن الأحداث لاتأتی عن ترتیب زمنیّ متتابع؛ وهذا یشیر إلى أن الروایه لها مفارقه زمنیه. و شاهدنا استخدام عناصر السرد فیها یعنی على نطاق واسع النظم، والاستمراریه والتواتر السردی. [1] . Gerard Genette
دور التأویل فی إدراک المعنى عند حازم القرطاجنیّ فی کتابه المنهاج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ ظاهره التّأویل عند حازم القرطاجنی ترتبط ارتباطاً وثیقاً بإنتاج المعنى الذی یُعدّ نتیجه طبیعیه لعملیّه الإنشاء الأدبی. فالبلاغه عند حازم هی العلم الکلّی الذی تندرج تحت تفاصیل کلّیاته ضروب التّناسب والوضع، ولهذا کانت قراءته فی مجملها تمثیلاً لهذا الإطار البلاغی، وهذا ما تبیّن لنا من خلال معالجه حازم لقضیّه الغموض النّاتجه عن المعنى الإشکالی القابل لتأویلات متعدده. ویأتی الغموض عنده فی المنهج الرّابع تحت عنوان (الإبانه) التی تتجلّى فی مسألتین مهمّتین هما: صحّه المعانی وکمالها. وهذا ما جعل حازماً یصنّف قول شاعر ما، إذا أراد المدح أو الذم، فهو یعمد إلى الوصف وفق اتّجاهات مختلفه منها: وصف واجب، وهو الذی لا یتمّ الغرض إلاّ به، أو ممکن أو معتاد الوقوع، وکلّما توافّرت دواعی الإمکان فیه کان الوصف أوقع فی النّفس ویدخل فی حیّز الصحّه، أو ممتنع، وهو الذی یُتصوَّر وإن لم یقع، وهذا غیر مُستساغ إلاّ على جهه من المجاز، أو مستحیل، وهو الذی لا یمکن وقوعه ولا تصوّره، وهذا أفحش ما یمکن أن یقع فیه جاهل بصناعه الشّعر.
دلالیه البطل فی شعر سمیح القاسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
75 - 84
حوزههای تخصصی:
إن البطل بخصائصه ومیزاته یشکل عماداً للشعر الفلطسینی کعنصر فعال فی الدفاع عن قضیه الاحتلال. وسمیح قاسم بوصفه من أکبر شعراء المقاومه کانت له مساهمات عدیده فی قضیه الاحتلال. وقد تجلّت فی شعره ملامح البطوله کمرآه للمتغیرات السیاسیه والاجتماعیه التی طرأت على رؤیه الشاعر بالنسبه لقضیه الاحتلال. فمن هنا، تتمّ معالجه دراسه دلالیه البطل کمحور أساسی فی شعره، کرکیزه لشعر المقاومه، ویتمّ رصد تحولاته عبر شعره فی المراحل المختلفه من حیاته. فهذه الدراسه التی اتخذت رؤیه توصیفیه تحلیله، اعتمدت على النص الشعری لرصد تحولات البطل معتمده على المنهج السیاقی فی الخروج برؤیه موضوعیه. وقد توصلت إلى أن البطل کنعصر محوری قد اکتسب دلالات مختلفه تبعاً للمراحل التی مرّ بها الشاعر، ففی البدایه تغلب الدلاله الأسطوریه على الموضوعیه، وفی المرحله الثانیه یأخذ البطل جانباً سلبیاً کدلاله على الضیاع وفقدان الهویه وتأخذ شیئاً فشیئاً الدلاله الموضوعیه والتعایشیه فی الغلبه على الدلاله المقاومه وتتراوح دلالیه البطل فیما بین الخذلان والسلبیه والحیره، وقد یضاف إلى دلالاته الجانب الثقافی المتمثّل فی التناقض والتشوّش الفکری. وبصوره عامّه مالت دلالیه البطل من السلبیه المقاومه إلى الإیجابیه المتسالمه والقائله بالحوار کرکیزه أخیره لحلّ القضیه.
أنماط القافیه فی دیوان (البکاء بین یدی زرقاء الیمامه) لأمل دنقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
القافیه رکن أساسیّ من أرکان الشّعر العمودیّ؛ عدّها النّقّاد شرطاً لازماً فی الشّعر؛ فالشّعر قول موزون مقفّى یدلّ على معنى وفقاً لتعریف قدامه بن جعفر. غیر أنّ القافیه کغیرها من أدوات الشعر تطورت لتواکب التّطور الحاصل فیه الذی وصل إلى ما بات یعرف الیوم بقصیده التّفعیله، إذ نحت هذه القصیده منحى جدیداً فی التّعامل مع القافیه؛ فأعادت إنتاجها دلالیّاً وکسرت رتابه مکانها المحدّد فی آخر کلّ بیت لتصبح فی آخر السّطر الشّعریّ أو الجمله الشّعریّه أو المقطع. إنّ اختلاف البناء بین القصیده القدیمه وقصیده التّفعیله فرض على القافیه أشکالاً مختلفه ومستویات متعدّده؛ فقد یستخدم الشّاعر الیوم أکثر من قافیه، ولا یطلب منها الحضور القسری المتتابع، بل تأتی فقط حین الحاجه إلیها لتأکید دورها الدّلالی، ولا تجمّد القافیه بشکل واحد فی القصیده الواحده بل یغیّر الشّاعر فیها بحسب الحاله الشّعوریه. والقافیه عند أمل دنقل إحدى أدوات النّضج الفنّیّ، وقد استخدم أنماطاً متعدّده لها بشکل ینسجم مع تعقید التّجربه والحاله الشّعوریّه والتّطوّر الذی وصلت إلیه قصیده التّفعیله من حیث الشّکل والمضمون.
جمالیه التکرار فی الصحیفه السجادیه ترکیزاً على دعاء العرفه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن الصحیفه السجادیه من النصوص الدینیه القیمه التی قد تحلّت بمیزات أدبیه وأسلوبیه جدیره بالاهتمام. من الظواهر الأسلوبیه المهمه التی تجلّت بشکل لافت للنظر فی هذا الکتاب الشریف وخاصّه فی دعاء العرفه هو التکرار الذی تمثّل فی الصوائت والصوامت والکلمات والجملات والعبارات المختلفه مما منح هذا الدعاء الشریف لوناً إیقاعیاً رائعاً متلائماً مع متطلّبات سیاق النصّ. نظراً لفاعلیّه تکرار العناصر البنّاءه للجمله من الناحیه الدلالیه، فیسعى هذا البحث من خلال المنهج الوصفی التحلیلی أن یسلّط الضوء على التکرار بوصفه من أهم العناصر الإیقاعیه وآثارها الدلالیه فی الدعاء المدروس. وقد تبیّن من هذا البحث أنّ الإمام السجاد j لم یستخدم التکرار فی الدعاء عشوائیاً، بل استخدمه کعنصر إیقاعی مهمّ بشکل واعٍ لترسیخ المعنى والتأثیر فی النفوس وإثاره المشاعر والأفکار، مما یدلّ کلّ الدلاله على أنّه توجد هناک علاقه وطیده بین المستویین الصوتی والدلالی. قد حقق التکرار أغراضاً بلاغیه کثیره کتأکیدالمعنى أو الترغیب فیه أو التلذذ والاستغذاب للمکرر و غیر ذلک من المعانی.
«إنّ» و«أنّ» بین المصدریه والتوکید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
37 - 56
حوزههای تخصصی:
یعتبر موضوع « إنّ » و« أنّ » من المصادیق البارزه للمنهج المعیاری فی دراسه النحو العربی. و یعتقد عامه علماء النحو أنّ « إنّ » و« أنّ » کلتیهما للتوکید، وتکون « أنّ » مصدریه، بینما لا تکون « إنّ » مصدریه أبداً. هدف المقاله هو إثبات أنّ « إنّ »، إضافهً إلى کونها للتوکید، من الممکن أن تأتی مصدریه أحیاناً، وذلک فی وسط الکلام، وأنّ « أنّ » للمصدریه فقط، دون التوکید. ولإثبات تلک المسأله، کان لا بدّ لهذه الدراسه من التعریف بمواضع کسر همزه « إنّ » وفتحها وجوباً وجوازاً، وذلک لرسم صوره واضحه حول الموضوع لدى القارئ. فتناولت الدراسه مواضع فتح همزه « إنّ » وجوباً، حیث اکتفت بضابط تلک المواضع، وهو أن تصلح مع معمولیها لتکوین مصدر مؤوّل، ثم تطرقت إلى مواضع کسر همزه « إنّ » وجوباً، وبعد ذلک ذکرت مواضع جواز الأمرین؛ الکسر والفتح اللتین یظهر فیهما تعسّف المنهج المعیاری فی النحو العربی واضحاً. إنّ المنهج الذی اتبعته الدراسه هو مناقشه آراء النحاه فی نقطتین رئیسیتین، هما: ما هی الأدلّه الموجوده على کون «أنّ» توکیدیه؟ هذا أولاً، وثانیاً إنّ عدم جواز کون «إنّ» للمصدریه لا یقبله واقع اللغه العربیه. وقد اعتمدت المقالهُ على المنهج الوصفی فی دراسه النحو العربی الذی ینصّ على أنّ النحوی یجب أن یصف الظواهر اللغویه لا أن یضع القوانین لها، وکذلک على علم الأصوات الذی ینصّ على العلاقه المباشره بین الصوت والمعنى، غیرَ مستغنیهٍ عن المنهج التحلیلی، وأثبتت عدم وجود أدلّه على کون « أنّ » للتوکید، ولا مانع من کون « إنّ » للمصدریه فی بعض المواضع فی وسط الکلام. وقد أشارت إلى مسأله مهمّه فی هذا الصدد، وهی أنّ مسأله إمکان التأویل وعدمه لیست مهمّه، لأنّها لیست واقعیّه؛ فالمهمّ هو موقع جمله « إنّ » والمعنى الذی یرسمه ذلک الموقع فی الذهن.
تیسیر اللغه الناتجه عن الحذف والتخفیف فی العلاقات القائمه بین أل والتنوین والنداء والإضافه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
131 - 146
حوزههای تخصصی:
تتناول هذه الدراسه العلاقات القائمه بین ألْ وبین التنوین والنداء والإضافه وتُبیّن دور هذه العلاقات وتأثیرها فی تیسیر اللغه العربیه ضمن البحث حول ظاهرتی الحذف والتخفیف، معتمده على المنهج الاستقرائی الوصفی، مشیره إلى آراء علماء النحو قدیمه وحدیثه، تهدف إلى استخراج آرائهم بالنسبه إلى العلاقات القائمه بین "ألْ" وثلاث من العلائم المشهوره للاسم. والهدف الرئیس ترسیم شکل حقیقی من شبکه هذه الترابطات للکشف عن حقیقهٍ قد خُفِیت وراء تلک العلاقات، والتی تجلب التیسیر والتسهیل للغه والأداء النطقی. تدلُّ النتائج الحاصله على أنّ ه هناک علاقه أخرى بین علاقه التخارج (العلاقه القائمه بین "ألْ" والتنوین، و"ألْ" والإضافه)، وعلاقه البدلیه (العلاقه القائمه بین "ألْ" والمنادى)؛ وهی علاقه التخفیف بأنّه عندما نقوم بخروج التنوین من الکلمه المُحلاّه ب "ألْ" أو نحذف "ألْ" التعریف من المضاف أو ما یتعرّض للنداء، فی الحقیقه حذفناها تخفیفاً وتیسیراً لعملیه أداء الکلمه فی اللغه، وأیضاً بما کشفنا عنه من دراسه التخفیف فی الإضافه؛ یمکننا أن نضیف صفه التخفیف إلى فوائد الإضافه المعنویه، علاوه على التخصیص أو التعریف