فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۶۱ تا ۷۸۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
بعد أن بثّت نظریة الذکاءات المتعددة فی أنحاء العالم، قام توماس أرمسترونج (1984) بدمج هذه النظریة بالأهداف المعرفیة ل ""بلوم"" وأثرى بذلک کلتا النظریتین ووسّعهما. إضافة إلى تصنیف کلٍّ من الذکاءات المتعددة فی الأهداف المعرفیة الستّة، مهّد أرمسترونج بهذا الدمج الطریق لإعداد المناهج المدرسیة والموادّ التعلیمیة وتقویمهما. إنّه قدّم أنموذجه فی إطار جدول یختصّ محوره الأفقی بالأهداف المعرفیة ومحوره العمودی بالذکاءات المتعددة. على ذلک، ونظراً لمکانة الکتاب المدرسیّ فی النظام التعلیمیّ عامة وتعلیم اللغة بشکل أخص، یهدف هذا البحث بمنهج تحلیل المحتوى إلى إلقاء الضوء على النشاطات التعلیمیة فی کتب العربیة فی الثانویة الأولىلی للمدارس الإیرانیة. یحدّد هذا الأمر الذکاءات والأهداف الأکثر تداولاً فی الکتب المدروسة، کما یبیّن کمیّة توزیع الذکاءات وکیفیّتها فیها، والمنطق الحاکم على توزیعهما.
ومن أهمّ ما توصّلت إلیه هذه الدراسة أن الذکاءات اللغویة والمنطقیة والبصریة والجمعیة، والأهداف المعرفیة الدنیا (التذکر والفهم والتطبیق) هی الذکاءات والأهداف الأکثر تداولاً وحضوراً فی هذه الکتب، ویکاد لا یوجد فیها مصداق للذکاءات الجسمانیة والموسیقائیة والفردیة والطبیعیة، وأهداف التحلیل والتقییم والإبداع. کذلک، یخضع المنطق الحاکم على ترتیب وتوزیع الذکاءات والأهداف فی الکتاب للبرنامج المدرسیّ ودلیل المعلّم.
دراسة القصة القرآنیة القصیرة جدا وعناصرها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن القصة القصیرة جداً (ق.ق.ج) قصة فی حجم قصیر جداً، یحکی حدثاً محدوداً جداً وفی الوقت نفسه تتضمّن مضامین عظیمة. نجد من خلال دراسة آی القرآن الکریم قصصاً فی أحجام مختلفة، یتراوح طولها بین سطور وصفحات، کما نجد بینها ما لا یتعدی حجمها عن بضعة أسطر قلیلة حیث یتیح لدراستها علی ضوء معاییر القصة القصیرة جداً التی تتصف بقصر الحجم کمیزة أساسیة لها، وإذا أکدت الدراسات صحة اعتبار هذه النماذج القرآنیة القصیرة جداً فی إطار هذا الجنس الأدبی، فتُرفض الفکرة التی تری جنس القصة القصیرة جداً من إبداع الأدب الغربی المعاصر. تهتمّ هذه المقالة بدراسة هذا الجنس الأدبی فی القرآن الکریم من خلال تعریف ""ق.ق.ج"" وعناصرها، وطرح نماذج قصصیة قصیرة جداً من سور البقرة، والحجر، والنحل، ویس، علی النموذج الفنی لندرس مدی اتصال هذا الجنس الأدبی بجذور إسلامیة. تشیر الدراسة اتصاف هذه النماذج القصصیة القرآنیة بمیزات القصة الفنیة القصیرة جداً، ناهیک عن الصفات الثانویة التی تتمیز بها، وبذلک تؤکَّد فرضیة البحث، مما یؤید بدایات إسلامیة لجنس القصة القصیرة جداً.
دور الفونیم الوظیفی وانزیاحاته فی مقطع وصف الناقة لمعلّقة طرفة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ الفونیم وحدة صوتیّة تسهم فی تمیز کلمة من أخری. یندرج موضوع العلاقة بین الفونیم والدلالة فی إطار العلاقة بین الدالّ والمدلول فاستمرّ الجدل بین علماء اللغة منذ القدیم حتی الآن حول طبیعة هذه العلاقة. یری البعض أنّ الفونیم یلعب دوراً دلالیّاً فی النصّ الإبداعیّ من خلال صفاته ومخرجه بینما یعتقد الآخرون بعدم وجود علاقة بین الفونیم والمعنی. نهتمّ فی هذه الدراسة أوّلاً بإحصاء الفونیمات فی معلّقة طرفة وذکر نسبة انزیاحها الحضوریّ والغیابیّ فی مقطع وصف الناقة وهو یشکلّ جزءاً من القصیدة الجاهلیّة تکاد لاتخلو قصیدة منه. وثانیاً نسعی أن نقوم بدراسة علاقة الانزیاح الحضوریّ والغیابیّ للفونیمات مع المعنی فی مقطع وصف الناقة. وأخیراً نتوصّل إلی أنّ الفونیم یلعب دوراً دلالیاً فی النصّ الشعریّ، وفی وصف الناقة لمعلّقة طرفة تحتلّ الفونیمات التی تلائم دلالات صفاتها ومخارجها مع هذا المشهد من المعلّقة، حضوراً مکثّفاً بینما قلّ حضور فونیمات لا تتناسق مع مقطع وصف الناقة.
دراسة أسباب تأخّر الشرق الإسلامی من منظور الزهاوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تمیّز جمیل صدقی الزهاوی، بشخصیّة ممیّزة، علمیّة وفلسفیّة وسیاسیّة وأدبیّة. یبدو من خلال أشعاره، کعالم اجتماع متضلّع یعرف الدهالیز المظلمة والمتداخلة من شؤون المجتمع الإسلامیّ. فاضطلع بتسلیط الأضواء علی شتّی الأسباب المؤثِّرة فی انحطاط الشرق فی عصره، دون أن یترک کلّ صغیرة وکبیرة منها. وکثیراً ما تتردّد کلمة الشرق، أو ما یلائمها فی أشعاره. فالمجتمع الإسلامی، عنده، رغم ماضیه الحافل بالتقدّم والازدهار، انحدر إلی الحضیض وإلی أشقی البلاد تخلّفاً. هذه الدراسة باعتمادها علی المنهج الوصفی التحلیلی، تسعی إلی دراسة الأسباب التی أخّرت الشرق الإسلامی عند الزهاوی.
استلهام القرآن الکریم فی شعر ممدوح عدوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یحاولُ البحثُ مقاربةَ استلهامِ القرآنِ الکریمِ فی شعرِ ممدوح عدوان، مُبیّناً أثرَ لغةِ القرآن الکریم السّامقةِ، ودلالات آیاتِه القارَّة فی الذّاکرةِ الدّینیّةِ، فی ارتقاءِ النَّصِّ الشِّعریِّ الحدیثِ إلى مستویاتٍ فنیّةٍ ذات مرجعیّةٍ قرآنیّةٍ.
وقد تبدّى هذا الاستلهامُ فی شعرِ ممدوح عدوان بطرائقَ متعددةٍ، اختارَ البحثُ منها نماذجَ تنتظمُ وفقَ مستویین: مستوى الاستثمارِ اللفظیِّ، إذ یُعیدُ الشاعرُ خلاله إنتاجَ المعنى القرآنیِّ، مُحتفظاً بألفاظِهِ، للتّعبیرِ عن رؤیةٍ معاصرةٍ للواقع. ومستوى الأسلوبِ التّعبیریِّ، الذی یُحاکی فیه الشّاعرُ أسلوبَ القرآنِ الکریمِ وعباراتِه ضمنَ سیاقٍ جدیدٍ یُقاربُ أفکارَ الشّاعرِ، وحالتَهُ الشّعوریّة الرّاهنة.
لقد أسهمَ الاستلهامُ القرآنیُّ فی رفدِ نصوصِ عدوان بأبعادٍ دلالیّةٍ وجمالیّةٍ جدیدةٍ، تُحقّقُ نوعاً من التّواصلِ الفعّالِ مع القارئ، استناداً إلى قداسةِ ألفاظِ القرآنِ الکریمِ، ومتانةِ أسلوبِه اللغویِّ والّتعبیریِّ. ویندرجُ هذا الاستلهامُ فی سیاقِ الحداثةِ الشّعریّةِ التی تنزعُ إلى التعاملِ مع القرآنِ الکریمِ بوصفهِ مُحفّزاً على دینامیّةِ الفکرِ والتّعبیر.
ادبیات: تعداد منابع: 32 اصلی و 8 ارجاعی
حوزههای تخصصی:
بررسی محتوایی مولدیه های ابن زمرک اندلسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن زمرک، شاعر و وزیر دولت بنی الاحمر در اندلس، اشعار بسیاری در مدح رسول اکرم (صلی اللّه علیه) دارد. این اشعار، از آن جهت که در جشن های حکومتی میلاد پیامبر خوانده می شد، مولدیه نامیده شد. بررسی این مولدیه ها نشان می دهد ابن زمرک مضامینی قالبی و مشخص را محور شعر خود قرار می دهد که در همه مولدیه ها تکرار می شوند. در این مولدیه ها، بعد از مقدمه تغزلی، شاهد دو تخلص هستیم: نخست تخلص از مقدمه به مدح پیامبر و سپس تخلص از مدح پیامبر به مدح امیری که برگزارکننده جشن میلاد پیامبر بود. در تخلص نخست، وصف ناقه و قافله های رهسپار حج دست مایه شاعر برای گذار از مقدمه و انتقال به موضوع اصلی است. در بخش اصلی، پرداختن به حقیقت محمدی، مسئله قدیم بودن پیامبر، فاتح رسل بودن او و خبر دادن کتاب های آسمانی از آمدنش، ذکر معجزات و شفاعت خواهی از ایشان مهم ترین محورهای مدح به شمار می روند. در تخلص به مدح امیر، شاعر واژه «اللّه» را محور قرار می دهد و با آن، بخش مدح نبی را به بخش مدح امیر پیوند می زند. تکرار مفاهیم و تکنیک های پردازش و نیز ترتیب مشخص چینش مطالب در ساختمان مولدیه های ابن زمرک، از معایب این مولدیه هاست.
علم نحو
حوزههای تخصصی:
هارمونی رنگ سفید در شعر عنترۃ بن شدّاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رنگ، گستره وسیعی از محیط پیرامون انسانها را فراگرفته است؛ به طوری که همه چیز دارای رنگ خاص خود است و انسانها در طول تاریخ با این عنصر جدایی ناپذیر در تعامل بوده اند و گاهی هم از آن برای بیان مقاصد خاصی استفاده می کرده اند. شاعران نیز با توجه به مکان و زادگاهشان، کم و بیش با رنگ سر و کار داشته و آن را در شعر خود منعکس نموده اند. شاعران دوره پیش از اسلام هم از این قاعده مستثنی نبوده و به طور عادی و طبیعی با انواع رنگ ها در تعامل بوده اند. عنترة بن شدّاد، شاعر عفت پیشه این دوره هم، از رنگ سفید هم در بُعد مثبت و هم منفی استفاده کرده و رنگ سفید را به عنوان ابزاری برای رهایی از عقده حقارت، نماد پاکی، رمز خوش یمنی، و نماد اخلاق نیک به کاربرده است. مقاله حاضر بر آن است تا به روش توصیفی - تحلیلی دلالتهای معنایی رنگ سفید در دیوان عنترة بن شدّاد را مشخص سازد و نشان دهد که چگونه شاعر از ابعاد منفی و مثبت آن در جهت اثبات شخصیت خویش و رهایی از عقد حقارت استفاده کرده است.
مقارنه بین الشرحین الشهیرین للألفیه شرح ابن عقیل وشرح السیوطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فی هذا المقال بعد بیان موجز من حیاه وآثار النحویین الثلاث -محمد ابن مالک مصنف الألفیه، وبهاءالدین عبد الله بن عقیل، وجلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر السیوطی شارحی الألفیه- قد أخذ المؤلِّفان بمقارنه شرحی ابن عقیل والسیوطی فی شتی المجالات ذاکرَین أمثله من الشرحین کی یتّضحَ للمخاطب مواضع الاختلاف والاشتراک فیهما.
ومن أهمّ الأهداف التی یرمی إلیها البحث هو التعرف علی منهج کلّ من الشارحین فی شرحیهما علی الألفیه، وموقفهما من آراء المصنف والنحویین الآخرین.
لغت عربی - نتیجه از مقدمه
منبع:
اخگر اسفند ۱۳۲۴ شماره ۵
حوزههای تخصصی:
کاوش نشانه های حماسه در معلقه عنتره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حماسه، نوع ادبی بسیار کهنی است که از روزگاران قدیم مورد توجه بسیاری از ملل و جوامع بوده و پیدایش آن در ادبیات ملت ها در گرو وجود شرایط خاص تاریخی، اجتماعی و فرهنگی است. در میان سروده های دوره جاهلی عرب با آنکه به خاطر فقدان این شرایط، اثری از حماسه به معنای فنی و علمی آن نیست، اما قطعاتی وجود دارد که شاعر در آن به ذکر قهرمانی های خود در میدان کارزار پرداخته و از مفاخر، اصالت و نسب خود و قومش همراه با خوارداشت افراد و قبایل دیگر سخن می گوید. معلّقه «عنتره» از بهترین نمونه های این سروده هاست که مقاله حاضر درصدد است با بررسی عناصر حماسه در آن، روشن نماید که این سروده تا چه اندازه به معنای علمی و رایج حماسه نزدیک است و تا چه میزان بر سازه های حماسی قابلیت انطباق دارد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که معلقه عنتره به عنوان جزئی کوچک از ادبیات رزمی عرب ها با ارائه تصاویری از صحنه کارزار در سبک و قالبی حماسی در عین توصیف پهلوانی و مردانگی قهرمان خود در نبرد با دشمنان قبیله اش، به خوبی نمایانگر فرهنگ بدوی عرب ها در دوره جاهلی بوده، آداب و سنت های حاکم بر زندگی آنان را منعکس می کند. با وجوداین به خاطر محوریت «من» شاعر در معلقه، تصریح به زمان و مکان وقایع و نیز فقدان برخی از مهم ترین مواد و سازه های حماسی چون زیر ساخت اسطوره ای، امور شگفت و خارق العاده، گستردگی قلمرو حوادث معلقه در پهنه زمان و مکان، انگیزه ملی در پیدایش سروده حماسی و نبرد میان ملت ها، این معلقه، حماسه به معنای خاص آن نبوده و می توان عنوان شبه حماسه را بر آن اطلاق کرد.
التقنیات الزمنیة السردیة فی بیروتیات محمود درویش، قصیدة ""مدیح الظلّ العالی"" نموذجا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لقد عُدَّ الأدب ظاهرةً نشیطةً فی منظومة التکوین المعرفیّ وسیروته، وهو تکوینٌ متکاملٌ یُعرَف فیه الشعر بوصفه نموذجاً أکثر نشاطاً ودینامیکیّةً علی التجاوز للحدود التعبیریّة المعرقلة ونیل نظامٍ إبداعیٍّ فی النصوص الأدبیّة متّجهاً إلی مسار الخطّ التأریخیّ والتعبیر عن مآزق النماذج الإبداعیّة وأزمات المجتمع البشریّ الراهنة. لقد کان الزمن حالةً ذاتیةً اجتماعیةً لا ترتبط فی أصلها بمحاور الزمن الحاضر فحسب، بل تقتضی ضرورته السردیّة فی الشعر العربیّ المعاصر إنشاء العلاقة مع السیروة الجماعیّة بین مکوّناته الثلاث ""الماضی، والحاضر، والمستقبل""، وهی الّتی تتداخل وتتواشج لتشکیل زمنٍ عضویٍ خاصٍّ من الواقع الاجتماعیّ فی القصیدة العربیة. ونظراً إلی قضیّة الزمن، تناول الشعر الفلسطینیّ المعاصر موضوع المکان کمحور الرجاء والأمل فی المستقبل إلی حدٍّ فتح فیه البعد عن الوطن والحضور فی المنفی أبواباً جدیدةً أمام الشعراء الفلسطینیین عبر الزمن، منهم محمود درویش هو الشاعر الفلسطینیّ العملاق الّذی حینما ارتحل إلی بیروت منفیّاً أدرک فیها الکثیر من أبعادٍ زمنیّةٍ متباینةٍ شغلته تحوّلاتها عن نفسه وذهبت به إلی مرحلةٍ زمکانیةٍ بین تحدیات العربیّ والصهیونیّ وبما فیها من تداعیاتٍ تستنفرها ذات الشاعر وتُفیضها من الحوافز البالغة للمواجهة والتحدّی. ترعرعت هذه الدراسة المستفیضة من خلال المنهج الوصفیّ – التحلیلیّ وتدلّ حصیلتها علی أنّ الزمن کان فی قصیدة ""مدیح الظلّ العالی"" لمحمود درویش بؤرة الاستقطابات الدلالیّة عن بیروت بحیث یتّسع مدلوله تحت ظلال هذه المدینة ویتزوّد بأسالیب لغویّةٍ مختلفةٍ وتقنیاتٍ کاسترجاع الزمن، واستباقه، والتسلسل الزمنیّ المحدّد لتعمیق صورةٍ متأزّمةٍ وجریحةٍ من المدینة؛ فتتناغم جمیع هذه التقنیات مع خلجات نفس الشاعر وتجاربه الخاصّة الّتی انصرفت فی الکثیر من هذه القصیدة عن موقفها الاعتیادیّ إلی کنوزٍ نفسیّةٍ ووجدانیّةٍ تنیر مدی شعوره بالتحوّلات الزمنیّة وسطوتها علی أحداث مدینة بیروت.
سبک شناسی نحوی نامه سی و یکم نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک شناسی، دانشی است که امروزه در قلمرو زبان و ادبیات، اهمیت فراوان یافته و به وسیله آن می توان به ویژگی های یک اثر و روش ادبی پی برد. نامه سی ویکم، در میان کلام ادیبانه امام علی (ع)، وصیتی است خطاب به امام حسن مجتبی (ع) که به دلیل جلوه های تربیتی و اخلاقی از جایگاهی والا برخوردار است؛ از این رو بررسی سبکی آن حایز اهمیت بسیار است و می تواند برخی از زوایای هنری و محتوایی آن را روشن کند. در جستار حاضر سبک نامه سی و یکم در لایه نحوی بررسی شده است. در این لایه باید گفت، تشخص نحوی این نامه مرهون فراوانی جملات کوتاه و کاربرد فراوان ساخت های همپایه و همراهی همپایگی بلاغی، موسیقایی و محتوایی با همپایگی نحوی است. همچنین، بسامد بالای وجه امری و وجه معرفتی سبب تمایز و تفرد سبک نامه شده است
هنجارشکنی شاعران معاصر عربی در کاربرد داستان های دینی پیامبران
حوزههای تخصصی:
میراث دینی در همه یاشکال و نزد همه ی ملت ها، یکی از مصادر مهم الهام شعری به شمار می آید و شاعران، در بسیاری از موضوعات و آثار ادبی خود از میراث دینی استمداد نموده اند که در این میان یکی از پرکاربردترین نمادهای دینی، پیامبران الهی می باشند.
شاعران در کاربرد نمادین شخصیت های پیامبران با پررنگ ساختن ویژگی های برجسته ی حیات آنان همچون رنج وعذاب مسیح(ع) و صبر ایوب(ع) ضمن اشاره به شخصیت های دینی از آنان در تبیین و تفسیر حیات معاصر خویش مدد می جویند.
با این حال گاه شاعران معاصر عرب در کنار نمادهای مقبول و معروف به هنجار شکنی در کاربرد نمادین شخصیت های دینی رو می آورند واز قالب های نامتعارف استفاده می کنند که در این میان بیشترین هنجارشکنی در داستان مسیح(ع)، وسپس در داستان ایوب(ع)، موسی(ع)،آدم(ع) و نوح(ع) قابل مشاهده است.
این مقاله با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و با مطالعه ی دقیق و کامل دواوین بدرشاکر السیاب، نازک الملائکه، فدوی طوقان، محمود درویش، سمیح القاسم، أمل دنقل و نزار قبانی و با استفاده از همه ی شاهد مثال های استخراجی برآن است که هنجارشکنی درکاربرد شخصیت های دینی پیامبران را تجزیه و تحلیل نماید.
الشنفرى من خلال الثنائیات الضدیة فی لامیّة العرب (دراسة على ضوء القراءة الأنثروبولوجیة)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ الحیاة کلّها توازن وتقابل وتضاد ویعود قسمٌ کبیر من تفکیر الإنسان إلی الجمع بین المتضادات. مِن هذا المنطلق وعلى أساس فکرة أنّ ""کلّ شیء فی الوجود یحمل معه نقیضه"" اهتمّ باحثون کثیرون بدراسة الثنائیات. وإنّ لامیةَ العرب المنسوبة إلى الشنفری تُعدّ من الأشعار التراثیة الغنیة بالتقابلات. لذلک فقد عمدنا إلى دراسة الثنائیات المتقابلة فیها فی مستویات النص المختلفة، حیث قمنا بدراسة النُّظم اللغویة والمفردات والمعانی، قاصدین البحث عمّا فی هذه القصیدة من تقابلات فی ضوء الأنثروبولوجیا الثقافیة التی تعدّ فرعاً من الفروع الکثیرة للأنثروبولوجیا (علم الإنسان)، محاولین الکشف عن هذه الثنائیات أولاً ثمّ البحث عن طوایا معانیها مستنجدین بنظرة أعمق إلى شخصیة الشاعر وبیئته، مربئین بأنفسنا عن الخوض فی معارک النقّاد حول قضیة نحل لامیة العرب على الشنفرى. وقد وجدنا أنّ من أهمّ الثنائیات المنطویة تحت هذه التقابلات هی ثنائیة الفصل والوصل، والإباء والهوان، والجوع والشبع، والرقة والشدة، والجلد والفزع وغیرها ممّا تناولناها لوحةً بعد لوحة. وخلاصة القول أنّ الثنائیات الضدیة التی توجد فی لامیة العرب تشکل منظومة دلالیة تکشف فی کثیر من الأحیان عن الثّنائیة الذاتیة المنطویة فی نفسیة الشاعر، وهی ثنائیة الإیجاب - السلب المتجسدة فی تقابل الخیر - الشر، والتی یستخدمها الصعلوک غالباً لإبراز مواقفه الفکریة حیال الکون والحیاة.
الأصیل والدّخیل فی رأی أبی العلاء المعرّی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قضیة العجمة والکلمات الوافدة إلی العربیة قد شغلت أذهان اللّغوییّن العرب منذ القدم، ولکلّ منهم موقفه الخاصّ تجاه هذه القضیة. فأبوالعلاء المعرّی باعتباره أحد أهمّ العلماء الملمّین باللّغة والمالکین بزمامها، أبدی اهتماماً بهذه القضیة وله مساهمات نشطة فی هذا الصّدد.
فهذا البحث باتّخاذ الموقف النقدی- التحلیلی (معتمداً علی المنهج الصرفی) یحاول أن یحدّد البصمات الأساسیة لموقف أبی العلاء من العجمة والوافد فی اللّغة العربیة فی آثاره الشهیرة، فبدا لنا من خلال البحث والاستنتاج أنّ أبا العلاء فی بحثه عن ""الأصیل والدخیل"" کان ینطلق من المقابلة بین الأعجمی والعربی ویعالج الفارسیة باعتباره أکثر الألسنة تأثیراً فی اللّغة العربیة. وهو یبدی معرفة أصیلة بهذه اللّغة فیقوم بذکر أصل المعرّب فی لغته ویعالج ما یطرأ علی أصوات اللّفظة فی لغتها الأمّ من تغییر عند تعریبها. إنّ عدم الإلمام بالأصل العربیّ لبعض المداخل مسألة کانت لها بصماتها فی المعالجة المعجمیة العلائیة وقد یتأتّی ذلک فی مظهرین أوّلهما تقریریّ بالسّلب بنفی الأصل العربی وثانیهما تبریریّ بالإثبات بإقرار الإستعمال من جانب القُدامی، ولتجنّب هذه المشکلة یعتمد علی المعطیات الصّرفیة ویتّخذ من الوزن وحروف الزیادة مقیاساً به یحکم للمادّة أو علیها بالإنتماء، وهو یتعامل مع مسألة الدالّ والمدلول علی أساس منطقی ویعید کلّ دالّ إلی معناه اللغویّ الذی أفاده فی أصل وضعه.
توظیف التراث الحکائی فی قصص حیدر حیدر الومض، إغواء أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یشغل توظیف التراث الحکائی حیزاً مهماً فی إنتاج حیدر حیدر القصصی؛ إذ اهتمَّ بتوظیفه أسلوباً وخطاباً ومادهً، وسعى إلى إنتاج دلالات جدیده عبر إسقاطه مفردات التراث الحکائی (تقنیه الحکواتی، السرد الحکائی، منطق الحکایه) على الواقع الحاضر، وقراءه کل منهما فی ضوء الآخر، بلغه قصصیّه متمیزه تستقرىء الجوهر المضمونی لذلک التراث، وتعید صیاغته بفنیّه قصصیّه مبتکره تواکب رکائز الفن القصصی، ومقوماته وأسسه الحدیثه. وقد أقام الراوی بنیه حکائیه تتکىء على الماضی وتتقاطع معه، من دون أن تعید نسخه، إنما تنتج سرداً جدیداً، وتقدّم رؤیه سوداویه لمجتمعٍ توارث الظلم، وعبّر عن أزمات شخصیاته القصصیه قدیماً وحدیثاً.
ادبیات
بررسی هنجارگریزی نوشتاری در شعر محمود درویش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرمالیسم یکی از مهم ترین نظریه های نقد ادبی معاصر است. بنیان گذاران این نظریه در اوایل قرن بیستم، گامی مهم در زمینه عدول از زبان هنجار برداشتند و با طرح مباحث و اصطلاحاتی مهم، به بررسی و طبقه بندی عوامل قابل شناسایی ایجاد زبان ادبی و به خصوص شعر در قالب مباحثی مانند هنجارگریزی، آشنایی زدایی و ... مبادرت ورزیدند. یکی از عوامل مهم در گسترش هنجارگریزی در آثار شاعران دهه های اخیر، نوگرایی و تلاش برای دست یافتن به آزادی اندیشه و نشان دادن جریان های فکری است. محمود درویش یکی از شاعرانی است که انواع هنجارگریزی در اشعار وی به چشم می خورد که یکی از بارزترین آنها، هنجارگریزی نوشتاری است. پژوهش حاضر بر آن است تا با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و بررسی شعر درویش، به بررسی روش های هنجارگریزی نوشتاری در ساختار ظاهری شعرش و تبیین دلالت ها و اهداف آن بپردازد. نتایج پژوهش حاکی از این است که ازجمله شیوه های هنجارگریزی نوشتاری در شعر او می توان به موارد زیر اشاره کرد: کاربرد نقطه چین در آغاز مصراع شعر برای پردازش واژگان شعری، کاربرد نقطه چین به جای مصراع کامل با هدف جلوگیری از ضعف خود و نیز خستگی خواننده، به کاربردن برخی علائم نگارشی همچون مربع، قلاب، خط تیره و خط مورب برای نوسازیِ ظاهر شعر و نیز تأکید بر یک مسئله خاص و همچنین شکستن مصراع ها و کوتاه و بلندکردن آن ها و آوردن یک بیت شعری به صورت افقی و تکرار آن به صورت عمودی و کلمه به کلمه با هدف تأکید و جلب توجه خواننده به آن مسئله است.