فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۲۱ تا ۶۴۰ مورد از کل ۱٬۹۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
تشکل الروایه جنسا أدبیا بارزا من أجناس الأدب، لما لها من أثر فی توظیف انفعالات الأفراد ومتغیرات حرکه المجتمع، وتمثلها فی أرقى صور المخیله، وتقدیم معالجات لإشکالات الواقع المعاش، وجعلها من الأهداف الملحه بصفتها غایه مقصوده حتى تتطابق مع الصالح الاجتماعی العام، تبحث هذه الدراسه عن الزمان والمکان من بین العناصر الروائیه فی روایه شموس الغجر لحیدر حیدر الکاتب والروائی السوری؛ وهما بالذات لا یمکن الفصل بینهما ؛ فهما یتفاعلان ویتبادلان التأثیر والتأثر؛ فلا یمکن أن یستغنى عن هذین العنصرین؛ فهما بمثابه العمود الفقری فی العمل السردی. فی هذا البحث نحاول دراسه عنصری المکان والزمن فی روایه شموس الغجر إضافه إلی دراسه علاقتهما معا. فاعتمدنا علی المنهج البنیوی السردی فی تحلیل الروایه المذکوره. واستنتجنا أن حیدر حیدر صنع حیزا للأحداث مبعثرا وکأن على القارئ أن یعید ترتیب تلک الأحداث، استثمر حیدر حیدر هذه الأحداث التی تشبه الدائره التی تتکرر لیبین للقارئ وضع العالم العربی فی نهایه القرن الماضی لتنهال مفردات تلک الحقبه مع التطرّف والانغلاق والتفکک الأسری لیعالج هذه الأحداث وأثرها المستمر مع التقدم فی الزمن.إن هذا التقدیم للوقائع فی المجتمع العربی الذی قدمه المؤلف، یعتبر تقدیما واقعیا دون زیف من خلال کسر النمطیه لکثیر من الأعمال الأدبیه التی تجافی الواقع وتقفز على الحقیقه. نرى فی هذه الروایه غلبه الاسترجاع فی الروایه للهروب من الزمن الحاضر، کما حظیت الروایه بنصیب وافر من تقنیات تواتر السرد سواء من حیث السرعه أو البطء، یعد الوصف آلیه زمنیه تعمل على إبطاء الزمن وإیقافه فی هذه الروایه، وهذا ما یخلق فسحه زمنیه تتوقف فیها الأحداث. والمکان فی الروایه یصل بنا إلى فهم الإطار العام للأحداث، ففیه تتجمع مشاهد وفقرات وحوارات الروایه سواء کان ذلک حقیقه أم خیال، ذلک أن العمل الأدبی الروائی حین یفقد مکانه، فهو یفقد خصوصیته وبالتالی أصالته. وجدنا تعدد الأمکنه فی روایه شموس الغجر واستنتجنا أن المؤلف عمد فی بناء روایته على التنویع المکانی لغناء النص الروائی وترک للشخصیات حریه فی إظهار مشاعرها المختلفه باتجاهاتها. تعد روایه شموس الغجر روایه زمنیه منذ بدئها بحدث زمنی صاعد. اعتمد حیدر حیدر على تقنیه الثنائیات المتناقضه، التی اشتهر بها الکاتب العالمی صموئیل بکیت. صوّر الکاتب بعض التناقضات من خلال الشخصیه الرئیسه من الروایه منها الموضوعیه والذاتیه، والماضی والحاضر، والتفاؤل والتشاؤم، والتبسیط والتعقید، والتسامح والحقد، والصدفه والضروره، والحب والقتل، والحیاه والموت و إلخ.
تحلیل روانکاوانه اختلال خودشیفتگی در شعر ابوفراس و خاقانی بر اساس نظریه کریستوفر لاش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
57 - 75
حوزههای تخصصی:
شخصیت انسان از سه عنصر نهاد، خود و فراخود تشکیل شده است. ارتباط این سه عنصر با یکدیگر، رفتارهای پیچیده فرد را به وجود می آورند. مفهوم «خود» نشان دهنده الگوی معینی از رفتار و چگونگی سازگاری و تعامل فرد با محیط است. گاه «خود» دچار اختلال شخصیتی خودشیفتگی می شود که در اثر آن توجه و علاقه فرد به خود بیش ازحد می شود؛ لذا خود را موجودی برتر می بیند و بر ارزش خود در نظر دیگران تمرکز مبالغه آمیزی می کند، تا جایی که این شیفتگی بیش ازحد به خود، جایی برای عشق ورزیدن به دیگران باقی نمی گذارد. ابوفراس حمدانی و افضل الدین خاقانی دو شاعر بلندآوازه عرب و ایران هستند که در شعر آن ها جلوه هایی از پدیده خودشیفتگی آشکار است. هدف در این مقاله این است که با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به الگوی کریستوفر لاش مهم ترین ویژگی های روانی مرتبط با خودشیفتگی در شعر ابوفراس و خاقانی تبیین شود. بنابر روان شناسی رفتاری کریستوفر لاش ویژگی های مشترک خودشیفتگی در شعر ابوفراس و خاقانی عبارتند از: خودبزرگ بینی، ارزش زدایی از دیگران، توهمات همه توانی، گریز از هم هویت شدن با دیگران و گلایه. بر این اساس این دو شاعر افرادی هستند که در شعر خود تصویری مبالغه آمیز از خویشتن ارائه می کنند و ارزش های دیگران را نادیده می گیرند و نسبت به انتقاد یا شکست خیلی حساس اند. ابوفراس و خاقانی کمتر با دیگران ارتباط برقرار می کنند و ارتباط آن ها در راستای رفع نیازهای شخصیشان است. ایشان خود را ابرمنی می پندارند که همه کار از دستش برمی آید و اتفاقات مثبت اطرافشان را به خود نسبت می دهند. این دو شاعر از هم هویت شدن با دیگران فرار می کنند و به همین خاطر مدام از مردم و زندگی و اوضاع پیرامون خود گلایه دارند.
الفروق الدلالیّه لألفاظٍ مشترکه بین العربیّه والعبریّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تتشابه اللغتان العربیّه والعبریّه فی کثیر من الخصائص اللغویه، وعلى المستویات کافه وذلک ناجم من انتمائهما إلى أسره لغویه واحده إذ یمکن عدّهما لهجتین للغهٍ أمِّ قدیمه، ومن ثَمَّ یسعى الدرس المقارن إلى استنتاج أحکامٍ تأصیلیهٍ تصب فی خدمه اللغتین، وتأتی أهمیه هذه الأحکام من قدرتها على حلّ قضایا خلافیه بقیت سنواتٍ محطّ تکهنات، وتحلیلات بعیده عن الواقع اللغوی، إضافهً إلى ما تقدّمه دراسه اللغه العبریّه على المستویین السیاسیّ والدینیّ؛ لأنها لغه ینتج عن دراستها تداولیاً الکشف عن البعد الفکریّ الإنسانیّ لمستخدمها. من هنا کان البحث فی مستویین من مستویات الدرس اللسانیّ؛ المعجم والدلاله عبر دراسه الألفاظ المشترکه صوتیاً، وهی التی حدث فیها بالاستعمال والتداول تغیّر دلالی فانتقلت الدلاله فیها أو توسعت، أو ارتقت، أو انحطّت، وذلک من منطلق حتمیه الاشتراک اللفظی فی اللغات التی لابد أنها یتفاعل بعضها مع بعض فینتج من هذا التفاعل ظواهر لغویّه لا یُعرف أصل لها إلا إذا بحثنا عن أصولها فی اللغه الأولى التی قدمت منها.
دقهُ معانی الآیات المتشابهات فی البِنیه القرآنیه دراسهُ قصّه موسى (ع) فی سورتَی النمل والقَصص (وجهه نظر فاضل السامرائی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
57 - 74
حوزههای تخصصی:
لطالما اهتم علماء البلاغه بتقصی الدقّه الدلالیه فی القرآن الکریم مستفیدین من مکتسبات العلوم اللغویه الجدیده. إنّ الآیات المتشابهات فی القرآن الکریم التی یرى علماء البیان أنّها تتضمّن المدى الدلالی، هی من جمله أدلّه المعارضین للإعجاز الأدبی. تناول هذه المقالهُ مستخدمهً المنهج الوصفی التحلیلی، دراسهَ وجهه نظر فاضل صالح السامرائی ونهجه فی بیان الإعجاز، معتمدا على قصص القرآن الکریم. لقد استفاد هذا الأدیب العراقی فی شرح آرائه من علمَی النحو والبلاغه بصوره تطبیقیه وقام بتأویل الآیات المتشابهات. من خلال دراسه قصّه موسى ( A ) فی کتابَیه التعبیر القرآنی ولمسات بیانیه ، یتّضح أنّ وجهه نظره مبنیّهٌ على أساس التقسیمات والترتیب نفسه الذی طُرح قدیما حول الآیات المتشابهات. فمن أجل تحلیلها، قد جمعَ الآیاتِ المتشابهات إلى جانب بعضها کی یتمکّن من شرحها وفقا لقاعده السیاق والتکرار والتناسب فی تبیین المقاصد القرآنیه والبلاغه والإعجاز الأدبی فی القرآن، لا سیّما فی رسم الصوره الفنیه؛ لذلک رفض الترادف فی القرآن الکریم.
دراسه الهویه البصریه فی تصامیم أزیاء النساء فی مهرجان فجر للموضه والأزیاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یشهد قطاع التصمیم فی عصرنا الحاضر عرضا وتجسیدا للهویه والانتماء بحیث یصبح التصمیم للأشیاء قائما على تحقیق المصالح ومراعاه القوانین البصریه للأمم والشعوب التی تمثلها؛ وانطلاقا من هذه الأهمیه قام المصممون الإیرانیون بعرض أعمالهم فی مهرجان فجر للموضه والأزیاء اعتمادا على الفنون الإیرانیه -الإسلامیه، وقدموا رؤىً مبدعه وأفکارا جدیده فی هذا المجال. وهذه الأفکار والرؤى الجدیده جاءت لتسلط الضوء على ثقافه شعوب هذه الأرض وتنمّی هذه الثقافه وتبرزها للآخرین، وفی الوقت نفسه تحاول إحیاء وإعاده إنتاج الهویه الوطنیه وتعزیزها لتکون بمثابه سفیرا تشکیلیا على الصعید الدولی والعالمی. وعلى هذا الأساس قامت هذه الدراسه للإجابه على السؤال التالی: کیف وظّف المصممون فی أعمالهم المعروضه فی مهرجان فجر للموضه والأزیاء، الهویهَ البصریه الإیرانیه -لإسلامیه؟ وبناء على تحلیل البیانات فإن مکوّنات الهویه هنا یتمّ تصنیفها حسب أربعه اتجاهات. وکانت النتیجه النهائیه للبحث هی مراعاه التغطیه فی الزی واللباس فی الاتجاه الدینی من جانب المصممین فی کافه أعمالهم، وهی ظاهره خلقت تعارضا بین الأزیاء والغایه المنشوده، وذلک بسبب فقدان التنسیق بین العناصر البصریه للأزیاء مع بعضها البعض، ولم تتضمن من الناحیه البصریه دلالات عن الهویه الإیرانیه.
ثنائیّه المودّه والکراهیه فی العلاقات بین الأدیان دراسه قرآنیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ (۱۴۴۱ ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
287-309
حوزههای تخصصی:
تذهب بعض التیارات الفکریّه والفقهیّه فی العالم الإسلامی خاصّه السلفیّه إلى الإیمان بمبدأ الکراهیه بین الأدیان، بوصفه من وجهه نظرهم الأساس الذی تقوم علیه الشریعه الإسلامیّه، مدّعین أنّ الأصل فی التعامل مع الآخر الدینی هو إضمار الکراهیه له بوصفها مظهراً من مظاهر الغلظه والشدّه ونفی الموالاه. وقد حاول هذا البحث أن یدرس هذه القضیّه من زاویه قرآنیّه، لیتوصّل إلى أنّ فکره الکراهیه لا وجود لها فی النصّ القرآنی إلا تجاه المعتدین على الأمّه المسلمه والإنسان، لا مطلق المختلف معهم فی الرأی والعقیده والدین والمذهب، وأنّ النصّ القرآنی یرکّز على مبدأ المفاصله لحفظ الهویّه، ولیس على مبدأ الکراهیه.
تجلی برخی مضامین نهج البلاغه در اشعار شریف مرتضی و مهیار دیلمی
منبع:
جستارهای ادب عربی سال ۲ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۳
111-144
حوزههای تخصصی:
بررسی رویکردهای بلاغی نوین در تفسیر قرآن (مطالعه موردی: التفسیر البنائی للقرآن الکریم محمود بستانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دوره معاصر، تفسیر بلاغی قرآن با رویکردها و شیوه های جدید و توسط مفسرانی چون سیدقطب، امین الخولی، عایشه عبدالرحمن بنت الشاطیء، نصر حامد ابوزید و برخی مفسران دیگر صورت گرفته است. یکی دیگر از این رویکردهای جدید و مبتکرانه در این حوزه، روش ساختارگرایانه محمود بستانی در «التفسیر البنائی للقرآن الکریم» است. وی در این اثر با دو رویکرد معنایی و هنری به بررسی و تفسیر سور قرآنی به عنوان ساختار و مجموعه ای واحد پرداخته و در این زمینه از هشت عنصر بلاغی: پیام، موضوع ، معنایی، صوری، لفظی، موسیقایی، ادبی و ساختار در جهت تبیین ارتباط منسجم بین شکل و مضمون آیات و سوره های قرآن کریم یاری جسته است؛ از میان عناصر فوق، کارکرد عنصر ساختار به عنوان یکی از مهمترین عناصر، بررسی ساختار کلی سوره و نیز بررسی جایگاه عناصر هفت گانه در هر سوره قرآن بوده و اینکه مجموعه این عناصر، چگونه ساختار هندسی سوره را تشکیل می دهند. هدف این پژوهش ضمن معرفی روش ساختارگرایانه بستانی در تفسیر قرآن بر مبنای مبانی مطرح شده در کتاب «القواعد البلاغیه فی ضوء المنهج الإسلامی»، بررسی و تحلیل رویکرد تفسیری وی در تفسیر پنج جلدی «التفسیر البنائی للقرآن الکریم» بوده است و این نتایج به دست آمد که دیدگاه های بستانی در بحث ازعنصر پیام، موضوع، بحث تقدیم و تأخیر، ذکر وحذف، عنصر ادبی و عنصر ساختار دیدگاه های جدید در حوزه تفسیر بلاغی قرآن بوده و روش وی به عنوان یکی از شیوه های تفسیر ساختاری با وجود برخی کاستی ها می تواند کارآمد باشد.
السّرد الروائی فی خطاب «ناجی العلی» الکاریکاتیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یتناول هذا البحث الجوانب الروائیه لرسوم "ناجی العلی" الکاریکاتیریّه مستعیناً بمنهج السّردیّه. حیث إنّ حضور الجوانبِ الروائیّه فی هذه الرسوم والتی تمثلتْ فی الشخصیاتِ الثابته وتسمیّتِها، وکونِها مزوّدهً بالوحداتِ السّردیّه والنسیجِ اللغوی عبر التعلیق المرفَق بالرسوم والمشاهد أضفتْ علیها بعداً روائیّاً. یهدف البحث إلى استجلاء العناصر السّردیه فی أربعین لوحه مختاره قد تمّ اختیارها وفق الموضوع المتناول والمیزات السّردیه والروائیه فیها والتی شکّلتْ القضیّه الفلسطینیّه مادّه دَسِمه فیها بصفتها مِن ضمن أدب النضال أو فن المقاومه. وهی الاشتغال اللونی للأسود والأبیض، الحدث، والشخصیه والبنیه الزّمکانیه. وقام بالکشف عن الجوانب السّردیه للوحات فی خطاب اللوحات البصری، والخطاب الکتابی فی التعلیق الذی یشفعه "العلی" عاده برسومه. یُعدّ "ناجی العلی" رائد الکاریکاتیر السیاسی العربی بلْ المبدئ والمبدع فی هذا الفنّ. توصّل البحث إلى أنّ الاعتماد على الشخصیّات الثابته هی استراتجیه العلی السّردیه وأنّه بَرَعَ فی توظیفِ تقنیهِ الاسترجاع عبرَ النسیجِ اللغوی والاستباق بالخطوط والأحجام. وعن الحدث ووعاءه المکان ووظائفه فی أعماله، ففلسطین والأرض هی الحاضنُ المکانی الرئیس للأحداث فی أعماله ووظائفُ المکان تتجلّى إما عبرَ التصریحِ المباشر بالدوائر المکانیّه وإما عبر الخواءِ المکانی وغیابِ المکان. أیضاً تغطی لوحاته ثیمات الأبیض والأسود المتجلیّه فی ثیمات الفضاء السّردی لتوحی إلى دلالات الخواء المکانی عبر الأبیض والحاله السوداویه المؤلمه عبر الأسود.
الشّرعه وآفاق الدّلاله فی قصیده «الغریبه» لوفیق سلیطین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یقدِّم هذا البحث رؤیهً تحلیلیَّهً لقصیده (الغریبه) للشاعر وفیق سلیطین، فی محاولهٍ لدراسه أسلوبه الشّعریّ، وتسلیط الضَّوء على الشّرعه، وفاعلیتها فی إنتاج الدّلاله. من هنا، جرى الترَّکیز على تقدیم تأسیسٍ نظریّ یمهد للدخول إلى نظریه الشّرعه، ودراستها فی تعدُّدیَّتها، ودلالات ما تحتها، وما فوقها، بوصفها أساساً فی إحداث الأثر الأسلوبیّ، ومرتکزاً لحرکه الدوالِّ فی فضاء النَّص. وفی هذا السِّیاق التحلیلیّ، کان لابدَّ من الرّجوع إلى المؤثرات الفاعله فی إنتاج النَّص، من خبرهٍ أدائیَّهٍ، وثقافهٍ توزَّعت بین صوفیّهٍ، ووجودیّهٍ، ومیثیولوجیِّهٍ، ودینیَّهٍ، وفنیَّهٍ، جسَّدت الرؤیا فی أیقوناتٍ دلالیهٍ تواشجت فی الأنساق اللغویّه مع الأدوات التَّعبیریَّه، مبرزهً آلیات التَّکوین النَّصی، والمفاعِلات الدّلالیّه المسهِمه فی تماسک النَّص، وإعاده إنتاجه عبر التَّلقّی الخلَّاق الذی یعایش التَّجربه، ویعید صیاغتها، وقد ملأ فجواتها الدّلالیّه بکشوفاته عبر استبطان مکامنها التَّعبیریَّه. وعلیه، فقد جاء هذا البحث، المستند فی نحلیله إلى الإجراءات المفیده فی إضاءه شکل العمل الأدبی، ومضمونه، محاولهً لتأکید دور الشرعه فی تکنیک النص، وتناول الکلمه بوصفها بؤرهً للدال، والمدلول فی إطار العلاقات السیاقیه المقدمه نصیاً، وأساساً فی معماریه النص فی تشکیلها البنائی فنیاً، وقد توصل إلى نتائج عدَّه أهمها أن الشرعه تسهم فی إحداث الأثر الأسلوبی، وأنها تؤدی دوراً مهماً فی مجال التأویل الدلالی، وأن نص "الغریبه" نموذجٌ جیدٌ لأسلبه التصوف، وقدره الشاعر على تقدیم مکوناته الثقافیه بکفاءهٍ عالیهٍ استوعبت الصوفی والأسطوری فی سیاق التجربه، وتوظیفه التناص بوعیٍ شعریًّ ممیزٍ فتح النص على آفاقٍ معرفیهٍ دلالیهٍ أغنت التجربه.
واکاوی ساختار شعری ریم قیس کُبّه بر اساس نظریه جفری لیچ (مطالعه موردی هنجارشکنی معنایی و نوشتاری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با ظهور نظریه های مختلف در زمینه پژوهش های ادبی، پژوهشگران به واکاوی ادبیات از جنبه های گوناگون پرداخته و از رهگذر کاربست چنین نظریه هایی و تطابق آنها با متون مختلف، به ملموس و عینی ساختن نظریه ها کمک شایانی نموده اند. از جمله این نظریه ها، هنجارشکنی است که در مکتب فرمالیسم مطرح شده. هنجارشکنی در دیدگاه مکتب فرمالیسم، تعریفی از سبک تلقی می گردد، تا آنجا که بسامد فراوان هنجارشکنی در اشعار شاعر یا نویسنده ای، سبک آن شاعر یا نویسنده را معرفی می کند. جفری لیچ یکی از شخصیت های ممتاز شکل گرای انگلیسی است که به تقسیم بندی هنجارشکنی در هشت گروه پرداخته است. علت انتخاب این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی به واکاوی هنجارشکنى معنایی و نوشتارى شعر ریم قیس کُبّه بر اساس نظریه جفری لیچ مى پردازد، ارتباط بسیار تنگاتنگ شعر این شاعر با تابلوهای نقاشی است؛ زیرا شعر وی به نوعی برگردان تابلوهای خواهر نقاشش به شمار می رود. رهیافت حاصل از این واکاوی بیانگر آن است که هنجار شکنی معنایی در شعر ریم قیس کبه بیشتر از طریق هم نشینی و جانشینی به وجود آمده و در موارد اندکی نیز از راه علم بیان یا صور خیال حاصل شده است. هنجار شکنی نوشتاری در شعر وی نیز در مواردی چون: جدا نویسی حروف واژگان، نوشتن پلکانی و عمودی سطرهای شعری و... بوده و هدف از آن، افزون بر نقل اندیشه و احساس به خواننده، دیداری کردن شعر و تجسّم بخشیدن به مفهوم آن است.
دراسه سوسیولوجیه فی المجموعه القصصیه قبل الغروب للأدیبه القطریه أمینه العمادی علی ضوء نظریه لوسیان غولدمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ (۱۴۴۱ ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۵)
183-206
حوزههای تخصصی:
تتطرّق الدراسه السوسیولوجیه إلی قضایا عدّه فی العمل الأدبی، ولمّا یکون العمل الأدبی مجموعه قصص لکاتب ما، فإنّ الرابط الاجتماعی هو الکفیل بنظم الدراسه فی النقد الاجتماعی، فی المجموعه القصصیه "قبل الغروب" تطرّقت الکاتبه القطریه أمینه العمادی إلی عنصر مقدّس فی حیاه البشر ألا وهو عنصر الأسره وتطرّقت إلی معالجته اجتماعیاً ونفسیاً ومزجت مجموعتها القصصیه بسوسیو-سیمیوطیقه العناوین التی اختارتها لقصصها الثمانیه فی مجموعتها القصصیه قبل الغروب وهی تتعمد هکذا تسمیات لبیان الإقناع القصصی فی هذه المجموعه القصصیه، هذا البحث یهدف إلی النقد الاجتماعی فی المثاقفه السوسیولوجیه فی هذه القصص الثمانیه، وذلک تحت إطار المنهج الوصفی-التحلیلی، ومن النتائج التی توصل إلیها البحث یمکن الإشاره إلی مزج الکاتبه بین سوسیو-سیمیوطیقه العناوین ومضمونها، الترابط بین البنیات اللغویه، وعلی رؤیه غولدمان ترکزت هذه المجموعه القصصیه علی الأسره والمرأه علی وجه الخصوص حیث تکثر فیها معالجه قضایا المرأه، والزوجه المضطهده، والزوجه المسترجله کما بیّنت لنا الواقع المزری فی عدم التکافوء فی الحیاه الأسریه فنلاحظ أنها تطرقت إلی الوفاء، والفقر، والانتحار، واللامبالاه وغیرها من القضایا الاجتماعیه وذلک برؤیه اجتماعیه معتدله تهدف إلی کشف رؤیه الکاتبه وطبقتها الاجتماعیه فی مجموعتها القصصیه من خلال العالم الخارجی والسیاق الثقافی.
واکاوی جامعه شناختی ادبی در داستان کوتاه «الزیف» بر اساس اسلوب لوسین گلدمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
181 - 194
حوزههای تخصصی:
علم جامعه شناسی ادبیات، دانش گسترده ای است که دربردارنده ی مجموعه ی وسیعی از افکار و نظریات متفکران پیرامون پیوند میان ادیب و جامعه ی وی است. ازاین رو مطالعات ادبی بر مبنای نظریات این اندیشمندان، گامی استوار و ضروری در زمینه ی نقد متون ادبی به شمار می رود و چه بسا نتیجه ی پژوهش های ادبی فارغ از این گونه مطالعات ابتر است. یکی از اندیشمندان جامعه شناسی ادبیات لوسین گلدمن است که بنیان گذار سبکی نوین در این حوزه به شمار می رود. شیوه ی او به ساخت گرایی تکوینی شهرت یافته است. او معتقد است اثر ادبی نتیجه ی فرهنگ و آگاهی جمعی طبقه، عصر و یا نسل نویسنده است. لذا در روش خود در پیِ ایجاد ارتباطی معنادار میان اثر ادبی و مهم ترین جنبه های زندگی اجتماعی است. نجیب محفوظ داستان پرداز و رمان نویس معاصر مصر ازجمله نویسندگانی است که در آثارش به دنبال بیان آمال و محنت های جامعه و طبقه ی اجتماعی خود می باشد. به گونه ای که از خلال بررسی آن ها به شیوه ی ساخت گرایی تکوینی، می توان به پیوندهای وثیق ساخت درونی و ادبی این آثار با نگرش و آگاهی جمعی طبقه ی اجتماعی نویسنده پی برد. ازجمله ی این آثار داستان کوتاه «الزیف» از مجموعه داستانی «همس الجنون» اوست؛ پژوهش حاضر به منظور بررسی این داستان کوتاه، نظریه ی لوسین گلدمن را چراغ راه خود قرار داده است. بدین منظور ساختار داستان در دو سطح تفسیری – یعنی دریافت درون متنی همچون بررسی ساختار معنایی- و سطح تشریحی –یعنی تحلیل بستر اجتماعی و فرهنگی داستان- مورد کاوش قرار می گیرد. یافته های پژوهش نشان می دهد عناصر این داستان دارای ویژگی هایی است که بیان گر پیوند عمیق داستان با جامعه ی نجیب محفوظ است؛ همچنین نشان می دهد که داستان ثمره ی جهان بینی و آگاهی جمعی گروهی است که نویسنده به آن تعلق دارد.
تجلیات خطاب ما بعد الاستعمار فی الروایه الاردنیه المعاصره؛ قراءه فی روایه دفاتر الطوفان لسمیحه خریس اختیارا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ما بعد الاستعمار هو مصطلح دأب المؤرخون علی استعماله فی المرحله التی تلت الحرب العالمیه الثانیه لإظهار الحقبه التی تلت استقلال معظم دول العالم عن الاستعمار الغربی الحدیث. یعد خطاب ما بعد الاستعمار من ثمرات نظریه ما بعد الاستعمار التی ابتکرها إدوارد سعید وهی من النظریات الأدبیه المعاصره التی تتعلق مهمتها بتنظیر قضایا المستعمَر والمستعمِر. المشکله الرئیسیه التی یسعى الباحثون لحلها هی کیفیه انعکاس خطاب ما بعد الاستعمار فی روایه دفاتر الطوفان وماهیه القضایا التی یمثلها هذا الخطاب فی المجتمع العربی خاصه المجتمع الأردنی. نستهدف فی هذه المقاله مناقشه إحدی الروایات العربیه الأردنیه المعاصره المکتوبه فی هذا المضمار وهی "دفاتر الطوفان" لسمیحه خریس معتمدین علی الأسلوب الوصفی التحلیلی مستعینین بنظریه إدوارد سعید لاستکشاف ملامح ما بعد الکولونیالیه فیها. لقد استنتجنا أنّ المؤلفه أشارت بشکل دقیق وفنی إلی إشکالیه ما بعد الاستعمار فی المجتمع العربی بلسان الأشیاء والجمادات المختلفه واهتمّت بصوره سویه بجمیع ملامح مابعد الاستعمار المطروحه فی أثرها الروائی ولم ترجح واحده علی الأخری، واستخدمت مکونات ما بعد الاستعمار فی الشؤون العامه المألوفه للحیاه العربیه، وأشارت بصوره فنیه إلیها. ثم أن خریس تعکس فی "دفاتر الطوفان" بعض الخصائص ضد الاستعماریه من أمثال مواجهه الهیمنه الغربیه والمرکز والهامش والجنسیه والحریه والاستقلال ببراعه خاصه.
إطلاله على منهج ابن عصفور فی مثل المقرّب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
19 - 36
حوزههای تخصصی:
مکانه علم النحو المرموقه بین العلوم العربیه مما أیّدها کلّ من أراد الصحه فی قراءه القرآن الکریم أو فَصاحه التکلم باللغه العربیه أو الکتابه بها. ومن أهمّ ما یدلّ على هذه المکانه وفور التألیفات النحویه من قدیم الأیام والتعلیقات علیها وتشعّب المذاهب فیها. ومن أقوى دوافع العلماء فی هذا المضمار الإتیان بمصنَّفٍ یسهّل قواعد العربیه على المتعلّمین. ولأن نستوعب نصوصهم ونصل إلى منهج مقبول فی تألیف الکتب الدراسیه، علینا التعرّف على منهجهم. والمنهجیه هی الطریق الوحیده التی بها یُعرف النهج الذی سار المؤلّف علیه وتتّضح طوابعه التعلیمیه المفیده فبها نُقوِّم الکتب ویمکننا فهم النصوص. وأما من النحاه فمن قام بشرح مصنَّفه لأسبابٍ ما. ومن میزات هذه الشروح إبقاء منهج الشرح على درب منهج النصّ وصیرورتهما کتألیف واحد، الأمر الذی یعطینا مَیَداناً أوسع فی المنهجیه. فبحثنا عن شروح النحاه على مؤلّفاتهم واخترنا منها ما صُنّف مبکراً وقلّ تعرّفنا علیه وهو مُثُل المقرَّب شرح ابن عصفور الإشبیلی لکتابه المقرَّب . ومن هذا المنطلق، توخّى البحث المنهج الوصفی التحلیلی للوصول إلى الهدف المنشود، ألا وهو التعرف على محتوى مُثل المقرّب ومنهج ابن عصفور فیه، ومذهبه النحوی، وکیفیه مزاولته مسائل النص وتسهیل سبل استیعابه. ومن أهمّ ما حصل البحث علیه تجلّی مظاهر من منهجه التعلیمی، وهی الطریقتان الاستقرائیه والتکشیفیه، والعدول عن التعاریف الذهنیه، والتجنّب عن الغور فی الخلافات النحویه؛ وقد تبین أن منهجه العام فی أصول النحو یضاهی منهج البصریین.
الاتصال غیر اللفظی فی روایه موت صغیر لمحمد حسن علوان دراسه سیمیولوجیّه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
109 - 124
حوزههای تخصصی:
العلام ه هی ظاهره ملموسه ومرئیه یتم استبدالها ضمنیاً بعلاقه مع ظاهره غائبه. السیمیائیه هی العلم الذی یبحث عن أنواع الإشارات والإیماءات، والعوامل التی تنطوی علیها عملیه إنتاجها وتبادلها وتفسیرها، وکذلک القواعد التی تحکم العلامات. الاتصال غیر اللفظی هو أحد فروع السیمیائیه التی تشمل مجموعه متنوعه من السلوکیات الحرکیه للناس بما فی ذلک من تعبیرات الوجه وحرکات الجسم والإیماءات وحرکات تنظیم المحادثه وإلخ. یحتوی هذا النوع من الاتصالات على ستّ وظائف تتمثل فی الاستکمال والتفنید والتکرار والتحکم والاستبدال والتأکید. یروی الکاتب السعودی محمد حسن علوان فی روایته سیره ابن عربی بمزیج من الخیال، ویستخدم عناصر غیر اللفظیه إلى جانب لغه المنطوق. تسعى هذه الدراسه إلى دراسه هذه الروایه من وجهه نظر أنماط التواصل غیر اللفظی، بما فی ذلک من تعبیرات الوجه، وحالات العین، وحرکات الید، وحرکات الرأس، وما إلى ذلک، متمسکا بالمنهج السیمیائی. تعود أهمیه هذه الروایه إلى حصولها على جائزه بوکر فی عام 2017 م، وکان استعراضها الدلالی ضروره رئیسیه لهذه الدراسه . أظهرت النتائج بأن قد استفاد علوان من العلامات فی روایته من أجل تخصیص أو وضع الفضاء فی الروایه . استخدم المؤلف بشکل متکرر الطرق التالیه للتعبیر عن رسالته غیر اللفظیه بترتیب التردد : حالات الرأس، و حرکات الید، و حالات الوجه، و حالات العین، و السلوکیات الصوتیه، و علم اللمس والتماس وحالات الجسم . لقد استُخدمت هذه الحالات للتعبیر عن حالات، مثل: الغضب، والخوف، والقلق، والضیق، وهلمّ جرا. إلى جانب ذلک، تشارک وسائط وأجهزه أخرى أیضاً فی توصیل رسائل المؤلف. لمعظم هذه الرسائل أیضا وظیفه استبدالیه.
دور محمد علی جمال زاده فی إحیاء الأدب الشعبی فی إیران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لمحمد علی جمال زاده مکانته الممیزه فی أدب إیران المعاصر، ودوره البارز فی تجدید حیاه الأدب الفارسی الذی یجعله فی رأس قائمه المبدعین فی اللغه الفارسیه المعاصره بمبادرته فی الاستفاده من التراث الحضاری فی الأدب الفارسی وعرضه فی الجنس الأدبی الحدیث وتحدیدًا القصه القصیره. وعلى هذا، تأثر الأدب الفارسی فی بدایات القرن العشرین إلی حد بعید بالأدب الغربی، حیث استخدم الکتّاب الإیرانیون التقنیات الغربیه إلی جانب ما أخذوه من التراث الشعبی وواکبوا، عن قرب، الحرکه الحدیثه والمعاصره فی الأدب العالمی. تعد مجموعه یکی بود یکی نبود (کان یا ما کان) لمحمد علی جمال زاده أول مجموعه قصصیه فی إیران، تتحقق فیها العناصر الأساسیه للقصه القصیره بوصفها جنساً أدبیاً حدیثاً بمضامینه التراثیه متبنیا على ما کان موجودا فی الحکایات القدیمه منذ زمن بعید. یسعی هذا البحث إلی دراسه هذه العناصر فی هذه المجموعه علی ضوء المنهج الوصفی -التحلیلی مستعینا بالنقد التاریخانی الجدید أو ما یسمونه التحلیل الثقافی للنص، والذی استخدمت فیه الجمالیات الفنیه للتعبیر العصری عن التغیرات الاجتمایه ومن ثم الأدبیه فی المجتمع الإیرانی فی بدایات القرن الماضی.
تحلیل روند تراجایی تداوم در رمان فرانکشتاین فی بغداد احمد سعداوی و فرانکنشتاین مری شلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
147 - 169
حوزههای تخصصی:
ژرار ژنت با توجه به روابط میان متون، بیش متنیت را به عنوان یکی از انواع ترامتنیت مطرح نمود. بیش متنیت با محوریت اقتباس و برگرفتگی به دو دسته تقلیدی و تراگونگی تقسیم می شود. در این رویکرد وجود بیش متن به عنوان عنصر تأثیرپذیر و پیش متن به عنوان عنصر تأثیرگذار بسیار دارای اهمیت است. بیش متن با تقلید یا تغییر پیش متن باعث حفظ متن نخستین و یا تغییر آن می گردد. این تغییر هدفمند تراگونگی نام دارد که به دور از تقلید صرف است و گاهی باعث تراجایی در متن می شود. تراجایی که تغییری جدی در پیش متن است، با انجام برخی جابه جایی ها در شکل و معنا تغییرات عمده ای را در پیش متن به وجود می آورد که یکی از این موارد تداوم زمانی روایت است. بررسی تداوم یا سرعت روایت در پیش متن و بیش متن که به مطالعه نسبت میان طول مدت زمان داستان و زمان روایت می پردازد، بر تغییر آن از طریق تراجایی دلالت دارد که تغییری جدی در رابطه بیش متنیت می باشد. سعداوی که متعلق به نسل جدید رمان نویسان است با قرار دادن فرانکشتاین در فضای ادبی جدید و محیطی متفاوت باعث تغییرات عمده ای در شتاب بیش متن می شود. بررسی تغییر سرعت رمان در بیش متن، خلاقیت سعداوی را در عمق بخشیدن به روایت به نمایش می گذارد و نمونه ای بارز برای تراجایی تداوم و درنگ است. با توجه به آن که رمان "فرانکشتاین فی بغداد" احمد سعداوی تحت تأثیر رمان "فرانکنشتاین" (۱۸۱۸) مری شلی نوشته شده است، پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و تطبیقی به بررسی رابطه تراگونگی در سرعت داستان بین این دو رمان و تغییرات ایجاد شده در شتاب منفی و مثبت در بیش متن از نوع تراجایی می پردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد که تغییر لحن شاعرانه، توصیف پویا، حذف غیرعلنی و گفتگوهای درونی در بیش متن باعث تراجایی در تداوم می گردد، به گونه ای که عمل ذهنی در بیش متن برخلاف پیش متن باعث حرکت عمودی در متن و پیشروی در دنیای ذهنی شخصیت ها می گردد
رئالیسم جادویی در رمان «الأشجار واغتیال مرزوق»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
187 - 204
حوزههای تخصصی:
رئالیسم جادویی یا واقع گرایی جادویی، ترکیبی از واقعیت، افسانه و تاریخ است که از جهان بینی سحرآمیز مردم آمریکای لاتین به دنیای ادبیات وارد شد. پرداختن به طردشده ها و ستم دیده ها در بستر واقعیتی آمیخته با خیال، اصل مشترک همه نویسندگان ژانر رئالیسم جادویی است. عبدالرحمن منیف، نویسنده و رمان نویس سعودی با تأثیرپذیری از ژانر رئالیسم جادویی، رمان «الأشجار واغتیال مرزوق» را نوشت تا داستان زندگی منصور عبدالسلام و الیاس نخله را به عنوان افراد طردشده و دورافتاده از جامعه روایت کند. منیف، طردشدگی منصور و الیاس را محصول عقب ماندگی جامعه عربی و ظلم مقامات حکومتی می داند. وی در «الأشجار واغتیال مرزوق»، اجازه داده تا منصور و الیاس، روایت رمان را در اختیار بگیرند و با ادبیاتی ویژه که آمیخته ای از واقعیت و خیال است، درباره زندگی خصوصی خود و مسائل جدی و چالشی جهان عرب گفتگو کنند. هدف از این پژوهش، تحلیل فضای انتقادی در رمان معاصر عربی است و انجامش ضرورت دارد، زیرا مطالعه روش های جدید، در رمان نویسی و تأثیر این روش ها در توسعه و تحول رمان عربی، بی نیاز از بحث و بررسی مستمر نیست. یافته های پژوهش نشان می دهد که منیف عالمانه و عامدانه دنیای تخیلی تاریکی ساخته است که از دو زوایه باید به آن نگریست: نخست این که در «الأشجار واغتیال مرزوق» جایی برای نور، حقوق بشر و کثرت گرایی وجود ندارد و افراد بدون توجه به وابستگی مذهبی یا طبقه اجتماعی، مورد اذیت و آزار قرار می گیرند. دوم این که در این رمان، انگیزه های قوی فردی، برای شورش علیه عوامل محدودکننده انسان وجود دارد. روش پژوهش در رئالیسم جادویی «الأشجار واغتیال مرزوق»، توصیفی- تحلیلی است.
خاصیه تنوع المفردات فی الأسلوب الأدبی دراسه تطبیقیه لنماذج من کتابات ابن المقفع و الجاحظ وأبی حیان التوحیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۲
97 - 112
حوزههای تخصصی:
النقد الأدبی أحد المجالات الهامّه فی الساحه الأدبیه. فهو یوصلنا إلى معرفه الأدب الراقی. تستخرج أحکامه من خلال الأسس والعناصر الهامّه التی من أبرزها الأسلوب الأدبی الذی یتخذه الأدیب، لصیاغه أثره نثراً أو شعراً. إنّ تنوعالمفرداتهو أحدالملامحالأسلوبیه التییمکن بقیاسها فیالنصوص التوصلإلىالثراء اللغوی الموجود عند کلّ أدیب. فی الحقیقه، البعد الإحصائی فی دراسه الأسلوب هو من المعاییر الموضوعیه الأساسیه التی یمکن باستخدامها تشخیص الأسالیب. ترجع أهمیه هذه الدراسه فی حقل النقد الأدبی إلى أنّها خطوه فی طریق الابتعاد عن الظنّ وسیطره الذوق، للکشف عن أسلوب هؤلاء الکتاب. هذا من جانب، ومن جانب آخر هذه البصمه الأسلوبیه تساعدنا فی توثیق النصوص التی یخامرنا الشک فی صحّه نسبتها إلیهم. للوصول إلى هذه الثروه اللغویه طرق کثیره؛ أمّا الطریقه التی استخدمناها فهی طریقه جونسون التی ابتکرها کیت جونسون أستاذ قسم اللسانیات فی جامعه برکلی بأمریکا. تقوم هذه الطریقه بإحصاء الکلمات فی النصوص وقیاسها بالنصوص الأخرى وتقّدم صوره واضحه عن خاصیه تنوع المفردات مع دراسه تطبیقیه لکتابات ثلاثه من کبار کتّاب النثر الفنی فی العصر العباسی، وهم ابن المقفع والجاحظ وأبو حیان التوحیدی. أمّا منهج البحث فهو یعتمد على الطریقه الوصفیه. وصلت نتائج الدراسه بالمقارنه بین أسالیبهم إلى أنّ أسلوب الجاحظ أکثر تنوّعاً بالنسبه إلى الکاتبین الآخرین، و أنه یوجد فارق ضئیل بین أسلوب ابن المقفع و أبی حیان. ترجع الأسباب الرئیسه لهذا الفارق إلى البیئه العلمیه التی عاشها الجاحظ وثقافته وجهوده الفردیه فی تثقیف نفسه وتوسیع معارفها، إضافه الىأصالته العربیه. فالأصل الفارسی لابن المقفع أثر فی انخفاض تنوع مفرداته.