پس از ترجمه قرآن کریم، نقد و بررسی روش های ترجمه نیز، محور توجه ترجمه پردازان، به ویژه در نیم قرن اخیر قرار گرفت. این اهتمام جدی به روش های مختلف ترجمه، حاکی از نگرش مثبت زبان شناسان و ترجمه پژوهان برای رسیدن به ترجمه ای کامل، وفادار و مطلوب است. غلامعلی حدّادعادل، از جمله مترجمان قرآن است که نوع ترجمه خود را «مفهوم به مفهوم» خوانده است؛ امّا با تأمل در ساختار و محتوای این ترجمه، چنین دریافت می شود که وی، نه تنها به متن اصلی مقیّد و متعهّد است، بلکه به زبان مقصد و ساختارهاى آن نیز، تا سر حد امکان، توجّه داشته است. هدف این مقاله، ارائه شواهد و نمونه هایی برجسته در نقد نظریه مفهومی ایشان است تا نشان دهد که این ترجمه، علاوه بر رویه معنایی مفهومی، در بسیاری موارد، ترجمه ای تحت اللفظی، وفادار و امین است. از مهم ترین نتایج این مقاله این است که ترجمه یاد شده، علاوه بر اعتماد به نثر فاخر فارسی و سلاست آن، حسب اعتقاد مترجم به روش ترجمه مفهومی، غالباً با ساختارها و مختصات زبان مبدأ (قرآن) نیز معادل و مطابق است. در این ترجمه شاخص های بسیاری یافت می شود که خلاف روش مفهومی است.
رویکرد اخلاقی در تفسیر قرآن در طول تاریخ اسلام دوره های گوناگونی را پشت سر گذاشته است. این ادوار در ویژگی ها و خصوصیات با هم تفاوت داشته اند. از عصر نزول قرآن و توأمان بودن روایات تفسیری و اخلاقی تاکنون پنج دوره در تفسیر اخلاقی قابل شناسایی و تفکیک است: 1. پیدایش توجه خاص به آیات مشتمل بر نکات اخلاقی (عصر اقدمین)، 2. افول صبغه اخلاقی در تفسیر آیات (عصر متقدمان)، 3. احیاء صبغه اخلاقی در قالب تفاسیر جامع (دوره اول عصر متأخران)، 4. رشد توجه به آیات مشتمل بر نکات اخلاقی (دوره دوم عصر متأخران) 5. شکوفایی توجه به آیات مشتمل بر نکات اخلاقی (دوره معاصران). آنچه باعث ایجاد و آغاز هریک از این دوره ها شده شرایط و فضای جامعه، نیاز مخاطبان و دغدغه مفسران بوده است؛ چنان که برآیند این عوامل در یک دوره خاص سبب شده است تا رویکرد اخلاقی در تفاسیر قرآن دچار شدت و ضعف شود. این نوشتار به معرفی دوره های گوناگون در تفسیر اخلاقی و تحلیل دلایل فراز و نشیب آن پرداخته است.