سعادت و کمال انسان در نحوه همزیستی با دیگران است. قرآن کریم، انسان را به رعایت ارزش های اخلاقی در همزیستی فرامی خواند، تا به تربیت افراد جامعه و هم افزایی فضایل اخلاقی بینجامد. در این روش از همزیستی، مسالمت آمیز بودن تعاملات اجتماعی، اصل نیست؛ بلکه اصل، تعالی اخلاقی افراد جامعه است. مهم ترین عامل در تربیت و استقرار ارزش های اخلاقی، محبت است؛ زیرا محبت میان افراد جامعه، الفتی طبیعی ایجاد می کند و جامعه را همچون پیکر واحد می سازد. مقصود از محبت، محبتی است که از رذایل اجتماعی می کاهد و بر فضایل می افزاید؛ و آن، محبت فی الله و محبت لله، یا به تعبیر دیگر، محبت خیرخواهانه است که از محبت انسان نسبت به خیر محض یعنی خدای متعال برانگیخته می شود. از آن جا که محبت برای تربیت اخلاقی است، به تناسب شرایط و گروه های مختلف اجتماعی، جلوه های متفاوتی می یابد: گاهی به صورت ولایت نمود می یابد؛ و گاهی به شکل برائت ظاهر می شود؛ چنان که محبت طبیب، سبب برائت او از آلودگی موجود در بدن بیمار است. در بیان قرآن، مهرورزی پیامبر اسلام با مردم، محبت مؤمنان نسبت به هم، حتی مهرورزی مؤمنان نسبت به کافران و دشمنان، به اشکال مختلف به هم افزایی فضایل اخلاقی منجر می شود. همچنین دشمنی و برائت مؤمنان از کفاری که در دشمنی با مؤمنان لجاجت دارند، تجلی رحمت الاهی است که سبب خروج آن ها از ولایت شیطان و پذیرش ولایت خدای سبحان می شود.
مفسران معاصر از شیعه و سنی در نگرش تفسیری خود از جنبه های مختلف تاریخی، ادبی، کلامی و حقوقی آیه مباهله را مورد توجه قرار داده اند که هر کدام با هدف اثباتی و انکاری آن را در رهیافت و نتایج متنوعی، معناشناسی نموده اند. در این مقاله کوشش شده با یک رویکرد کاملاً تطبیقی آراء مفسران معاصر در بحث های مختلف به ویژه اعتقادی جمع آوری شود و نوع نگرش و تحلیل آنها مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد. بررسی ها نشان می دهد که مفسران از شیعه و اهل سنت طیفی از دیدگاه های گوناگون را مطرح کرده اند که بخشی از آنها قابل جمع است و بخش دیگری از آن در طول یکدیگرند و اختلاف های کلامی نتوانسته همگرایی در برخی زمینه های دیگر را منتفی کند. همچنین برداشت از آیه منحصر به ابعاد کلامی نیست بلکه زمینه رهیافت های اجتماعی و حقوقی نوینی هم وجود دارد که می تواند مورد وفاق قرار گیرد و در یک نگرش انتقادی، میزان استواری و سستی آنها بر پایه معیارهای سه گانه تاریخ، ادب و کلام سنجیده شود.
این مقاله در آغاز به کلیاتی درباره موضوع، از جمله ماهیت فقه القرآن، جایگاه آن، اتجاه به کار رفته در تفسیر آیات الاحکام و پیشینه این دانش به لحاظ موضوع و تدوین می پردازد و به این نتیجه می رسد که تفسیر آیات الاحکام به لحاظ منهج، اجتهادی؛ به لحاظ اتجاه فقهی و به لحاظ اسلوب، موضوعی ترتیبی است. نویسنده مقاله بر این باور است که فقه القرآن نه فقه محض است و نه تفسیر صرف، بلکه مجمع هر دو دانش است و در بعد تاریخی معتقد است: تاریخچه موضوع آیات الاحکام به زمان پیامبر (صلی اله علیه و آله) و نزول اولین آیه فقهی قرآن بازمی گردد؛ ولی پیشینه تدوین آن به عصر امام صادق (علیه السلام) می رسد. این مقاله در نهایت به این ثمره علمی منتهی می شود که شیعه، بنیانگذار دانش فقه القرآن به عنوان یک علم مستقل است. در ادامه این نوشتار، به نهضت فقه پژوهی در طول تاریخ پرداخته شده است که به هفت دوره حرکت، دوره ایستایی، دوره پویایی، دوره شکوفایی، دوره رکود، دوره بازگشت و دوره رشد و رویش قابل تقسیم است؛ ضمن آنکه نویسنده برای هر کدام از این دوره ها ویژگی هایی را همراه با آثار نگاشته شده هر دوره، بیان می کند و در پایان به جمع بندی و بیان سهم شیعه در تفسیر آیات الاحکام در جهان اسلام اشاره می کند.