فیلترهای جستجو:
                            فیلتری انتخاب نشده است.
        
نمایش ۱٬۵۰۱ تا ۱٬۵۲۰ مورد از کل ۳٬۳۰۷ مورد.
            حوزههای تخصصی: 
        
                
            همسویی نظریه ی کارکرد صحیح با موضع ضدشکاکانه غزالی در تکیه بر خداباوری(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
 - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
 - حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
 - حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
 - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
 
                به نظر می رسد اتکایِ غزالی بر خداباوری، جهت خروج از شکاکیت، می تواند یکی از طرق محتمل در مواجهه با مسائلی باشد که به طور سنتی با ماهیت معرفت گره خورده اند. ما پس از بازنویسی موضع غزالی، درمجموع، دو گزینه را برای تفسیر موضع وی ارائه خواهیم داد. در همان ابتدای مقاله، گزینه اول رد می شود. برای دفاع از گزینه ی دوم، به طور مفصل به واکاوی وضع معرفتی خویش در قبال باور های ناظر به جهان خارج خواهیم پرداخت. این واکاوی نشان خواهد داد که برای رهایی از چنبره ی شکاکیت، معرفت شناسان همیشه ناگزیر بوده اند میان سه جفت جریانِ متخاصم «ایدئالیسم، رئالیسم»، «درون گرایی، برون گرایی» و «وظیفه گرایی، اعتمادگرایی»، یکی از دو سوی جریان را بر دیگری ترجیح دهند. همچنین نمایان خواهد شد که چرا نوع خاصی از اعتمادگرایی (نظریه ی کارکرد صحیح) در قبال شکاک، ازموضع امیدوارکننده تری برخوردار است. نکته ی تعیین کننده ی بحث آنجایی است که درمی یابیم تنها در زمینه ای خداباورانه می توان به نحو درخوری بر نظریه ی کارکرد صحیح تکیه کرد. در پایان نیز ضمن پاسخ به دو انتقاد جدی از سوی وحید و بونجور، نشان خواهیم داد که چرا معتقدیم این نظریه با موضع خداباورانه غزالی همسوست.            
            آیا علم و دین به دو فرهنگ متفاوت تعلق دارند؟(مقاله پژوهشی حوزه)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                در زمان ما این ایده رایج است که علم و دین دو فرهنگ زیربنایی متفاوت دارند. بعضی از دانشمندان معتقدند که آنها به دو فرهنگ مستقل وابسته اند. بعضی نیز معتقدند که آنها در بعضی زمینه ها همپوشانی دارند، و برخی آنها را متعلق به دو فرهنگ مکمّل می دانند. این مقاله می کوشد که ثابت کند علم، آن گونه که معمولا فهمیده می شود، یک فرهنگ خودکفا ندارد و فی الجمله با دین زمینه های مشترک دارد. بعلاوه، علم مبتنی بر بعضی مفروضات متافیزیکی است و همچنین دانشمندان با بعضی ملاحضات اخلاقی سر و کار دارند. پس لااقل علم و دین به دو فرهنگ کاملا مستقل تعلق ندارند، و در واقع آنها می توانند یک جهان بینی زیربنایی مشترک داشته باشند.            
            کیهان شناخت و فریضه ادوار جهانی هندو
                منبع:
                هفت آسمان ۱۳۸۲ شماره ۲۰                                    
                                            
                            
        
        
                                        
            حوزههای تخصصی: 
        
                
            شناخت: آشنایی با ادیان جدید (6): دین عصر جدید
            حوزههای تخصصی: 
        
                
            نگاهی نقادانه به مهم ترین پاسخهای اشکال شر(مقاله ترویجی حوزه)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
            چشم زخم در میانه دین و جادو؛ مطالعه موردی سنت های وابسته به چشم زخم در روستای پیربالا، آذربایجان شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                هدف از انجام این پژوهش بررسی باورها و آداب و رسوم مرتبط با چشم زخم در چارچوب مردم شناسی دین و آیین است. در مردم شناسی دین همواره میان مناسک دینی و جادویی تفاوت هایی ترسیم شده است. در این پژوهش ابتدا به ارائه تعاریف مشخص از دین و جادو از منظر مردم شناختی پرداخته خواهد شد و سپس مبتنی بر آن تعاریف مجموعه باورها و آداب و رسوم وابسته به چشم زخم در روستای پیربالای آذربایجان شرقی بررسی شده و درهم آمیختگی عناصر جادویی و دینی در آن باورها و مناسک تجزیه و تحلیل می شود. روستای پیربالا در هجده کیلومتری جنوب غربی شهرستان مرند از توابع استان آذربایجان شرقی قرار دارد. داده های مورد مطالعه در این پژوهش از طریق مشاهدات میدانی و ثبت مصاحبه با ساکنان آن روستا گردآوری شده و درون چارچوب پژوهشی مذکور تجزیه و تحلیل شده است. تمایزهای موجود میان عناصر دینی و جادویی در عمل و در بطن زندگی روزمره چندان هم پررنگ و مشخص نبوده و نتایج این پژوهش درهم آمیزی قابل توجهی را میان آن ها نشان می دهد. اصل و منشأ باور به چشم زخم اکنون برای اهالی پیربالا خصلتی دینی دارد و به طور دقیق از گفتمان دینی حاکم بر فرهنگ شیعی برمی خیزد. با این حال از شواهد قوم نگاشتی چنین برمی آید، ورای این باور دینی و در سطوح پایین تر، رفتارها، سلوک و ابزارهایی در زمینة دفع چشم بد نمایان می شوند که از ساحت دینی فراگذشته و مواجهه ای تجربی و انسانی تر را با نیروهای شرّ دامن می زند.            
            دیدگاه فخر رازی درباره معیار حسن و قبح در گستره افعال الهی؛ تأمّلی بر تفکیک معرفت شناسانه اخلاق الهی و بشری(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            - حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
 - حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
 - حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
 - حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
 
                بسیاری از دیدگاه های علم کلام و فلسفه اخلاق، مبتنی بر تعیین ملاک حسن و قبح است. فخر رازی معتقد است حسن و قبح در افعال بشری عقلی، و در افعال الهی شرعی است. دیدگاه او خاص و منحصر به فرد است. در این جستار، نخست ادله فخر رازی را برای تفکیک جایگاه عقل در اخلاق بشری و الهی و چرایی روی آوردن او را به چنین دیدگاهی خواهیم گفت. دلایل فخررازی را در دفاع از شرعی بودن حسن و قبح افعال الهی در سه جهت طبقه بندی می کنیم: تکلیف، خلقت و جبر حاکم بر عالم. در گام بعدی، ادّله او را با رویکرد تحلیلی- انتقادی سنجیده و نقد می کنیم. در پایان، با ردّ دیدگاه فخر رازی نتیجه می گیریم ملاک معرفت شناختی در تشخیص حسن و قبح افعال انسانی و الهی یکسان است.            
            مبانی حجیت قرآن کریم در نظر مرحوم میرزا مهدی اصفهانی: معرفت عقل و علم(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                در این گفتار، مطالبی از میرزا مهدی اصفهانی (1303- 1365 ق.) می خوانیم. اصفهانی بر این باور است که معرفت خدا و عقل و علم اساس قرآن است. البته مراد معرفت فطری است نه معرفت احاطی. هم چنین عقل را نوری الهی می دانید و معنای اصطلاحی فلسفی را برای آن قائل نیست. او علم را نیز از سنخ نور می داند نه از سنخ مفاهیم و تصورات. میرزای اصفهانی عقل و علم را مبنای اصلی عقیده به دین و حجیّت قرآن می داند.            
            نظریة «وحدت متعالی ادیان» و ارزیابی انتساب آن به عرفان اسلامی
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                «وحدت متعالی ادیان» بر آن است که ادیان دارای دو بُعد ظاهری و باطنی اند و اگرچه در ظاهر متعددند، در باطن واحدند. اختلاف در ظاهر ادیان لازم و ضروری است، اما در باطن اختلافی نیست. ادیان زندة دنیا همگی از حقانیت برخوردارند و هر دینی تا زمانی که بدان عمل می شود نسخ نشده و راهی است به سوی حقیقت. قایلان به این نظریه، یعنی سنت گرایان، مدعی اند عارفان نیز بر همین عقیده اند و برای اثبات ادعای خود، شواهدی از گفته های آنان ارائه می کنند. نوشتار حاضر با رویکرد انتقادی نسبت به دیدگاه سنت گرایی، درصدد است با نگاهی جامع به مبانی و نظام فکری هر دو گروه، انتساب اندیشة «وحدت متعالی ادیان» به عارفان را ارزیابی نموده، دیدگاه عارفان را تبیین کند و تحلیل صحیحی از سوءبرداشت ها ارائه نماید.            
            عصمت فعلی انبیای الهی در کتب ادیان بزرگ الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                گرایش انسان معاصر به معیارهای عقلانی، زمینه بازنگری و بازفهمی در برخی اصول عقاید را فراهم کرده و در نتیجه، فهم وی را نسبت به آنها تصحیح یا دقیق و عمیق تر کرده است. یکی از این اصول که نقشی کلیدی و ویژه در مطالعات و سازماندهی معارف ادیان الهی دارد، موضوع «عصمت فعلی انبیای الهی» است. این موضوع در کتب ادیان به یک نحو بیان نشده است. بنابراین، با توجه به نقش کلیدی و زیر بنایی این مقوله در مهندسی عقاید دینی، این تحقیق در دو بخش تهیه شده است: در بخش اول به ارایه توصیفی این مفهوم در کتب معتبر شریعت «زردشتیان»، «یهودیت» (تورات کتبی و تلمود)، «مسیحیت» (کتاب مقدس) و «اسلام» (قرآن مجید) پرداخته و در بخش دوم به نقد و بررسی و مقایسه آن می پردازد و در نهایت زمینه لازم را در جهت تصحیح و داوری فراهم می آورد.            
            بررسی تطبیقی آرای لیندا زاگزبسکی و استاد مرتضی مطهری در باب علم پیشین الاهی و اختیار انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
 - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
 - حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
 - حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
 - حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
 
                مسأله ی علم پیشین الاهی و اختیار انسان یکی از مسائل اساسی فلسفه ی دین است که از دیرباز، ذهن متکلمان و فیلسوفان را به خود معطوف نموده است. بر اساس این مسأله، ازآن جاکه علم مطلق الاهی مستلزم خطاناپذیری آن است، ازاین رو اگر خداوند در زمان t1 بداند که فاعل S فعل a را در زمان t3 انجام می دهد، آنگاه S در زمان t3 فعلی جز a را نمی تواند انجام دهد. ازاین رو، علم پیشین الاهی در تعارضی ظاهری با اختیار انسان است. این مقاله می کوشد آرای لیندا زاگزبسکی (فیلسوف دین معاصر) را با دیدگاه های استاد مرتضی مطهری در این باب مقایسه کند. در این راستا، ابتدا به بررسی پاسخ های سه گانه ی کلاسیک به این مسأله (بوثیوس گرایی، آکام گرایی و مولیناگرایی) از منظر زاگزبسکی می پردازد و نشان می دهد که زاگزبسکی ضمن پذیرش برخی از عناصر این دیدگاه ها و تلفیق آن ها با یکدیگر، سه راه حل بدیع ارائه می کند. مقاله سپس به بررسی دیدگاه استاد مطهری در دو بخش جبر و اختیار و قضا و قدر می پردازد و در پایان، وجوه شباهت و افتراق آرای دو متفکر را نشان می دهد. یافته ی پژوهش آن است که هر دو متفکر سازگاری علم پیشین الاهی را با اختیار انسان می پذیرند، اما «آکام گرایی تومیستی» و دو راه حل دیگر زاگزبسکی به رغم نکات مثبت و درخور پذیرشی که دارند، در نشان دادن این سازگاری ناتوان است، در حالی که راه حل استاد مطهری راه حل دقیقی برای اثبات این سازگاری است.            
            تأملی بر رویکرد تبشیرکاتولیکی در جوامع اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                از زمان ظهور اسلام، مسیحیت فعالیت تبشیری خود را نسبت به مسلمانان، در اشکال متفاوتی انجام داده است. در این زمینه، می توان به رویکرد انفعالی، هجومی، فرهنگی و دیالوگی اشاره کرد. این مقاله، با روش اسنادی تحلیلی و با هدف تبیین مواضع تبشیری واتیکان نگارش یافته، و به بررسی این مدعا می پردازد که کلیسا با رویکردهای گوناگون به فعالیت تبشیری در جوامع اسلامی پرداخته است. این پژوهش، درنگی است که مسیر گفت وگوی بین الادیان، به ویژه اسلام و مسیحیت را حساس و پیچیده نشان می دهد و موجب درک عمیق از گفت وگو در قالب تبلیغ و تبشیر می شود؛ نکته ای که شایستة توجه دانشمندان، مجریان و سیاست گذاران گفت وگو است.            
            تناسخ در بودیسم
روش شناسی رئالیستی مطالعات دینی(مقاله ترویجی حوزه)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
            مظاهر اخلاقی بودن زبان تخاطب در قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
            حوزههای تخصصی: 
        
                
                                            
                یکی از مبانی خاص تفسیر اخلاقی، اخلاقی بودن محتوای مفاهیم قرآنی و زبان تخاطب در قرآن است؛ چنان که می توان محتوای قرآن را از جهات گوناگون از جمله انطباق آموزه ها و مفاهیم قرآنی با فطرت انسان، اهداف تربیتی و اخلاقی رسالت پیامبر اکرم(صلی الله علیه واله وسلم) و نزول قرآن و وجود آیات صریح در رعایت موازین اخلاقی، محتوایی اخلاقی برشمرد. از این رو، قرآن کریم افزون بر اشتمال بر محتوای اخلاقی، در مقام بیان و انتقال این مفاهیم ابزارهای اخلاقی نیز استخدام کرده است. التزام قرآن به رعایت زبان اخلاقی در همه سطوح کلام و در جایگاه ها و مظاهر گوناگون، قابل ملاحظه است؛ چنان که واژگان، تعابیر و جملات مورد استفاده خود را از میان انبوه گزینه های ممکن انتخاب کرده و در هر مورد، از نظر اخلاقی، بهترین گزینش را داشته است: وقتی تصریح به مطلبی را خلاف دأب اخلاقی ملاحظه کرده، به کنایه سخن گفته است. گاهی نیز با ایجاد تغییر در ساختار نحوی جملات، انسجام اخلاقی قرآن را حفظ کرده است. در این نوشتار همچنین از طرق گوناگون به نقدهایی پاسخ داده شده است که استعمال برخی واژگان یا تعابیر قرآنی را صراحتاً یا تلویحاً مغایر ادب و خروج از دایره اخلاقی برشمرده اند؛ طرقی مانند: ارجاع به معنای واژه در عصر نزول، کنایی نشان دادن برخی عبارات، تفکیک معنای لغوی و معنای اصطلاحی و توجه به ساختار نحوی عبارات. بر این اساس می توان نتیجه گرفت که عناصر زبانی قرآن مجموعاً در جهت اهداف تربیتی و اخلاقی آن به گزینی شده اند تا در تعامل این کتاب الهی با مخاطبان هرگز از حریم اصول اخلاقی خارج نشود.