فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۶۱ تا ۸۸۰ مورد از کل ۲٬۱۹۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
شیخ اشراق به مقوله ی عشق، نگاهی فیلسوفانه و عارفانه دارد. او عشق را فرزند عقل و ملازم حزن می شمارد و رسیدن به حسن وکمال را جز از طریق عشق میسر نمی داند. به تعبیر وی، عشق محبتی مفرط و بیرون از حد است که در مجموعه ی هستی سریان دارد و هر موجودی - اعم از نوری و غیر نوری - از آن بهره و نصیبی دارد. عشق رابط وجودی میان موجودات عالم است. مقدمه ی وصول به عشق، معرفت ومحبت و غایت آن فناست. در اندیشه ی او، عشق آثار و پیامدهای تربیتی و اخلاقی با اهمیتی دارد که کمال جویی، دنیاگریزی، مبارزه با زشتی ها و هوای نفس، وحدت گرایی، میل به عقلانیت و خردورزی، صبر و استقامت، التزام به اعمال صالح، کسب معرفت و همچنین طاعت و عبادت حضرت حق، در زمره ی این آثار است.
ارزشیابی وجودی علم حصولی در پرتو نظریة ادراک از دور ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مکتب فلسفی صدرا، از سویی میتوان شواهدی یافت که بر برتری وجود ذهنی یک ماهیّت نسبت به وجود خارجی آن دلالت دارند؛ و از سوی دیگر نیز شواهدی یافت میشود که برتری وجود خارجی یک ماهیت نسبت به وجود ذهنی آن را تأیید میکنند. در این میان، شواهدی که بر برتری وجود ذهنی دلالت دارند، این مزیّت را دارند که میتوان بر اساس آن، مطابقت ذهن و خارج را از منظر وجودی تبیین کرد؛ اما بر اساس آن نمیتوان شواهد برتری وجود خارجی را به نحو کامل ردّ یا توجیه کرد. به نظر میرسد توجه ویژه به ابعاد هستی شناختی و معرفت شناختی نظریة «ادراک از دور»، این قابلیت را دارد که همزمان، شواهد برتری وجود ذهنی و نیز شواهد برتری وجود خارجی را به نحوی جامع و منسجم، تفسیر و توجیه نماید و مشکل تعارض میان آنها را حل کند.
براهین توحید در فلسفه ملاصدرا
حوزههای تخصصی:
مبناگرایی معتدل از دیدگاه پل موزر و ابن سینا(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
اختلاف در عوامل توجیه کننده یک باور، تفسیرهای متفاوتی از مبناگرایی را پدید آورده است. از جمله این تفسیرها، «مبناگرایی معتدل» است که از سوی معرفت شناس برجسته غربی، پل موزر ارائه شده است. از دیدگاه او، معرفت های تجربی انسان دارای دو دسته مبانی هستند: گزاره ای و غیرگزاره ای. مبانی غیرگزاره ای یا غیرمفهومی به یاری تبیین و نوعی انسجام گرایی، می توانند مبنای مبانی گزاره ای قرار گیرند و این مبانی گزاره ای، مبنایی برای دیگر معرفت های بشری باشند. وی این دیدگاه را «درون گرایی غیرافراطی» می نامد.
نویسنده با تبیین این تفسیر، آن را با دیدگاه ابن سینا سنجیده است. به نظر می رسد ابن سینا به دو نوع مبنا معتقد است. براساس یک نوع مبنا، می توان وی را مبناگرای رادیکال دانست، اما براساس مبنای دیگر که مربوط به معرفت های تجربی است، مبناگرای معتدل به شمار می رود که این امر دیدگاه موزر و ابن سینا را به یکدیگر نزدیک می سازد. مسئله مهم دیگر، نوعی برون گرایی در هردو دیدگاه است.
مفهوم جسم در طبیعیات سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه متخصصان و دانشجویان علوم جدید با مشکل فهم اصول و مباحث فلسفی مواجه هستند و متقابلاً اهل فلسفه و علاقمندان مطالعات فلسفی از دریافت مفاهیم و مبانی علمی باز می مانند. علت بروز این مشکل بیشتر از آن جهت است که صاحب نظران علم و فلسفه برای آشنایی مخاطبان گروه مقابل با مفاهیم تخصصی دانش خود هیچ تلاش و اقدامی نکردهاند. در این شرایط همراهی و همکاری این دو حوزه معرفتی ـ علم و فلسفه ـ در تبیین مفاهیم مشترکی مانند جسم میتواند به وضوح کاملتر این موضوعات و معانی بینجامد.
هر چند مفهوم جسم طبیعی بدان گونه که در علوم تجربی مطرح می شود در عمل راهگشا است اما به لحاظ تحلیلی و عقلی حاوی نقص اساسی است. از سوی دیگر همین مفهوم در آثار فلسفی به نحوی مطرح می شود که به معنای جسم به مثابه یک واقعیت خارجی که مهم ترین موضوع مطالعه و تحقیق علم تجربی است ارتباطی ندارد. در این میان ابن سینا به عنوان فیلسوفی آشنا با مباحث علمی روزگار خود مفهوم جسم طبیعی را به گونهای طرح می کند که سازگار با هر دو ساحت معرفتی است. تلاش وی میتواند به مثابه الگوی مناسبی برای دانشپژوهان به کار گرفته شود.
بررسی تطبیقی مواجهه ملاصدرا و پلانتینگا با مسأله شرور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
ملاصدرا به عنوان یکی از حکمیان متأله در سنت فلسفة اسلامی و پلانتینگا به عنوان فیلسوف خداباور در ساحت تفکر فلسفه غربی، هر کدام با مبانی و تئوری های خاصی به تحقیق و تدقیق ژرف دربارة مسأله بسیار مهم شرور پرداخته اند. ملاصدرا با استفاده از مبانی اصالت و خیر بودن وجود، عالم، قادر و حکیم بودن خدا و احسن بودن نظام هستی و راه حل های عدمی بودن شر و تبیین شر ادراکی و مجعول بودن شرور و غلبة خیرات بر شرور و طرد نگرش اومانیستی در مسأله شر، مشکل شرور را حل می کند. پلانتینگا بر اساس معرفت شناسی اصلاح شده و برخی مبانی الهیاتی و انسان شناسی مسیحی و با استفاده از توصیف جهان ممکن مورد نظر و نسبت میان اختیار انسان و قدرت مطلق خداوند، اثبات می کند که مسألة منطقی شر با وجود خدا تناقض ندارد. و هم چنین پلانتینگا بر این نکته توافق دارد که قدرت خداوند شامل فرض جی ال مکی نمی شود، این دو متفکر در اصل اعتقاد به خدا، عالم، قادر و خیر بودن خدا و مرید آفریدن انسان مشابهت، اما در نوع مواجهه و تفسیر ذاتی و ناظر بودن پاسخ به شرور اخلاقی یا طبیعی و دفاع از عدل الهی و احسن بودن نظام هستی و غلبه نگاه منطقی با یکدیگر تفاوت دارند.
استعاره وجود به مثابه نور در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
لیکاف با نقد دیدگاه ارسطویی درباره استعاره، نظریه شناختی استعاره را پایه گذاری کرد. با فرض پذیرش نظریه شناختی استعاره، مفاهیم انتزاعی مطرح در فلسفه اسلامی نیز به واسطه استعاره های مفهومی قابل فهم می شوند. این استعاره ها اغلب به صورت ناخودآگاه از سوی فلاسفه مورد استفاده قرار گرفته اند. وجود به عنوان یکی از مهمترین پایه های فلسفه ملاصدرا به واسطه استعاره های متعددی مفهوم سازی می شود. استعاره «وجود نور است»، تجربه متعارف ما از پدیده محسوس نور را در قالب مجموعه ای از توصیفات وارد متافیزیک صدرایی کرده و جهت مفهوم سازی وجود به کار می گیرد. استعاره مذکور در متافیزیک و معرفت شناسی صدرایی نقش به سزایی دارد. تشکیک وجود مبتنی بر این استعاره قابل فهم می شود. همچنین بر اساس این استعاره، وجود متصف به ویژگی «ظاهر بذاته و مظهر لغیره» می شود.
سهروردی و اصول فقه
تبیین نظریة تجرّد فوق عقلانی نفس از نظر ملاصدرا و مبانی هستی شناختی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریة فوق تجرّد عقلانی بودن نفس از نظر ملاصدرا، عبارت است از تجرّد نفس از ماهیت، علاوه بر تجرّد آن از مادّه. ویژگیهای نفس در این مرتبه عبارت است از اینکه در هیچ حدّی ثابت نبوده و گوهری بسیط، ظلّ وجود، وجودی صرف و فوق مقوله است که در عین حال، نه جوهر است و نه عرض، نه جنس است و نه فصل، و نه قابل اشارة عقلی است. صورتبندی و شکلگیری این نظریه، نتیجة اصالت وجود، وحدت حقیقت وجود، تشکیک در مراتب وجود، حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول است. نظریة فوق تجرّد عقلی بودن نفس، بر اعتقاد راسخ ملاصدرا به بطلان اصالت ماهیّت و عدول به نظریة اصالت وجود اثر گذرا بوده است. ملاصدرا، از دیدن برهان الهی و مکاشفهای سخن میگوید که شاید همان بازگشت شیخ اشراق از اعتباریّت وجود، به انّیت صرف و وجود محض بودن نفس در مرتبة فوق تجرّد است.
طول عمر دنیا از دیدگاه تفسیری ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن انسان و جامعه در قرآن انسان در قرآن
پایان عمر دنیا و تعیین طول عمر آن از مسائل بسیار بحث برانگیزی است که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده است. نظریات مطرح شده درباره ی این موضوع حاکی از وجود اختلاف فراوان در این باره است. دراین میان، نظریه ی صدرالمتألهین شیرازی از حیث برجستگی علمیِ این صاحب نظر، ذهن مخاطب را به خویش مشغول می سازد. وی با استناد به برخی آیات قرآن، طول عمر دنیا را تعیین کرده است؛ لیکن به نظر می رسد تاکنون نظریه ی وی مورد واکاوی علمی قرار نگرفته است. پژوهش پیش رو به دنبال آن است تا با اتخاذ روش توصیفی- تحلیلی، دیدگاه ملاصدرا درباره ی طول عمر دنیا را از میان آرای تفسیری وی استخراج و تبیین نماید. این نوشتار ضمن بیان مبانی تفسیری ملاصدرا در این باره، اشکالاتی بر رأی تفسیری وی مطرح می نماید تا بدین وسیله، میزان اتقان این نظر مکشوف گردد. یافته های پژوهش حاضر حاکی از نااستواری این نظریه به سبب وجود سه اشکال عمده و اساسی است که ظاهراً با یافته های علمی و روایات اسلامی ناسازگاری است.
نقد و ارزیابیِ یکی از براهین اثبات واجب الوجود براساس فرض تسلسل(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی براهین خداشناسی
براهین بسیاری برای اثبات واجب الوجود صورت بندی و ارائه شده اند. در یک دسته بندی کلّی، می توان این براهین را به سه دسته به شرطِ لا از تسلسل، لابه شرط از تسلسل و به شرط تسلسل تقسیم کرد؛ براین اساس، اکثر براهین اثبات وجود خداوند متعال، در دو دسته لابه شرط و به شرط لا از تسلسل قرار می گیرند. موضوع مقاله حاضر، نقد و ارزیابیِ برهانی است که در مقاله ای تحت عنوان «اثبات واجب الوجود براساس فرض تسلسل: نگاهی به برهان ابن سینا و اقامه برهانی بدیع» در شماره بیست و یکم همین نشریه به چاپ رسیده است. مؤلفان مقاله ی نام برده تلاش کرده اند تا با فرض تسلسل، و استفاده از برخی اصول فلسفی دیگر، برهانی بدیع ارائه کنند تا در دسته سوم از تقسیم بندی فوق قرار گیرد. در مقاله ی حاضر سعی شده است تا برهان مذکور با روش تحلیل منطقی، مورد نقد و ارزیابی قرار بگیرد. نتایج حاصل از این بررسی نشان می دهد که این برهان اولاً، جدای از صدق یا کذب مقدماتش، حاوی برخی اشکالات صوری است، و ثانیاً مبتنی بر مقدمه ای است که در حالت کلّی صادق نبوده و نیازمند بازنگری است. نقایص صوری این برهان را می توان با اعمال تغییراتی در برخی از مقدمات و تدقیق ساختار صوری استدلال برطرف کرد؛ اما تازمانی که مقدمه ی کاذب آن با مقدمه ای دیگر جایگزین نگردد، یا به نحوی اصلاح نشود، برهان یادشده ناتمام است.
تبیین قاعده بسیط الحقیقه و دو ساحت مختلف از آن در مکتب صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قاعده «بسیط الحقیقه»، از قواعد کلیدی در فلسفه صدرایی است. پردازش این مطلب به عنوان یک قاعده محوری و موثر، و تبیین تفصیلی آن از ابتکارات صدرالمتالهین است. در میان فیلسوفان پیشین، تنها می توان از فلوطین به عنوان طرح کننده این قاعده نام برد که البته تبیین ها و استدلال های وی، از نظر کمیت و قوت فلسفی، به پای تبیین های صدرا نمی رسد. در مکتب صدرایی دو ساحت مختلف برای این قاعده مطرح شده است: ساحت کثرت در وحدت و ساحت وحدت در کثرت. فیلسوفان صدرایی در مورد معنای مقبولِ ساحت کثرت در وحدت و مشمول بودن این ساحت در حیطه این قاعده اتفاق نظر دارند؛ اما آنها در بابِ مفهوم مورد پذیرش ساحت وحدت در کثرت و شمول محدوده قاعده نسبت به این ساحت اختلاف نظر دارند.