فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۴۱ تا ۹۶۰ مورد از کل ۲٬۱۹۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
بی شک مسئلة تشکیک در وجود از مباحث بنیادین فلسفی است. شاید بتوان گفت که این مسئله، مرزی است میان حکمای صدرایی و غیر صدرایی. به گونه ای که این مسئله عموماً با انکار حکمای قبل صدرا و اقبال حکمای صدرایی مواجه شد. اما از میان حکمای قبل صدرا برخی موضع صریحی در قبال این بحث نشان نداده اند که از آن جمله میرفندرسکی است. جستار حاضر به دنبال آن است که با بررسی و تطبیق آرای میرفندرسکی با آرای صدرالمتألهین، به تبیین موضع خاص این فیلسوف در خصوص مسئلة تشکیک خاصی بپردازد.
مقایسه دیدگاه حکیم مدرس زنوزی و بانو امین در توحید ذات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حکمت صدرایی توحید ذات از وحدت واجب الوجود تا بلندای وحدت وجود، مراتب و درجات دارد. مدرس زنوزی و بانو امین هر چند هر دو صدرائی مشربند، لیکن درتبیین توحید وجود مشترک نیستند. بانو همچون صدرا از هر دو تعبیر وجود رابطی و رابط، بهره می برد. حکیم مدرس اگرچه از بکار بردن لفظ وجود رابط، احترازی ندارد، اما در تحلیل آن گونه ای دیگر عمل می نماید. جالب اینجاست که ایشان از عدم مشارکت واجب با ممکن در مفاهیم وجودی و بازگشت علیّت به تشان سخن می گوید، ولی مصرّانه می کوشد که از مبنای خویش در کثرت وجود، عدول ننماید که البته در مورد نخست- بر خلاف آن دیگر- صدرا و بانو نیز چنین خط مشیی دارند. نگارنده هر چند در مورد اول، کلام ایشان را صائب می داند، ولی از دریچه فهم او، سلوک این حکیم متالّه از وجود رابطی معلول تا نظریه تشئون، رهین توفیق نیست.
اصالت نور و تحقق تبعی ظلمت در اندیشه سهروردی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
شیخ اشراق در برخی آثار خود علاوه بر نور بر تحقق ظلمت در عالم خارج نیز تصریح نموده است. در نوشتار پیش رو ضمن اشاره به تلقّی سهروردى از نور و ظلمت، مقوله بندى اشراقی موجودات، تصریحات شیخ اشراق بر تحقّق تبعی ظلمت، پیشینه تفکّر وى و توجّه به معانی مختلف مفاهیم «اصیل» و «اعتباری»؛ نسبت بین نور و ظلمت در اندیشه شیخ اشراق و فرآیند تطبیق این دو بر مفاهیم وجود و ماهیت مورد تحلیل قرار گرفته است. در این راستا مشخّص گردیده که معنای نور در نزد سهروردی، أخصّ از معنای وجود در نزد ملّاصدرا است و به همین دلیل گاه از سوی صدرا و برخی شارحان وی نسبت تناقض گویی به سهروردی داده مى شود؛ امّا لحاظ معانی وجود و ماهیت در اصطلاحات شیخ احسائی و تطبیق آن بر نور و ظلمت سهروردی، تفسیر نوینی از «اصالت وجود» در پیش روی ما قرار مى دهد که در پرتو این نگرش، نظام فلسفی سهروردی، قدرى منسجم تر و پویاتر به نظر می رسد. در این تفسیر نور یا وجود «موجود بالذّات» و ظلمت یا ماهیت، «موجود بالتّبع» و نه بالعرض به شمار مى رود.
نقد و بررسی اشکالات علامه طباطبایی بر برهان تضایف در اثبات اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برهان تضایف یکی از مهم ترین براهینی است که ملاصدرا برای اثبات اتحاد میان عاقل و معقول اقامه کرده است. این برهان پس از ملاصدرا مورد مناقشة فراوانی قرار گرفت؛ برخی از حکما آن را پذیرفتند و برخی دیگر به چالش کشیدند. مرحوم علامه طباطبایی از آن دسته حکمایی است که برهان مذکور را تام ندانسته و بر آن اشکالات متعددی وارد کرده است و خود در بدایة الحکمة و نیز نهایة الحکمة برای اثبات اتحاد عاقل و معقول راه دیگری را در پیش می گیرد. اما به نظر می رسد که هیچ یک از اشکالات علامه بر این برهان وارد نیستند.
بررسی امکان نوصدرایی بودن اندیشة ملّا هادی سبزواری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در گفتمان فلسفی نوصدرایی، در سه زمینة صوری، روشی، و محتوایی، دگرگونی روی داده است. در فلسفه ملا هادی سبزواری نیز در این زمینه ها دگرگونی و تجدّدی روی داده که بر این اساس، او را آغازگر جنبش فلسفی نوصدرایی معرفی می کنیم. سیر اندیشة او در مسیر حکمت صدرایی بوده و در مواردی با ملاصدرا اختلاف نظر داشته؛ اما ابداعاتی نیز در اندیشه او وجود دارد. در ساختار صوری و روشی، استفاده او از منطق و سبک نگارش شرح منظومه، با توجّه به شرایط اجتماعی و نیاز زمان، بیان کنندة تجدّد در ساختار اندیشة اوست. او، بخش نخست مهم ترین کتاب خود را به منطق اختصاص داده؛ در حالی که ملاصدرا از منطق سخن نگفته است. در زمینة محتوا نیز در مبحث علم، اتحاد عاقل و معقول، ترکیب مادّه و صورت، ادراک کلیّات عقلی، حدوث و ... اختلاف نظرهایی میان او با ملاصدرا وجود دارد. بر این اساس، در این مقاله، ضمن بررسی زمینه های مختلف اندیشة حکیم سبزواری، تجدّد و دگرگونی ها را بیان میکنیم؛ و با دلایلی او را به عنوان آغازگر جنبش نوصدرایی معرفی میکنیم؛ جنبشی که پس از سبزواری، به دست علامة طباطبایی استحکام یافت.
عالَم مندی معرفت و برخی فروع مبتنی بر آن در حکمت صدرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
منطق حاکم بر معرفت را می توان یکی از مباحث بنیادی در فلسفه دانست. رویکرد نحله های مختلف فلسفی به این موضوع، دلالت های متفاوتی را در مسائل دیگر که در طول آن قرار دارند، به همراه می آورد. مطابق با مدعای مقاله حاضر، عالم مندی معرفت، نتیجه ای است که از مبانی حکمت صدرایی درباره معرفت، نشأت گرفته است. نگارنده بر آن است که با تأکید بر مفهوم عالم در این حکمت و برخی از مبانی خاص آن، همچون حرکت جوهری و اتحاد وجودی علم، عالم و معلوم توضیح دهد که چگونه انسان با ربط وجودی و ذخیره معرفتی خاص خود، استعداد پذیرش معارف بعدی را می یابد. عالم اجتماعی که به مسأله امکان فهم مشترک بر اساس این باور پرداخته و امکان علم دینی که با نگاهی متفاوت به مسأله علم دینی با رویکرد آیت الله جوادی آملی از این منظر پرداخته است، از جمله مسائلی هستند که در طول این امر قرار می گیرند و در انتهای مقاله به چگونگی این ابتنا اشاره خواهد شد.
خوانش فارابی و گادامر از افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای هرمنوتیک
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
ملاصدرا، تفسیر یا تأویل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قرآن (طریق وحی) در کنار استدلالات عقلی و برهان و نیز تهذیب نفس و عرفان، یکی از مؤلفه های اصلی و در حقیقت مهمترین رکن حکمت متعالیه به شمار می آید.. صدرالمتألهین به عنوان فیلسوف، مفسّر و عارف بزرگ جهان اسلام، رسیدن و نایل آمدن به «حقیقت واحد» را از طرق مختلف ممکن دانسته، آن ها را مکمل یکدیگر تلقی می کند. به گونه ای که از سویی می توان تأثیر عمیق فلسفه وجودی ملاصدرایی، آگاهی از اصول و مبانی عرفانی و بهره مندی از شهود و اشراق را در فهم، تفسیر و تأویل آیات قرآنی توسط ملاصدرا به وضوح مشاهده کرد و از سوی دیگر تدبّر و تأمّل او در آیات وحیانی و قرآنی و نیز روایات معصومین (ع) را در کشف و طرح بسیاری از مبانی فلسفی و حکمی نظاره گر بود. حضور آیات قرآنی در نظام فلسفی ملاصدرا گاه به عنوان دلیل، گاه استشهاد و گاه اقتباس است. به نظر می رسد صدرالمتألّهین در به کارگیری کلام وحی، جهت استوار ساختن مبانی فلسفی خود و دستیابی به حقیقت، بیش از آن که از روش «تفسیر» و بسنده نمودن به معانی ظاهری و مفاد استعمالی آیات قرآن استفاده کند، از روش «تأویل» و درک باطن و یا بطن قرآن بهره برده است. وی با ضروری دانستن آن، تأویل صحیح را عروج از لفظ به معنا و تطبیق کتاب تدوین و تکوین تلقی می کند؛ گرچه ایشان در مواردی، متعهد به این مبنا نبوده و تأویلی ناسازگار با ظاهر آیات، سیاق آن ها و نیز اصول عقلائی محاوره ارائه نموده است.
جست وجوی نخستین بارقه های نظریة حرکت جوهری در حکمت سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
واکاوی رویکرد ابن سینا در باب حرکت نشان می دهد وی در اثبات برخی اقسام حرکات عرضی و انکار فرایند حرکت جوهری دچار تردید است. این تردید به مبانی فلسفی شیخ در مسئلة اعتباریت ماهیت و اصالت وجود بازمی گردد. بدین بیان که در تفکر سینوی به دلیل نفی تشکیک در ماهیت و اعتقاد به اعتباریت آن، برخی اقسام حرکات عرضی از جمله حرکت در کمیت و حرکت در کیفیت موجودات با نوعی شک و تردید در اثبات قرین می شود. با این وجود ابن سینا به دلیل این که حرکت در کمیت و کیفیت فرایندی محسوس دارد به صحت آن گردن می نهد، اما از سوی دیگر به واسطة فقدان دغدغة جدی در مسئلة اصالت وجود و اصول منتزع از آن با وجود حیرت از پذیرش فرایند حرکت در جوهر موجودات ابا می ورزد. این مسئله در برخی مواضع تفکر وی بازتاب داشته است؛ در این مواضع ابن سینا با وجود انکار فرایند حرکت جوهری نفوس، به صورت ضمنی یا حتی صریح به تجرد غیر تامة نفس و امکان وقوع حرکت اشتدادی در آن اذعان می کند.
برون رفت استاد رفیعی قزوینی از مشکلة رجعت در اندیشة صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طبق مبانی حکمت متعالیه، نفس انسانی بعد از حدوث در این عالم، بنا بر استعدادی که دارد، آن به آن از فعلیّتی خارج می شود و فعلیّتی جدید می یابد و در این سیر به تجرّد می-رسد تا آنگاه که بدن را رها می کند و مسیر تکاملی خود را بدون بدن عنصری (دنیوی) ادامه می دهد. تلقّی ابتدایی این است که طبق این مبانی، بازگشت نفس به بدن دنیوی در دار دنیا امری ناممکن است؛ و مهم ترین دلیل آن نیز قاعدة امتناع تراجع است. اما وقتی در نظر آوریم که عموم مسلمانان، به ویژه شیعیان، بر اساس برخی آیات قرآن کریم و روایات معتقدند که تا کنون، در مواردی مردگان زنده شده اند و در دورة آخر الزمان نیز برخی زنده می شوند و رجعت می کنند، عویصه و مشکلی خاصّ در این باره ظاهر می شود؛ چرا که اعتقاد به رجعت یا احیای مردگان، به منزلة بازگشت نفس به بدن دنیوی در دار دنیاست.
بر این اساس، عموم فلاسفه و به ویژه صدرائیان باید به گونه ای رجعت و احیای مردگان را به صورت عقلانی تبیین کنند که به نفی قاعدة امتناع تراجع نینجامد؛ زیرا ابطال تناسخ را بر مبنای همین قاعده پذیرفته اند. سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، از معدود اندیشمندانی است که در این باره سخن گفته و ضمن پذیرش این قاعده، رجعت و بازگشت نفوس به بدن دنیوی را از مصادیق این قاعده نمی داند. او، با دست نکشیدن از مبانی صدرایی، تلاش کرده است تا از طریق قاعدة «القسر لایدوم» و نیز «اثر وجودی لازم البروز خاصّ هر موجود»، تبیینی عقلانی از بازگشت برخی نفوس به زندگی دنیوی به دست دهد، و از رجعت مورد اعتقاد شیعه دفاع کند و تفاوت آن را با تناسخ توضیح دهد.
تحلیل جایگاه خیال و وهم در گستره ادراکات و افعال انسان از منظر صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حوزة «ادراکات» و «فلسفه فعل»، از مباحث نو و حائز اهمیت در فلسفة اسلامی است. مسئله خاصّ این پژوهش، تحلیل و تبیین منسجم جایگاه دو قوّه از قوای باطنی، یعنی خیال و وهم، در گسترة ادراکات و افعال انسانی است. از آنجا که خیال، محلّ نگهداری صور جزئی است، ملاصدرا عملکرد این قوّه در ادراکات و افعال را در رابطه ای چند سویه با دیگر قوای باطنی تبیین نموده است. همچنین ملاصدرا خیال را به مثابه یکی از مبادی اساسی افعال، حلقة رابط بین عالم محسوسات و معقولات و مانند ملکه ای در حفظ صور می داند. این قوّه، مبدأ أبعد در افعال عبث، گزاف، عادی، طبیعی و مزاجی است. وهم نیز از قوای مدرِکه ـ مدرک معانی جزئی ـ است. در تبیین حیطة عمل و تسلّط قوّة وهم با رویکردی توسعه ای، می توان جایگاه این قوّه را از «قوه ای ادراکی در کنار سایر قوای ادراک باطنی» ارتقا داد و آن را «مسلّط بر تمام قوای حیوانی» و در نهایت، وهم را همان «نفس حیوانی» دانست. دیگر آنکه وهم، نقشی اساسی در خطاهای ادراکی و افعال تابع آن دارد.
Soul-Body Relation and Immortality in Mullā Sadrā and Descartes(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام معادشناسی
محدودیت در شناخت مراتب بالا و پایین وجود از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا، واقع گرایانه بر محدودیت معرفت بشری تأکید کرده و به طور دائم و با تعابیر گوناگون، مخاطبان خود را به پذیرش این حقیقت توجّه داده است. یکی از مهم ترین محدودیت هایی که ملاصدرا برای معرفت در نظر گرفته، محدودیت در شناخت مراتب بالا و پایین وجود است. این محدودیت، بر اساس مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی صدرا شکل گرفته و به طور کامل بر نظریات اصلی او مبتنی است. از جملة این اصول، اصل تشکیک در وجود است. یکی از فروعات و لوازم این اصل این است که وجود، مراتب پایینی و بالایی دارد. در بالا، خدا، عقول مجرّد و موجودات مفارق قرار دارند؛ و در پایین، مادّه، جسم، حرکت، زمان، قوّه و ... قرار دارند. صدرا، مطابق با تعریف وجودی ای که از معرفت ارائه داده، شناخت موجودات واقع در این دو طرف را ناممکن خوانده است. البته ملاصدرا در بحث محدودیت معرفتِ مراتب بالا، بیشتر بر محدودیت ادراک خدا متمرکز شده و در بحث محدودیت معرفتِ طرف پایین، به محدودیت ادراک مادّه توجّه بیشتری نشان داده است. او، استدلال ها و مباحث مفصّلی را برای توجیه و اثبات محدودیّت در شناخت مراتب بالا و پایین وجود ارائه کرده؛ و این محدودیت ها را بر اساس مبانی معرفتی خود توضیح داده است.
فرضیه خداباوری در استدلال استفان هاوکینگ، ملاصدرا، ابن سینا و کیث وارد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
دانشمندان گستره کیهان شناسی نوین، با پشتیبانی از ماده گرایی، هر گونه ایده خداباوری را پیرامون توضیح جهان غیر ضروری و دارای ساختار غیر عقلانی می دانند. استفان هاوکینگ، به عنوان دانشمند سرشناس این حوزه، با طرح استدلالی بر مبنای فرضیه انفجار بزرگ، در تلاش است با انکار نظریه وجود خداوند نشان دهد جهان در اثر اتفاق یا ضرورت به وجود آمده است. با توجه به ابعاد متافزیکی این گفتمان، تلاش بر آن است تا با استفاده از اصول نظام فلسفی سینوی و کیث وارد، ضمن ابطال استدلال هاوکینگ، نظریه خداوند اثبات گردد. در این راستا، هستی شناسی حکمت متعالیه نه تنها وجود خداوند را با فرضیه های علمی مانند انفجار بزرگ ناسازگار نمی داند، بلکه رابطه ای پویا میان خداوند و جهان اثبات می نماید. بدین ترتیب، ملاحظه می گردد که نظام فلسفی ابن سینا و حکمت متعالیه هر کدام به نوعی می توانند برای چالش های نوین عرصه خداباوری چاره اندیشی نمایند. هدف این پژوهش پرداختن به چالش جدید کیهان شناسی و خداباوری در نظام فلسفی ابن سینا و به ویژه ملاصدرا و پویا نمایی آنها با توجه به آرا کیث وارد است. تحلیل و نقد استدلال هاوکینگ بر مبنای سینوی و صدرایی، ورود این دو نظام فلسفی در تبیین مسائل روز، و ارائه راه حل های فلسفی برای چالش های دنیا معاصر و تطبیق این دو نظام فلسفی با آرا کیث وارد را می توان از نتایج این پژوهش محسوب کرد.
تأثیر مبانی وجودشناختی و مابعدالطبیعی ملاصدرا در حل بعضی مسائل بنیادین اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی مباحث وجود
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
در این نوشتار به دنبال آن هستیم تا موضع صدرالمتألهین را در حل بعضی مسائل بنیادی اخلاق، از قبیل عینیت گرایی یا ذهنیت گرایی، نتیجه گرایی یا تکلیف گرایی، وظیفه گرایی یا فضیلت گرایی، که ذهن فیلسوفان دین و اخلاق معاصر را به خود مشغول ساخته است، درک و دریافت نماییم. از این رو با کنکاش در منظومه فلسفی ملاصدرا نخست مبانی و پیشفرض های وی، متناسب با مسائل مذکور، استخراج گردید، و آن گاه از دریچه مبانی یادشده، نگاهی به چشم انداز وی در اخلاق انداختیم، و پاسخ مسائل مذکور را جویا شدیم. در بازخوانی نظریات این فیلسوف اسلامی فطرت گرایی را می توان به عنوان محوری در حل مسائل مزبور معرفی کرد. ملاصدرا بر اخلاق به عنوان امری فطری و تمایز بخش نوعیت انسان ها به لحاظ فطرت ثانویه انگشت می نهد. نتیجة پژوهش حاضر دریافت تصویری از جمع بین عینیت گرایی و ذهنیت گرایی، نتیجه گرایی و تکلیف گرایی، فضیلت گرایی و تکلیف گرایی بر اساس مبانی هستی شناختی ملاصدرا همچون اصالت وجود، و وحدت تشکیکی آن، ضرورت و سنخیت علت و معلول، حرکت جوهری نفس، و اتحاد آن با بدن، نقش سازندة علم و عمل در اخلاق، خیربودن غایات نسبت به فاعل آن، عینیت کمال مطلوب، رابط بودن مخلوقات نسبت به واجب تعالی، فطری بودن اصول کلی اخلاقی، و بر محوریت فطرت گرایی وی است.
رابطه خیال و اراده در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خیال به عنوان یکی از مهم ترین ابزارهای ادراکی انسان، نقش موثری در رفتار انسان ها و سعادت آن ها دارد. مقاله حاضر با هدف تبیین ماهیت خیال، ماهیت اراده و چگونگی ارتباط خیال و اراده در نفس انسان تدوین گردیده است. روش مورد استفاده در این مقاله تحلیل متون صدرایی و استنتاج بوده است. خیال واسطه بین احساس و تعقل است و وظیفه حفظ، بازسازی و جعل (انشا) صور ذهنی را برعهده دارد. اراده به عنوان میل، خواست و قصد در افراد، اقتضای گزینش فعل و یا ترک آن تحت تأثیر عقل یا گمان است. اراده مانند علم وجه التفاتی دارد؛ یعنی باید به چیزی یا موضوعی تعلق گیرد.(مراد) تصور یا صورت خیالی، قالب و چهارچوب وجه التفاتی در اراده است. لذا تبیین کننده رابطه خیال و اراده است. تصور فعل، تصدیق به فایده آن، شوق انجام فعل و اراده و عمل مراحل شکل گیری فعل ارادی اند. ملا صدرا از معدود فیلسوفانی است که در تلاشی موفق بحث خیال و رابطه اش با اراده را مورد توجه قرار داده و نکات بدیعی را در این حوزه طرح نموده است.
تحلیل تطبیقی نقش خودشناسی در معرفت به خدا از دیدگاه ملاصدرا و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت خود یا نفس آدمی که از آن به خودشناسی یاد میشود، از مهمترین مباحثی است که از گذشتههای دور مورد تأکید فلاسفه و عرفا بوده است. حکما و عارفان مسلمان با الهامگیری از آیات و روایات، بهخصوص حدیث «من عرف نفسه عرف ربه» به طرح مهمترین راه خداشناسی، یعنی راه انفسی که همان خودشناسی میباشد، پرداختهاند. صدرالمتألهین و ابنعربی دو تن از بزرگترین فلاسفه و عرفای اسلامی در آثار مختلف خود به شیوههای گوناگون به خودشناسی و امکانپذیری یا عدم امکان شناخت خود اشاره کردهاند. ملاصدرا بهصراحت از امکانپذیری خودشناسی سخن میگوید. ابنعربی نیز با دو تحلیل از شناخت نفس یاد میکند؛ گاهی از امتناع شناخت خود سخن میگوید و در برخی موارد از امکانپذیری آن. در این تحقیق به تحلیل دو نگره صدرایی و ابنعربی دراینباره میپردازیم و با بررسی دقیق روشن میسازیم این دو نگره هیچ تفاوتی با هم ندارند.
ارزیابی انتقادی ملاصدرا از نظریة صور مرتسمة ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابنسینا، برای حلّ مسئلة علم خداوند به حالات وجودی موجودات مادی قبل از ایجاد آنها، نظریّة صور مرتسمه را طرّاحی کرده و معتقد است که علمِ تفصیلی خداوند به موجودات قبل از ایجاد آنها، از طریقِ این نظریّه قابل تبیین است. ملّاصدرا برخی از دعاوی ابنسینا را در این زمینه پذیرفته است؛ از جمله: اصل علم واجب تعالی به همة اشیا پیش از وجود آنها، حضور صور عقلی موجودات نزد واجب تعالی پیش از وجودشان و اینکه صور معقوله از لوازمِ ذات واجب هستند و مباینتی با ذات ندارند. در عین حال، ملّاصدرا به بعضی دیگر از دعاوی ابنسینا در این باره انتقاد میکند؛ از جمله، وی معتقد است که صور علمی اعراض نیستند، بلکه لازمة وجود حقیقی هستند. همچنین صور علمی، صرفاً ذهنی نیستند. در این نوشتار، پس از طرح نظریّة ابنسینا، به دفاع ملّاصدرا از نقاط اشتراک با وی و انتقاداتش بر مواضع اختلاف پرداخته شده؛ و در نهایت، نظر نهایی ملّاصدرا در این زمینه بررسی شده است