مقاله پیش رو، می کوشد با بهره گیری از اندیشه های جامعه شناختی، مدلی نظری مفهومی برای توسعه فرهنگی ارائه نماید و به این منظور، با تفکیک دو بخش «هسته فرهنگی مشترک» و «کنش اجتماعی» و تبیین روابط میان این دو، به بررسی مکانیسم عمل فرهنگ در جامعه معاصر پرداخته است. در ادامه، با محوریت همین چارچوب نظری، چگونگی تغییر فرهنگ در جامعه را مورد تبیین و تدقیق جامعه شناختی قرار داده است. این کوشش نظری به منظور دست یافتن به مدلی نظری برای توسعه فرهنگی به معنای روش دموکراتیک برساخته شدن هسته فرهنگی مشترک جامعه توسعه فرهنگی را بر اساس مؤلفه های تشکیل دهنده اش، تعریف و مدلی نظری برای آن ارائه کرده است. محقق در پایان، هشت مؤلفه مرتبط به هم، شامل برخورداری فرهنگی، ابداع فرهنگی، تکثر فرهنگی، تعامل فرهنگی، مشارکت فرهنگی، شمول فرهنگی، وفاق فرهنگی و بازاندیشی فرهنگی را به عنوان مؤلفه های تشکیل دهنده توسعه فرهنگی پیشنهاد نموده است.
در این مقاله که حاصل پژوهشی است در حوزه گیاه قوم شناسی (اتنوبوتانی). سعی شده است با تاکید بر روش های کیفی و استفاده از ابزار های جمع آوری اطلاعات مانند تکنیک های مشاهده و مصاحبه، دانش بومی مردم منطقه اوان کشف و سپس ثبت شود.
در این تحقیق سعی نموده ایم تا گیاهان خودرو که توسط اهالی مورد استفاده های گوناگونی از جمله خوارکی، دارویی و کاربردی در حوزه های گوناگون قرار می گیرند، را شناسایی نموده و به کمک پرسشنامه تخصصی گیاه قوم شناسی اطلاعات مورد نظر از جمله: اسامی محلی، فارسی و لاتین، میزان دسترسی، قسمت مورد استفاده و نحوه بهره برداری از گیاه هان را ثبت نماییم.
در این مقاله به 60 گیاه در منطقه اشاره شده است. محققین هرباریوم دانشگاه تربیت معلم (دانشگاه خوارزمی) این گیاهان را شناسایی نموده و اسامی لاتین آنها را ثبت نمودند. هربار یوم تهیه شده در اختیار دانشگاه تربیت معلم (دانشگاه خوارزمی) قرار دارد که پژوهشگران از آن استفاده نمایند.
گیاهان بسیار گوناگونی در این منطقه مورد شناسائی قرار گرفتند از جمله: انواع میوه های باغی: آلبالو، سیب، سنجد، فندوق، گردو... از جمله گیاهان خودرو علفی مانند: گون، کنگر، شیرین بیان... از انواع گیاهان کنار جویبارها و داخل دریاچه اوان می توان به گیاهانی چون: نی، آب تره، ترتیزک جویباری اشاره نمود.
حوزه عمومی مکانی برای گفت وگو و نقد قدرت است که اولین بار آن را هابرماس به صورت نظری مطرح کرد و پیشینه اش را به سالن ها، قهوه خانه ها و دربار اروپایی رساند. این تصور که شکل گیر ی حوزه عمومی مختص غرب است، درست به نظر نمی رسد؛ زیرا در دورانی از تاریخ ایران نیز هم زمان با غرب، وجوهی از شکل های حوزه عمومی دیده می شود که در دورة صفویه به وجود آمده بود؛ اما مسیر تداوم و سیر آن در ایران و غرب به دلیل اوضاع تاریخی، سیاسی و اجتماعی متفاوت بوده است. این مقاله با روی کرد جامعه شناسی تاریخی و روش توصیفی- تحلیلی، در صدد اثبات این است که در غرب حوزه عمومی، یعنی نقد قدرت، از دربار آغاز شد و سپس به جامعه راه یافت؛ ولی در ایران بر عکس، نقد قدرت و گفت وگو درباره مسائل عمومی در جامعه و به ویژه قهوه خانه ها شکل گرفت و بعد به حوزه دربار انتقال پیدا کرد. هم زمان با تسلط قدرت حاکمه، نهاد مذهب (مذهب تشیع) توانست از راه های مختلف مانند یافتن عنوان مذهب رسمی کشور و گسترش مناسک شیعی، به قالب حوزه عمومی، یعنی جایی که در آن گفت وگو و نقد صورت می پذیرد، درآید. به این ترتیب، حوزه عمومی در ایران عصر صفوی تا پهلوی، در قالب حوزه عمومی مذهبی جلوه کرد و از دهه 1340 آمیختگی میان حوزه عمومی سیاسی و مذهبی رخنمون می شود.