"این مقاله به بررسی جایگاه نوین رسانهها در برنامهها و فعالیتهای آموزشی مدارس میپردازد و چگونگی بهرهگیری از رسانهها را برای ارتقای سطح آموزشی مدارس تشریح میکند. در سالهای اخیر رسانهها به عنوان ابزارهای نوین آموزشی مورد توجه دستاندرکاران آموزش قرار گرفتهاند و از آنها به عنوان مکمل فرایند یادگیری انفرادی و گروهی یاد شده است. استفاده بهینه از این ابزارها مستلزم تجهیز مدارس به مراکز رسانهای و در صورت امکانپذیر نبودن دسترسی مدارس منفرد به این مراکز، استفاده از مراکز رسانهای منطقهای است. خدماتی که در این مدارس عرضه میشود فراتر از ارائه وسایل کمک آموزشی سنتی و یا کتابخانههای معمولی است که اکثر مدارس به آنها مجهز هستند.
"
" تصور و ذهنیت مردم از کشورهاى خارجى، عمدتآ برگرفته از وسایل ارتباط جمعى، به ویژه تلویزیون و آن هم اخبار خارجى این رسانه است. بیش تر مردم معمولا از پنجره اى که اخبار خارجى به سوى سایر کشورها مى گشاید، دنیا را نظاره مى کنند و مى شناسند. اخبار خارجى نیز در هر کشور تابعى از سیاست خارجى است و بازتاب بیش تر رویدادهاى خارجى همراه با جهت گیرى صورت مى پذیرد؛ بدین معنى که رویداد کشورهایى که دوست تلقى مى شوند با جهت گیرى مثبت و رویداد کشورهایى که دشمن و مخالف تلقى مى شوند، با جهت گیرى منفى پخش مى شود و ما کم تر شاهد انعکاس بى طرفانه رویدادهاى خارجى هستیم.
در پژوهش حاضر، اخبار خارجى سیماى جمهورى اسلامى ایران با روش تحلیل محتوا از این منظر مورد بررسى قرار گرفته است. یافته هاى پژوهش نشان مى دهد که بخش هاى خبرى خارجى سیما، از کشورهاى هم پیمان معمولا رویدادهایى را که خبر مثبت دارند و نشانه ثبات این کشورهاست، انتخاب و توام با جهت گیرى مثبت ارائه مى کنند و از کشورهایى که مخالف و دشمن تلقى مى شوند، غالبآ رویدادهاى منفى که نشانه بى ثباتى است، انتخاب و توام با جهت گیرى منفى پخش مى شود. بازتاب طولانى چنین شیوه اى در گزینش و ارائه رویدادهاى خارجى، تصویرى مثبت از کشورهاى هم پیمان و تصویرى منفى از کشورهاى مخالف در ذهنیت مخاطبان ایجاد مى کند. بنابراین، تصویرى که مخاطبان از کشورهاى خارجى در ذهن دارند، مخدوش است و با واقعیت فاصله دارد.
"
تأثیر فراگیر رسانه ها در عصر حاضر به اندازه ای است که از آن به عصر رسانه ها، عصر جهانی شدن، جامعه شبکه ای و جامعه اطلاعاتی یاد می کنند. توسعه فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی در دهه اخیر، منجر به پیدایش و توسعه رسانه های دیجیتال متنوعی شده است که دارای کارکرد رسانه های جمعی هستند. با توجه به اهداف ارزشی و اجتماعی هر جامعه، مقررات گذاری تبدیل به سازوکاری برای تضمین تحقق اهداف در عرصه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی شده است، رسانه های نوین صوتی تصویری نیز به دلیل قدرت تأثیرگذاری و گستردگی، نیازمند نظام مقررات گذاری مناسبی هستند که لازم است با نگاه آینده پژوهانه مورد مداقه قرار گیرد. نخستین گام در هر سیاستگذاری، شناخت مسائل و چالش هاست. منظور از چالش می تواند مسائل وضعیت فعلی یا آینده باشد؛ به همین دلیل نیز از ابزارهای آینده پژوهی به منظور شناسایی چالش های آینده و پیامدهای آنها بهره گرفته می شود. در این پژوهش، با استفاده از روش نظریه داده مبنا، شش چالش کلیدی، شامل؛ خلأ قانونی و نبود شفافیت، تعدد نهادهای نظارتی، جایگاه مطلوب سازمان صداوسیما، نگرش به چندصدایی و تکثرگرایی، نقش نهادهای عمومی و خصوصی و در نهایت، محتوای رسانه ها برای مقررات گذاری رسانه های صوتی تصویری آینده شناسایی شده است.
مطالعة پیشِ رو به بررسی نقش رسانه های اجتماعی نوین در شکل گیری و برساخت هویت نسلی در میان جوانان می پردازد. روش پژوهش کیفی می باشد و تکنیک پژوهش مصاحبه روایی است. بر این اساس مصاحبه های مجازی آنلاین با 29نفر از افرادی که از وایبر استفاده می کنند، صورت گرفته است. نمونه گیری از نوع هدفمند و معیار نمونه گیری، اشباع نظری است. داده های به دست آمده با روش تحلیل تماتیک، تحلیل شده اند.
یافته های پژوهش نشان می دهد وایبر که رسانه ای اجتماعی است همزمان که سبب ساخت زیست جهانی مجازی برای سوژه های جوان می شود، نوعی افتراق هویتی بین آنها و سوژه های نسل های دیگر را هم به وجود می آورد و سبب تقویت شکاف نسلی می شود. وایبر به سبب اقتصاد ارزان خود، نوعی استقلال اقتصادی را حداقل در آن بخشی از استفاده کنندگان از وایبر که وابستگی اقتصادی به خانواده شان دارند را شکل داده است. این استقلال اقتصادی، هم سبب تقویت حضور این افراد در فضای وایبر شده است و هم نوعی شکاف نسلی را بین این افراد و خانوادة آنان و حتی سایر نسل ها ایجاد کرده است. عضویت در گروه های مجازی وایبری، سبب شکل گیری شکافی بین شبکه سازی های غیررسمی و شبکه سازی های رسمی و گروه های رسمی با گروه های غیررسمی مجازی شده است. این مسئله می تواند به تمایز معنایی و هویتی بین نسل های متفاوتِ چنین شبکه سازی هایی هم منجر شود و شکاف نسلی و تمایز نسلی را تقویت نماید.
"
در این مقاله نویسنده به سلطه قدرت بر زبان و فرهنگ میپردازد که از این طریق علایق، ارزشها، تجربهها و رفتار اقشاری که خارج از خط فکری غالب جامعه قرار میگیرند ناشناخته مانده و نادیده گرفته میشود.
بخش اول این مقاله به بررسی نظریههای ارتباطی فمینیسم اختصاص یافته است که به طور خاص بر زبان به عنوان ابزاری که تصاویر، تجربهها و علایق مردانه را مورد تاکید قرار داده و تصاویر، تجربهها و علایق زنانه را نادیده گرفته است تمرکز دارد.
در بخش دوم «نظریه گروه خاموش» مورد بررسی قرار میگیرد که تصویرسازی ناقص از فرهنگ را که تنها بخشی از اعضا را توصیف میکند، مشکوک میداند. قدرت مردان در تصویرسازی تجربهها، برابر با قدرت ساخت واقعیت است. کسانی که این جهان را از طریق برجسته کردن تجربهشان تصویرسازی میکنند، مصونیت دارند و آنچه مهم تلقی میکنند شهرت مییابد، اما تجربه کسانی که شناخته شده نیستند یا فراموش شده و یا به دلیل تصویرسازی نکردن مهم تلقی نمیشود در نتیجه، گروههایی که در زندگی فرهنگی دارای پایگاه حاشیهای هستند، از داشتن واژگانی برای تعریف یا بیان تجربههایشان محرومند.
از سویی برخی نظریهپردازان گروه خاموش از غلظت انتقادهایی که در بخش قبلی از مردان صورت میگرفت، میکاهند. آنان عقیده دارند زنان همیشه سرکوب نمیشوند، بلکه اغلب تمایل کمتری به نشان دادن خود در زمینههای معین دارند.
در نظریه گروه خاموش رسانهها به عنوان ابزار پرقدرت ایدئولوژی غالب معرفی میشوند و گفته میشود اگر چه بسیاری ـ نه همه نهادهای فرهنگی ـ ایدئولوژی غالب را حمایت میکنند، اما رسانهها به طور ویژهای در ارائه ایدئولوژی گروههای غالب به صورت بهنجار، شایسته و طبیعی توانایی دارند.
"