فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۰۱ تا ۱٬۷۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
نیچه و فمینیسم معاصر
مساله گسستگی نظریه هماهنگی توجیه معرفت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۱ شماره ۹
حوزههای تخصصی:
یکی از دیدگاههای اساسی در باب توجیه، انسجامگرایی است. البته نباید میان نظریه انسجام در باب صدق و نظریه انسجام در باب توجیه خلط کرد. این دیدگاه در قبال دیدگاه مبناگرایی سنتی قرار میگیرد و آن را طرد میکند. اساس این نظریه آن است که باور شخص هنگامی توجیه میشود که با بقیه نظام باورهای آن شخص هماهنگ و منسجم باشد. تبیین ماهیت انسجام معرفتی دشوار است و اختلاف نظرهایی درباره آن حتی میان انسجامگرایان وجود دارد. عدم شفافیت در تبیین معیارهای انسجام، نقدهای متنوعی را دنبال انسجامگرایی مطرح ساخته است که یکی از برجستهترین آنها نقد گسستگی است. این نقد به انحای گوناگون تقریر شده است و انسجامگرایان نیز از راههای مختلف به آن پاسخ گفتهاند اما به نظر میرسد پاسخهایی که به این نقد داده شده کافی نیست. به هر حال این بحث همچنان ادامه دارد. گفتنی است در این مقاله واژةcoherentism) )، به «نظریة هماهنگی» ترجمه شده است.
عقل گریزی عرفان؟!
حوزههای تخصصی:
تجربه عرفانی به دلیل ژرفا و پیچیدگی مشهودات خود، پرسش هایی را فراروی فیلسوفانی که در وادی فلسفه عرفان گام نهاده اند، برانگیخته است. یکی از این پرسش ها، پارادوکسیکال بودن آموزه های عرفانی، همچون وحدت شخصیه وجود، است. عارفان گاه میگویند حقیقت هستی هم عین اشیاست و هم غیر آن. گاه از مشهودات خود چنین تعبیر میکنند: او هم واحد است و هم در دل کثیر حاضر بوده و کثیر است; هم متشخص است و هم نامتشخص; دلبر حقیقی در عین ظهور، باطن و در عین بطون، ظاهر است.
پرسش این است که آیا این احکام برآمده از شهود عارف، به راستی متناقض اند، یا ظاهری تناقض آمیز دارند و در ذات آن ها تناقضی وجود ندارد. اگر چنین تناقضی در ذات حقایق عرفانی و به ویژه وحدت شخصیه نهفته باشد، ناگزیر این آموزه ها با عقل سازگار نخواهند بود; زیرا بنیاد عقل با اصل عدم تناقض و اصل این همانی سامان مییابد. در این صورت، عقل نمیتواند در حوزه عرفان و حقایق خارجی آن گام نهاده، آنها را به نیکی بفهمد، و بر آنها استدلال کند. بنابراین، پرسش این است که آیا عرفان با عقل و فلسفه سازگار است؟ و به طور کلی عرفان عقل گریز است یا عقل پذیر؟
و.ت. استیس در فصل پنجم کتاب عرفان و فلسفه به این موضوع پرداخته است. این مقاله میکوشد تا دیدگاه آقای استیس را تحلیل، نقد و بررسی کند.
فرایند تکامل در لامارکیسم و داروینیسم؛ شباهت ها و تفاوت ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
577 - 593
حوزههای تخصصی:
بنا بر عقیده رایج، یکی از محورهای اصلی نظریه تکامل لامارک، وراثت ویژگی های اکتسابی است و شواهد نقضی علیه آن وجود دارد که موجب ابطال آن است. مقاله حاضر توضیح می دهد که برخلاف تصور رایج، وراثت ویژگی های اکتسابی فقط مختص لامارک نیست، بلکه یکی از شباهت های نظری لامارک و داروین است و به نظر می رسد که شواهد نقض ارائه شده قابل رفع است. این مطالعه نشان می دهد که تفاوت های مهم دیدگاهِ این دو بنیان گذارِ نظریه تکامل در دعاویِ آن ها در خصوص سرعت تکامل و اتخاذ رویکرد فردی یا جمعیتی به تکامل و هدف مندی یا تصادفی بودن آن است. تحلیل حاضر با تکیه بر این شباهت ها و تفاوت ها توضیح می دهد که نه تنها شبه علمی بودن نظریه های تکاملی لامارکی پذیرفتنی نیست، بلکه حفظ چارچوب تبیینی لامارکی برای فهم دقیق تر فرایند تکامل ضروری است و به نوعی می تواند تکمیل کننده روایت داروینی و نئوداروینی از تکامل باشد و بهره گیری از این دو سیستم نظری به عنوان مکمل، قدرت تبیینی نظریه های تکاملی را بالاتر خواهد برد.
بررسی و نقد نگاه پست مدرنیسم به تعلیم و تربیت ارزش ها(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
«پست مدرنیسم»، که در بستر سکولار غرب زاده شد، دارای ویژگی های زیر است: بر نسبی گرایی و کثرت گرایی تأکید و هرگونه باور یقینی و ارزش مطلق را مردود می داند؛ با ذات گرایی سر ستیز داشته، هویت انسان را برساختة اجتماعی می پندارد؛ ابتنای ارزش ها بر واقعیت های تکوینی و تأثیرات ضروری اعمال بر سرنوشت انسان را برنمی تابد. در اهداف تربیتی، بر نهادینه سازی کثرت گرایی، تقویت روحیة خودسامانی در فراگیران تأکید و در اصول تربیتی بر پرهیز از جزم گرایی، مبارزه با نظام مندی و تأکید بر آزادی های فردی اصرار می ورزد. در روش های تربیتی نیز بر گفتمان فراگیرمحوری، توجه جدی به حاشیه نشین ها و نفی الگوپذیری تأکید دارند.
این اندیشه، به رغم برخورداری از یک سلسله نقاط قوت، همچون مبارزه با «جهانی سازی»، مبارزه با «علم گرایی» و تأکید بر «پویایی»، از نقاط ضعف فراوان نیز رنج می برد. مهم ترین آنها، گسیختگی فکری و تناقض آشکار در اندیشه، نادیده انگاشتن واقعیت ها و معرفت های یقینی، همچنین ارزش های ثابت و فطری است.
فلسفه و کودکان
حوزههای تخصصی:
صدق تارسکی و قلمرو آن
منبع:
نامه فرهنگ ۱۳۸۴ شماره ۵۸
حوزههای تخصصی:
بررسی و نقد «پنج دیدگاه مطرح درباره تعداد آیات الاحکام قرآن کریم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخش عمده ای از آیات قرآن کریم به احکام و قوانین شرعی مورد نیاز بشر در موضوعات مختلف، اعم از موضوعات عبادی، سیاسی، اقتصادی، قضایی و کیفری اختصاص دارد که در اصطلاح مفسران و فقیهان اسلامی به «آیات الاحکام» شهرت یافته است. اما در این که این آیات چه تعداد است از دیر باز در میان عالمان اسلامی اختلاف است و هر یک آرای متفاوتی را دراین باره ارایه داده اند که مجموع این دیدگاه ها به پنج نظریه عمده باز می گردد. مشهور عالمان شیعه و اهل سنت شمار این آیات را 500 دانسته و برخی تعداد این آیات را کم تر و عده ای بیش تر از این تعداد عنوان کرده اند. برخی تعداد آیات فقهی قرآن را با توجه به ذوق و قریحه افراد متغیر دانسته و عده ای نیز برآنند که همه آیات قرآن کریم جزء آیات الاحکام است. به نظر می رسد هیچ یک از این نظریات پنج گانه بر اساس تحقیق دقیق و تفحص کامل آیات قرآن ارایه نگردیده و نظریه صحیح در این باره، دیدگاهی به جز دیدگاه های پنج گانه مذکور است. در این تحقیق، ضمن اشاره به دیدگاه های متعدد مطرح در این باره و نقد آن ها، دیدگاه صحیح همراه با دلایل اثبات آن ارایه گردیده است.
تحلیل و تبیین شک روش شناختی دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شک از جمله حالات نفسانی انسان است، هنگامی بروز مییابد که انسان در درستی و نادرستی احکام ذهنی احتمال همسان دهد. شک دستوری یا روش شناختی دکارت متمایز از شکاکیت سوفسطی و شکاکیت از نوع عملگرایی است. در مقاله مزبور تفاوت شک روشی و غیر روشی (لاادریگری، پورن، غزالی، مونتنی، هوسرل) مورد بررسی قرار گرفته و در ادامه تبیین، تعابیر شکاکیت دکارت و دلایل دکارت (خطای حواس و فرضیه رؤیا) برای جواز شک روش شناختی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است.
کتابشناسی توصیفی تاریخ فلسفه های اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حوزه تاریخ فلسفه اسلامی کتابهایی که به معرفی احوال و آثار فیلسوفان مختلف پرداخته اند، یا بدقت به عقاید فلسفی آنها توجه نداشته اند و یا به فیلسوفان مقدم پرداخته اند و از توجه به فلاسفه معاصر غفلت کرده اند و یا برعکس. همچنین آنچه تاکنون در زمینة تاریخ فلسفه اسلامی نوشته شده است، به روش «فیلسوف محور» و گاه «مکتب محور» بوده است و بندرت به روش «موضوع محور» توجه شده است.
نوشتار حاضر به معرفی منابع موجود دربارة تاریخ فلسفة اسلامی میپردازد و مشخص میسازد که تاریخ نگاری فلسفه اسلامی در چه مواردی کامل و در چه مواردی دچار کمبود است، با این غرض که برای اهل تحقیق و تدریس در زمینه تاریخ فلسفه اسلامی سودمند باشد.
خلافت الاهی ؛ با تاکید بر دیدگاه آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۶ شماره ۴۴
حوزههای تخصصی:
یکی از ارزشهای والای انسانی، مقام خلافت الاهی است که به نوع بشری تعلق دارد. در قرآن کریم، حضرت آدم در مقام الگوی بشری، بهعنوان خلیفه الاهی از سوی خداوند متعال معرفی شده است و معیار این انتخاب نیز، در پاسخ به اعتراض استفهامی فرشتگان، علم به اسماءالله بیان شده است همچنین از منابع اسلامی بر میآید که منظور از اسماءالله، حقایقی از جهان غیب و خزائن است. گستره خلافت انسان محدود به زمین نیست، بلکه وی در زمین و آسمان، خلافت الاهی را به عهده دارد و از باب سنخیّت خلیفه با خداوند متعال، به غیر از صفات کبریاء و الوهیت متصف به تمام صفات الاهی است. انسان کامل، بهعنوان مصداق بارز خلیفه الاهی، مظهر تام اسمای حسنای الاهی است و در تمام هستی، جانشین و خلیفه خداوند متعال است و توان کون جامع را دارد. وی خلیفه بیواسطه خداوند متعال است و دیگر انسانهای کامل، به واسطه او خلیفه الاهیاند. جنبه اصلی خلافت انسان، آگاهی از اسمای الاهی و مظهریت تام آنهاست و منظور از اسمای الاهی، حقایقی از جهان غیب (عالم خزاین) است. مقام خلافت، به دلیل محدود بودن مستخلف عنه نیست؛ زیرا او محیط محض و ظاهر محض است، بلکه به علت محدودیت و ناتوانی مستخلف علیه از کسب فیوضات الاهی است. خلیفه الاهی، آینه تمامنمای اسماء الاهی و هدایتکننده تکوینی موجودات هستی و هدایتگر تشریعی بشر و نیز، معلّم تمام موجودات اعم از ممکن و مجرد است. وی فانی در خداوند متعال است و از خود هویتی ندارد. از همین رو، تشکیک خلافت به مراتب اتصاف به صفات الاهی ممکن خواهد بود.