فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۲۱ تا ۱۴۰ مورد از کل ۱۴٬۵۴۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
پرسش از معنای زندگی، از مهمترین سوالات انسان است. امروزه پرداختن به این پرسش، بیش از گذشته احساس می شود؛ و به همین دلیل متفکران زیادی نیز، به بحث و بررسی در این باب پرداخته اند. بی تردید ویکتور فرانکل نقش بسزائی در پیشبرد این مهم داشته است. وی در مکتب خویش، که تحت عنوان ""معنا درمانی"" نامیده می شود، کوشیده است به فرد، بیاموزد که معنای زندگی خویش را دریابد و از رخوت و خلا وجودی، بیرون آمده و آن سرچشمه های زلال زندگی را ادراک کند و زندگی را پوچ و باطل نداند. بنابراین باید هدف یا معنایی در زندگی وجود داشته باشد. این هدف یا معنا به گونه ای است که حتی بغرنج ترین لحظات زندگی را نیز معنادار می کند. مرگ، رنج و بلابای طبیعی و... همه با وجود معنا در زندگی قابل تحمل می شوند. فرانکل از همه ی این مقوله ها صحبت کرده و رابطه ی معناداری با آنها را تشریح نموده است. فرانکل یاد آوری می کند که معنا در زندکی امری مکشوف و واقعی است، نه امری فرضی و جعلی. باور به خداوند، اساسی ترین امری است که زندگی را معنادار می کند و فرانکل به نقش خداباوری در دین تذکار داده است. خود فرانکل، معنای زندگی اش را، معنادار کردن زندگی افراد می داند. در این مقاله سعی شده است دورنمائی از آراء و تفکرات فرانکل در باب معنای زندگی، معنا درمانی، و رابطه معناداری با مرگ، رنج و درد، عشق و... بررسی شود.
نقد تفسیرهای متجددانه از منابع اسلامی
منبع:
قبسات ۱۳۷۶ شماره ۳
حوزههای تخصصی:
سخن نخست: حکمت چیست و حکیم کیست؟
حوزههای تخصصی:
حکمت (wisdom) مساوی با فلسفه نیست. فلسفه عقل ورزی نظری است. فلسفه ارسطو و فلسفه کانت دو نمونه از فلسفه هستند. حکمت/خردمندی/فرزانگی، واجد این بعد هست، اما در آن خلاصه نمی شود. افزون بر خردورزی نظری، حکمت دو بعد دیگر نیز دارد: بهره مندی از وحی و برخورداری از شهود. خردورزیِ حکیم او را به محدودیت عقل و ضرورت روآوردن به دین حق رهنمون می شود. حکیم در کنار بهره گیری از عقل و در ادامه مسیر حقیقت جویی، از مشکات نبوت نور می گیرد و بر سفره صحف آسمانی می نشیند. حکیمِ مؤمن به نبوت ختمی، معتکف درگاه قرآن و سنت می شود و در اقیانوس بی کران حکمت نبوی و ولوی سبّاحی و از آن گوهر معرفت صید می کند. او عقلش را با تعالیم وحی تصحیح و تکمیل می کند و بدین سان به خِردش هم از جهت عمق و هم از حیث گستره غنا می بخشد. اگر از بختیاران صاحب همت و توفیق باشد به فهم ظاهر دین بسنده نمی کند، بل با تهذیب نفس و تطهیر درون چشم شهودش گشوده می شود و آنچه نادیدنی است آن می بیند و از چشمه سار قلبش حکمت می جوشد و بر زبانش جاری می شود. جان کلام آنکه حکمت جمع بین عقل و نقل و شهود، و فلسفه و دین و عرفان است. حکیم کسی است که از همه قوای معرفتی و همه راه های دانش و منابع معرفت بهره می برد. افزون بر این، حکیم تنها به کسب دانش بسنده نمی کند، بلکه همراه با آن با عمل و سلوکش به سوی تعالی وجودی و کمال باطنی سیر می کند. اصولاً چنان معرفتی جز با چنین سلوکی حاصل نمی شود. علم و عمل دو بال حکیم برای پرواز هستند و از هم جدایی ندارند. حکیم حقیقی (الحکیم) خداوند است، اگر به مخلوقی حکمت نسبت داده می شود از باب مجاز و تشبّه به حکیم علی الاطلاق است. حکیم متصل به سرچشمه حکمت الهی و خدامحور است. معرفت خدا، محبت به خدا و اطاعت از خدا و با تمام وجود کوشش و اهتمام در تقرب و وصل به او و لقای او تمام فکر و ذکر و رفتار حکیم را فرامی گیرد. همه کارش خالصانه برای اوست، ربّش فقط الله است. او موحد محض و از هر شرکی پیراسته است و ابراهیم وار می گوید: «... إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَای وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ. لاَ شَرِیکَ لَهُ وَبِذَلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ. قُلْ أَغَیْرَ اللَّهِ أَبْغِی رَبّاً وَهُوَ رَبُّ کُلِّ شَیْءٍ» (انعام: 162 164). این حکمتی است که خداوند به لقمان عطا کرد: «وَلَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ» (لقمان: 12). شمه ای از حکمت لقمان همان است که در سوره «لقمان» از قول او به صورت پند به فرزندش توصیه شده است. آموزگار اصلی حکمت خداونداست که آن را به انبیا آموخت. «فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَآتَیْنَاهُمْ مُلْکاً عَظِیماً» (نساء: 54) در میان خلق انبیا آموزگاران نخستین حکمت به مردم هستند. «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمْ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ» (آل عمران: 164) پس از انبیا عالمان راستین که وارثان انبیا هستند آموزگاران حکمت اند.
پژوهشی درباره حقیقت و ماهیت انرژی, بررسی نگرش های فلسفی استاد مطهری و علامه طباطبایی به ماه و انرژی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۳ شماره ۳۰ و ۳۱
حوزههای تخصصی:
هم ارزیِ مادّه ـ انرژی با معادلة وحشت انگیز 2E = mc آغاز شد که انیشتین با جسارت تمام آن را مطرح کرد و نه تنها فیزیکدانان، بلکه فیلسوفان را نیز در شگفت فرو برد. از آن زمان (1905 م) رویکردهای گوناگونی در این زمینه ارائه شده است. تمام این رویکردها از جانب دانشمندان غربی بوده است؛ با این همه، هیچ سیستمِ فیزیکی ـ فلسفی که پایههای جهانشاختیِ معقول و مقبول داشته باشد، از سوی فیلسوفان و فیزیکدانان ارائه نشده است؛ رویکردهایی نظیرِ نگرش کلامی، متافیزیکی باطل، و دیدگاههای افراط یا تفریط گرایانه در فلسفة علم (فیزیک و ریاضی)، و... باعث شده است موضوع، بسی پیچیدهتر و خوف انگیزتر از موقعیت اوّلیهاش باشد. نگرش صحیح و منطقی که بتواند سیستمِ فلسفیِ قابل قبولی عرضه بدارد فقط در حیطة جهانشناختیِ رئالیستی تصور میشود و این حیطه، بسترِ پرتکاپوی فلسفة اسلامی است. از دانشمندان اسلامی در صد سال اخیر فقط علّامه طباطبایی و استاد شهید مطهری به صورت مبنایی به این مسأله پرداختهاند. بررسی و رویکردهای این دو بزرگوار، دارای رهاوردهای بسیار عالی در فلسفة اسلامی و فیزیک است. مقالة حاضر، پژوهش دربارة سؤالات، مباحث و نظریات مطرح شده از سوی این دو بزرگوار بوده، رهاوردهای نوی در زمینة حقیقت مادّه و انرژی ارائه میدهد، و پرداخت به نتایج عالی این بحث در فلسفة اسلامی را به مجالی دیگر میسپارد.
مسئله ما بعد الطبیعه در فلسفه کانت و هایدگر
حوزههای تخصصی:
چکیده
مسئله مابعدالطبیعه به عنوان اساسیترین پرسش در اندیشه کانت و هایدگر، کل نظام فلسفی آنها را تحت تأثیر قرار داد. از این رو، مسئله عمده کانت، چالشهای اساسی عقلگرایی و تجربهگرایی با مابعدالطبیعه زمانِ او بود که باعث بطلان و شکست مابعدالطبیعه گردید. لذا تلاش عمده او نجات مابعدالطبیعه از جزمیاتی بود که گریبانگیر آن شده بود. هایدگر نیز مثل کانت، توجه اصلی خود را به مابعدالطبیعه معطوف کرده و مابعدالطبیعه زمان خود را دچار بحرانهای اساسی میدانست و درصدد بود تا به احیای دوباره اساس آن بپردازد.
کانت امکان یا عدم امکان مابعدالطبیعه را به امکان صدور احکام تألیفی پیشین در آنها احاله کرد و با تبیین نحوه کارکرد مقولات حس و فهم، و نشاندادن اینکه اطلاق آنها تنها در عالم تجربه و پدیدار است، مفاهیم ناپدیداری و اشیاء فی نفسه را به علت اینکه مفاهیم عقلی صرف هستند، از قلمرو علم انسان خارج کرد و نشان داد که اگر ما مفاهیم عقلی را با استفاده از مقولات فاهمه برای اثبات مسائل مابعدالطبیعه مانند آزادی، خلود نفس و خدا به کار ببریم، دچار تناقض میشویم. پس چون مابعدالطبیعه دارای احکام غیرتجربی و تحلیلی پیشین هست، امکان کاربرد احکام تألیفی پیشین در آن وجود ندارد. بنابراین، مابعدالطبیعه به عنوان یک علم، غیرممکن و باطل است، اما به عنوان یک تمایل و استعداد طبیعی وجود آن مورد تصدیق است.
اینرو، کانت مسئله امکان هستی را در مابعدالطبیعه به پرسش از امکان وجود احکام تألیفی پیشین ارتباط داد. اما در عین حال، نحوه مواجهه هایدگر با مابعدالطبیعه تفاوت زیادی با کانت داشت؛ یعنی از آنجاکه وجود برای او مقام اول داشت، بحران مابعدالطبیعه را ناشی از غفلت از وجود و پرداختن به موجودات، و تغییر معنای حقیقت از انکشاف وظهور به مطابقت میدانست که در نتیجه آن، انسان به عنوان فاعل شناسا محور موجودات و حقیقت شده است. هایدگر سپس با طرح ویژگیهای گوناگون وجود، بالاخص اوصاف دازاین، مانند زمانمندی، جهانمندی، زبان و غیره، درصدد احیای اساس مابعدالطبیعه بود، اما به این نتیجه رسید که احیای مابعدالطبیعه اساسا غیرممکن است و لذا باید از آن گذشت، که او با این گذشت، کل تفکر مابعدالطبیعی غرب را پشت سر میگذارد تا اینکه به تفکر، متفکران عهد پیش از سقراط، چون هراکلیتس و پارمنیدس برسد تا تذکر نسبت به وجود امکانپذیر گردد.
دین و سیاست
منبع:
قبسات ۱۳۷۵ شماره ۱
حوزههای تخصصی:
«شکاکیت در معرفت شناسی معاصر»
منبع:
نامه مفید ۱۳۷۸ شماره ۱۹
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعى شده است تا معناى «شکاکیت» (2) در معرفتشناسى معاصر تبیین شده و اجزاء و مقومات مفهوم معرفت نیز آشکار شود.
شکاکیت منکر امکان معرفت در همه یا برخى از قلمروهاى ممکن است در این مقاله پس از معرفى انواع و اقسام شکاکیت، به عمدهترین ادله شکاکان براى اثبات عدم امکان معرفت اشاره و این ادله مورد نقد و بررسى قرار گرفتهاند، استدلال معروف شکاکان مدرن، ذهن در خمره، (3) به روشنى بیان شده و در کنار استدلال از راه خطا و استدلال از طریق تجربه مورد نقادى قرار گرفته است. مقاله در پایان به این نتیجه مىرسد که: «شکاکى که سعى مىکند از راه استدلال شکاکیت را اثبات نماید، مانند لالى است که فریاد مىزند من لالم.»
حکومت و مشروعیت
قدرت خدا از دیدگاه صدرالمتألهین و حل اختلاف جی ال مکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه مفید ۱۳۷۹ شماره ۲۴
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با توجه به اهمیتشناخت قدرت خدا در فلسفه و کلام اسلامى تلاش شده استبه چند سؤال اساسى در این باب بر مبناى دیدگاههاى صدرالمتالهین پاسخ داده شود:
1- جایگاه قدرت در مجموعه صفات الهى کجاست؟ از صفات فعل استیا ذات؟ عین ذات استیا زاید بر ذات؟
2- رابطه صفت قدرت با سایر صفات جمال الهى چگونه است؟
3- قدرت خدا را چگونه باید تفسیر کرد که نه موجب تشبیه گرایى شود و نه مستلزم اشتراک لفظى مفهوم قدرت در انسان و خدا گردد.
4- ویژگیهاى قدرت حق تعالى و وجوه تمایز آن با قدرت انسان چیست؟
5- قدرت مطلقه و به عبارت دیگر شمول قدرت الهى بر همه ممکنات با توجه به رحمتبى پایان او.
اولا: با شرورى که در عالم مشاهده مىشود چگونه قابل جمع است؟
ثانیا: با اختیار انسان و شرور اخلاقى او چه سان قابل توجیه است.
مفهوم حقیقت و واقعیت در فلسفه
حوزههای تخصصی:
تحلیل محتوای کتاب درسی تفکر و سواد رسانه ای پایه دهم بر اساس آموزش سواد رسانه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه، تحلیل محتوای کتاب درسی تفکر و سواد رسانه ای پایه دهم بر اساس آموزش سواد رسانه ای است. برای نیل به این هدف، از روش تحلیل محتوا استفاده شده است. نتایج این مطالعه نشان می دهد که در این کتاب، مجموعاً 110 مورد مرتبط با آموزش سواد رسانه ای وجود دارد که از این تعداد 43 مورد (39/90%) متعلق به مؤلفه های ناظر بر اهداف آموزش سواد رسانه ای می باشد که در میان مؤلّفه های ناظر بر اهداف آموزش سواد رسانه ای، مؤلّفه مهارت پرسش گری درباب پیام های رسانه ای با 24 مورد (55/81%) بیشترین فراوانی را به خود اختصاص داده است. همچنین، در میان مؤلّفه های ناظر بر محتوای آموزش سواد رسانه ای، مؤلّفه آشنایی با شیوه های اقناع مخاطب در گونه های مختلف رسانه با 14 مورد (20/89 %) بیشترین فراوانی را دارد. بر اساس این یافته ها، بازنگری کتاب درسی تفکر و سواد رسانه ای به ویژه با نظر به تقویت مهارت استدلال، مطالعه و بررسی بیشتر تجربیات نظام های آموزشی موفق در اجرای برنامه درسی سواد رسانه ای، استفاده از آن جهت غنای برنامه درسی تفکر و سواد رسانه ای و تدوین برنامه درسی تفکر و سواد رسانه ای در مقاطع پایین تر تحصیلی پیشنهاد شده است.
براهین عقلی اثبات حیات پس از مرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۸۶ شماره ۴۶
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار بر آنیم تا براهین عقلی اثبات حیات پس از مرگ انسان را بررسی کنیم. براهینی که در این نوشتار بررسی قرار شدهاند عبارتند از: 1. برهان فطرت؛ 2. برهان معقولیت؛ 3. برهان عدالت؛ 4. برهان حکمت؛ 5. برهان تجرد روح؛ 6. برهان اخلاقی. به طور کلی این براهین را میتوان به دو بخش تقسیم کرد: 1.براهینی که برای اثبات حیات پس از مرگ، از خدا و صفات او کمک میگیرند؛ مانند قرائتی از برهان فطرت، برهان عدالت و برهان حکمت؛ 2. براهینی که مستقیم و بدون کمک گرفتن از خدا و صفات او میتوانند حیات پس از مرگ را اثبات کنند؛ مانند برهان معقولیت، برهان اخلاقی و برهان تجرد روح. در برهان فطرت، از فطرت جاودان خواهی انسان و در برهان عدالت، از عدالت خدا و در برهان حکمت، از حکیم بودن خدا حیات پس از مرگ اثبات شده است. در برهان معقولیت، عقل حکم میکند که اعتقاد به حیات پس از مرگ از اعتقاد نداشتن بدان، معقولتر است. در برهان اخلاقی از حکم اخلاقی و در برهان تجرد روح، از فنا ناپذیری روح، حیات پس از مرگ اثبات شده است. در این نوشتار، تمامی این برهانها تجزیه و تحلیل شدهاند.
براهین عقلی، مرگ، حیات پس از مرگ، آخرت، نفس، بدن، حکمت الهی، عدالت الهی، فطرت، برهان اخلاقی
فقه و عرف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات ۱۳۷۹ شماره ۱۵ و ۱۶
حوزههای تخصصی:
نسبت دین و دنیا
منبع:
قبسات ۱۳۷۶ شماره ۴
حوزههای تخصصی:
درآمدی بر هرمنوتیک
اندیشه دینی و سکولاریزم در جهان معاصر
منبع:
قبسات ۱۳۷۵ شماره ۱
حوزههای تخصصی: