فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۶۱ تا ۱٬۸۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
متافیزیک سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳۱
1 - 18
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار تأملات هوسرل دربارۀ هنر و زیبایی شناسی ذیل چهار مبحث مطرح شده است. نخست، مقایسۀ رویکرد پدیدارشناختی و زیبایی شناختی است که تعلیق وجود عالم خارج و بی علاقگی وجودی در کانون آن قرار دارد. دوم، آرای هوسرل دربارۀ تصویر آگاهی است که در درک اثر هنری به عنوان اثر هنری نقش ایفا می کند و نیز تفاوت آن با سایر انواع آگاهی و ماهیت سه لایۀ آن یعنی حامل فیزیکی، ابژۀ تصویر و موضوع تصویر. سوم، تقسیم بندی انواع هنر به هنر رئالیستی، ایدئالیستی و فلسفی است. مبحث چهارم به قابلیت های نهفته در پدیدارشناسی هوسرل برای طرح یک نظریۀ پدیدارشناختیِ هنر اختصاص دارد. مفهوم عالم هنر و زیست جهان به عنوان یک پیش زمینه و بستر دراین باره نقش مهمی ایفا می کند. در این نوشتار سعی شده است باتوجه به مؤلفه های اساسی پدیدارشناسی نظیر مخالفت با تحویل گرایی، تحقیق بدون پیش فرض، مخالفت با روان شناسی گرایی و طبیعت گرایی، روش توصیفی و «بازگشت به خود اشیا»، به برخی از قابلیت های طرح یک زیبایی شناسی پدیدارشناختی براساس پدیدارشناسی هوسرل اشاره شود. این زیبایی شناسی پدیدارشناختی، بیش از هر چیزی بر روی آورندگی آگاهی زیبایی شناختی، نسبت های بین سوژه های عالم هنر، جست وجوی بنیاد هنر و اثر هنری در این روی آورندگی ها و نسبت ها تأکید می کند و می تواند به عنوان مبنا و چهارچوبی برای سامان دهی نظریه های متعارف زیبایی شناختی به کار آید.
معرفت شناسی واقع گرای دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۰ شماره ۸۷
5 - 18
حوزههای تخصصی:
«نظریه معرفت شناسی واقع گرای دینی» که مؤلف مقاله آن را ارائه کرده است، بر مقدمات و مقوِّمات چندی استوار است. این مقدمات و مقومات را در قالب اصول و انگاره های هشت گانه در این مقاله تبیین شده است. خلاصه نظریه عبارت است از: 1. «معرفت» برایند فرایندهایی است که با عناصر شش گانه زیر در پیوند است: یک) فاعل معرفت (شناخت بخش) که حق تعالی است؛ دو) وسایط و وسایل معرفت (شناخت افزارها)؛ سه) معِدّات معرفت (شناخت یارها)؛ چهار) موانع معرفت (شناخت شکن ها)؛ پنج) قابل معرفت (شناختگر/ شناسنده) که انسان است؛ شش) متعلق معرفت (شناخته) که موجودات اند. 2. تکون معرفت برایند دو فرایند «طولی- عمودی» و «عرضی- افقی» ای است که در ترابط با اطراف شش گانه پیش گفته صورت می بندد. 3. فرایند «طولی- عمودی» تکوّن معرفت، از «سپهر ربوبی» آغاز و با طی فرایند خاص و مناسب با هر یک از وسایط و وسایل معرفت، به «ساحت انسانی» تنزل می کند. 4. فرایند «عرضی- افقی» نیز- که با چهار ضلع/ عنصر مرتبط است- در ساحت بشری و متناسب با مقتضیات نشئه ناسوت و در تعامل میان عناصر چهارگانه این فرایند (عناصر دوم، سوم، چهارم، و ششم) صورت می بندد. 5. برای دستیابی به آگاهی قدسی که معرفت صائب است، باید عوامل دخیل در تکون معرفت به درستی مدیریت شوند. 6. تولید علم دینی نیز از فرایند و سازکارهای مذکور در تبیین نظریه معرفت شناسی واقع گرای دینی تبعیت می کند.
اخلاق و چشم انداز سیاست
حوزههای تخصصی:
الگوهای اخلاقی اموری تغییرپذیر و در واقع تاریخی هستند و به طور خاص در عصر تجدد که گفته اند «هر آنچه ثابت و پایدار است، دود خواهد شد و به هوا خواهد رفت»، این تحول اجتناب ناپذیر است.برخلاف تصور اولیه، اخلاق پدیده ای پیچیده است و همان قدر که درگیر مسائل اجتماعی و تاریخی است، به همان میزان هم با مسائل فلسفه و سیاست ارتباط دارد.کلیت نظام اخلاقی در تمدن های بزرگ تقریبا ثابت و دست نخورده باقی مانده و آنچه دستخوش تحولات بزرگ شده، مصادیق اخلاقی بوده که بیش از هر چیز، دریافت های بشر در قرون جدید از مفهوم آزادی، آن را تحت تأثیر قرار داده است. افزوده شدن آزادی به الگوی اجتماعی اخلاق، به ما کمک کرده است تا اشکال گوناگون و پیچیده تبعیض را شناسایی و برای امحای آن ها تلاش کنیم و این به معنی بسط مفهوم عدالت نیز بوده است.آنچه ما تحت عنوان اخلاق می شناسیم به معنای دقیق کلمه شاید در برخی از ذهن ها و گروه های انسانی «پیشا تاریخی» وجود نداشته باشد و به همین جهت هنگامی که برخی رفتارهای عمومی آن ها ازجمله بی اعتنایی به «حرمت نفس» را در آن ها می بینیم، آن را زندگی اجتماعی غیراخلاقی نام می گذاریم؛ ولی اغلب توجه نداریم که در چنان اجتماعاتی اصولا مفهوم اخلاق به شکلی که ما می فهمیم بلاموضوع و بنیان ها و الگوهای زندگی جمعی متفاوت بوده است.
مسأله استقرا نزد هیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۴
23 - 40
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش، بررسی راه حل هیوم برای مسأله استقراست. اینکه آیا می توان با مشاهده چند نمونه جزئی درباره موارد مشابه مشاهده نشده حکم صادر کرد، مسأله ای است که همچنان یکی از بحث های داغ محافل فلسفی است. هیوم هرچند در آثارش مستقیماً به این مسأله اشاره نکرده ولی در خلال بحث از علیت به این پرسش پاسخ داده است. هیوم منشأ صدور حکم کلی با استناد به نمونه های جزئی را در روان آدمی می داند. روان آدمی به گونه ای است که پس از مشاهده مکرر همبودی اشیاء در گذشته، این انتظار در او شکل می گیرد که در آینده نیز چنین تکراری را مشاهده کند تا اینجا را تمامی مفسرین هیوم قبول دارند اما اینکه آیا هیوم فراتر از این هم نظری در مورد علیت دارد یا نه موجب بروز اختلاف بین مفسرین شده است. در این مقاله در ابتدا گزارش وفادار به متنی از علیت و به تبع آن مسأله استقرا نزد هیوم ارائه شده و در ادامه به اختصار تفاسیر متفاوتی که از علیت هیوم مطرح شده، آمده است و در آخر هر یک از این تفاسیر به اجمال بررسی شده و اشکالات هر یک به اختصار بیان شده است.
تحلیل وجودشناختی رابطه خدا و جهان از دیدگاه ملاصدرا و افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اندیشه درباره مبدا هستی و نحوه آفرینش جهان از مهمترین و قدیمیترین مسائل فلسفی است. این نوشتار میکوشد با روش توصیفی– تحلیلی، مساله رابطه خدا و جهان را در هستیشناسی افلاطون و ملاصدرا بررسی کند و وجوه تشابه و تمایز آن را دریابد. پرسش اصلی این است که رابطه وجودی خدا با جهان از دیدگاه این دو فیلسوف چگونه است؟ تفاسیر مختلفی از دیدگاه افلاطون با توجه به بیان رمزی و تمثیلیاش، ارائه میشود. در تفسیر دقیقتر، خدای افلاطون علاوه بر نظمدهندگی، دارای صفاتی چون تجرد، خیر، وحدت، ثبات، بخل نداشتن و زیبایی است که خدای ملاصدرا نیز متصف به این صفات است. ملاصدرا برخی صفات دیگر مثل معطیالوجود و پاداشدهندگی را نیز برگرفته از دین و عرفان برای خدا قائل است. او مخلوقات را با مراتب مختلف تشکیک وجودشان، عین ربط و فقر به وجود مستقل واجبالوجود میداند که در نظام وحدت شخصی وجود، آنها مراتب فیض و تجلی حقتعالی هستند. رابطه خدا با جهان در سه تفسیری که از افلاطون ارائه میشود، از سنخ رابطه ناظم با جهان منظم محسوسات و یا صاحب سایه با سایه و یا از سنخ رابطه علهالعلل با آفریدههایش است. اما این رابطه در نظام تشکیک وجود ملاصدرا از سنخ رابطه وجود مستقل با وجودات ربطی و در نظام وحدت وجودیاش از سنخ رابطه موجود با جلواتش است.
نقد و بررسی أدله نفی ماهیت از واجب الوجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به نقد و بررسی دلایل عمده فیلسوفان مسلمان برای نفی ماهیت از واجب الوجود پرداخته می شود. ابتدا با تفکیک معانی سه گانه ماهیت و سه تفسیر مختلف از اصالت وجود، تلاش میشود تا تصویر روشنی از محلّ نزاع به دست دهیم. سپس مهم ترین أدله نفی ماهیت از واجب را ذکر کرده و نشان داده می شودکه اکثر این أدله یا مبتنی بر اصالت ماهیت بوده و یا مبتنی بر فهم خاصی از اصالت وجود هستند که قابل مناقشه می باشند. در نهایت نشان داده می شود که بنابر تفسیر صحیح از اصالت وجود، ماهیت تعین وجود است و وجود بدون تعین معنا ندارد؛ لذا هر وجودی دارای ماهیت است؛ چه محدود و چه نامحدود. با این حال چون وجود واجب نامحدود است، ماهیت او هم که به عین وجود او تحقق دارد، نامحدود خواهد بود. بر این اساس هیچ دلیل قاطعی برای نفی ماهیت از واجب الوجود وجود نداشته؛ بلکه برهان بر ماهیت داشتن واجب قائم است و واجب و ممکن به معنایی یکسان دارای ماهیت هستند؛ اگرچه مصداق ماهیت در آنها متفاوت است.
نظریۀ توالد علمی جامعۀ دینی (بررسی امکان، ضرورت و چگونگی علم دینی در منظومۀ فکری شهید سیدمحمدباقر صدر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۰۱
5 - 28
حوزههای تخصصی:
شهید صدر به عنوان یکی از پیشگامان عرصۀ تولید علم دینی، نظریه ای متقن در این باب در نظر داشته که مطابق آن سعی کرده است اقتصاد اسلامی را پایه گذاری کند؛ نظریه ای که قابلیت تعمیم به سایر علوم انسانی دارد و در این پژوهش از آن به «نظریۀ توالد علمی جامعۀ دینی» تعبیر می شود. بر اساس این نظریه صدر معتقد است علوم انسانی همواره وابسته و در چهارچوب مکتبی هستند که جامعۀ مورد مطالعۀ دانشمندان، آن را پذیرفته است. این وابستگی و ارتباط میان علم و مکتب، محور نظریۀ صدر در باب علم دینی قرار گرفته و بر اساس آن امکان تولید چنین علمی و همچنین ضرورت آن تبیین می شود. فرایند تولید علم دینی از نگاه صدر نیز چنین تقریر می شود که ابتدا فقیه به کمک بینش ها و احکام دینی با روش اجتهادی و استفاده از رویکرد انسجام گرایی، از روبنای شریعت به نظریه های زیربنایی و اصولی مکتب دست می یابد. سپس در صورت اجراشدن این مکتب در جامعه و قرارگرفتن رویدادهای جامعۀ اسلامی به عنوان داده های روش تجربی، علوم دینی توسط دانشمندان علوم مختلف انسانی از دل جامعۀ دینی متولد می شوند.
محافظه گرایی پدیداری: توجیه معرفتی از طریق به نظر رسیدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محافظه گرایی پدیداری، رویکردی در توجیه معرفت شناساسانه است که با تکیه بر «به نظر رسیدن» و «پدیدار»، تلاش دارد نظریه ای برای توجیه درونی و غیراستباطیِ حداقل برخی از باورهای انسان را فراهم آورد. بر این اساس توجیه و عدم توجیه، رابطه ای مستقیم با وضعیت ذهنی عامل معرفتی دارد. ایده ی مرکزی این نظریه این است که اگر چیزی برای یک عامل معرفتی صادق به نظر بیاید، و هیچ دلیلی نیز وجود نداشته باشد که آن چیز آنگونه که به نظر می آید نیست، آن عامل معرفتی در باور به آن امر، حداقل به میزانی، دارای توجیه و عقلانیت است. ما در این مقاله، با نگرشی همدلانه، این دیدگاه نوین را تقریر کرده و تلاش خواهیم کرد علاوه بر تبیین مولفه های اصلی آن، که مهم ترین آن تبیین «به نظر رسیدن» به عنوان یک وضعیت ذهنی التفاتی دارای ویژگی پدیداری خاص است، مهم ترین نقدهای وارد شده بر محافظه گرایی پدیداری را پاسخ دهیم و نشان دهیم که این دیدگاه، دیدگاهی قابل توجه در توجیه و عقلانیت باورهای معرفتی به شمار می آید.
کاربرد و کارآمدی منطق سیستم ها در اجتهاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و ششم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۰۲
103 - 126
حوزههای تخصصی:
اگر استنباط (اجتهاد در اصطلاح فقهی) تلاش معرفتی روشمند برای کشف موجّه «حُکم» در مورد «فعل مکلف» باشد و اگر «حکم» جهت دهی به «فعل مکلف» باشد که تعیین نوع رفتار فرد یا جامعه بر اساس نظر شارع است و اگر این جهت دهی برای تحقق رفتار خاصی در مکلف، نیازمند تعیین چگونگی باشد و اگر تعیین «چگونگی» نیازمند تعیین کمیت، کیفیت، زمان، مکان، زمینه، شرایط، نقطه شروع، جهت، مراحل، نقطه پایان، موارد بحران و اختلال، موارد تقویت و تشدید، جایگزین های احتمالی و...، در اجزا و روابط شکل دهنده موضوع باشد، آن گاه به نظر می رسد نیاز به قاعده و قانونی برای دست یابی به این «چگونگی» است، به طوری که جامع و مانع باشد. از سوی دیگر اگر «منطق طراحی سیستم ها» عبارت باشد از «قواعد ترکیب میان مؤلفه های ورودی در یک سیستم به طوری که با تعیین مناسب ترین زمان، مکان، کمیت، کیفیت، زمینه، شرایط، نقطه شروع، جهت، مراحل و...، منجر به خروجی کارآمد شود (اثری که سبب حل مشکل و رفع نیاز باشد با کمترین زحمت و بیشترین اثرگذاری)، آن گاه به نظر می رسد منطق طراحی سیستم ها می تواند گزینه مناسبی برای تجزیه تحلیل و ترکیب ادله مرتبط با افعال مکلفان باشد، به طوری که منجر به تعیین جامع و مانع چگونگی امتثال امر شارع شود. نقد مشهور «خلط امور ماهوی با اعتباری» و عدم جریان قواعد امور واقعی در اعتباریات نیز با توجه به اینکه اعتبارات شرعی، اعتبارات محضه نیستند، بلکه اعتبارات دارای منشأ واقعی هستند و قواعد جاری بر منشأ آنها بر آنها هم جاری می شود، پاسخ داده شده است. در نهایت نیز منطق سیستم ها به عنوان ابزار اصلی برای «جمع دلالی» در اجتهاد (اعم از جمع میان مُثبتات و جمع عرفی و ترجیحات) عرضه گردیده است.
نقد قاعده الواحد با تکیه بر آراء ابن سینا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ششم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۱
171 - 190
حوزههای تخصصی:
قاعده الواحد یکی از قواعدی است که از دیرباز موردتوجه فلاسفه بوده به نحوی که می توان اشاراتی از مفادّ این قاعده را در آثار فلوطین یافت، ولی به نظر می رسد ابن سینا نخستین فردی است که در صدد اثبات منطقی قاعده الواحد برآمده است. اگرچه به نظر می رسد، نظریات او در آثار مختلفش برای توجیه صدور کثرت از وحدت، دچار اختلافاتی است، در مجموع وی را می توان جزء مدافعین این قاعده با مفادّی که مورد نظر فلاسفه است، برشمرد. هدف نگارندگان جستار پیش رو آن است که با مراجعه به آثار ابن سینا، ضمن استخراج موارد اختلاف در بیان او درباره صدور کثیر از واحد، به نقد ادله ای که در تأیید قاعده الواحد اقامه نموده، بپردازیم. هرچند تا به حال نقدهایی بر آراء ابن سینا (درباره این موضوع) نگاشته شده و عده ای نیز درصدد پاسخ برآمده اند، ما در این مقاله با تحلیل و بررسی خودِ کلام ابن سینا به مواردی دست یافته ایم که بیشتر آنها جزء موارد مطرح شده از جانب ناقدان نبوده و ازاین رو تحلیلی جدید به حساب می آید. از جمله می توان گفت اولاً اثبات قاعده الواحد به لحاظ منطقی موجبِ دور است و ثانیاً دیگر مبانی پذیرفته شده از جانب ابن سینا، نشان می دهد صدور کثیر از واحد بسیط امکان پذیر است و موجب ترکّب در ذات، نخواهد شد.
بررسی و نقد استدلال غیر اخلاقی بودن ازدواج: عشق قوام بخش ازدواج(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال ششم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۱۲
171 - 190
حوزههای تخصصی:
ازدواج، نهادی ماندگار و پویاست که نقشی قابل توجه و انکارناپذیر در توسعه و تکامل جوامع بشری داشته است. تاریخ، بیانگر الگوهایی بسیار متنوع از ازدواج در ادوار مختلف است. بحث های تاریخی و تحولات ازدواج، زمینه ساز تفاوت رویکردهای فیلسوفان اخلاق به مسئله ازدواج می باشد. در دوران معاصر برخی فیلسوفان در مخالفت با اخلاقی بودن ازدواج، استدلال های مختلفی اقامه کرده اند. دن مولر ازدواج را مشروط به عشق می داند و معتقد است اینکه زوجین قول می دهند که به یکدیگر عشق بورزند، تعهد و قول دادن به چیزی خارج از اراده انسان است. او پس از تبیین شیوه های مختلف پیمان ازدواج، استدلال می کند که هیچ یک از پیمان های ازدواج ماندگار نیستند و اغلب آنها شکست خورده و به طلاق ختم می شوند، در نتیجه، ازدواج عملی غیراخلاقی و نادرست است. در این مقاله، استدلال مولر به روش تحلیل عقلی نقد و بررسی می شود. اشکالات متعددی به استدلال مولر وارد است از جمله؛ ارادی و اختیاری بودن زمینه های بروز احساسات، نادیده گرفتن ارزش روزهای خوش زندگی افراد متأهل، ضروری نبودن عشق برای ازدواج در ادوار مختلف و بومی بودن استدلال. همچنین نویسندگان تعریفی از عشق بر اساس فضائل اخلاقی ارائه می کنند که بر اساس آن، عشق در واقع عشق به فضایل و خوبی ها است و زمانی از بین می رود که معشوق، خوبی ها و فضایل خود را از دست بدهد. در نتیجه، استمرار عشق منوط به آن است که زوجین، خوبی ها و کمالات خود را تقویت کنند. بنابراین شرط ازدواج، رشد فضایل اخلاقی و تکریم متقابل زوجین است.
خوانش فبکی داستان ماهی سیاه کوچولو، اثر صمد بهرنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه برای کودکان (فبک)، برنامه ای نوین در عرصه تعلیم و تربیت است که متیو لیپمن آمریکایی در اواخر دهه 1960 میلادی آن را پایه ریزی کرد. هدف این برنامه آموزش مهارت تفکر به کودکان است. در برنامه فلسفه برای کودکان، داستان، نقشی اساسی دارد و ابزار اصلی آموزش مفاهیم فلسفی و مهارت های فکری است. مبدعان و اندیشمندان این برنامه برای اجرا و گسترش برنامه خود، داستان هایی خاص و متفاوت با داستان های معمولی نوشته اند که دارای سه شاخصه غنای ادبی، فلسفی و روان شناختی است. برخی از منتقدان این برنامه بر این باورند که کارآیی داستان های فبک در کشورهای گوناگون، در گرو تناسب آن ها با معیارهای اخلاقی و ارزش های فرهنگی کشورهاست. در این جستار که با روش توصیفی- تحلیلی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای صورت می گیرد، غنای ادبی، فلسفی و روان شناختی داستان ماهی سیاه کوچولو، نوشته صمد بهرنگی، بررسی شده است. دستاورد پژوهش نشان می دهد که این داستان در هر سه شاخصه، غنای بالایی دارد؛ هر چند که ضعف هایی هم در آن دیده می شود. با اصلاح این ضعف ها، داستان ماهی سیاه کوچولو قابلیت خوانش و استفاده در برنامه فبک را پیدا خواهدکرد و سبب غنای متون این برنامه، جهت بومی سازی آن در کشور، خواهدشد.
رد اصل بخش پذیری در منطق کوانتومی با نگاهی به اصل عدم قطعیت و پارادوکس EPR(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از زمانی که منطق کوانتومی توسط فیزیکدان ها ارائه شد این منطق به نحوی در نسبت با مکانیک کوانتومی و تجربیات حاصل از آن شکل گرفت. درواقع مکانیک کوانتومی و تجربیات حاصل از آن تأییدی برای این منطق در نظر گرفته شده است. یکی از بزرگ ترین دستاورد های مکانیک کوانتومی اصل عدم قطعیت است که آموزه ای برای رد بخش پذیری در منطق کوانتومی می باشد. از سوی دیگر EPR نیز به عنوان آموزه ای برای رد مکانیک کوانتومی استاندارد ارائه شده است. حال آیا در صورت رد مکانیک کوانتومی با EPR، منطق کوانتومی هم زیر سؤال می رود؟ در این مقاله به دنبال آن هستیم که نشان دهیم اصل عدم قطعیت، اصل بخش پذیری را رد می کند و نظریه متغیر های پنهآن که به دنبال پارادوکس EPR می آید هم به عنوان یک نظریه رقیب، حتی در صورت رد مکانیک کوانتومی استاندارد، منطق کوانتومی را رد نمی کند. نتیجه چنین امری این است که عملاً منطق کوانتومی مستقل از مکانیک کوانتومی کارآمد است و ممکن است در حوزه هایی به جز مکانیک کوانتومی هم به کارآید.
موضوع متافیزیک: نقد رویکرد نوکانتی ناتورپ با استناد به تفسیر هاملن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۰ شماره ۳۴
381 - 398
حوزههای تخصصی:
ارسطو در متافیزیک در پی مطالعه دانشی است که از آن با نام های حکمت، علم به موجود بما هو موجود، فلسفه اولی، و الهیات یاد کرده است. رابطه عناوین مختلف دانش متافیزیک با یکدیگر، اول بار توسط پل ناتورپ به عنوان یک تناقض صورت بندی شد که در ادبیات ارسطوشناسی به تناقض ناتورپ شهرت یافته است؛ موضوع فلسفه اولی نمی تواند هم موجود بما هو موجود (موجود به نحو کلی) و هم موجود الهی (برترین موجود) باشد. هدف این نوشتار، بررسی بنیان نوکانتی تناقض ناتورپ و نیز ارائه تفسیر اکتاو هاملن از نظریه وجود ارسطو، به عنوان تفسیری است که می توان از آن برای سازش بین دو وجه ظاهرا متناقض متافیزیک ارسطو و در نتیجه یافتن پاسخی مناسب به این تناقض استفاده نمود. در واقع ما در پی آنیم که بدانیم چه پیش فرض هایی در پس تفسیر ناتورپ از متافیزیک ارسطو نهفته است؛ و بر این باوریم که تفسیر وجودشناختی هاملن از ارسطو به گونه ای است که می توان از آن در جهت ارائه راهکاری برای عدم مواجهه با تناقضاتی از این دست استمداد نمود.
مقایسۀ گفتمان اشاعرۀ معاصر جهان اسلام(عرب زبان) با اشاعرۀ کردستان ایران در رابطه با فلسفه ورزی (مطالعه ای تاریخی- تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تبیین و تحلیل تاریخی و مقایسه ای گفتمان اشاعره معاصر اسلام(جهان عرب) با آراء اندیشمندان معاصر اشاعره مسلک استان کردستان ایران می باشد. برای دستیابی به این هدف، از روش پژوهش های اسنادی - کتابخآن های و توصیفی - تحلیلی، تاریخی و تطبیقی، بهره گرفته شد. یافته ها نشان داد که نگرش برخی از متکلمان معاصر جهان اسلام مانند طه عبدالرحمن، ابوزید، آرکون، جابری و شیخ عبده به دلیل تعصب در عربیّت، با فلسفه ارسطویی مخالف و به فلسفه ای با ریشه ای برگرفته از متون دینی موافق اند. البته اشاعره عرب زبان جهان معاصر اسلام، به دلیل تعامل فکری با جهان غرب در شرایط کنونی با فلسفه و فلسفه ورزی ارتباط بهتری داشته و مخالفت های اشاعره سنتی با فلسفه را نمی پذیرند. امّا در میان اشاعره معاصر کردستان، جدای از خاندان تختی مردوخی - که به واسطه اقتدار خاندانی خود به فلسفه ورزی علاقه نشان داده و بحث های فلسفی را تدریس می نمودند - سایر متکلمان مانند مصنف چوری، محمود مدرس و باقر بالک، تمایلی به فلسفه ورزی نشان نداده و دلیل آن، شرایط حاکم بر حوزه های سنتی و تعامل ضعیف با دانشگاهیان به نسبت اشاعره معاصر عرب زبان جهان اسلام و همچنین به واسطه شرایط سنتی حاکم برحوزه های علمیه در کردستان می باشد و تنها تعدادی از حوزویان امروزی که تحصیلات دانشگاهی دارند، به فلسفه تمایل داشته ولی همچنان علاقه ای به طرح دیدگاه خود در جامعه، ندارند.
بازتاب اندیشه کیرکگارد در آثار هنری (نمایشی) سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۳
۲۴۷-۲۲۹
حوزههای تخصصی:
سارتر فیلسوف بزرگ و هنرمندی خلاق است که اندیشه های اگزیستانسیالیسم را به طور ماهرانه در آثار هنری به ویژه در آثار نمایشی به تحریر درآورده است. اما هدف این مقاله، بررسی و نقد تلاش های سارتر است که خواسته «اندیشه های فلسفی اگزیستانسیالیسم را مانند «فاصله گذاری» «نگاه» و «انتخاب» و غیره هم به سبک اجرا، نگارش، کارگردانی، بازیگری و حتی صحنه و تماشاچی تعمیم دهد. در این راستا، ضمن ابراز نظریات استه تیک در هنر در این موارد و موضوعات، نظریات سارتر از جمله «تئاتر موقعیت» «تحلیل روانی»، «زمان»، «مکان» و موارد مطرح شده در بالا که در تئاتر و سینما رمان مورد بحث قرار گرفته است و سارتر بر بنیاد ایده های فلسفی اش ابراز نموده است، به روش تطبیقی و توصیفی، تحلیلی و با شیوه آزمایشات و تجربیات شخصی در عرصه کارگردانی تئاتر و فیلم و سریال را به مقایسه می گذاریم و به پاسخ این سؤال که آیا این نظریات در همه هنرها و همه سبک های هنری و مکاتب به ویژه سینما و تئاتر مصداق دارد یا ندارد، به بحث و بررسی می پردازیم تا روشن شود که آیا این نظریات و تعمیم هایی که در ذهن سارتر می گذرد تا چه اندازه مورد تأیید صاحبان فن و نظریه پردازان دسته تیک در هنر می باشد؟ سارتر اگرچه مباحث فوق را در حضور آلبرکامو، ژان کوکتو، ژان لویی بارو از بزرگان هنر فرانسه به بحث و گفتگو گذرانیده است ولی ضمن تقدیر و پاسداشت سارتر به عنوان یک فیلسوف و نویسنده تئاتر، برخی نظریات او در عرصه بازیگری، صحنه، تئاتر و سینما و تماشاچی و حتی نگارش نه تنها عمومیت ندارد، بلکه در مواردی از اندیشه هایی خام و گاه دستوری و ذهنی و غیرواقعی، برخوردار بوده اند و در این مقاله از دیدگاه استه تیک در هنر به اثبات آن مبادرت ورزیده ایم.
تحلیل و بررسی خداشناسی سهروردی در بوته نقدهای صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع فلسفه مطلق وجود است که سایر مراتب، از حقّ تعالی تا آخرین مراتب وجود، را در بر می گیرد. مرکز هستی و سرسلسله موجودات، که غالباً از او به واجب الوجود تعبیر می کنند، در فلسفه اشراق با عنوان «نور الأنوار» شناخته می شود. سهروردی در نظام اشراقی خویش، پس از اثبات نور الأنوار و وحدت او، به نفی صفات زائده از آن ساحت می پردازد. درباره علم و فعل او نیز دیدگاه بدیعی ارائه داده است. ملاصدرا با اینکه برهان صدیقین خود بر اثبات واجب تعالی را با برهان سهروردی قریب مأخذ می داند، لکن با توجه به اعتباری بودن وجود در فلسفه سهروردی، شبهه ابن کمونه را بر طریقه او در اثبات واجب، وارد دانسته است. در مورد علم و سایر صفات خدا نیز، یا گفتار سهروردی را نقد کرده و یا در پاره ای جزئیات، آرای متفاوتی با او اتخاذ کرده است. در نوشتار حاضر ضمن بیان دیدگاه های سهروردی در این باره، به اختلافات و انتقادات ملاصدرا بر او پرداخته شده است.
روایی برهان قیام صدوری ادراکات بر اتحاد عاقل به معقول در دیدگاه حکیم سبزواری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه پردازی در مباحث معرفت شناختی و کاوش درباره ادراکات نفس انسانی، در حکمت الهی سهم عمده ای را به خود اختصاص داده است. اوج نظریه پردازی در حکمت متعالیه در این راستا، به اثبات برهانی آموزه اتحاد عاقل به معقول منتهی گشته است. مضاف بر تبیین جداگانه این آموزه، در آینه اقامه براهین آن هم می توان منظور قائلان را مشاهده کرد. حکیم سبزواری با آگاهی ژرف از مبادی هستی شناختی و مبانی نفس شناختی و سایر عناصر دخیل در تثبیت این آموزه، به اقامه براهین فشرده و متعدد پرداخته است. یکی از این براهین از طریق خلاقیت نفس نسبت به ادراکات و قیام صدوری آنها به نفس است. وی با فربه دیدن عناصر تثبیت گر مطلوب در آثار صدرالمتألهین، کافی دیده برهان را به اختصار ارایه کند و شرح مختصری راجع به آن با جملات فشرده تر بیان کند. این ایجاز عامل مهم انحراف برخی در فهم مقصود و گام نهادن به میدان معارضه گشته است. بیان برهان و عناصر آن، و بیان گزاره هایی که در نقش پشتوانه مستقیم آن است، روایی و استواری این برهان را آشکار ساخته و تعرض را به مصدر آن احاله می کند، نیز شبهه ابطال آموزه اتحاد عاقل به معقول را از طریق عدم وجود دلیل بر آن می زداید.
تبیین نحوه تأثیر نفس بر بدن با رویکرد فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله ارتباط نفس مجرد با بدن مادی همواره مسئله ای غامض و مورد اختلاف فلاسفه اسلامی و غربی بوده است. ملاصدرا با تکیه بر مبانی فلسفی خود ارتباط نفس و بدن را متفاوت از فلاسفه پیشین و به شیوه بدیعی بیان کرده است. اندیشمندان پساملاصدرا تبیین های متعددی از دیدگاه وی در باب ارتباط نفس و بدن ارائه داده اند. هدف در نوشتار حاضر این است که تبیین دیدگاه ملاصدرا از منظر جدیدی پردازش و توضیح داده شود تا در روشن تر شدن و فهم بهتر آن مؤثر واقع شود. بدین منظور تلاش شده است به این پرسش پاسخ داده شود که آیا از طریق تبیین چگونگی تأثیر نفس بر بدن می توان فهم بهتر و روشن تری از تبیین ملاصدرا نسبت به تعامل و ارتباط نفس و بدن یافت؟ نتایج تحقیق گواه بر این است که از نظر صدرا بدن همان نفس است و نفس، بدون هیچ مشکلی، می تواند بدن را تدبیر کند و بدن از آن متأثر شود، زیرا انسان از نشئات مختلف حسی، خیالی و عقلی برخوردار است و برای هر نشئه بدن متناسب با آن وجود دارد که از مراتب تشکیکی نفس هستند و نفس با هر یک از آن ها جوهر واحد محسوب می شوند. از این رو، صدرا در مسئله نفس و بدن یگانه انگار تلقی می شود. باور ملاصدرا به واسطه شدن بدن مثالی، روح بخاری و قوای نفس، به عنوان حدود میانی، باعث نزدیک شدن نفس و بدن و سنخیت بین آن ها می شود و برای نفس امکان ارتباط با بدن طبیعی مهیا می گردد. این نوشتار، به جهت وضوح بیشتر تبیین دیدگاه ملاصدرا در باب ارتباط نفس با بدن و همچنین در مواجهه ما در عصر حاضر با انکارکنندگان نفس و ارتباط آن با بدن، می تواند راهگشا و مفید واقع شود.
علم و سنت: به سمت یک جامعه علمی کثرت گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۷
242 - 270
حوزههای تخصصی:
ون فراسن با مطرح کردن استدلال گروه بد، نقدی مهم به استنتاج به قصد بهترین تبیین وارد کرده و واقع گرایی علمی را با چالش مواجه ساخته است. گذشته از واقع گرایی علمی و با توجه به اتکای روش های علمی امروز به استنتاج به قصد بهترین تبیین، این نقد در سطحی عمیق تر تهدیدی جدی برای اعتبار کاوش علمی ایجاد می کند. در این مقاله تلاش خواهیم کرد تا با توجه به ساختار جامعه علمی، راهی برای مقابله با این تهدید ارائه دهیم. برخی ویژگی های ساختاری جامعه علمی معاصر باعث محدود شدن کاوش علمی به علمِ برآمده از سنت غربی و محرومیت آن از امکانات نظری موجود در سنت های گوناگون شده است. ادعای اصلی مقاله این است که برای توسعه علم، توجه به سنت های گوناگون می تواند راه مناسبی جهت گسترش کاوش علمی و مقابله با تهدید مذکور در پیش روی جامعه علمی قرار دهد. در بخش اول نشان خواهیم داد که استدلال گروه بد از چه رهگذری اعتبار کاوش علمی را مورد تهدید قرار می دهد. در بخش دوم درخصوص ارتباط تنگاتنگ میان علم و سنت بحث می کنیم و سپس وضعیت این ارتباط را در جامعه علمی معاصر مورد بررسی قرار می دهیم. بخش نهایی به مطرح کردن ایده کثرت گرایی درخصوص بهره مندی از امکانات نظری سنت های گوناگون در کاوش علمی، به عنوان راه حل پیشنهادی برای مقابله با این تهدید اختصاص یافته است.