هویت ملی یکی از مقوله های بسیار مهم و اساسی است که در سال های اخیر هم در ادبیات سیاسی، اجتماعی و هم در سیاستگذاری های فرهنگی به صورت جدی مورد توجه قرار گرفته است. سبک زندگی از جمله عوامل مهمی است که تأثیر تعیین کننده ای بر هویت ملی دارد. برخلاف جامعه سنتی در جامعه معاصر به واسطه ظهور جامعه مصرفی، سبک زندگی و تعین بخشی آن در حوزه های دیگر و از جمله هویت ملی اهمیت بیشتری یافته است. این مقاله به دنبال تبیین رابطه میان سبک زندگی و هویت ملی در چهار شهر استان لرستان شامل خرم آباد، بروجرد، دورود و الشتر است. استراتژی این تحقیق قیاسی و از تکنیک پیمایش و ابزار پرسشنامه برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. نتایج مدل معادلات ساختاری نشان می دهد که سبک زندگی مدرن به شکل مستقیم 5/0 درصد و ملی تأثیر می گذارد. همچنین در زمینه تأثیر سبک زندگی بر روی دینداری نتایج نشان می دهد که سبک مدرن 7/0- درصد منفی بر روی دینداری تأثیر می گذارد و سبک سنتی 19/0 درصد بر روی دینداری تأثیر می گذارد. بنابراین سبک زندگی مدرن و سنتی به صورت غیر مستقیم و از طریق دینداری نیز بر هویت ملی اثر گذارند. علاوه بر آن در زمیته تأثیر دینداری بر روی هویت ملی نیز دینداری به شکل مستقیم 21/0 درصد بر هویت ملی تأثیر می گذارد. سبک سنتی 33/0 درصد بر هویت
بیگانگی سازمانی به معنای عدم توانایی سازمان ها به عنوان ابزارهای نظام اجتماعی در تحقق اهداف سازمانی است. حفظ مشروعیت سازمانی که در نهایت منجر به تداوم مشروعیت نظام اجتماعی می شود از طریق ارضای نیازها و خواسته های مردم برقرار می شود. اگر سازمانی، به علت بی انگیزه بودن یا کم کاری کارکنان و ...یا به خاطر دست و پا گیر بودن مقررات یا تمرکز قدرت یا ...نتوانند آنچه از آنها انتظار می رود را برآورده کنند، می توان گفت آن سازمان دچار بیگانگی سازمانی شده است. هدف این مطالعه بررسی نقش عوامل اجتماعی و سازمانی مرتبط با بیگانگی سازمانی در شهر بوشهر می باشد. این مقاله با استفاده از نظریه کاردگرایی ساختاری و با تاکید بر نظریه های تالکوت پارسونز و رابرت مرتون به مطالعه پدیده بیگانگی سازمان می پردازد. روش تحقیق بکارگرفته شده در این مطالعه، پیمایش و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ساختاریافته است. جامعه آماری مورد مطالعه کلیه کارکنان واحدهای اداری دولتی شهر بوشهر است. برای روایی ابزار تحقیق از روایی صوری و برای برآورد پایایی از آلفای کرونباخ استفاده شده است که آلفای کرونباخ بدست آمده برای تمرکزگرایی 87/0، از خودبیگانگی سازمانی 88/0، رسمی بودن 85/0، تعهد و اخلاق سازمانی 67/0 و برای رضایت شغلی برابر 71/0 بوده است. یافته های پژوهش نشان داد که ساخت سازمانی در پدیده بیگانگی سازمانی نقش مهمی بازی می کند. نتایج حاصل از تحلیل همبستگی و تحلیل مسیر نیز نشان داد که از میان متغیرهای تشکیل دهنده ساخت سازمانی، تمرکزگرایی بیشترین همبستگی را با متغیر وابسته داشته است. اما متغیر میزان تحصیلات با بیگانگی سازمانی دارای همبستگی نسبتا ضعیفی است. در میان متغیرهای مستقل، تعهد اخلاقی و رضایت شغلی دارای همبستگی منفی و معناداری با بیگانگی سازمانی بوده اند.
فیلسوف فرهنگ جهان اسلام، فارابی، در علم مدنی خود، با رویکرد عقلی به بررسی حیات اجتماعی انسان و ابعاد گوناگون آن - ازجمله ارتباطات- پرداخته است. در اندیشة فرهنگی- ارتباطی فارابی، چرایی ارتباط انسانی همانند چگونگی آن اهمیت دارد و پرسش از چیستی، چرایی و چگونگی ارتباطات انسانی و مطالعة تحلیلی آثار او نشان می دهد «معنا» در کانون توجه او قرار داشته و «ارتباطات» هنر ساختن و به کارگیری نشانه ها برای تفهیم و مبادلة معنا بین «خود» و «دیگری» است» که سازندة نظام معنایی یا ملت (فرهنگ) و تعین بخش ساختار اجتماعی یا امّت (جامعه) است. ازاین رو، او بین ارتباطات، فرهنگ و جامعه پیوند برقرار نموده، تحول الگوی ارتباطی را موجب دگرگونی فرهنگی و اجتماعی می داند. فارابی گونه شناسی جوامع را نیز مبتنی بر الگوی ارتباطی دانسته، دغدغة اصلی اش در علم مدنی، ترسیم بهترین نوع جامعة انسانی است. بدین روی، او با شناسایی کامل ترین «معنا» - یعنی معنای یقینی و تبیین بهترین شکل ارتباط یعنی ارتباط برهانی چنین جامعه ای را تصویر می کند.
پژوهش پیش رو بر آن است تا در بستر الگوی هایمز (1967)، به کنکاش و شناسایی کاربردهای گفتمانی «نمی دانم» در زبان فارسی بپردازد. در این تحقیق از نوع کیفی بوده و جمع آوری داده های مورد نیاز بر مبنای مشاهده در محیط طبیعی و به شکل هدفمند صورت گرفته است؛ به این صورت که تعداد 450 بافت طبیعی که افراد در تعاملات روزمره خود مورد استفاده قرار می دادند و در آنها قطعه زبانی «نمی دانم» بکار رفته بود ضبط گردید و براساس الگوی هایمز تحلیل و بررسی موشکافانه قرار گرفت. نتایج حاصل از پژوهش، حاکی از آن است که انگیزه نهفته در کاربرد «نمی دانم» در شرایطی که گوینده دارای اطلاعات مورد نیاز برای ارائه به مخاطب می باشد، در اغلب موارد تلاش برای ملاحظه منزلت اجتماعی، پایبندی به اصول ادب و حفظ وجهه مخاطب است. بر این اساس، می توان پنج کاربرد اصلی «حفظ وجهه»، «اجتناب از بروز تناقض و اختلاف نظر»، «نشانه غیرمستقیم گویی»، «نشانه عدم اطمینان» و «اجتناب از تعهد و کاهش بار مسئولیت» را برای این قطعه زبانی در زبان فارسی برشمرد.