فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۴۱ تا ۸۶۰ مورد از کل ۱٬۸۴۰ مورد.
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۳ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۷
1 - 17
حوزههای تخصصی:
امروزه پدیده ی سیل یکی از پیچیده ترین رخداد های مخاطره آمیز است که بیش از سایر بلایای طبیعی دیگر، همه ساله در نقاط مختلف دنیا منجر به ایجاد خسارت های جانی و مالی و تخریب اراضی کشاورزی می شود. به دلیل سیل خیز بودن حوضه ی کرگانرود، بررسی و پهنه بندی خطر وقوع سیل در این حوضه ضروری به نظر می رسد. لذا در این تحقیق ابتدا متغیرهای تأثیرگذار در وقوع سیل نظیر: شیب، زمین شناسی، پوشش گیاهی، خاک، میزان بارندگی و رتبه بندی آبراهه ها، مورد بررسی قرار گرفته و به صورت لایه های اطلاعاتی وارد نرم افزار جی آی اس شده اند. سپس به هر یک از متغیرها براساس درجه ی اهمیت آنها طبق نظر کارشناسان مرتبط، امتیازاتی داده شده است. نهایتاً با تلفیق لایه های مذکور و تجزیه و تحلیل آنها نقشه ی پهنه بندی خطر وقوع سیل با چهار پهنه ی خطر تهیه شده است که شامل: 1- احتمال وقوع زیاد، نسبتاً زیاد، متوسط و کم می باشد. با توجه به نقشه ی پهنه بندی وقوع سیل، پهنه ی با احتمال وقوع زیاد، 86/18 درصد (53/113 کیلومترمربع)، پهنه هایی با احتمال وقوع نسبتاً زیاد، 68/35 درصد (90/215 کیلومترمربع)، پهنه هایی با احتمال وقوع متوسط، 66/29 درصد (29/179 کیلومترمربع) و پهنه هایی با احتمال وقوع کم، 80/15 درصد (58/94) از سطح حوضه را شامل می شوند. نتایج تحقیق نشان می دهد که حوضه ی مورد مطالعه به دلیل برخورداری از متوسط بارندگی سالانه ی 7/1058 میلی متر، شیب زیاد، سازند های نسبتاً نفوذناپذیر و همچنین به دلیل داشتن شکلی دایره وار از قابلیت سیل خیزی نسبتاً زیادی برخوردار می باشد.
ارزیابی منطقه اورامانات جهت توسعه ژئوتوریسم و با هدف پیشنهاد منطقه به عنوان ژئوپارک ملی – جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه اخیر بسیاری از نقاط جهان شاهد رشد و توسعه صنعت نوپا و درآمدزای گردشگری بوده اند که نه تنها رونق چشمگیری داشته بلکه به زیر بخش های متعددی نیز تقسیم شده است. صنعت گردشگری امروزه در برخی از کشورها به یکی از پردرآمدترین، گسترده ترین و پاک ترین صنایع تبدیل شده است. یکی از زیر بخش های مهم این صنعت بهره مندی از ظرفیت های طبیعت و محیط طبیعی به خصوص ظرفیت های زمین و فرم ها و فرآیندهای مربوط به این بخش می باشد که با عناوین ژئوتوریسم و در سال های اخیر ژئومرفوتوریسم پا به عرصه وجود گذاشته و بسیاری از جنبه های زندگی انسان به خصوص اقتصاد، درآمد و اوقات فراغت را تحت تأثیر قرارداده است. پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و بهره گیری از مدل تاپسیس، همراه با بررسی های میدانی و مطالعات اسنادی گردآوری و به اولویت بندی ژئوتوریسمی منطقه اورامانات با هدف پیشنهاد ثبت آن به عنوان ژئوپارک پرداخته است. در این پژوهش ضمن پتانسیل سنجی نواحی روانسر، جوانرود، پاوه، مریوان و سروآباد از نظر ظرفیت های ژئوتوریسمی متعدد نظیر غارها، آبشارها، چشمه ها، سراب ها، رودخانه، دریاچه، لندفرم های کوهستانی، دشتی، یخچالی و..، شاخص های فرهنگی، اجتماعی، و معیارهای گردشگری پایدار این مناطق نیز مورد ارزیابی قرارگرفته اند. نتایج نشان می دهد که نواحی روانسر و پاوه با دارا بودن بیشترین پتانسیل های ژئوتوریسمی و معیارهای گردشگری پایدار به ترتیب با امتیازات 53794/0 و 4451/0 در اولویت های اول و دوم توسعه ژئوتوریسم قرار دارند. شهرستان های سروآباد، جوانرود و مریوان نیز به ترتیب با امتیازات 0.346528، 0.276529، و 0.258873 اولویت های سوم تا پنجم توسعه ژئوتوریسمی را به خود اختصاص داده اند. لذا با توجه به بررسی های صورت گرفته پیشنهاد می شود با توجه به ظرفیت های موجود، هریک از این مناطق پنج گانه به عنوان یک قطب یا یک زیر بخش گردشگری معرفی و مورد بهره برداری قرار گیرد.
بررسی تغییر اقلیم حوضه گاوخونی در فاز پایانی کواترنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دریاچه ها آرشیوی محیطی قلمداد می شوند که شواهد تغییرات اقلیمی را در خود نگاشته اند. نشانه های متعدد محیطی در چشم اندازهای مورفولوژیکی حوضة گاوخونی حکایت از تغییرات اقلیمی عمیقی دارد. این حوضة آبی که در استان اصفهان واقع شده در گذشته آب وهوای متفاوت از امروز داشته و فرم ها و فرایندهای ژئومورفیکی آن طی کواترنر تحولات بسیاری به خود دیده است. در این پژوهش با تکیه به روش رایت، روش آلومتریو مدل پلتیر و در متنی مقایسه ای سعی شده تغییرات حرارتی و رطوبتی و محیطی آن از طریق ردیابی و بازیابی داغ آب ها و تراس های دریاچه ای کواترنر و نسبت سطوح یخ ساز به سطوح آبگیر دریاچة گاوخونی بازشناسی و شمایی از دریاچة احیاشدة گاوخونی در آن زمان ارائه شود. نتایج حاصل از این بررسی ها که برگرفته از طرحی تحقیقاتی در دانشگاه اصفهان است نشان می دهد که میزان رطوبت منطقه نسبت به زمان حاضر نزدیک به 5/1 برابر و دمای محیطی حدود 5 درجة سانتی گراد افزایش داشته است. همچنین، نقشة مورفوکلیماتیکی تهیه شده با استفاده از مدل پلتیر نیز حکایت از تفاوت مناطق نه گانه این مدل در فاز پایانی کواترنر نسبت به حال دارد.
بررسی تغییرات مورفولوژی رودخانه و نقش آن در فرسایش و رسوب گذاری با استفاده از HEC-RAS (مطالعه موردی: رودخانه خرم آباد – دوآب ویسیان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییرات مورفولوژیک رودخانه ها از مهم ترین عوامل مؤثر در فرآیندهای ژئومورفولوژیک چرخه فرسایش می باشند. هدف از این تحقیق، مطالعه تغییرات مورفولوژی رودخانه خرم آباد - دوآب ویسیان و بررسی عوامل مؤثر در تغییر شکل هندسی و ایجاد روابط بین آن ها است. به منظور برآورد دبی با دوره بازگشت های مختلف از نرم افزار SMADA جهت برازش داده ها استفاده شد. پس از واردکردن داده های هندسی و جریان، شرایط مرزی برای بازه بالادست، هیدروگراف جریان و برای بازه پایین دست، منحنی سنجه تهیه شد. در طول مسیر رودخانه خرم آباد - دوآب ویسیان، چهار نمونه از مصالح بستر و کناره های رودخانه برداشت و تغییرات دانه بندی رسوبات، وضعیت شیب و اتصال شاخه های فرعی مهم به رودخانه اصلی تعیین و نمونه ها برداشت و آزمایشات دانه بندی صورت گرفت . داده های رسوب به نرم افزار وارد و از رابطه (Ruby) در تعیین سرعت سقوط و انتقال رسوبات و دمای آب استفاده شد. به منظور بررسی ارتباط بین داده های هندسی و هیدرولیکی از خروجی مدل هیدرولیکیHEC-RAS ، به بررسی تناسب روابط رگرسیونی خطی ساده، درجه 2، درجه3 و نمایی پرداخته شد. با تعیین میزان همبستگی بین متغیرها، روابط رگرسیونی، با استفاده از نرم افزار SPSS ، از بین روابط تعیین شده بین دو متغیر) متغیر وابسته و مستقل) رابطه ای که بیش ترین ضریب تعیین، کمترین خطای استاندارد و کمترین سطح معنی داری را داشت به منزله رابطه مناسب انتخاب شد. نتایج حاصل از اجرای مدل نشان داد که ظرفیت حمل رسوب در بازه موردمطالعه رودخانه خرم آباد - دوآب ویسیان متغیر می باشد. مقادیر رسوبات محاسبه شده به وسیله رابطه ایکرز- وایت به عنوان مناسب ترین رابطه نشان داد از بین متغیرهای مستقل ظرفیت رسوب بیش تر به دبی جریان وابسته است. اندازه ذرات رودخانه موردمطالعه مشخص شد که در بازه اول (ایستگاه چم انجیر)، رسوب گذاری، در بازه دوم (بین دو ایستگاه)، فرسایش و در بازه سوم (ایستگاه دوآب ویسیان)، نیز رسوب گذاری رخ می دهد.
مطالعه مورفولوژی گنبد نمکی دشتی در جنوب بوشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گنبد نمکی، دشتی حد فاصل دو گسل پی سنگی کازرون (شمال) و برازجان (جنوب) است. این دو گسل بخشی از سیستم گسلی راستالغز راستگرد قطر- کازرون هستند که بخش شمالی این سیستم گسلی در خشکی ایران زمین واقع است. هدف از این پژوهش، بررسی مورفولوژی کوه نمک دشتی با استفاده از روش های میدانی، عکس های هوایی، ماهواره ای، نقشه توپوگرافی و تهیه نقشه 1:50000 زمین شناسی و سپس بررسی و شناخت پدیده های درونی و بیرونی مؤثر در شکل دهی مورفولوژی گنبدنمکی دشتی است.تعدادی از ساختارهای مورد مشاهده در منطقه، مرتبط با فرایند گنبدزایی به وجود آمده اند و در مقابل برخی از مورفولوژی ها ربطی به فرایندهای تکتونیکی تشکیل گنبد ندارند. از جمله ساختارهای مرتبط با گنبد نمکی می توان به انواع مختلف کارست ها، نمک شارها، گسل های معکوس محیطی که دور تا دور محدوده گنبد دیده می شوند، ساختار سفره (Nappe)، چین های روده ای که در داخل لایه های ژیپسی تشکیل شده اند، چین های در ارتباط با گسل و دیگر ساختارها اشاره کرد و همچنین تعدادی از ساختارها در ارتباط با گنبدزایی نیستند؛ مانند چشمه های نمکی، آبشارها، دره های گل کلمی، ستون های فرسایشی، تنگه ها و... . تعدادی از این مورفولوژی ها در اثر انحلال و تعدادی در اثر تکتونیک منطقه ایجاد شده اند و دلیل تشکیل گروهی دیگر از این مورفولوژی ها هر دو پارامتر انحلال و تکتونیک منطقه است.
گسلش فعال در طول گسل تبریز (شمال غرب ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگرچه در طول دو قرن اخیر، فعالیت لرزه ای مهمی در طول گسل تبریز مشاهده نشده؛ اما بررسی های صحرایی نشان دهنده گسلش فعال در طول این گسل است. بر اساس شواهد صحرایی، در طول این گسل عوارض متعدد زمین ریختی مرتبط با گسلش فعال دیده می شود که احتمال رخداد زمین لرزه ای مخرب توسط این گسل در آینده دور از انتظار نیست. گسل تبریز از 2 قطعه اصلی تشکیل شده است. این گسل در طول خود دارای هندسه یکسانی نبوده و بر اساس تغییرات در هندسه سطح گسلش، می توان این گسل را به سه بخش تقسیم نمود. بخش شمالی از شمال فرودگاه تبریز تا شهر صوفیان امتداد داشته و منطبق بر قطعه شمالی گسل تبریز است. در این بخش، گسل تبریز سبب قرار گرفتن رسوبات میوسن بر روی رسوبات جوان کواترنری شده و دارای شیبی نسبتاً زیاد به سمت NE است. بخش میانی، از شمال فرودگاه تبریز تا شرق شهرک باغمیشه تبریز امتداد داشته و سبب قرار گرفتن رسوبات میوسن بر روی رسوبات جوان کواترنری شده و دارای شیبی به سمت NE است. همچنین سطوح تراسی حاکی از بالا آمدگی بلوک شمالی این گسل است. بخش میانی و بخش شمالی گسل تبریز توسط ساختاری Pull-Apart از هم جدا شده اند. در نهایت بخش جنوبی گسل تبریز که از شرق شهرک باغمیشه تبریز تا شهر بستان آباد امتداد داشته و سبب قرار گرفتن رسوبات پلیو-کواترنری با مرز گسله بر روی رسوبات میوسن شده است. بخش جنوبی گسل تبریز بر خلاف بخش میانی و جنوبی این گسل، دارای شیبی به سمت SW است. در هر 3 بخش فوق گسل تبریز سبب جابجایی راستبر رسوبات شده و دارای مؤلفه فشاری است.
ارزیابی تغییرات اقلیمی بین زمان حال و پلئیستوسن و بازسازی شرایط اقلیمی گذشته با استفاده از شاخص های ژئومورفیک(نمونه موردی: حوضه دشت ابراهیم آباد-یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایران مرکزی در حال حاضر از شرایط آب وهوایی گرم و خشک و بعضاً بسیار خشک برخوردار است. بااین وجود، آثار لند فرم های موجود در منطقه حاکی از آب وهوای بسیار سردتر و البته مرطوب تری درگذشته است. هدف این پژوهش ارزیابی شرایط اقلیمی گذشته و محاسبه تفاوت های آن با شرایط دمایی و بارشی حال حاضر است. برای انجام این تحقیق، از نقشه های توپوگرافی 50000/1، نقشه زمین شناسی 100000/1، عکس های هوایی، نقشه رقومی ارتفاعی زمین باقدرت تفکیک 20 متر، گوگل ارث و نرم افزارهای Excel، GIS، سامانه GPS و همچنین بررسی های میدانی استفاده شد. یافته ها حاکی از آن است که برف مرزها در این منطقه برحسب روش های رایت و پورتر در ارتفاع حدود 2200 متری و خط تعادل آب و یخ نیز در سه طبقه ارتفاعی 1570 متر، 1700 و 1800 متر قرار داشته است که احتمالاً مربوط به شکل گیری سه دوره یخچالی یا دست کم پسروی یخچال ها در سه دوره متناوب بوده است. مقایسه نقشه های هم دمای حال و گذشته حاکی از تفاوت دمایی 14.4 درجه سانتی گراد دارد. درواقع، متوسط دمای حال حاضر 11.4 درجه بوده اما این میزان برای گذشته 3- درجه بوده است که این مقدار نیز در ارتفاعات مختلف نیز تغییر می کرده است به گونه ای که بین 10- در ارتفاعات تا 4.1 در بخش پایین دست حوضه متغیر بوده است. ازنظر شرایط بارش نیز، مقایسه نقشه های هم بارش حال و گذشته نشان می دهد که بارش گذشته در حدود 350 میلی متر (2.5) برابر بیشتر از حال حاضر بوده است که با افت دمایی 14 درجه سانتی گراد، قاعدتاً بیشتر بارش ها به صورت برف نیز می باریده است.
بررسی شاخص های هیدروژئومورفولوژی و هیدرولوژی حوضه ی آبریز تروال
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۳ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۷
19 - 38
حوزههای تخصصی:
مطالعات و بررسی ویژگی های فیزیکی و مورفولوژیکی رودخانه ها از جمله ی اولین و مهم ترین اقدامات در طراحی و اجرای طرح های هیدرولوژیکی به شمار می آید. از اهداف پژوهش حاضر بررسی مشخصه های فیزیکی حوضه ی آبریز تروال و ویژگی های هیدرولوژی، هیدروگرافی و هیدروژئومورفولوژی آن با استفاده از روش های آماری و نرم افزاری جهت نیل به اطلاعات مناسب برای برنامه ریزی ها و اجرای طرح های عمرانی و آبخیزداری می باشد. رودخانه ی تروال از زیرحوضه های دریای خزر بوده که مساحت حوضه ی آبریز آن تا محل تلاقی آن با رودخانه ی قزل اوزن 6955 کیلومترمربع می باشد. با توجه به آمارهای موجود بین سال های 90-1350 میانگین دمای سالانه ایستگاه های هواشناسی و سینوپتیک حوضه ی 5/12 درجه ی سانتی گراد و بارش سالانه 352 میلی متر است که نشان دهنده ی نیمه خشک بودن شرایط اقلیمی حوضه می باشد. محاسبات صورت گرفته نشان می دهد که تراکم شبکه زهکشی در این حوضه کم بوده و تعداد آبراهه ها در واحد سطح اندک می باشد. با توجه به اینکه سطح حوضه ی مورد مطالعه دارای پوشش گیاهی تنک و در مواردی نسبتاً متراکم است، ضریب رواناب 35/0 درصد، زمان تأخیر حوضه 65/1 ساعت، و زمان تمرکز آن 75/2 ساعت است. نتایج به دست آمده مؤید آن است که تحت تأثیر عواملی مانند میزان بارندگی، شیب کم حوضه، رسوبات دانه ریز منفصل و نفوذ زیاد، میزان رواناب حوضه بسیار ناچیز بوده و بارندگی در این منطقه به سرعت فروکش می کند به همین دلیل میزان فرسایش پذیری خاک در این حوضه بسیار اندک و قابل کنترل می باشد. به علاوه منحنی تغییرات دبی سیل با گذشت زمان انحنای ملایمی دارد که حاکی از مصونیت نسبی حوضه در مقابل خطر سیل است.
سیر تکوینی نظریه های ژئومورفولوژی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر علمی، یک خاستگاه زمانی، شیوه نگرش و سیر تکوینی در طول تاریخ دارد و هیچ علمی از شرایط محیطی، تفکرات و پارادایم های علمی همسو با آن برکنار نمانده است. بنابراین بررسی علمی مکتب های مهم جغرافیایی و پارادایم های علمی از قرن شانزدهم و پیشرفت همسوی علم جغرافیا و به خصوص ژئومورفولوژی با بقیه علوم در تاریخ، محققان را در درک پیدایش و تا حدی ضرورت وجود رشته ژئومورفولوژی یاری می کند. ژئومورفولوژی به صورت یک رشته علمی مستقل از تحولات و پیشرفت های بقیه علوم تأثیر پذیرفته و در عین حال در رویکردهای علمی حاکم بر جغرافیا تأثیر گذاشته است. به همین دلیل بررسی مکتب ها و پارادیم های مؤثر بر رشته ژئومورفولوژی و زایش رویکردهای متفاوت در آن برای درک درست از این رشته علمی ضروری به نظر می رسد. روش حاکم بر این تحقیق، کتابخانه ای - تحلیلی بوده و سعی شده است همزمان با تشریح مکتب ها و پارادایم های علمی جغرافیا و سیر تکوینی علم، ارتباط تاریخی آن ها با ژئومورفولوژی تبیین شود.
مقایسه ی مدل استنتاج فازی و شبکه ی عصبی مصنوعی در برآورد عمق سنگ کف آبخوان مطالعه ی موردی: خراسان جنوبی- آبخوان بیرجند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آب زیرزمینی یکی از مهمترین منابع آب در مناطق خشک و نیمه خشک است. با توجه به کاهش سطح آب زیرزمینی بر اثر برداشت غیرمجاز در بیشتر دشت های ایران، دبی چاهها پس از مدت کوتاهی به میزان زیادی کاهش یافته و این مهم لزوم برنامه ریزی منابع اب را مورد توجه قرار می دهد. تعیین ضخامت آبرفت و نوع مصالح تشکیل دهنده ی آبخوان ها یکی از موارد ضروری جهت برنامه ریزی برای توسعه ی شهر و طراحی زیرساخت های آن می باشد. با توجه به اهمیّت عمق برآورد سنگ کف آبخوان ها جهت برآورد حجم و برنامه ریزی منابع آب در این تحقیق کارایی مدل های شبکه ی عصبی مصنوعی و سیستم های استنتاج فازی عصبی در میزان عمق سنگ کف و پهنه بندی آن در بخش های مختلف آبخوان مورد بررسی قرار گرفت. در این تحقیق از پارامترهای طول و عرض جغرافیایی، شوری، تراز سطح آب و زمین به عنوان ورودی ها استفاده شد و تلاش شد تا مدل مناسب برای پیش بینی سنگ کف تعیین گردد. نتایج این مطالعه نشان داد که مدل شبکه ی عصبی مصنوعی با ضریب تبیین 835/0 و میانگین مجذور خطای 88/49 متر با ورودی های تراز آب زیرزمینی، طول و عرض جغرافیایی دقت بالاتری نسبت به مدل های نروفازی در برآورد عمق سنگ بستر دارد
ارزیابی ژئومورفیک و بررسی تغییرات بابل رود در محدوده شهر بابل، استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر نشینی بیش از سایر فعالیت های انسانی سیستمهای رودخانهای را تغییر میدهند. رودهای شهری به دنبال شهر نشینی مورفولوژی کانال رود را تعدیل مینمایند. در این مقاله، اثرات شهرنشینی در بابل رود با استفاده از ارزیابی سریع ژئومورفیک (RGA) در محدوده شهری بابل مورد بررسی قرار گرفته است. این روش به وسیله مدیریت رواناب رگباری نیویورک طرح شده است. این تکنیک کیفی شاخص های مختلفی دارد که نشان دهنده چهار گروه از فرایندهای ژئومورفیک است. در این تحقیق، بابل رود به هشت بازه تقسیم بندی شد. در کارهای میدانی چهار عامل رسوبگذاری، فروسایی، پهن شدگی کانال و پلانفرم کانال بررسی شدند. سپس با استفاده از تصاویر ماهواره ای گوگل ارث تغییرات عرض کانال رود اندازهگیری شد. بر اساس یافتههای ارزیابی سریع ژئومورفیک همهی بازهها امتیاز کمتر از 25/0 به دست آوردند که نشان دهنده وضعیت پایدار رود است. رسوبگذاری و پهن شدگی کانال امتیاز بیشتری را از سایر عوامل کسب کردند. بررسی عرض رودخانه طی دوره 8 ساله نشان می دهد که پهنای کانال رود بین 7- تا 5 متر تغییر نموده است. ضریب همبستگی بین کاربری اراضی و تغییرات عرض رود، رابطه معناداری را نشان می دهد. بدین صورت که عرض رود درکاربری های مسکونی و کشاورزی به ترتیب تغییرات کاهشی و افزایشی داشته است.
شواهد ژئومورفولوژیکی گسل های ارمغانخانه و تهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از خصوصیات منحصربه فرد لندفرم های شمالی حوضه آبی زنجان رود، داشتن سطوح همواری است که به وسیله دره های عمیق منقطع شده اند. حوضه آبریز رودخانه های این دره ها در بالاتر از سینوزیته کوهستان وسعت چندانی ندارند و در سطوح هموار، رواناب های اطراف را دریافت نمی کنند. در بعضی از قسمت زیرحوضه های آبی، خط تقسیم آب از کناره رودخانه اصلی فاصله چندانی ندارد (رودخانه سهرین). وسعت حوضه های آبریز بالاتر از سینوزیته جبهه کوهستان، به حدی نیست که رودخانه ها شرایط حفر دره های عمیقی را داشته باشد که گاه عمق بیش از صد متر دارند. دره هایی که در تمام طول مسیر، اختلاف ارتفاع اولیه را نسبت به سطوح هموار اطراف خود حفظ نموده اند. در این بررسی از نقشه های توپوگرافی و زمین شناسی و تصاویر ماهواره ای منطقه، اثرات ژئومورفولوژیکی گسل ها ردیابی گردید. وضعیت فعالیت تکتونیکی منطقه، با استفاده از شاخص های مورفوتکتونیکی نسبت کف دره به ارتفاع آن (Vf)، عدم تقارن حوضه زهکشی (Af)، انتگرال هیپسومتریک (Hi) و تقارن توپوگرافی عرضی (T)، در 6 زیرحوضه مجزا، بررسی گردید. نتایج ترکیبی این شاخص ها در شاخص LAT، اکثر زیرحوضه ها را ناپایدار ازنظر تکتونیکی برآورد نمود. بر اساس شاخص تقارن زهکشی حوضه بالاآمدگی در دو زیرحوضه سهرین و سارمساقلو به ساحل سمت راست و در زیرحوضه قره چریان به ساحل سمت چپ نسبت داده شده است که بیان کننده قرارگیری کانون نیروی نئوتکتونیکی در محلی بین سه زیرحوضه است.
مطالعة شرایط محیطی دریاچه های پلویال ایران با استفاده از شواهد رسوبی (مطالعة موردی: کلوت های بیابان لوت((مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلوت های ایران نمونه ای منحصر به فرد از نظر عظمت و وسعت و یکی از ناهمواری های ویژة مناطق بیابانی است. این کلوت ها هر چند در حال حاضر تحت تأثیر فرسایش بادی انتخابی است، فرایند فرسایش آبی و بادی هم زمان در شکل گیری آن ها دخالت دارد. در این پژوهش، پس از نمونه برداری از کلوتی به ارتفاع 33 متر در پانزده لایه، نمونه های مورد نظر به آزمایشگاه منتقل شد و مورد آزمایش گرانولومتری قرارگرفت. نتایج به دست آمده در مرحلة آزمایشگاهی، با نرم افزار GradiStat تحلیل، و جدول ها و نمودارهای مربوط استخراج شد. نتایج نشان داد که رسوبات در حد سیلت و رس با طبقه بندی افقی و نشانگر رسوبگذاری مواد دانه ریز معلق در آب در محیطی آرام است. همچنین، در سطح رسوب ها، ترک های گلی به همراه رسوبات تبخیری به صورت لایه هایی از گچ و نمک در بین لایه های تشکیل دهندة کلوت رویت شد که بیانگر تبخیر شدید دریاچه است. نتایج مورفوسکوپی نیز مؤید این مطلب است که اکثر لایه های مورد بررسی، دارای بافت گلی، جورشدگی خیلی بد، و کج شدگی مثبت است که نشان می دهد در هنگام رسوبگذاری کلوت، فعالیت های جریانی در منطقه، ناچیز و محیط کم انرژی بوده است.
تعیین مناسب ترین روش زمین آمار در تهیه ی نقشه ی تغییرات شوری آب های زیرزمینی (مطالعه ی موردی: دشت شیرامین، استان آذربایجان شرقی)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۳ بهار ۱۳۹۵ شماره ۶
17 - 32
حوزههای تخصصی:
در سرتاسر دنیا و از جمله کشور ایران، آب های زیرزمینی مهم ترین منابع تأمین آب مورد نیاز می باشند. تعیین کیفیت آب در مدیریت منابع از اهمیت خاصی برخوردار بوده و پایش آن به عنوان یک اصل مهم در برنامه ریزی ها باید مد نظر قرار گیرد. هدف از انجام این تحقیق، تعیین مناسب ترین روش درون یابی به منظور تحلیل مکانی تغییرات هدایت الکتریکی (EC) و نسبت جذبی سدیم (SAR) آب های زی رزمینی دشت ش یرامین واقع در استان آذربایجان شرقی می باشد. اطلاعات مربوطه از تجزیه و تحلیل نمونه های مربوط به 30 حلقه چاه عمیق و نیمه عمیق در منطقه ی مورد مطالعه و بر اساس آخرین نمونه گیری سال 1390 توسط سازمان آب منطقه ای استان آذربایجان شرقی به دست آمده اند. جهت انجام کار از روش های زمین آمار مانند کریجینگ ساده (SK)، کریجینگ معمولی (OK)، کریجینگ گسسته و کوکریجینگ استفاده شد. برای بررسی همبستگی مکانی داده ها، واریوگرام های تجربی هر یک از متغیرها و واریوگرام متقابل آن ها، محاسبه و ترسیم شدند. ضریب همبستگی دو متغیر، بر اساس واریوگرام متقابل آن ها، 93/0محاسبه شد. برای هر دو پارامتر EC و SAR مدل کروی بر مبنای حداقل مقدار RSS به عنوان مناسب ترین مدل برازش داده شد. برای ارزیابی روش ها از روش ارزیابی متقابل با معیار جذر میانگین مربعات خطا (RMSE) و همچنین ضریب همبستگی (R) بین مقادیر مشاهده شده و تخمینی استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که روش کریجینگ ساده به دلیل R بالاتر و RMSE پایین تر نسبت به سایر روش ها جهت تهیه نقشه تغییرات EC و SAR در منطقه مناسب ترین روش می باشد.
بررسی مقیاس پارامترهای ژئومرفومتری بر پیش بینی پراکنش مکانی عمق برف
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۳ بهار ۱۳۹۵ شماره ۶
95 - 113
حوزههای تخصصی:
ارتقاء اطلاعات کمی به بهبود پیش بینی پارامتر های برف کمک می کند. تاکنون تعاملات بین اندازه ی پیکسل به صورت محدود بررسی شده است. هدف از این تحقیق، بررسی اثر قدرت تفکیک مکانی بر روی پیش بینی عمق برف از طریق آزمون تجربی روابط بین مدل های رقومی ارتفاع و پارامترهای مؤثر در مدل سازی عمق معادل برف با قدرت تفکیک مختلف و با استفاده از مدل رگرسیون چندمتغیره می باشد. به همین منظور ابتدا با استفاده از روش هایپرکیوب محل 100 نقطه مشخص و طی یک عملیات صحرایی داده های عمق برف در نقاط مورد نظر و همچنین در 195 نقطه دیگر به صورت سیستماتیک و با نمونه بردار مدل فدرال برداشت گردید.. سپس یک مدل رقومی ارتفاع 10 متری به عنوان مبنا انتخاب گردید و از مدل رقومی ارتفاع مبنا تعداد 25 پارامتر مرفومتری استخراج و به عنوان ورودی شبکه ی عصبی ان تخاب و با استفاده از آنالیز حساسیت مهم ترین پارامترهای تأث یرگذار در مدل سازی ع مق برف مشخص شد. در مرحله ی بعد با استفاده از مدل رقومی ارتفاع مبنا 9 مدل رقومی ارتفاعی با اندازه ی پیکسل متفاوت استخراج گردید. سپس در ادامه پارامترهای مؤثر در عمق برف با استفاده از 10 مدل رقومی ارتفاع استخراج و بین آن ها و عمق برف نمونه برداری شده یک رابطه ی رگرسیونی ایجاد و عمق برف محاسبه گردید. جهت ارزیابی دقت مدل ها از پارامترهای RMSE، NMSE، MSE و MAE استفاده و در نهایت مدل رقومی ارتفاع 150 متر با مقادیر به ترتیب 75/24، 350/0، 975/612 و 97/18 بهترین مدل رقومی ارتفاع جهت مدل سازی عمق برف انتخاب گردید. این مسأله می تواند در کاهش هزینه ها و افزایش دقت برآورد عمق برف کمک بسیاری نماید.
پیش بینی سطح آب زیرزمینی با استفاده از مدل منطق فازی مرکب نظارت شده (مطالعه ی موردی: دشت مشگین شهر)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۳ بهار ۱۳۹۵ شماره ۶
115 - 134
حوزههای تخصصی:
ارتقاء اطلاعات کمی به بهبود پیش بینی پارامتر های برف کمک می کند. تاکنون تعاملات بین اندازه ی پیکسل به صورت محدود بررسی شده است. هدف از این تحقیق، بررسی اثر قدرت تفکیک مکانی بر روی پیش بینی عمق برف از طریق آزمون تجربی روابط بین مدل های رقومی ارتفاع و پارامترهای مؤثر در مدل سازی عمق معادل برف با قدرت تفکیک مختلف و با استفاده از مدل رگرسیون چندمتغیره می باشد. به همین منظور ابتدا با استفاده از روش هایپرکیوب محل 100 نقطه مشخص و طی یک عملیات صحرایی داده های عمق برف در نقاط مورد نظر و همچنین در 195 نقطه دیگر به صورت سیستماتیک و با نمونه بردار مدل فدرال برداشت گردید.. سپس یک مدل رقومی ارتفاع 10 متری به عنوان مبنا انتخاب گردید و از مدل رقومی ارتفاع مبنا تعداد 25 پارامتر مرفومتری استخراج و به عنوان ورودی شبکه ی عصبی ان تخاب و با استفاده از آنالیز حساسیت مهم ترین پارامترهای تأث یرگذار در مدل سازی ع مق برف مشخص شد. در مرحله ی بعد با استفاده از مدل رقومی ارتفاع مبنا 9 مدل رقومی ارتفاعی با اندازه ی پیکسل متفاوت استخراج گردید. سپس در ادامه پارامترهای مؤثر در عمق برف با استفاده از 10 مدل رقومی ارتفاع استخراج و بین آن ها و عمق برف نمونه برداری شده یک رابطه ی رگرسیونی ایجاد و عمق برف محاسبه گردید. جهت ارزیابی دقت مدل ها از پارامترهای RMSE، NMSE، MSE و MAE استفاده و در نهایت مدل رقومی ارتفاع 150 متر با مقادیر به ترتیب 75/24، 350/0، 975/612 و 97/18 بهترین مدل رقومی ارتفاع جهت مدل سازی عمق برف انتخاب گردید. این مسأله می تواند در کاهش هزینه ها و افزایش دقت برآورد عمق برف کمک بسیاری نماید.
بررسی پتانسیل فرسایش پذیری بادی خاک در مناطق خشک و فراخشک مرکزی ایران (مطالعه موردی: دشت یزد-اردکان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرسایش بادی وسعتی بالغ بر 20 میلیون هکتار از کشور پهناور ایران را در متأثر ساخته است. هفت میلیون هکتار از مناطق تحت تأثیر فرسایش بادی کانون های بحرانی نامیده می شود که کانون های جمعیتی، اراضی کشاورزی و مناطق صنعتی را در برمی گیرد. فرسایش پذیری خاک از مهم ترین شاخص های نشان دهنده پتانسیل فرسایش بادی در یک منطقه است. این شاخص بستگی به ویژگی های فیزیکی و شیمیایی ذاتی خاک دارد. منطقه موردمطالعه حوضه دشت یزد – اردکان که در بخش شمالی استان یزد قرار دارد و در فلات مرکزی ایران گسترده شده است. به منظور بررسی پتانسیل فرسایش پذیری بادی خشکه رودها و مجاور آن ها 83 نمونه خاک در کف و بستر خشکه رودها و مجاور آن ها در سه نوع دشت سر لخت، اپانداژ و پوشیده برداشته شد و برروی نمونه ها به منظور محاسبه مقدار فرسایش پذیری آزمایشات فیزیکی و شیمیایی خاک صورت گرفت. مقدار فرسایش پذیری به دو روش دلگیلویچ و همکاران (1973)، مدل (1) و عظیم زاده و همکاران (1380)، مدل (2) بر حسب ton/ha-hr محاسبه شد. نتایج نشان داد که هر دو مدل در اراضی دشت سر پوشیده با بافت ریزدانه خاک از نوع Loam و Clay Loam مقدار فرسایش پذیری را متوسط تا زیاد پیش بینی کرد و در اراضی دشت سرهای لخت و اپانداژ که درصد پوشش سنگفرش متوسط تا زیاد می باشد، در مدل (1) مقدار فرسایش پذیری را در بعضی نقاط کم و در بعضی نقاط دیگر متوسط تا زیاد به دست آمد ولی در مدل (2) با در نظر گرفتن پوشش سنگفرش در تمامی نقاط دشت سرهای لخت و اپانداژ کم بدست آمد. مدل (1) بدون در نظر گرفتن رخساره های مختلف ژئومورفولوژی، بیشتر در مورد بررسی میزان فرسایش پذیری بادی خاک در اراضی کشاورزی و دشت رسی با بافت ریزدانه خاک مناسب است و برآورد مقدار فرسایش پذیری را در قسمت میانی منطقه در مقایسه با مدل (2) به درستی پیش بینی کرد. به منظور سهولت و کاهش دادن زمان و هزینه به منظور محاسبه فرسایش پذیری، مدل (1) در اراضی بافت ریزدانه و کشاورزی و بدون سنگفرش شامل دشت سر پوشیده توصیه می شود. مدل (2) در دشت سرهای لخت و اپانداژ که دارای پوشش سنگفرش متوسط تا زیادی هستند، مدل مناسبی است و به منظور دقیق تر محاسبه فرسایش پذیری در دشت سر پوشیده علاوه بر پارامتر فیزیکی خاک، پارامترهای شیمیایی خاک هم که در عامل فرسایش پذیری دخالت دارند، مدل (2) مناسب می باشد. به منظور کاهش فرسایش پذیری در دشت سرهای لخت و اپانداژ باوجود درصد سنگفرش متوسط تا زیاد توصیه می شود هیچ گونه دستکاری بر روی پوشش سنگفرش انجام نشود و در دشت سر پوشیده اقداماتی نظیر احداث بادشکن در اراضی کشاورزی و مالچ پاشی بر روی تپه های ماسه ای انجام شود.
پایش نمکزارهای مناطق خشک با پردازش داده های ماهواره ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این تحقیق پایش نمکزارهای مناطق خشک کاشان و مهارلو با استفاده از داده های LISSIII ماهواره IRS-P6 مورد بررسی قرار گرفت. پس از انجام تصحیحات لازم برای تفسیر چشمی، از بهبود کنتراست و ساخت تصاویر رنگی کاذب استفاده گردید تا نمکزارها به خوبی مشخص گردد. سپس با توجه به بازتاب های طیفی نمکزار در باندهای مختلف سنجنده مورد استفاده و نسبت گیری طیفی، شاخص های نمکزار نسبتی(RSCI) و نمکزار تفاضلی نرمال شده(NDSCI) تعریف شدند. هدف از ارائه این شاخص ها به حداکثر رساندن اختلاف بازتاب های طیفی نمکزارها و زمینه آن به منظور ایجاد تصویری با کیفیت مطلوب می باشد تا تمایز آنها امکان پذیر شود. برای ارزیابی میزان تفکیک پذیری، پراکنش پیکسل های نمکزار و غیرنمکزار در نمودار دوبعدی بررسی شد. در نهایت با آستانه گذاری و ماتریس خطا مشخص شد که شاخص های نمکزار RSCI و NDSCI بهترین تفکیک پذیری را نشان می دهند. نتایج نشان داد که شاخص های RSCI و NDSCI برای پایش نمکزارهای مناطق خشک با استفاده از داده های ماهواره ای چندطیفی کارآیی دارند.
روش تحلیل عاملی در اولویت بندی معیارهای سنجش تخریب سرزمین در حوضه آبخیز کارون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تخریب سرزمین حاصل تأثیر منفی شرایط طبیعی و یا فعالیت های انسانی بر محیط زیست است، هنگامی که تأکید بر اثرات نامطلوب فعالیت های انسانی باشد تا خشکی و کم بارشی واژه تخریب سرزمین بر بیابان زایی ترجیح داده می شود. فرسایش شدید خاک، تغییر کاربری جنگل ها و مراتع، خشک شدن تالاب ها و کم آبی رودخانه ها از جمله نشانه های وقوع پدیده تخریب سرزمین در حوضه آبخیز کارون است. در این تحقیق اطلاعات 27 متغیر طبیعی- اقلیمی و اقتصادی– اجتماعی مرتبط با تخریب سرزمین در حوضه آبخیز کارون به وسیله تحلیل عاملی مورد بررسی قرار گرفت. مقادیر ویژه و واریانس متناظر با هر عامل نشان داد که شش عامل نخست در مجموع 270/83 درصد تغییرات را پوشش می دهند. بنابر نتایج در تعریف و وزن دهی معیارهای ارزیابی تخریب سرزمین در حوضه آبخیز کارون، خاک مهم ترین معیار است و پس از آن به ترتیب معیارهای توپوگرافی، پوشش گیاهی، اقلیم، وضعیت اقتصادی– اجتماعی و زمین شناسی در اولویت های بعدی است. معیار آب به دلیل نبود معضل شوری گسترده آب در حوضه ومساحت نسبی کم آبخوان ها نسبت به سایر معیارها نقش کمتری در تخریب سرزمین در این حوضه آبخیز دارد.
ارزیابی فعالیت های نوزمین ساختی با استفاده از شاخص های ژئومورفیک ( مطالعه موردی : شمال غرب تاقدیس کبیرکوه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاقدیس کبیر کوه یکی از مهم ترین ارتفاعات زاگرس چین خورده بوده و بررسی سابقه لرزه خیزی و همچنین شواهد ژئومورفولوژیکی حاکی از ادامه حرکات نو زمین ساخت در این منطقه می باشد. با توجه به واقع شدن منطقه در زون زاگرس به عنوان لرزه خیزترین زون ساختمانی کشور و ادامه حرکات زمین ساختی در آن ،ارزیابی فعالیت های نوزمین ساختی جهت شناخت این نوع فعالیت ها در منطقه ضروری می باشد. هدف از این پژوهش ارزیابی فعالیت های نوزمین ساختی تاقدیس کبیر کوه با استفاده از شاخص های ژئومورفیک می باشد. در این راستا از شاخص های ژئومورفیک، انتگرال هیپسومتریک (Hi)، شاخص منحنی هیپسومتریک(Hc)، شاخص سینوسیته جبهه کوهستان(Smf)، شاخص نسبت پهنای کف دره به عمق (Vf)، شاخص گرادیان طولی رودخانه (Sl)، شاخص عدم تقارن حوضه زهکشی (Af) و شاخص واحد(Iat) استفاده گردید. نتایج تحقیق نشان می دهد که منطقه موردمطالعه ازلحاظ فعالیت نو زمین ساخت به سه بخش جنوب شرقی با فعالیت نو زمین ساخت شدید، دامنه غربی و قسمت هایی از دامنه شرقی با فعالیت نوزمین ساختی متوسط و بخش سوم که در منطقه پراکندگی دارد، با فعالیت نوزمین ساختی کم تقسیم می شود. مقادیر شاخص های ژئومورفیک و شواهد ژئومورفولوژیکی حاکی از فعال بودن حرکات نوزمین ساختی در بخش های از منطقه است. تنوع لیتولوژیکی، وقوع زمین لغزش ها و دره های کارستی بر میزان کمی شاخص های ژئومورفیک مؤثر بوده و درنهایت می توان گفت که حرکات نوزمین ساختی در قسمت های مختلف منطقه دارای شدت و ضعف بوده و در کل منطقه داری حرکات نو زمین ساخت متوسط می باشد.