فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۴۱ تا ۲۶۰ مورد از کل ۴٬۸۱۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
اقلیم شناسی دیرینه شامل مطالعه اقلیم در هر قسمتی از تاریخ زمین است که از این میان مطالعه تغییرات کواترنری و به ویژه هولوسن که ارتباط بیشتری با شرایط اقلیم کنونی زمین دارد. تغییرات محیطی و اقلیمی، سیگنال های ژئوشیمیایی را در رسوبات دریاچه ای به جای می گذارند که می-تواند در تفسیر شرایط محیطی و اکولوژیکی گذشته استفاده شود. پلایای دامغان واقع در مرکز چاله دامغان در استان سمنان واقع در نیمه شمالی کشور است. هدف از این پژوهش تحلیل تحولات اقلیم دیرینه در این پلایا با استفاده از داده های رسوبی، آنالیزهای دانه سنجی و آنالیز عنصری به روش ارزیابی شاخص های اقلیمی و تحلیل شرایط رسوبی و عناصر رسوبات است. براین اساس نتایج آنالیز های رسوبی و ژئوشیمیای در پلایای دامغان نشان می دهد در انتهای گمانه شرایط محیطی مرطوب بوده و با گذشت زمان در انتهای این دوره در این منطقه با روند تدریجی کاهش رطوبت مواجه بوده است. در رخساره بعدی شرایط اقلیمی شدیدا سرد و خشکی در منطقه حاکم می شود بعد از مشخص شدن این دوره سرد و خشک در انتهای این دوره شرایط گرم و مرطوب آب و هوایی در دامغان مسلط بوده است. در ابتدایگمانه نیز روند خشک شدگی دریاچه آغاز و بتدریج دریاچه ای شور و کم عمق در حوضه جایگزین می شود که نهایتا شرایط پلایایی در منطقه ایجاد شده و تا امروز ادامه دارد. نتایج نشان می دهند تفسیر ژئوشیمی (آنالیز عنصری ) نوسانات رطوبت، خشکی و دمای محیط را در توالی های مختلف در منطقه دامغان به خوبی مشخص می کند.
بررﺳﯽ روﻧﺪ تغییرات ﮐﺎرﺑﺮی اراﺿﯽ ﺷﻬﺮ ﻋﺴﻠﻮﯾﻪ ﺑﯿﻦ ﺳﺎﻟﻬﺎی 1989 ﺗﺎ 2019 میلادی و ﭘﯿﺶﺑﯿﻨﯽ تغییرات ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﺳﻨﺠﺶ از دور و ﻣﺪﻟﻬﺎی CA-Markov و LCM(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻛﺎرﺑﺮی اراﺿﻲ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻋﺎﻣﻠﻲ ﭘﺎﻳﻪ در ﺗﻐﻴﻴﺮات زﻳﺴﺖﻣﺤﻴﻄﻲ ﻋﻤﻞ ﻛﺮده و ﺑﻪ ﻳﻚ ﺧﻄﺮ ﺟﻬﺎﻧﻲ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺑﺎزﺑﻴﻨﻲ اﻳﻦ ﺗﻐﻴﻴﺮات از ﻃﺮﻳﻖ ﺗﺼﺎوﻳﺮ ﻣﺎﻫﻮارهای و ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲ و ارزﻳﺎﺑﻲ ﭘﺘﺎﻧﺴﻴﻞ آﻧﻬﺎ از ﻃﺮﻳﻖ ﻣﺪﻟﺴﺎزی ﻣﻲﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﻳﺰان ﻣﺤﻴﻂ زﻳﺴﺖ و ﻣﺪﻳﺮان ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺑﺮای ﺗﺼﻤﻴﻤﺎت آﮔﺎﻫﺎﻧﻪﺗﺮ ﻛﻤﻚ ﻛﻨﺪ. ﻫﺪف اﻳﻦ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﺎزﺑﻴﻨﻲ، ﻣﺪﻟﺴﺎزی و ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲ ﺗﻐﻴﻴﺮات ﻛﺎرﺑﺮی اراﺿﻲ در دوره 30 ﺳﺎﻟﻪ (1989تا 2019) ﺗﻮﺳﻂ ﻣﺪل زﻧﺠﻴﺮة ﻣﺎرﻛﻮف- LCM در ﻣﻨﻄﻘﻪ عسلویه میباشد اﺳﺖ. ﺑﺪﻳﻦ ﻣﻨﻈﻮر ﻧﻘﺸﻪﻫﺎی ﻛﺎرﺑﺮی اراﺿﻲ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﺗﺼﺎوﻳﺮ ﺳﻨﺠﻨﺪه +ETM و TM و OLIﻣﺎﻫﻮاره ﻟﻨﺪﺳﺖ در ﺳﻪ دوره زﻣﺎﻧﻲ ﻣﺮﺑﻮط ﺑﻪ ﺳﺎلﻫﺎی (2019-2009-1989) ﺗﻬﻴﻪ ﮔﺮدﻳﺪ. ﺳﭙﺲ ﺻﺤﺖﺳﻨﺠﻲ ﻧﻘﺸﻪﻫﺎ و آﺷﻜﺎرﺳﺎزی ﺗﻐﻴﻴﺮات اﻧﺠﺎم ﺷﺪ. با استفاده از طبقه بندی شبکه عصبی و همچنین به کارگیری مدل پیش بینی تغییرات کاربری (Land Change Modeler) LCMمارکوف و رویکرد مدلساز تغییر کاربری اراضی انجام شده است. ﻧﺘﺎﻳﺞ آﺷﻜﺎرﺳﺎزی ﺗﻐﻴﻴﺮات دوره اول ﺑﺎ ﺿﺮﻳﺐ ﻛﺎﭘﺎی 97 % و دوره دوم 2019-2009 ﺑﺎ ﺿﺮﻳﺐ ﻛﺎﭘﺎی 94% ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ ﺑﻴﺶﺗﺮﻳﻦتغییرات ﻣﺴﺎﺣﺖ در ﻧﺎﺣﻴﻪ آب و ﺑﻴﺶﺗﺮﻳﻦ ﻛﺎﻫﺶ ﻣﺴﺎﺣﺖ در ﻧﺎﺣﻴﻪ پوشش گیاهی رخ داده اﺳﺖ. ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﻛﺎﻟﻴﺒﺮه ﻛﺮدن ﻣﺪل زﻧﺠﻴﺮة ﻣﺎرﻛﻮف، ﻧﻘﺸﻪ ﻛﺎرﺑﺮی ﺳﺎل 2013 ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲ ﺷﺪ و ﻣﺎﺗﺮﻳﺲ ﺧﻄﺎی ﺑﻴﻦ ﻧﻘﺸﻪ ﺣﺎﺻﻞ از ﻣﺪلﺳﺎزی و ﻧﻘﺸﻪ ﻛﺎرﺑﺮی ﻣﺮﺟﻊ ﺳﺎل 2019، ﺿﺮﻳﺐ ﻛﺎﭘﺎی 93% ﺑﺪﺳﺖ داد ﻧﺘﺎﻳﺞ ﻣﺪل ﺳﺎزی ﻧﻴﺮوی اﻧﺘﻘﺎل ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﺷﺒﻜﻪ ﻋﺼﺒﻲ ﻣﺼﻨﻮﻋﻲ در ﺑﻴﺸﺘﺮ زﻳﺮ ﻣﺪلﻫﺎ ﺻﺤﺖ ﺑﺎﻻﻳﻲ را 60 ﺗﺎ 93 درﺻﺪ ﻧﺸﺎن داد.
اثر تغییر اقلیم بر نوسانات رواناب سطحی حوضه ی آبریز رودخانه ارس.(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
85 - 61
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین اثرات تغییر اقلیم تشدید چرخه هیدرولوژیکی می باشد که موجب تغییر میزان دما، تبخیر و تعرق و تغییر الگوی بارش می شود. پژوهش حاضر باهدف پیش بینی تغییرات دما، بارش و ارزیابی تأثیرات تغییر اقلیم بر وضعیت رواناب های سطحی حوضه آبریز ارس واقع در شمال غرب ایران صورت گرفت. شبیه سازی شرایط اقلیمی در محیط نرم افزار LARS-WG تحت سناریو RCP8.5 انجام شد و در محیط نرم افزار اکسل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. با استفاده از مدل تجربی ترنت وایت اصلاح شده میزان تبخیر و تعرق پتانسیل برای دو دوره مشاهداتی و شبیه سازی برآورد گردید. جهت اطمینان از صحت سنجی مدل از شاخص های خطا سنجی میانگین ﻣﺠﺬور ﻣﺮﺑﻌﺎت ﺧﻄﺎ (RMSE)، و ضریب تعیین (R2) و ضریب کارایی نش - ساتکلیف (ENS) نیز استفاده شد، همچنین مدل سازی تغییرات رواناب سطحی در محیط نرم افزار GIS و افزونه SWAT انجام شد و پس از تشکیل واحدهای هیدرولوژیکی (HRU) جهت واسنجی و اعتبارسنجی مدل شرایط پایه برای تغییرات رواناب های سطحی انتخاب گردید و برای ایستگاه های هیدرومتری اعتبارسنجی صورت گرفت. نتایج پژوهش نشان می دهد با مدل سازی داده های اقلیمی طی دوره شبیه سازی میزان دما و تبخیر و تعرق افزایش خواهد یافت و در مقابل میزان نزولات جوی کاهش اتفاق افتاده و روانا ب سطحی کاهش پیدا می کند. همچنین نتایج صحت سنجی برای داده های اقلیمی نشان داد که دقت مدل در ایستگاه های منتخب موردبررسی بالا بوده است و برای پارامتر بارش به دلیل ماهیت ناپیوسته آن، همبستگی بین داده ی کمتر از پارامتر دما و متفاوت می باشد. نتایج مدل سازی هیدرومتری حوضه ها نشان داد که مقدار نش – ساتکلیف به مقدار 1 نزدیک بوده و ضریب همبستگی بین داده ها 99/0 می باشد که نشان دهنده کارایی بالایی مدل جهت شبیه سازی و برآورد تغییرات اقلیم و اثرات آن بر میزان رواناب های سطحی می باشد.
مدل سازی فضایی توان آب زیرزمینی با استفاده از تلفیق روش آنتروپی بیشینه و روش جنگل تصادفی در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی مطالعه موردی: حوضه آبریز قوریچای اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۹ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
116 - 95
حوزههای تخصصی:
آب های زیرزمینی از مهم ترین منابع طبیعی در مناطق خشک و نیمه خشک محسوب می شوند. هدف از این پژوهش شناسایی مناطقی است که توان آب زیرزمینی دارند و اولویت بندی عوامل موثر بر آن هست. در این پژوهش 11 شاخص تأثیرگزار بر توان آب زیرزمینی شامل شیب، ارتفاع، جهت شیب، فاصله از آب راه، تراکم زه کشی، فاصله از گسل، شاخص رطوبت پستی و بلندی، موقعیت پستی و بلندی، سنگ شناسی، کاربری زمین و موقعیت شیب نسبی به کاربرده شد. به روش تصادفی30 درصد از مجموع 58 چشمه در گروه داده های اعتبارسنجی و 70 درصد آن در گروه داده های آموزش گذاشته شد. برای اولویت بندی عامل های مؤثر و پهنه بندی توان آب زیرزمینی در آبخیز قوریچای، روش جنگل تصادفی ارتقاء یافته با بیشینه آنتروپی با بهره گیری از سامانه اطلاعات جغرافیایی به کار برده شد و برای ارزیابی مدل منحنی تشخیص عمل کرد نسبی (ROC) و سطح زیر منحنی (AUC )به کاربرده شد. نتیجه نشان داد که توان آب زیرزمینی در حدود هشت درصد حوضه آبخیز، بیش تر در خروجی حوضه است. بر اساس نمودار VIP لایه TWI با مقدار 329/0 و لایه فاصله از رودخانه با مقدار 175/0 به ترتیب بیش ترین و کمترین عامل های تأثیرگزار بر توان آب زیرزمینی با مقادیر بود. سطح زیر منحنی AUC نشان دهنده ی دقت 87 درصدی در مرحله ی آموزش برای شناخت منطقه های دارای توان آب زیرزمینی بود. نتیجه ی این پژوهش می تواند در مدیریت آب زیرزمینی در حوضه آبخیز قوریچای در رابطه با افزایش جمعیت و همچنین گسترش ساخت و ساز انسانی و توسعه کشاورزی منطقه به کار برده شود.
ارزیابی مقایسه ای استفاده از مدل های آماری نسبت فراوانی و آنتروپی شانون به منظور پهنه بندی نواحی حساس به زمین لغزش (مطالعه موردی: حوزه آبخیز تجن میانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمین لغزش به عنوان یک پدیده ژئومورفولوژیک طبیعی، در زمره بلایای طبیعی محسوب می شود که می تواند خسارات جانی و مالی فراوانی را به زندگی انسان ها تحمیل می کند؛بنابراین شناسایی مناطق حساس به وقوع زمین لغزش جهت کاهش خسارات امری ضروری است. هدف پژوهش حاضرارزیابی و ناحیه بندی حساسیت پذیری زمین لغزش درزیرحوزه آبخیزتجن میانی بابه کارگیری مدل های آماری نسبت فراوانی وآنتروپی شانون است.بدین منظور ابتدا 68 نقطه زمین لغزش برای منطقه شناسایی-واین نقاط به صورت تصادفی به دو گروه آموزش مدل(70 درصد)واعتبار مدل(30 درصد)تقسیم شدند.همچنین بر اساس مرور منابع،10 عامل شیب،جهت شیب،فاصله تاآبراهه،ارتفاع،کاربری-اراضی،سنگ شناسی،انحنای سطح، انحنای طولی،باران وشاخص رطوبت توپوگرافی (TWI) به عنوان-عوامل مؤثردروقوع زمین لغزش درمنطقه موردمطالعه انتخاب شدند.درادامه نقشه حساسیت پذیری-زمین لغزش بااستفاده ازمدل های نسبت فراوانی وآنتروپی شانون وبراساس روش شکست طبیعی برای-منطقه موردمطالعه تهیه شد.درنهایت به منظور ارزیابی نرخ موفقیت و پیش بینی مدل ازمنحنی-مشخصه عملکرد (ROC) استفاده شد.نتایج حاصل از تأثیر عوامل مؤثر در وقوع زمین لغزش در مدل آنتروپی شانون نشان داد که به ترتیب معیار های رطوبت توپوگرافی، کاربری اراضی و انحنای طولی با مقادیر وزن Wj به ترتیب برابر با 73/0، 66/0 و 65/0بیش ترین تأثیر را در وقوع زمین لغزش در منطقه دارند. نتایج ارزیابی نرخ موفقیت و پیش بینی مدل با توجه به منحنی ROC و سطح زیر منحنی (AUC) برای آموزش واعتبار دو مدل نسبت فراوانی و آنتروپی شانون به ترتیب برابر با 76/0، 72/0 و 62/0، 59/0 به دست آمدکه بیانگر عملکرد نسبتا خوب مدل نسبت فراوانی و عملکرد ضعیف تا مردود مدل آنتروپی شانون برای ارزیابی وتهیه نقشه حساسیت پذیری زمین لغزش درحوضه مورد مطالعه است.همچنین نتایج حاصل ازناحیه بندی حساسیت پذیری زمین لغزش در حوضه تجن-میانی بااستفاده ازمدل نسبت فراوانی نشان دادکه به ترتیب 156/30، 066/17 و 206/5 درصد از مساحت حوضه درمحدوده حساسیت متوسط،زیاد و خیلی زیاد قرار دارد.نتایج پژوهش حاضر می تواند جهت مدیریت وآمایش سرزمین توسط مدیران و برنامه ریزان به کارگرفته شود.
ارزیابی نتایج تغییرات کاربری اراضی بر دبی رودخانه دره رود در بازه زمانی 30 ساله با استفاده از مدل SWAT(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۹ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
69 - 51
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش نقشه کاربری اراضی حوضه آبریز دره رود با روش شیء گرا و با استفاده از تصاویر ماهواره ای لندست 5 و 8 در بازه زمانی 30 ساله، سال های 1990 و 2019 بهره گرفته شده است تا تاثیرات آن بر تغییرات دبی رودخانه دره رود مورد بررسی قرار بگیرد. تصاویر در چهارده کلاس طبقه بندی شد و تغییرات مساحتی کلاس ها مشخص شد که کلاس های کشت آبی، زراعت دیم، مناطق سنگی، مناطق مسکونی، باغات و دریاچه دارای افزایش مساحت و زمین های بایر، مراتع، اراضی جنگلی و بستر رودخانه دارای کاهش مساحت بودند. جهت مشاهده در تغییرات روند جریانی رودخانه، از روش SCS استفاده شد. این روش در مدل SWAT اجرا گردید. 2019 در مدل SWAT بر اساس لایه رقومی ارتفاع مرزبندی حوضه تعیین شد. پارامترهای لازم به مدل مذکور، شامل لایه های خاک و تغییرات کاربری اراضی و داده های اقلیمی به مدل فراخوانی شد. جهت نیل به نتیجه صحیح و قابل قبول، دو سناریوی مجزا برای سال 1990 و 2019 اجرا و استخراج شد. نتایج نشان داد که با تغییر کاربری اراضی مقدار CN در سناریو دوم نسبت به سناریوی اول، 5 درصد افزایش داشته و از70/02 به 73/5 افزایش یافته که به دلیل تغییر در روند کاربری اراضی به نفع غیر قابل نفوذتر شدن حوضه در برابر بارش نسبت به سال 1990 می باشد. همچنین بدلیل افزایش تغییر در نوع پوشش گیاهی میزان نفوذ عمقی نیز از سناریو اول به سناریو دوم از 09/257 به 9/97 کاهش داشته است.
مدل جنگل تصادفی جهت شناسایی تحولات میکرو لندفرم ها با استفاده از پهپاد (مطالعه موردی: منطقه افجه در حوضه جاجرود 1397- 1396)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حوضه آبریز جاجرود در دامنه جنوبی رشته کوه های البرز مرکزی تحت تأثیر تغییرات محیطی زیادی قرارگرفته است. در این مطالعه، از یک روش یکپارچه برای شناسایی تحولات میکرولندفرم های این حوضه بر اساس رویکرد ژئومورفولوژیکی ریزمقیاس با استفاده از داده های تصاویر پهپاد به همراه بررسی میدانی استفاده شد. از اندازه گیری تصاویر پهپادی با رزولوشن مکانی 10 سانتیمتر در بازه زمانی 1396 تا 1397 و الگوریتم یادگیری ماشین با مدل جنگل تصادفی، نقشه های تحولات میکرولندفرم های حوضه جاجرود تهیه شد. این تصاویر با استفاده از نرم افزارهای ENVI 5.1 و ArcMap 10.3 تصحیح شد و سپس با استفاده کد نویسی در Python الگوریتم های موردنظر اجرا شد. واحدهای ریز زمین در حوضه با استفاده از این تصاویر طبقه بندی شدند. سپس، یک نقشه پهنه بندی تحولات از آن تهیه شد. تجزیه تحلیل تصاویر موجب یافتن الگوریتم مناسب برای شناسایی تحولات میکرو لندفرم ها با دقت بسیار بالا در زمان کوتاه شد. نتایج نشان داد که بیشترین تغییرات میکرولندفرم ها در این مدل، مربوط به تغییر پوشش گیاهی به خاک (64/66%) است. با توجه به نتایج به دست آمده مشخص شد که سیل منطقه افجه در سال 1397 سبب تغییرات عمده ای در منطقه شده است. میکرولندفرم های وابسته به پوشش گیاهی دچار تغییرات عمده شده است. به طوری که نمودار تغییرات آن را در بالاترین حد آشفتگی نسبت به میکرولندفرم های پایدارتر بستر سنگی رودخانه جاجرود نشان می دهد.
ارزیابی و پهنه بندی توسعه کارست در منطقه تمتمان نازلو چای ارومیه با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۹ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۱
93 - 71
حوزههای تخصصی:
منطقه تمتمان ما بین طول جغرافیایی37◦ 38/00//- 37◦44/00// شمالی و عرض جغرافیایی44◦ 40/30// - 44◦ 59/ 30// شرقی در شمال غربی ایران، تقریباً در 15 کیلومتری شمال غربی ارومیه قرار داد. هدف از این مطالعه پهنه بندی پتانسیل توسعه کارست در محدوده غار تمتمان در استان آذربایجانغربی با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) می باشد. در این مطالعه لایه های اطلاعاتی لیتولوژی، تکتونیک، توپوگرافی، شیب و جهت شیب، هیدرولوژی، کاربری اراضی و اقلیم به عنوان نقشه های عامل در نظر گرفته شده اند. لایه های فوق به منظور استخراج مدل پتانسیل کارست در محیط GIS فراخوانی شده اند. لایه های اطلاعاتی مختلف با اعمال قضاوت کارشناسی و اختصاص وزن هر لایه در نرم افزار Expert Choice و بازدیدهای صحرایی به صورت نقشه های معیار طبقه بندی شد. در نهایت با توجه به وزن بدست آمده نقشه پهنه-بندی توسعه کارست در منطقه تمتمان بدست آمد. نتایج بدست آمده در این منطقه نشان داد که از کل مساحت منطقه، 68/6 درصد در طبقه خیلی کم توسعه یافته، 64/15 درصد در طبقه کمتر توسعه یافته، 50/42 درصد در طبقه توسعه یافته نرمال و 18/35 درصد در طبقه توسعه یافته قرار گرفته است. نتایج نشانگر آن است که در منطقه تمتمان، فاکتور سنگ-شناسی و تکتونیک منطقه بیشترین وزن و مهم ترین فاکتور کنترل کننده ی پتانسیل توسعه کارست و فاکتور کاربری اراضی کمترین تأثیر در کارست زایی را بر عهده دارد.
شناسایی میزان زمین لغزش با استفاده از روش تداخل سنجی راداری (منطقه مورد مطالعه: شهرستان های اردل و کوهرنگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمین لغزش به عنوان یک مخاطره طبیعی، همواره خسارات فراوانی ر ا به همراه داشته است. استفاده از تکنیک تداخل سنجی راداری به عنوان یک روش کارآمد در پایاش، پیش بینی، تحلیل، اندازه گیری میزان جایجایی و تعیین محل موقوع همواره مطرح بوده است. دراین پژوهش هدف بررسی، شناسایی و تعیین میزان جابجایی زمین لغزش در شهرستان اردل استان چهارمحال و بختیاری به عنوان یکی از حوضه های کوهستانی کشور می باشد با ایجاد 7 اینترفروگرام بهینه از 10 تصویر ماهواره Envisat مربوط به سال 2005، زمین لغزش های متعدد با میزان جابجایی از 2.8 تا 14 سانتیمتر در منطقه مورد مطالعه شناسایی گردید. در این روش با بهره گیری از اطلاعات فاز تصاویر مختلط SAR، مدل ارتفاعی زمین با دقت متر و مقدار جابه جایی ها و تغییرشکلهای پوسته زمین با دقت زیر سانتیمتر در پوششی پیوسته و وسیع ایجاد گردید. این نتایج بیانگر فعال بودن پهنه های لغزشی این منطقه از لحاظ حرکات دامنه ای است.
بررسی پتانسیل وقوع زمین لغزش در محدوده مخزن سدّ علویان مراغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارزیابی پتانسیل وقوع زمین لغزش در منطقه ای که به دلیل وضعیت جغرافیایی و ساخت و سازهای انساانی مستعد است ضروری می باشد. تحقیق حاضر به مطالعه و پهنه بندی پتانسیل وقوع زمین لغزش در محدوده ی سدّ علویان پرداخته است. در این تحقیق از روش فرآیند تحلیل سلسله-مراتبی(AHP) جهت بررسی پتانسیل وقوع زمین لغزش منطقه استفاده شده است. جمعاً 8 عامل مؤثر (شیب، جهت شیب، طبقات ارتفاعی، لیتولوژی، کاربری اراضی، پوشش گیاهی، فاصله از جاده، فاصله از آبراهه ) مورد تحلیل قرار گرفت و مؤثرترین عوامل تأثیرگذار در ناپایداری منطقه شناسایی شدند. ضرائب فاکتورها نشان داد که دو عامل شیب و لیتولوژی، مؤثرترین عوامل در وقوع زمین لغزش در محدوده مورد مطالعه می باشند. سپس وزن نهایی هر عامل در محیط GIS برای هر کدام از نقشه ها وارد شد. نقشه های عوامل با هم دیگر هم پوشانی شدند و در نهایت نقشه پهنه بندی خطر زمین لغزش منطقه تولید شد. مطابق این نقشه در ارتفاعات شرق منطقه، با توجه به وضعیت توپوگرافی و لیتولوژی، خطر زمین لغزش بسیار زیاد است. نتایج نشان داد که 29.8 درصد مساحت منطقه با بیشترین درصد، مربوط به خطر زمین لغزش متوسط است و 9 درصد مساحت منطقه با کمترین درصد مربوط به خطر زمین لغزش بسیار زیاد می باشد که بیشتر شامل ارتفاعات شرق منطقه است
شبیه سازی الگوریتم الگوی حرکت ذرات رسوبی رودخانه سد اکباتان با استفاده از مدل عددی فلوئنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درسالهای اخیر ضرورت استفاده از مدلهای چند فازی عددی جهت تفکیک و شبیه سازی رسوبات بستر و بار معلق رودخانه ها بسیار موردتوجه قرار گرفته است. هدف ازاین بررسی،شبیه سازی الگوریتم حرکت و ته نشینی ذرات رسوبی رودخانه یلفان سد اکباتان همدان بااستفاده از مدل عددی چند فازی فلوئنت و کانال شیشه ای آزمایشگاهی است. لذا در این تحقیق از روش گسسته سازی مرتبه دوم مدل فلوئنت جهت تفکیک بار بستر و معلق، از اعداد تنش رینولدز به منظور تعیین آستانه حرکت و جهت تحلیل الگوی حرکتی و ته نشینی ذرات رسوبی در تیوب های مختلف جریان در کانال شیشه ای آزمایشگاهی ،از نرم افزار های فلوئنت و آکوباس استفاده گردید. نتایج شبیه سازی نشان داد که قسمت اعظم باررسوبی شن ریز و سیلت در کانال آزمایشگاهی توسط نیروی بالا برنده سافمن در تیوب دوم جریان حمل می شود. بررسی ها نشان می دهد که به دلیل وجودخطوط هم فشار و ایجادجریان و سرعت ثابت در تیوب دوم جریان،بار رسوبی معلق در بستررودخانه در طول سال تامخزن سد حمل می شود و حجم عمده مخزن طی این فرآیند توسط رسوبات شن ریز و سیلت پر شده است.بررسی میزان درصد خطای اندازه گیری شده بیانگر تطابق بالای مدل فلوئنت باداده های اندازه گیری شده در شرایط آزمایشگاهی می باشد ونشان می دهد که مدل در شبیه سازی حرکت ذرات رسوبی با قطر های مختلف از توانایی ودقت بسیارخوبی برخورداراست. همبستگی نتایج آزمایشگاهی و مدل فلوئنت در مجموع بیش از 97 درصداست و نشان می دهد که مدل فلوئنت با دقت بسیار بالا و قابل قبول حمل، انتقال و ترسیب رسوبات با دامنه ای از رنجهای مختلف را به خوبی شبیه سازی کرده است.
تحلیلی بر نقش بقاع متبرکه در توسعه گردشگری مذهبی (مطالعه موردی بقاع متبرکه بخش سرفاریاب استان کهگیلویه و بویراحمد)
حوزههای تخصصی:
گردشگری مذهبی یکی از اشکال عمده ی گردشگری است که شامل دیدار از اماکن مذهبی و انجام فرایض دینی و مذهبی است. گردشگری زیارتی، از قدیمی ترین اشکال در گذشته و از جمله پر رونق ترین گردشگری ها در زمان حاضر است. درواقع در مقوله گردشگری فرهنگی باید به گردشگری زیارتی و گردشگری مذهبی اشاره نمود که در نوع اول، گردشگر فقط با انگیزه زیارت اماکن مورد احترام و اعتقاد خویش به سفر نموده، ولی در نوع دوم، علاوه بر زیارت اماکن مقدسه به سیاحت و تفریح نیز می پردازد. به این خاطر در این پژوهش گردشگری زیارتی در مفهوم گردشگری مذهبی بیان می شود، چرا که در منطقه مورد مطالعه علاوه بر وجود مقبره امامزادگان، وجود طبیعتی بکر و زیبا در جذب گردشگران مؤثر است. در گردشگری مذهبی از یک سو باور مذهبی نقش دارد و از دیگر سو زمانی که گردشگران صرف دیدن مکان های مذهبی می کنند. جنبه دیگر واقعیت این است که این گردشگران قبل از اینکه قصد سفر داشته باشند، انگیزه های مذهبی برای سفر دارند. زیارت یکی از مصادیق کنش دینی است که در ادیان ومذاهب مختلف مورد تاکید قرار گرفته است. این نوع گردشگری در کشور ما به جهت بافت مذهبی و همچنین جاذبه های زیارتی که در آن وجود دارد اهمیت بیشتری می یابد و می تواند موجبات افزایش سرمایه گذاری های کلان و خرد در نواحی روستایی، خود اشتغالی روستاییان، توسعه گردشگری روستایی، شناخت جاذبه های تاریخی، طبیعی، مذهبی و خدمترسانی بهتر به روستاییان را سبب شود. هدف این پژوهش ارائه توصیفی نو به مقوله گردشگری مذهبی و توسعه آن در استان کهگیلویه و بویراحمد و بخصوص بخش سرفاریاب می باشد. برای این منظور ابتدا مبانی نظری گردشگری مذهبی، مورد مطالعه قرار گرفته سپس، جاذبه های گردشگری مذهبی سرفاریاب ذکر و ظرفیت های گردشگری مذهبی در سرفاریاب معرفی گردید. روش تحقیق این مطالعه، مشاهده مستقیم ظرفیت های محدوده مورد بررسی و استفاده از مطالعات اسنادی و اطلاعات ثانویه است. در پایان، پیشنهادهایی برای توسعه گردشگری مذهبی در منطقه مورد مطالعه بیان شده است.
شناسایی الگوهای ناهنجاری های همدیدی منجر به خشکسالی ها و ترسالی های فراگیر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، بر اساس یک آستانه فضایی، خشکسالی ها یا ترسالی هایی که حدود 75 درصد و بیشتر ایستگاه های مورد مطالعه (43 ایستگاه همدید) را در دوره سرد سال (اکتبر-آوریل) در یک بازه زمانی 34 ساله (2009-1976) درگیر خود نموده بودند به عنوان خشکسالی ها یا ترسالی های فراگیر تعریف شدند. نقشه های ترکیبی ناهنجاری ها به تفکیک برای ماه ها و فصل های دارای خشکسالی ها و ترسالی های فراگیر برای متغیرهای دمای سطحی، رطوبت ویژه، فشار سطح دریا، تابع جریان، باد برداری و مؤلفه مداری آن از روی داده های مرکز ملی پیش بینی محیطی-مرکز ملی پژوهش های جوی (NCEP/NCAR) تهیه شدند. نتایج نشان می دهند که در زمان ترسالی های فراگیر، استقرار یک کم فشار بر روی اروپا، یک پرفشار بر روی دریای عرب و یک کم فشار بر روی دریای سرخ، شرایط را برای انتقال رطوبت هم از جانب غرب و هم از جانب جنوب و جنوب غرب بر روی ایران فراهم می کنند. اما در خشکسالی های فراگیر، استقرار یک پرفشار بر روی اروپا، استقرار یک کم فشار بر روی دریای عرب و وجود یک کم فشار بر روی دریای سرخ باعث اختلال در فرایند چرخند زایی دریای مدیترانه و همچنین انتقال رطوبت از دریای عرب و اقیانوس هند به داخل ایران می شوند.
بررسی نقش کنترلی ارتفاع لایه مرزی آتمسفر در ارتباط با متغیرهای آلودگی در موقعیت های شهری استان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث بسیار مهم در میکروکلیمای شهری، نقش کنترلی ارتفاع لایه مرزی آتمسفری است. این بخش از اقلیم از یک طرف متاثر از تغییرات اقلیمی سیاره ای و از طرفی دیگر متاثر از دخالت ها و فعالیت های انسانی در موقعیت های شهری است. بطوری که با افزایش و کاهش ارتفاع آن بعضی متغیرهای های آلوده کننده آتمسفری نقش بیشتری از خود نشان می دهند از جمله آنها دی اکسید نیتروژن (NO 2 )، دی اکسید گوگرد (SO 2 )، شاخص آیروسل (AI) می باشد. در این مطالعه برای یک دوره چهار ساله پایش های روزانه ماهواره Sentinel-5P را در موقعیت شهرهای استان اصفهان مورد ارزیابی قرار دادیم. در ادامه به منظور شناسایی تاثیر ارتفاع لایه مرزی، فراوانی نسبی متغیرهای فوق را در دو حالت استقرار در بالا و پایین آستانه 750 متری لایه مرزی مورد مقایسه قرار دادیم. بطور کلی نتایج حاکی از آن است که شاخص آیروسل (AI) در بالای آستانه 750 متری لایه مرزی آتمسفری بیشترین تجمع را بر روی موقعیت های شهری استان اصفهان نشان می دهند. در حالیکه این نسبت به گازهای دی اکسید نیتروژن (NO 2 ) و دی اکسید گوگرد (SO 2 ) کاملاً متفاوت عمل می کند یعنی اینکه کاهش ارتفاع لایه مرزی آتمسفری فراوانی وقوع آنها را بیشتر نشان می دهد. البته لازم به ذکر است ارزیابی آماری با ضریب کاپا عدم تطابق درونی فراوانی برای هر سه متغیر فوق در بالا و پایین آستانه 750 متری لایه مرزی نشان می دهد. همچنین وزن دهی انجام شده نیز در این دو طبقه نیز، تفاوت وزن ها را کاملا آشکار می کند.
آلومتری توان محیطی در نظام چیدمان فضایی منطقه یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در هر سرزمینی فضا و پدیده های جغرافیایی هویت مکانی ویژه ای را برای آن مکان تعریف میکنند. تودهی باتولیتی شیرکوه و چاله یزد دارای حافظه طبیعی هستند که آثاری را از گذشته های دور در خود به صورت پنهان و یا آشکار همراه دارند. این پژوهش با هدف کشف هویت مکانی چاله ی یزد پس از بررسی منطق چیدمان سازمندی های اجتماعی در فضا به محاسبه مولفه های آلومتری و رابطه آستانه تعادلی توانش محیطی پرداخته که با تبیین و تدوین الگو و چینش فضای سکونتگاهی، از منظر دانش ژئومورفولوژی و بر اساس دیدگاه گیلبرت که متکی به نوعی پدیدارشناسی تاویلی است، به تحلیل و ارزیابی نظریه"شناخت شناسی" در قلمرو ویژگیهای ژئومورفیک منطقه اقدام نموده است. با توجه به اینکه منطق چیدمان فضایی شهرها تابعی از خط ساحلی دریاچه قدیمی یزد و سازمندیهای روستایی در این منطقه تابعی از خط تعادل آب و یخ در دوران برودتی کواترنری بوده، رابطه توان محیطی بدست آمده برای منطقه، مکانیزم تعادلی بین چکاد و چاله را در گذشته نشان میدهد که امروزه با توجه به افزایش ارتفاع خط برفمرزشیرکوه و کاهش شدید سطح یخ پوش، نسبت VL و IA به سمت صفر میل کرده و از گراف تعادلی فاصله گرفته که ناتعادلی به وجود آمده نشان دهنده این است که سطح یخ پوش دیگرتوانایی تغذیه ی چاله یزد را نداشته، در نتیجه توانش محیطی شهر یزد بسیار اندک شده و در این میان تنها دستاورد فناورانه مردم این خطه (ابداع قنات)، سبب استمرار مکانیزم آلومتری طبیعی بین چکاد و چاله جهت تداوم حیات در این سرزمین گشته است.
ارائه مدل منطقه ای تحرک پوسته ای در حوضه خانمیرزا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای طبیعی دوره ۵۳ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۲۲)
467 - 479
حوزههای تخصصی:
قرارگیری دشت خانمیرزا ازنظر زمین ساختاری در زون زاگرس چین خورده در جنوب گسل دنا و وجود پیزومترهای بیرون زده از خاک و همین طور وجود چشمه و ... از نشانه های تحرک پوسته ای در سطح این دشت است. هدف از این پژوهش به کارگیری اطلاعات زمین شناسی، لرزه شناختی و تصاویر ماهواره ای به منظور به دست آوردن نگرشی از فعالیت تکتونیکی عصر حاضر در دشت خانمیرزا و همین طور ساده سازی محاسبه جابجایی، ارزیابی مقدار جابه جایی سطح زمین و پارامترهای موثر بر این جابه جایی و ارائه مدل مناسب برای این دشت است. در این مطالعه نرخ جابه جایی 8 ساله سطح زمین (2010-2003) با استفاده از تصاویر راداری D-InSAR و تداخل سنجی راداری محاسبه شد و پارامترهای موثر لایه ارتفاعی DEM، شیب، جهت شیب، انحنای نیمرخ، انحنای سطح، فاصله از جاده، فاصله از گسل، تراکم گسل، شدت زلزله بر این جابه جایی در محیط GIS به دست آمد و از طریق رگرسیون چند متغیره در محیط SPSS به ارائه بهترین مدل برای این دشت پرداخته شد در این محیط نرخ جابه جایی 8 ساله به عنوان متغیر وابسته و بقیه پارامترها به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شدند و نتایج در مدل STEPWISE به چالش کشیده شدند. نتایج نشان داد که از بین 13 روش، روش 13 با ارائه بهترین ضریب همبستگی 826/0، ضریب تعیین 682/0 و ضریب تعیین تعدیل شده 675/0 و خطای استاندارد 99 درصد بهترین مدل منطقه ای برای محاسبه تحرک پوسته ای در سطح این دشت است و میانگین تحرکات در این حوضه 10 سانتیمتر بالاآمدگی برای 8 سال می باشد.
ارزیابی دیدگاه، آگاهی و مشارکت شهروندان در مورد توسعه فضای سبز شهری (مطالعه موردی: منطقه 5 شهرداری اهواز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهم ترین اثر فضای سبز در شهرها کارکردهای زیست محیطی آنها است که با ایجاد تعادل بخشی در متابولیسم شهر از یک سو و بالا بردن سطح زیبایی از سوی دیگر سبب افزایش کیفیت زیستی شهرها به ویژه در جنوب کشور می شود. هدف این تحقیق، ارزیابیِ دیدگاه، آگاهی و مشارکت شهروندان، به عنوان سه شاخص وابسته در مورد توسعه و تأثیر فضای سبز شهری در شهر اهواز بوده است. روش تحقیق به شکل توزیع و تکمیل پرسشنامه با طرح سؤالات چندگزینه ای، طی 4 هفته متوالی از طریق مصاحبه حضوری درب منازل صورت گرفت. حجم نمونه نیز به صورت توافقی انتخاب، روش نمونه گیری، تصادفی خوشه ای و جامعه آماری افراد بالای 18 سال از خانواده ها در نظر گرفته شد. پس از تکمیل پرسشنامه، اطلاعات موجود با استفاده از نرم افزار SPSS 22 وارد کامپیوتر و برای تجزیه وتحلیل آماری نتایج تحقیق از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون، T-test، کای اسکوئر،Ftest، تجزیه واریانس و دانکن استفاده گردید. نتایج نشان داد که ارتباط بین متغیرهای مستقل در تحقیق شامل جنسیت، میزان تحصیلات، سن و شغل با دیدگاه پاسخگویان در سطح 1 درصد معنادار است. فرض برابری میانگینِ شاخص دیدگاه، بین زنان و مردان با اطمینان 95 درصد رد شد. از طرفی شاخص دیدگاه در رده های تحصیلی و شغلی در سطح 5 درصد، معنادار بود. همچنین بین سن پاسخگویان و دیدگاه آنها رابطه معنی دار وجود داشت. بنابراین با افزایش سن، رده تحصیلی و شغلی، دیدگاه آنها، نسبت به اهمیت توسعه فضای سبز افزایش میابد. ارتباط بین سن، جنسیت، تحصیلات و شغلِ پاسخگویان با شاخص آگاهی در سطح 05/0 معنی دار بود. درحالی که هیچ یک از متغیرها ارتباط معنی داری با شاخص مشارکت نداشتند.
بررسی رابطه تغییرات مکانی ترسیب کربن خاک با عناصر اقلیمی دما و بارش در سال های اخیر (منطقه مطالعه حوضه آهنگران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت عوامل فیزیکی و مدیریتی موثر بر ذخیره کربن آلی درخاک می توان به ارتقاء باروری خاک و حفظ محیط زیست کمک کند. بنابراین بررسی رابطه تغییرات مکانی ترسیب کربن خاک با عناصر اقلیمی دما و بارش جهت مطالعه و بکارگیری روش های کاربردی برای محاسبه میزان ترسیب کربن مدل های مطالعاتی هم چون RothC اهمیت فراوانی دارند. در مطالعه حاضر کارایی مدل RothC جهت برآورد کربن آلی ذخیره شده در مراتع کوهستانی حوزه مِرِگ سرفیروزآباد، استان کرمانشاه مورد بررسی قرار گرفته است. نمونه گیری در قالب یک طرح تصادفی مدیریت شده با استفاده از 45 نقطه شعاع 20 کیلومتری در خاک سطحی انجام گرفت. ورودیهای مدل شامل متغیرهای مستقل (اقلیمی با آمار 25 ساله؛ بارندگی ماهانه، تبخیر و تعرق ماهانه، متوسط دمای هوا) و بافت خاک و پوشش گیاهی منطقه می باشد. خروجی مدل شامل کربن آلی خاک با چهار بخش فعال ( [1] IOM)، ( [2] DPM)، ( [3] RPM)، ( [4] BIO) و یک بخش جدا( [5] HUM) بود که هر بخش بسته به ویژگی های خودش تجزیه می شود. در این پژوهش سه دوره زمانی نمونه برداری گردید که به ترتیب سال های 1380، 1389 و آخرین آمار در پاییز 96برداشت شده است. نهایتاً مدل RothC بعد از کالیبراسیون در دورهای برداشت 1380 تا 1389 برای 1396 اجراشد و مشخص شد پارامتر تغییرات آب و هوایی اثر شدیدی بر ذخیره کربن آلی دارد. بنابراین خطای RMSE برای مدل مورد نظر کمتر از 0.11 و هم چنین MBI به 0.05 رسیده است که سبب شده فاکتور کارکرد مدل 0.96- باشد و دقت بالای مدل RothC مورد تأکید قرار میگیرد. نتایج نشان می دهد که مقدار کربن کل ذخیره برای مراتع 4.48 تن درهکتار و این مقدار در کشاورزی سطح پایین تری دارد و به مقدار 4.36 تن در هکتار می رسد. در کل کلیه شاخص ها نشان دهنده اثر زراعت بر تضعیف ذخیره کربن در تمام مراحل دارد.
برآورد فرسایش- رسوب حوضه آبریز سراب سیکان با استفاده از مدل RUSLE(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳۲
23 - 1
حوزههای تخصصی:
امروزه فرسایش خاک به عنوان یکی از مباحث مهم مدیریت حوضه های آبریز در سطح ملی و جهانی مطرح می باشد. در این پژوهش به منظور شناسایی توزیع مکانی فرسایش خاک و تولید رسوب در حوضه ی آبریز سراب سیکان از معادله ی جهانی اصلاح شده هدر رفت خاک استفاده شده است. با استفاده از داده های بارندگی 17 ساله (1397-1380)، اطلاعات خاک شناسی و مدل رقومی ارتفاعی با تفکیک 10 متری هر یک از فاکتورهای فرسایندگی (R)، فرسایش پذیری (K)، شیب و طول شیب (LS) و حفاظت خاک (P) در محیط ArcGIS تهیه شدند. از سنجنده ی ماهواره سنتینل 2 نیز جهت استخراج و تهیه فاکتور پوشش گیاهی حوضه (C) در محیط نرم افزارENVI 5.3 استفاده شد. در نهایت با ترکیب این فاکتورها در محیط نرم افزار ArcGIS مقدار فرسایش حوضه محاسبه گردید سپس با روش های مختلف نسبت تحویل رسوب (SDR) میزان رسوب تولید شده در حوضه به دست آمد. نتایج نشان داد که مقدار فرسایش در سطح حوضه از 003/0 تا 4/248 تن در هکتار در سال در سطح پیکسل متغیر بوده و میانگین هدر رفت خاک در حوضه 3/22 تن در هکتار در سال می باشد. در بین فاکتورهای مدل، فاکتور LS با ضریب همبستگی 92/0=R2 بیش ترین تأثیرگذاری در فرسایش خاک را نشان داد. همچنین مقدار نسبت SDR با روش های مختلف بین 12/0 تا 36/0 محاسبه گردید که پس از تلفیق با نقشه فرسایش، بار رسوب حوضه محاسبه شد. میانگین بار رسوب با روش بویس 8/2 تن در هکتار در سال می باشد که نسبت به روش های دیگر به مقدار رسوب ایستگاه (65/1 تن در هکتار در سال) نزدیک تر می باشد.
پهنه بندی تطبیقی سیلاب در حوضه آبخیز چشمه کیله، تنکابن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هیدروژئومورفولوژی سال ۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۳
147 - 127
حوزههای تخصصی:
سیلاب یکی از مهمترین خطرات طبیعی است که اغلب با تأثیرات عظیم سالانه میلیون ها نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار می دهد. در سال های اخیر به دلیل وقوع سیلاب ه ای مک رر در حوضه آبخیز رودخانه چشمه کیله و متعاق ب آن ایج اد خس ارات ناش ی از سیلاب، لزوم توجه به پهنه بندی خطر سیل خیزی حوض ه م ورد بررسی بیش از پیش نمایان می شود. در بین روش های مختلف برای تهیه نقشه های پهنه بندی سیلاب، روش های آماری به علت سادگی در عمل و نیز دقت قابل قبول، بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. هدف از این پژوهش مقایسه قابلیت اعتماد مدل های آنتروپی شانون، نسبت فراوانی و وزن شاهد در زمینه پهنه بندی سیل خیزی حوضه آبخیز چشمه کیله است. در این تحقیق از معیارهای شیب، طبقات ارتفاعی، جنس خاک، شاخص رطوبت توپوگرافی، فاصله از رودخانه، زمین شناسی، کاربری اراضی، تراکم آبراهه، NDVI و بارندگی استفاده شده است. احتمال رخداد سیلاب برای هر کلاس از هر پارامتر محاسبه شده است. وزن های محاسبه شده برای هر کلاس در نرم افزار GIS ARCدر لایه های مربوطه اعمال شده و نقشه های پهنه بندی سیلاب منطقه به دست آمد. نقشه های نهایی حاصل از اجرای این سه مدل در منطقه به 3 طبقه کم خطر، متوسط و پرخطر تقسیم شدند. و نهایتا قابلیت اعتماد هر یک از مدل ها با استفاده از منحنی مشخصه عملکرد سیستم (ROC) ارزیابی شدند. نتایج نشان داده است که تکنیک نسبت فراوانی (FR)، وزن شاهد (WOE) و آنتروپی شانون (SE) به ترتیب اولویت، دارای بیشترین دقت در پیش بینی وقوع سیلاب هستند.