آیا روند جهانی شدن در تعاریض با حاکمیت ملی است ؟ برای پاسخ گفتن به این پرسش ، ابتدا باید گفتارها و کردارهای سیاسی معاصر در خصوص حاکمیت جهانی بازبینی شود . این بازبینی باید آن مفهوم از قدرت را که پس حاکمیت جهانی نهفته است ، تفسیر کند . برای تفسیر این مفهوم نیز باید مفهوم دولت نوین یا مدرن و مفاهیمی که این نوع دولت بر پایه آن شکل گرفته است ، تبارشناسی شود .
تبارشناسی روشی است که میشل فوکو به تاسی از نیچه آن را در بررسی تاریخ به کار می گیرد .
جهانی سازی گرایشی غالب در اقتصاد جهانی است که مدعی پایین آوردن هزینه ها ، ایجاد مزیت های بازاریابی و فرصت های توسعه وابسته به فناوری در بسیاری از صنایع ، از جمله تجارت های وابسته به سفر مانند شرکت های هواپیمایی ، فرودگاه ها ، هتل ها ، بنگاههای مسافرتی و متصدیان گردشگری است . اگر چه جهنی سازی مدلی است که قدرت های بزرگ اقتصادی را برای استفاده هر چه بیشتر از منابع و منافع موجود در جهان یاری می دهد ، تجارب بسیاری از کشورها در آزادسازی حمل و نقل هوایی حاکی از این است که میزان موفقیت در بهره برداری از فرصت ها و گریز از تهدیدهای جدی این پدیده ، ارتباطی مستقیم با شناخت لازم و کافی از جهانی شدن و پیش بینی دقیق اقدامات آتی و به عبارت بهتر ، تدوین و اجرای یک برنامه دقیق دارد .
برسی رابطه جهانی شدن با فقر و نابرابری به این دلیل اهمیت دارد که مهم ترین استدلال های موافقان و مخالفان جهانی شدن بر مبنای تاثیر این دو بر یکدیگر بنا شده است . موافقان جهانی شدن معتقدند تنها راه برون رفت کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه از دایره بسته فقر و نابرابری ، پیوستن به جریان ادغام جهانی و سود بردن از منافع تجارت جهانی است . این کشورها می توانند درآمد خود را با پیوستن به این جریان افزایش و فقر را کاهش دهند . کشورهای جنوب شرقی آسیا نمونه هایی موفق در این باره هستند .
در آغاز هزاره جدید ، نرخ بیکاری تقریبا در همه کشورهای توسعه یافته صنعتی در مقایسه با دهه هفتاد میلادی بالاتر بوده است ؛ در حالی که ایجاد فرصت های جدید شغلی یکی از معیارهای مهم سنجش میزان گسترش منافع جهانی شدن محسوب می شود . اگر چه به طور کلی بین رشد صادرات و افزایش اشتغال رابطه مثبتی وجود دارد ، در واقع سیاستگذاری ها و مسیرهای ویژه به کارگیری فناوری نوین و سیاست های تجدید ساختار سرمایه داری در جوامع مختلف ، باعث همبستگی بین رشد صادرات و افزایش اشتغال می شود .
آقای دکتر همایون در این گفتوگو به نقد رویکرد موجود در حوزه جهانگردی جمهوری اسلامی ایران میپردازد و معتقد است پیمودن مسیری که در جهانگردی غربی ترسیم شده است، نه تنها سود اقتصادی برای ما ندارد، که فرهنگ و سنت و میراث اجتماعی و محیطزیست و خیلی چیزهای دیگر را تخریب میکند. به نظر وی، آماری که از سودآوری صنعت جهانگردی ارائه میشود، ناقص و یک سویه است و هزینههای چنین درآمدهایی، مورد ملاحظه قرار نگرفته است.
وجه اشتراک اکثر تعاریفی که از جهانی شدن به عمل آمده ، حذف استبداد جغرافیا از عرصه فعالیت های اقتصادی و اجتماعی است . منظور از استبداد جغرافیا ، مقید بودن فرایند تولید به محدوده خاص مکانی ، فضایی یا به طور کلی جغرافیایی است . علت گرایش به حذف جغرافیا را باید در تحولات ذاتی نظام سرمایه داری و گرایش به فراگستری سرمایه جستجو کرد . شکستن پوسته های مکانی راهی است که سرمایه در مواحه ب بحران های پیش روی خود اتخاذ می کند .
از بحران بزرگ دهه 1930 که بگذریم ، نظام سرمایه داری در مقابله با بحران های بعدی به چهار راه حل کاهش هزینه ها ، افزایش بهره وری ،گسترش بازار ، و تغییرات نهادی در سازمان تولید روی آورده است . در این مقاله دو راه حل آخر ، یعنی گسترش بازار و تغییرات نهادی در سازمان تولید ، مورد بررسی خواهند گرفت .
فرایند جهانی سازی در نتیجه کاهش هزینه های حمل و نقل و ارتباطات و نیز رفع موانع در راه جریان کالاها ، خدمات ، سرمایه و دانش امکان پذیر شده است . در تسهیل این روند ، نهادهای بین المللی از عوامل مهم به شمار می روند و در حال حاضر نیز در کنار نهادهای موجود ، نهادهی تازه ، امر جهانی سازی را به عهده دارند . در این مقاله ، نهادهای بین المللی پولی و مالی که به گونه ای متولی جهانی سازی شناخته شده اند ، معرفی و به طور بسیار خلاصه عملکرد آنها و انتقاداتی که بر این عملکرد وجود دارد ، شناسایی و بررسی می شوند .
نگاهی تاریخی به پدیده های اجتماعی به فهم بهتر آن پدیده ها کمک خواهد کرد . جهانی سازی )جهانی سازی( نیز از این قاعده مستثنا نیست . به لحاظ تاریخی ، اگر جهانی سازی را تلاش برای یکپارچه سازی و یکسان سازی همه تفاوت ها در نظر بگیریم ، آن گاه باید بگوییم که با پدیده جدیدی رو به رو نیستیم ؛ چه بیدن معنا مذاهب ، پیشگام جهانی سازی بوده اند . اما اگر جهانی سازی را به معنای جهانی شدن بازارهای مصرف ، یکسان سازی شکل های مبادله و به طور کلی یکپارچه سازی اقتصادی تعریف کنیم ، باید بگوییم که جهانی شدن یا جهانی سازی پاسخی است که نظام سرمایه داری به بحران های ذاتی خود ، که ناشی از نیاز به انباشت دم افزون سودو سرمایه است ، داده است .