سرزمین حاصلخیز، پرآب و استراتژیک جولان، تنها سرزمین باقیمانده در محدوده فراتر از خط سبز (مرزهای 1948) است که همچنان در اشغال رژیم صهیونیستی است. این سرزمین در سال 1967 به اشغال رژیم صهیونیستی درآمد و نبرد 1973 نیز در آزادسازی آن توفیق چندانی نداشت. از آن روز تا کنون، عقبنشینی از این ارتفاعات، مساله مشترک سوریه و رژیم صهیونیستی شده است. در این مقاله، جایگاه جولان در امنیت اسرائیل در سه مؤلفه موقعیت استراتژیک نظامی، منابع آبی و جمعیت مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از این تحقیق، شناخت جایگاه این مؤلفهها در امنیت اسرائیل است. آیا عقبنشینی از جولان، همچون سه توافقنامه رژیم صهیونیستی با مصر، حکومت خودگردان فلسطین و اردن، میتواند امنیت رژیم صهیونیستی را تامین کند یا برجستگیهای این سرزمین، هرگونه عقبنشینی را برای امنیت رژیم صهیونیستی پر هزینه و گرانبها خواهد کرد؟
از پایان جنگ جهانی دوم، در برخی از کشورهای خاورمیانه شاهد افزایش نفوذ ارتش در امور غیر نظامی، استفاده از زور به عنوان ابزار تسلط و قدرت سیاسی، اهمیت ارزشهای نظامی، رشد نقش تشکیلات نظامی در امور ملی و بین المللی، و افزایش نهادها و سازمان های شبه نظامی مربوطه بوده ایم. بروز کودتای سال 1999 در پاکستان، رشد بی رویه نظامی گرایی اسراییلی ها، و انتقال میلیاردها دلار ساز و برگ های نظامی به منطقه همراه با حضور مستقیم نیروهای خارجی در افغانستان و عراق نشان داد که دوران مداخله های سیاسی نظامیان در خاورمیانه به پایان نرسیده است. در واقع، مداخله نابجا و مستقیم نظامیان در سیاست مهم ترین مانع گسترش جامعه مدنی و توسعه انسانی در خاورمیانه بوده است. بخش نخست پژوهش به بررسی سیر تحول نظریه های مهم مداخله ارتش در سیاست اختصاص داده می شود.
در این مقاله با بررسی تفصیلی نظریههای سیاست خارجی در باب عوامل تأثیرگذار بر سیاست خارجی از یک سو و نظریههایی که سعی در تبیین سیاست خارجی یک دولت خاص یعنی اسرائیل داشتهاند از سوی دیگر، تلاش می شود مدلی برای تبیین سیاست خارجی دولت اسرائیل ارائه می شود. سوال اصلی مقاله این است که عوامل شکلدهنده و تأثیرگذار بر سیاست خارجی اسرائیل از ابتدای تأسیس این دولت تاکنون چیست و کدام عامل را میتوان مهمترین عامل نامید؟ فرضیه اصلی مقاله این است که عوامل داخلی شامل خصوصیات جغرافیایی، گروههای داخلی، ویژگیهای ملی و اجتماعی (فرهنگ) و افکار عمومی و عوامل خارجی شامل ساختار نظام بینالملل، ماهیت اقتصاد جهانی، اتحادهای منطقهای، نهادهای بینالمللی و حقوق بینالملل نقش عوامل فرعی را در سیاست خارجی اسرائیل ایفاء می کنند، اما ماهیت دولت اسرائیل عامل اصلی شکلدهنده و تأثیرگذار بر سیاست خارجی این دولت بوده است.
رژیم صهیونیستی برای روابط خود با قاره آفریقا اهمیت ویژه ای قائل است، به گونه ای که توانسته است با کمترین هزینه و کمک های فنی، نظامی، سیاسی، امنیتی و تکنولوژی، نفوذش را در این قاره افزایش دهد و از این راه به بازار بزرگ و پرمنفعت قاره سیاه دست یابد و با غارت منابع آن و سلطه بر منطقه شاخ آفریقا منافع خود را در دریای سرخ تأمین کند. علاوه بر این، درگیری میان اعراب و رژیم صهیونیستی، اهمیت یافتن کشورهای آفریقایی در نظام بین الملل و قدرت رأی آن ها در سازمان ملل متحد و وجود گروه ها و اقلیت های یهودی در آفریقا، سبب رویکرد این رژیم به این قاره شده است. منطقه شاخ آفریقا به دلیل موقعیت جغرافیایی همواره مورد توجه قدرت های بزرگ منطقه ای و فرامنطقه ای به ویژه رژیم صهیونیستی بوده است. بحران های منطقه ای ناشی از درگیری های قومی و قبیله ای، اختلافات مرزی بین کشورهای آن، وجود رهبران سرکشی مانند ایسایاس آفورقی رئیس جمهور اریتره باعث شده است امکان حضور فعال رژیم صهیونیستی بیش از پیش در این منطقه فراهم آید. علاوه براین، بروز پدیده دزدی دریایی و روند صعودی آن در سال 2008 و 2009 م سبب شد تا فرصت مناسبی برای ارزیابی میزان آسیب پذیر بودن امنیت رژیم صهیونیستی در دریای سرخ به همراه یافتن راه حلی جهت تأمین امنیت آن فراهم آید. حضور فعال جمهوری اسلامی ایران طی سال های اخیر در قاره آفریقا سبب شد تا رژیم صهیونیستی پس از دو دهه کم توجهی به منطقه شاخ آفریقا باردیگر برای حضور فعال خود در این منطقه و ایجاد موانعی برای رشد نفوذ ایران زمینه سازی کند. در این مقاله سعی شده است با بررسی زمینه های حضور رژیم صهیونیستی در منطقه شرق آفریقا، اهداف سفر اخیر وزیر امورخارجه این رژیم -که پس از بیست سال صورت گرفت- با دقت لازم موشکافی شود.