۱.
کلیدواژهها:
اقتصاد اقتصاد جهانی تجارت کالا و خدمات
این مقاله با هدف مطالعه شاخص های ارزیابی اقتصادی-تجاری کشورهای شمال قاره آفریقا و ارزیابی جایگاه آن ها در اقتصاد جهانی، در یک دهه گذشته، نوشته شده است. در مقاله حاضر پس از ارزیابی شاخص های اقتصادی-تجاری کشورهای شمال آفریقا، قابلیت های این کشورها از جنبه های مختلف همچون جغرافیایی، جمعیت، محیط اقتصادی، اقتصاد و تجارت کالا و خدمات بررسی شده است. بررسی اطلاعات این کشورها نشان می دهد آن ها می توانند در آینده به یکی از قطب های اقتصاد و تجارت در قاره آفریقا و خاورمیانه تبدیل شوند. برای نمونه مصر در میان این کشورها از موقعیت ممتازی در واردات گروه های اصلی خدمات برخوردار است که رقابت پذیری بالای این کشور را در گروه های اصلی خدمات (نُه گروه) نشان می دهد. در بسیاری از گروه های اصلی خدمات رقابت فشرده ای با تثبیت سهم و افزایش آن از طرف کشورهای مهم صادرکننده خدمات وجود دارد. همچنین، تحلیل مقاصد اصلی صادرات بسیاری از کشورهای شمال قاره آفریقا گویای این است که اولین و بزرگ ترین مقصد صادراتی آن ها، اتحادیه اروپاست که به سبب مزیت نزدیکی جغرافیایی است. بررسی موقعیت این کشورها در گروه های کالایی اصلی صادراتی و وارداتی جهان نشان می دهد اولین گروه کالایی وارداتی آن ها مواد غذایی، و اولین گروه کالایی صادراتی آن ها سوخت ها می باشد. قلمرو جغرافیایی وسیع، جمعیت نسبتاً عظیم، اندازه اقتصاد نسبتاً بزرگ و رشد مناسب آن، تجارت کالا و به ویژه خدمات و عوامل دیگر موجب پتانسیل اقتصادی-تجاری این کشورها شده است. بدون تردید، ایران نیز باید از این مزیت ها در جهت مناسبات منطقه ای و روابط بین المللی خود سود ببرد.
۲.
کلیدواژهها:
ایران آفریقا اکمال تجاری
قاره آفریقا حدود 14درصد از جمعیت جهان را در خود جای داده است. این قاره محصولات کشاورزی گرمسیری فراوان، منابع طبیعی و معادن زیرزمینی بسیاری دارد. از 54کشور واقع در این قاره، 6 کشور شامل مصر، لیبی، تونس، الجزایر، مغرب و سودان به کشورهای شمال آفریقا شناخته شده اند و بقیه کشورها به زیرصحرا معروف اند. در این قاره، 11کشور دارای ذخایر نفتی بالغ بر 9/87 میلیارد بشکه هستند. بین کشورهای قاره آفریقا تفاوت های آشکاری همچون ساختار اقتصادی ناهمگون، سطوح توسعه متفاوت و نامتوازن، نظام های سیاسی مختلف و تنوع قومی و فرهنگی وجود دارد. براساس جدیدترین آمار صندوق بین المللی پول، این قاره تنها 9/1درصد از تجارت جهانی را دارد که در این میان، تنها پنج کشور شامل آفریقای جنوبی، الجزایر، مغرب، لیبی و مصر بیش از 56درصد از کل تجارت آفریقا را تشکیل می دهند. 33کشور آفریقایی اقتصادی با کمترین درجه توسعه یافتگی دارند. یکپارچگی اقتصادی در این قاره با توصیه ها و همکاری های بانک توسعه آفریقا، بانک جهانی و سایر نهادهای بین المللی از طریق ترتیبات اقتصادی منطقه ای در حال شکل گیری است. 27کشور آفریقایی عضو سازمان کنفرانس اسلامی (با 56 عضو) هستند. متوسط رشد تولید ناخالص داخلی این قاره در سال 2005م کمی بیش از 5درصد بوده است. حجم مبادلات تجاری آفریقا با سایر نقاط جهان از 272میلیارد دلار در سال 2000م به 544میلیارد دلار در سال 2005م افزایش یافته و در طول این دوره، موازنه تجاری آفریقا همواره مثبت بوده است.بررسی روابط ایران و قاره آفریقا در سال های پس از انقلاب اسلامی نشان می دهد شالوده و اساس روابط، سیاسی بوده است تا اقتصادی، به گونه ای که مبادلات تجارت بدون نفت ایران با این قاره اهمیت چندانی ندارد. البته قاره آفریقا بازار مناسبی برای معرفی محصولات و خدمات ایران می تواند باشد. این مقاله به محاسبه شاخص کسینوس بردار صادرات ایران و بردار واردات کشورهای قاره آفریقا و برعکس، به صورت دوجانبه، پرداخته است؛ آن گاه کشورهای قاره آفریقا را از جنبه اکمال تجاری به گروه های مختلف طبقه بندی، و براساس این شاخص کشورهای این قاره را با هدف گسترش تجارت با ج. ا. ایران اولویت بندی کرده است.
۳.
بررسی روابط جمهوری اسلامی ایران با کشور سودان نشان می دهد پیشینه روابط تاریخی و فرهنگی ایران و سودان به پس از ظهور اسلام می رسد. روحانیان مسلمان ایرانی در قرن های گذشته با هدف ترویج دین اسلام به شرق و شمال آفریقا ازجمله سودان سفر کردند. مهاجرت روحانیان ایرانی سبب گسترش جریان صوفیگری در سودان شد. صوفیگری جریان مذهبی بسیار قوی است که فرهنگ و تمدن سودان را شکل داده است. پیشینه روابط موجب شده است تا همواره تاریخ، تمدن، فرهنگ ایران، نخبگان فرهنگی، شعرا و نویسندگان ایرانی مورد توجه محافل علمی سودان باشند. روابط جمهوری اسلامی ایران با سودان در عرصه های بین المللی پس از انقلاب اسلامی گویای این است که موضوع اصلی در روابط این دو کشور، تلاش برای رفع محرومیت و کمک به مسلمانان سودان به ویژه در ابعاد فرهنگی و ترویج مبانی دینی شیعی بوده است. مؤسسات بسیاری در زمینه تبلیغات دینی و فرهنگی در ایران و سودان تلاش کرده اند؛ اما نتایج فعالیت ها همواره کمتر از حد انتظار بوده است. جمهوری اسلامی ایران باید برای تنظیم درست روابط فرهنگی خود با سودان و حفظ و ارتقای جایگاه گذشته باید به فعالیت های بنیادی و اثرگذار توجه کند و در تدوین سیاست های کلان بیست ساله، استراتژی فرهنگی ایران را در سودان به صورت نهایی تنظیم کند. نمایندگان فرهنگی ایران در سودان نیز باید به جلب اعتماد دولت های وقت سودان همت گمارند و از هرگونه فعالیت های حساسیت برانگیز پرهیز کنند. هدف کلی و سؤال اصلی پژوهش این است که روند روابط ایران با سودان از بعد فرهنگی در دوران پس از انقلاب اسلامی چگونه بوده است؟ تغییر در سیاست های ملی چه تأثیری بر فرایند روابط داشته است؟ این تحقیق در پی یافتن پاسخ این پرسش هاست: جایگاه فرهنگی سودان در گذشته، حال و آینده؟ ایران از چه استراتژی برای گسترش فعالیت فرهنگی و ترویج مبانی دینی در سودان پیروی می کند؟ یکی از مهم ترین اهداف این تحقیق، طراحی چارچوب مناسبی برای ارزش یابی فعالیت های فرهنگی در خارج از کشور است.
۴.
امروزه، آب به صورت ماده رقابتی و مطلوب و در عین حال عامل نگران کننده زندگی بشر وارد عرصه مناسبات و مناقشات دولت ها شده است. ارزش های بی شمار آب، آن را به کالایی ارزشمند نزد دولت ها و ملت ها تبدیل کرده است. با توجه به نیاز روزافزون به آب، این ماده حیاتی عنصر سیاسی و نیز ارزش سیاسی مهم قلمداد می شود. گفتنی است که فقط حدود 2.5 درصد آب های جهان شیرین و بقیه شورند و از مجموع آب های شیرین نیز تنها 0.3 درصد قابل تجدید است. از سوی دیگر دسترسی به آب بنا به دلایل بسیاری مشکل شده است؛ ازجمله مصرف بی رویه به دلیل افزایش شدید جمعیت، صنعتی شدن و تغییر الگوی مصرف، عدم توزیع یکنواخت در کشورها، تخلیه، شور شدن و آلودگی ذخایر زیرزمینی آب شیرین، آلودگی شدید آب های شیرین سطحی به وسیله فعالیت های مختلف بشر همچون فعالیت های اقتصادی، اشتراک منابع آب بسیاری از رودخانه ها بین کشورهای متعدد، تسلط کشورهای بالادست و وابستگی کشورهای پایین دست رودخانه های بین المللی و ... . آب که از آن به عنوان کالای استراتژیک، منبع نادر، مایه حیات و طلای آبی یاد می کنند، از ابزارهای رقابت بین کشورها و از چالش های موجود جهان است که در آینده ستیزها و جنگ هایی را به دنبال خواهد داشت. موضوع دسترسی به منابع آبی آن قدر اهمیت پیدا کرده است که بسیاری از کشورها ازجمله رژیم صهیونیستی، تا سرحد امکان، دخالت در مبدأ، مسیر و مقصد منابع آب کشورهای اطراف و حتی فراتر از آن را برای خود جایز می شمارند. با توجه به پیوند امنیتی رژیم صهیونیستی با دریای سرخ، فعالیت های مختلف اقتصادی، سیاسی، نظامی و امنیتی در کشورهای منطقه و وجود منابع نفتی در برخی از کشورهای منطقه، رژیم صهیونیستی و آمریکا و حتی انگلستان هرگاه لازم ببینند، برای حفظ منافع خود در منطقه دخالت و اعمال نفوذ می نمایند و از همگرایی ها یا واگرایی ها حمایت می کنند. این مقاله سعی کرده است به روش توصیفی- تحلیلی، نقش راهبردی رود نیل در همگرایی یا واگرایی کشورها و میزان تأثیرگذاری رژیم صهیونیستی و آمریکا را در این مسئله بررسی کند.
۵.
بیش از سه دهه از بحران مزمن منطقه شاخ آفریقا می گذرد. مراکز پژوهشی و دانشگاهی درباره علل، روند و پیامدهای این بحران و نیز عناصر و مؤلفه های آن بررسی ها و کاوش هایی را در ابعاد مختلف انجام داده اند. شناخت اهداف و اولویت های تحرک منطقه ای اتیوپی در برابر تحولات سومالی در سطوح مختلف، ابزارهای لازم را برای آگاهی از اهداف راهبردی این کشور به عنوان بازیگر مهم منطقه ای در منطقه شاخ آفریقا فراهم می کند. تداوم فروپاشی سومالی به عنوان دولت- ملت و یک واحد سیاسی، استثنایی سیاسی- امنیتی در روابط بین الملل فرصتی طلایی برای ارتقای سطح قدرت و نفوذ اتیوپی در منطقه شاخ آفریقا فراهم کرد.آدیس ابابا به طور سنتی و تاریخی در جایگاه تمدنی منطقه ای، سعی دارد از مؤلفه های قدرت و شرایط منطقه و جهان به منظور پاسداری از جایگاه منطقه ای خود و گسترش آن به خوبی استفاده کند در این راستا سیاست مداخله گرایانه این کشور تأمین کننده هژمونی منطقه ای و بسیاری از نیازهای سیاسی و امنیتی بوده است. در این مقاله، سیر تاریخی تعامل و رفتار سیاستمداران اتیوپی را با عناصر و مؤلفه های بحران سومالی تحلیل شده است تا سازکارهای نهادهای سیاست گذاری و تصمیم گیری آدیس ابابا مشخص شود و از این رهگذر چگونگی اجرایی شدن مقاصد و سیاست های منطقه ای توسط ابزارهای ذی ربط اتیوپی ارائه گردد.
۶.
رژیم صهیونیستی برای روابط خود با قاره آفریقا اهمیت ویژه ای قائل است، به گونه ای که توانسته است با کمترین هزینه و کمک های فنی، نظامی، سیاسی، امنیتی و تکنولوژی، نفوذش را در این قاره افزایش دهد و از این راه به بازار بزرگ و پرمنفعت قاره سیاه دست یابد و با غارت منابع آن و سلطه بر منطقه شاخ آفریقا منافع خود را در دریای سرخ تأمین کند. علاوه بر این، درگیری میان اعراب و رژیم صهیونیستی، اهمیت یافتن کشورهای آفریقایی در نظام بین الملل و قدرت رأی آن ها در سازمان ملل متحد و وجود گروه ها و اقلیت های یهودی در آفریقا، سبب رویکرد این رژیم به این قاره شده است. منطقه شاخ آفریقا به دلیل موقعیت جغرافیایی همواره مورد توجه قدرت های بزرگ منطقه ای و فرامنطقه ای به ویژه رژیم صهیونیستی بوده است. بحران های منطقه ای ناشی از درگیری های قومی و قبیله ای، اختلافات مرزی بین کشورهای آن، وجود رهبران سرکشی مانند ایسایاس آفورقی رئیس جمهور اریتره باعث شده است امکان حضور فعال رژیم صهیونیستی بیش از پیش در این منطقه فراهم آید. علاوه براین، بروز پدیده دزدی دریایی و روند صعودی آن در سال 2008 و 2009 م سبب شد تا فرصت مناسبی برای ارزیابی میزان آسیب پذیر بودن امنیت رژیم صهیونیستی در دریای سرخ به همراه یافتن راه حلی جهت تأمین امنیت آن فراهم آید. حضور فعال جمهوری اسلامی ایران طی سال های اخیر در قاره آفریقا سبب شد تا رژیم صهیونیستی پس از دو دهه کم توجهی به منطقه شاخ آفریقا باردیگر برای حضور فعال خود در این منطقه و ایجاد موانعی برای رشد نفوذ ایران زمینه سازی کند. در این مقاله سعی شده است با بررسی زمینه های حضور رژیم صهیونیستی در منطقه شرق آفریقا، اهداف سفر اخیر وزیر امورخارجه این رژیم -که پس از بیست سال صورت گرفت- با دقت لازم موشکافی شود.
۷.
سودان با داشتن جایگاهی مهم و استراتژیک در قاره آفریقا و جهان اسلام، به عنوان نهمین کشور از نظر مساحت در جهان، به اندازه یک چهارم قاره اروپا وسعت دارد. همچنین از لحاظ منابع غنی زیرزمینی و نفت از جایگاه مهمی در جهان برخوردار است؛ بنابراین، همواره استعمارگران و دولت های خارجی چشم طمع به آن داشته اند. رژیم صهیونیستی از بازیگرانی است که دخالت در سودان را ضروری و حیاتی می داند تا سودان نتواند برای تمرکز بر ثبات داخلی فرصت بیابد و به قدرتی بزرگ تبدیل شود. سودان از حامیان جنبش های آزادی بخش، مخالفان سیاست های امپریالیستی و نیز روند (به اصطلاح) صلح خاورمیانه است و این مسئله خود در تلاش های رژیم صهیونیستی و متحدان غربی اش برای بحرانی کردن این کشور مؤثر است. این کشور سال هاست که به علل مختلف دچار بحران های داخلی از جمله بحران جنوب سودان و دارفور است. رژیم صهیونیستی با حضور فعال در منطقه با عرضه کمک های مالی و تسلیحاتی و آموزش گروه های شورشی، به بحران های داخلی سودان دامن می زند و از تمام توان خود برای حمایت از گروه های شورشی استفاده می کند. با نگاهی به درگیری ها و بحران جنوب سودان با حکومت مرکزی در سال های گذشته و بحران داخلی غرب سودان در دارفور، نقش این رژیم در حمایت از این شورش ها آشکار می شود.