جریان شناسی سیاسی نیروهای سیاسی از عوامل تعیین کننده در علم سیاست است، نشناختن این جریا ن ها باعث می شود تا شکاف هایی میان گروه ها و تفاوت ها درک نشود. این مقاله در نظر دارد تا براساس عوامل گوناگون، منازعه و رقابت میان جریان های سیاسی سال های نخستین انقلاب اسلامی را بررسی و تحلیل کند. در واقع باید گفت که جریا ن های سیاسی از طریق سازمان های سیاسی گوناگون خود مهم ترین عامل برای هر تغییراتی در سیاست هستند و تا زمانی که از جریان های سیاسی و سازمان های آنها شناخت دقیقی نداشته باشیم، نمی توانیم به عمق تغییرات سیاسی در کشورها پی ببریم. این مقاله در نظر دارد با پشتیبانی چارچوب مفهومی منازعه و رقابت و با روش جریان شناسی ابعاد پنهان سیاست سال های نخست انقلاب اسلامی را تبیین و مجادلات جریان ها و گروه های سیاسی را تشریح کند. در این مقاله تلاش می کنیم تا هر پنج جریان سیاسی اصلی بین سال های 1357-1362 را نشان و منازعات حاکم در میان آنها را شرح دهیم
آقاى علیجانى معتقد است که، جنبش زنان اگر چه بخشى از جنبش عام و دموکراتیک است، لکن به لحاظ عملى هویتى مستقل و موازى با آن دارد. اما مرتبط و همراه با جنبش ملى و عام دموکراسىخواهى است، نویسنده ضمن تشریح این مطلب، مذهب، روحانیت، فقه، اسلام و تشیع را به دو قسم تاریخى و متن تقسیم کرده و معتقد است قسم اول به سرآمد تاریخى رسیده و نواندیشان مذهبى باید به تعیین نسبت با مذهب متن پرداخته و جنبش عام دموکراتیک و جنبش خاص زنان را یارى رسانند
موضوع این مقاله تحلیل فرایند دموکراتیک سازی در افغانستان در بازه زمانی 1907- 2008م است. ادعای مقاله این است که در طول یکصد سال اخیر (1907- 2008م) افغان ها در قالب چهار دوره تاریخی «نهضت مشروطه خواهی» (1907- 1928م)، «دوره دموکراسی» (1946- 1953م)، «دهه قانون اساسی» (1963- 1973م) و «دولت های موقت، انتقالی و جمهوری اسلامی» (2001- 2008م) در جهت دموکراتیک سازی مناسبات سیاسی و اجتماعی جامعه شان کوشش کرده اند؛ با این حال در افغانستان «دموکراسی» استقرار نیافته است. پس از اثبات این ادعا، سؤال پژوهش: «چرا فرایند دموکراتیک سازی در افغانستان به استقرار دموکراسی منجر نشده؟» مطرح شده است. درادامه، پس از استدلال انتقادی درباب نظریه های دموکراتیک سازی، شروط علّی «توسعه اقتصادی- اجتماعی»، «جامعه مدنی»، «الگوی مناسبات دموکراتیک نخبگان سیاسی» و «نقش عوامل بین المللی و خارجی» برای تبیین مسئله پژوهش در هر دوره تاریخی مطرح شده است. روش این پژوهش تطبیقی- تاریخی و روش داوری آن تحلیل روایتی- تاریخی و روش توافق است. یافته های تجربی بر آن دلالت دارند که اگر در افغانستان ساختارهای اقتصادی- اجتماعی توسعه یابد، با شرط وجود جامعه مدنی و الگوی مناسبات دموکراتیک میان نخبگان سیاسی و نقش مثبت عوامل خارجی و بین المللی، دموکراتیک سازی رخ می دهد.