فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۴۱ تا ۷۶۰ مورد از کل ۳٬۶۹۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
دو سرزمین ایران و گرجستان از دیر باز (از زمان ساسانیان تا دوره قاجار) با یکدیگر ارتباط سیاسی، اجتماعی و به ویژه ادبی و فرهنگی داشته و از این رو برخی واژگان گرجی را در آثار شعرا و نویسندگان ایرانی مشاهده می کنیم، یکی از این شعرا، خاقانی شروانی شاعر بزرگ قرن ششم است که در رباعیات خود به واژه گرجی « مویی» اشاره کرده، وی همسر گرجی داشته و به آبخازیا و تفلیس هم رفت و آمد می کرده، از این جهت با زبان گرجی آشنایی داشته، «مویی مویی» گویش بومی با ریشه «مودی مودی» به معنای «بیا بیا» در زبان فارسی است.حکیم نظامی گنجوی شاعر قرن ششم نیز در مثنوی لیلی و مجنون راجع- به خصوصیات گرجی ها ترکیب «گرجی طره بر کشیده» را به کار می برد.از سویی بسیاری از واژگان فارسی نیز وارد زبان گرجی شده «نیست اندر جهان» که در زبان گرجی به صورت «نستان داریجان» بیان می شود، در شرف نامه نظامی بدان اشاره شده است.جمعی از ایرانیان گرجی از دوره صفویه از سرزمین گرجستان به ایران کوچانده شدند و تحت تاثیر فرهنگ و زبان منطقه خود قرار گرفته و به مرور زمان، زبان مادری خود را از دست دادند، از آن جمله به گرجی های روستای گرجی محله بهشهر اشاره شده که در زمان شاه عباس صفوی به این منطقه آمدند و پیرامون برخی اسامی و نام های فامیل برگرفته از زبان گرجی که در این نواحی رایج است، تحقیقات میدانی توسط نگارنده صورت گرفته.از دیگر مسایلی که در این طرح ارزیابی شده، وجه اشتراک در تلفظ واژگان فارسی و گرجی است مانند درفش = دروشا یعنی، پرچم، ورزش = ورجی شی و...
تراژدی دو سردار نگون بخت: مکبث - شخصیت نمایشی انگلستان و بهرام چوبین - اسپهبد و مرزبان ری و طبرستان
مقایسه شعر صائب و نسفی در حوزه لفظ و معنی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
مقاله ی حاضر با هدف مطالعه تطبیقی شعر صائب تبریزی و میر عابد سیدای نسفی (نمایندگانی ازسبک هندی در ایران و تاجیکستان) در حوزه لفظ و معنا و تبیین اجمالی وجوه اشتراک و اختلاف آنها صورت گرفته است. این مقاله با محوریت متون موجود از آثار دو شاعر گرانمایه سبک هندی انجام شده و سندیت آن براساس متون تاریخ و ادبیات فارسی ایران و تاجیکستان، سبک شناسی، نقد ادبی و دیوان اشعار شاعران مذکوراست. در کنکاشی که بین آثار دو شاعر در مقام مقایسه انجام شد، این نتیجه به دست آمد که دوری و نزدیکی سخنوران، به مرکز و مهد زبان و وضعیت موجود جوامع و ملل و هنجارها و ناهنجاری های فرهنگی در رشد و ارتقای سبک ها بسیار موثر است. در انتها خواننده متوجه خواهد شدکه بلاغت و فصاحت زبانی دقیقا رابطه مستقیم با سطح آگاهی شاعر از زبان شعر و هنجارهای شعر و شاعری دارد و علایق را دگرگون کرده جهت می دهد.«ذوقیست جان فشانی یاران به اتفاق»
بودن یا نبودن: نگاهی بینامتنی بر ویلیام شکسپیر، احمد شاملو و مهدی اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
بررسی تطبیقی آثار اقبال لاهوری و رالف والدو امرسون بر اساس مفهوم خودباوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شباهت های فراوانی می توان بین آرا و افکار اقبال لاهوری و رالف والدو امرسون یافت. اقبال لاهوری مسلمان متعلق به منطقه خاور میانه است که آشنایی کاملی با فرهنگ غرب دارد. از طرف دیگر، امرسون، فیلسوفی امریکایی است که به شدت تحت تاثیر فلسفه شرق قرار دارد. مفهوم خودباوری از جمله مفاهیمی است که هر دوی این شخصیت های ادبی بر آن تاکید فراوان دارند و آن را منشاء امید در زندگی می دانند که انسان را به حقیقت زندگی راهنمایی می کند. هم علامه اقبال و هم امرسون از خود آگاهی در خلوت به عنوان ابزاری سخن به میان آورده اند که با آن آدمی اسرار درونی خود را کشف کرده و به آنها پی می برد. به نظرآنان این خودآگاهی مانع از تقلید محض و بی چون و چرای واقعیت ها در زندگی انسان می گردد. در این تحقیق وجه اشتراک افکار و آرای این دو نویسنده را از منظر خودباوری به گونه ای که در مجموعه ""اسرار خودی"" توسط اقبال لاهوری و مقاله ""خود باوری"" توسط امرسون ارائه شده است، معرفی خواهیم نمود
اسکندر: از هجوم تا جذب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با این که شخصیت اسکندر در حماسة ملی ایران آمیخته ای است از صفات خوب و بد، در مطالعات شاهنامه شناسی و تاریخی ایران نوعی ""اسکندرستیزی"" غیر منطقی به چشم می خورد که با اشاعة داستان اسکندر در فرهنگ ادبی و شفاهی ایران در تناقض است. به روایت شاهنامه، اسکندر فرزند داراب و از سلالة شاهان ایران است و از نظر قانونی بر تاج و تخت ایران حق دارد. داستان کشورگشایی های او (2408 بیت) با تفصیلی بیش از برخی داستان های معروف شاهنامه نقل شده است. برخی از محققین به تبعیت از نولدکه معتقدند ایرانیان برای این که از خواری شکست به دست اسکندر برهند، داستان خویشاوندی اسکندر با داراب را اختراع کردند تا اسکندر را شاهی ایرانی قلمداد کنند. این مقاله احتمالات دیگر را در این باب در نظر می گیرد. یکی این که داستان خویشاوندی اسکندر با داراب ساختة دستگاه تبلیغاتی اسکندر باشد، زیرا داستان مشابهی در باب خویشاوندی اسکندر با شاهان مصر باستان که برای مشروعیت بخشیدن به حکومت اسکندر بر مصر اختراع شده نیز موجود است. دوم این که این قصص ساخته و پرداختة اشراف دورگة ایرانی ـ یونانی و مصری ـ یونانی باشد، که پس از فتح ایران و مصر از ازدواج فاتحان یونانی و دختران اشراف این دو سرزمین به وجود آمدند. مؤلف بر این نظر است که امکان وجود این علل چندگانه در عرض هم بیشتر از این است که ایرانیان داستان اسکندر را به خاطر کاستن از تلخی شکست ساخته باشند. همین که اسکندر به صورت قهرمانی ملی و کاملا ً ایرانی در آمده است، نشان می دهد که منشا داستان هرچه باشد، اسکندر در ادب رسمی و عامیانة ایران از دیرباز پذیرفته و ایرانی شده بوده است
سعدی و اساطیر ایرانی
حوزههای تخصصی:
نویسنده این مقاله با اشاره به بهره جویی سعدی از شاهنامه در آوردن نام اساطیر در اشعار و حکایات وی به برخی از این نمونهها اشاره می کند و علاوه بر این به استفاده از فضای حماسی، نام و اوصاف جنگافزارها، استفاده از وزن شاهنامه در داستانها و حکایات منظوم و اوزان حماسی غزل و بیانهای حماسی در اوزان دیگر میپردازد و سپس نثرهای حماسی سعدی را معرفی نموده و در پایان اشارهای به شاهنامهخوانی در گلستان سعدی دارد.
مقایسه توازن موسیقایی و معنایی ردیف در غزلیات سعدی و عماد فقیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ردیف را می توان ابزار ایجاد موسیقی و تکمیل یا تأکید معنا دانست و آن را در دو حوزه معنایی و موسیقایی بررسی کرد. در حوزه نخست، از آنجا که معنای ردیف پیوندی پنهانی با روحیه شاعر دارد، می تواند نشان دهنده روحیات و دغدغه های درونی او باشد. از سوی دیگر ردیف عنصر مکرر شعری است و معنای آن در رعایت سنتهای ادبی و محتوایی غزل نقش مهمی دارد. هنگامی که کلمه یا کلماتی در جایگاه ردیف قرار می گیرند، نقش موسیقایی آنها کمتر از معنا نیست. بنابر این بررسی نقش ردیف در ایجاد موسیقی و دلایلی که موجب افزایش این موسیقی می شود، حائز اهمیت است. این مقاله با این رویکرد، به بررسی ردیف در غزلیات سعدی و عماد فقیه کرمانی پرداخته است. این دو شاعر در دور ه ای قرار دارند که غزل فارسی هم از نظر محتوایی و هم از نظر موسیقایی به آخرین حد تکامل و شکوفایی خود رسیده است.
نگاهی به داستان های بحر پیمایی در قلمرو ادبیات ایران و جهان
حوزههای تخصصی:
گزارش و شرح ابیات و عبارات متون ادبی که امروزه اغلب از آن با عنوان «تعلیقات» یاد می شود، عمر دراز و قدمتی بیش از پانصد سال دارد. در دوره معاصر نیز پژوهشگران و محققان با نوشتن شرح و تعلیقات بر آثار کهن زبان فارسی به صورت کتاب یا مقاله، گزارشهای گوناگونی از آن متون به دست داده اند. توضیح این مطلب لازم است که کالبد و روساخت متون مهم ادبی، مقدمه و وسیله نخستین و بنیادین رسیدن به درونمایه و ژرف ساخت آن متون است. به همین خاطر، این جنبه از پژوهش ها؛ یعنی گزارش درست و دقیق ابیات و عبارات متون ادبی نباید مورد بی توجهی و غفلت قرار گیرد. اهمیت و سودمندی چنین گزارش هایی زمانی آشکارتر و مشخص تر می گردد که با افسوس و اندوه بسیار بدانیم هنوز شماری از دانشجویان دوره های کارشناسی ارشد و دکترای زبان و ادبیات فارسی از خواندن و گزارش درست بعضی از لغات و ابیات و عبارات متون کهن ادبی ناتوانند.
آنچه در این جستار بدان می پردازیم، یکی از یادداشت های پراکنده ای است که نگارنده سالهای متمادی، در حاشیه شرح مثنوی دکتر جعفر شهیدی نوشته است و در واقع، حاشیه ای است بر حاشیه ایشان در شرح این بیت از دفتر ششم مثنوی که نکاتی را در ضرورت توجه به شرح و گزارش آثار ادبی و دقت در آن خواستار است.
باید گفت بی شک، مثنوی معنوی نیز از جمله کتابهایی است که دریایی بیکران از فرهنگ عامه و نکات ازنده ادبی را داراست. این اثر سترگ دارای شاخصه های فرهنگی و ادبی خاصی است که گاه برای خواننده امروزی قابل دریافت نیست.
ترکیب «سرِ سفره» یکی از ترکیبات نادر و دیریابی است که مولانا در مصرع «چون سر سفره رخ او توی توی...» دفتر ششم آن را آورده است که معنای آن ترکیب برای نویسنده این جستار دغدغه ایجاد کرده است و از سوی دیگر، بسیاری از شارحان در معنی آن حدس هایی زده اند. این نکته نیز درخور توجه است که آنچه در معنی این ترکیب بدان دست یافته ایم، از تمامی فرهنگ لغت های زبان فارسی فوت شده و بدان توجهی نشده است.
نویسنده با تبیین معانی گونه گون این ترکیب در میان کتب ادبی، به کاربرد آن در دیگر متون ادبی اشاره می کند و معنی این ترکیب را در مصراع مورد بحث با توجه به شواهد یافته شده در مصراع مورد بحث گزارش می کند. امید است که خوانندگان، نکته انگشت نهاده و یاد کرده ما را حمل بر بی احترامی به ساحت آن گزارشگر بزرگ (دکتر شهیدی) ندانند و نپندارند که آنچه در این مقاله آمده، از سر هوی و هوس «خالِف تعرَف» است. نامه دکتر شهیدی نیز در پاسخ به این معنی نویافته ضمیمه مقاله است.