شهریارنامه یکی از منظومه های پهلوانی پس از شاه نامه است که درون مایه آن جنگ های خویشاوندی است. برپایه این منظومه، شهریار پس از ستیزی که با سام فرامرز می کند به حالت قهر از سیستان خارج می شود و به هندوستان می رود و در آن جا پس از نشان دادن هنرنمایی های خود، دوباره به ایران بازمی گردد و با خویشان خود رویاروی می شود. همچنین در این منظومه حوادث متعدّدی برای قهرمان داستان و دیگر افراد خاندانش روی می دهد. همه دست نویس های شناخته شده شهریارنامه ناقص اند و آنچه تاکنون از این انتشار یافته است کمتر از یک سوم کلّ این منظومه است. متاسّفانه در همه طومارهای نقّالی شاه نامه که تاکنون انتشار یافته و نیز در مجموعه روایات فردوسی نامه، روایت مستقلی از پهلوانی های شهریار نیامده است. آنچه در این منابع درباره این پهلوان به دست ما رسیده منحصر به چند روایت کوتاه است. نگارنده با بررسی نسخه ای نویافته از این منظومه دریافته که برخی از روایات شهریارنامه، در کهن ترین طومار تاریخ دار شاه نامه آمده با این تفاوت که نام برخی از قهرمانان روایت آن دگرگون شده است. در این مقاله نخست چکیده روایات شهریارنامه را برپایه دست نویس نویافته می آوریم سپس همه روایاتی را که از این منظومه در ادبیات عامیانه ایران متجلّی شده است بررسی می کنیم.
نهاد خانواده یکی از اصلی ترین هسته های جامعه بشری است و ازدواج جایگاهی ویژه در تشکیل این هسته اساسی دارد. در ادبیات عامه ایران نیز قصه ها، مثل ها و ترانه های بسیاری با محوریت ازدواج خلق شده است. این مقاله بر آن است که با بررسی 24 قصه از قصه های مشدی گلین خانوم، به چگونگی شکل گیری ازدواج در آن ها بپردازد و با واکاوی کلیشه ها و گره های تکراری در قصه ها، گامی در جهت شناخت بهتر تخیل جمعی مردمان این سرزمین در دوره های گذشته بردارد. نکته اصلی در بیشتر این قصه ها، وجود کلیشه هایی چون حسادت، عشق در یک نگاه، ازدواج دختر فقیر، پسر پادشاه یا پسر فقیری که داماد شاه شد و ... است. در بیشتر موارد عاملی شر وجود دارد که مانع ازدواج دو طرف است و در پایان با کمک نیروی خیر- که در برخی موارد نیرویی ماورائی است- قهرمان به وصال و خوشبختی خواهد رسید.
هر چند نظریه پردازی درباره ادبیات مقاومت سابقه چندانی ندارد و از اوایل قرن بیستم و اواخر قرن نوزدهم میلادی فراتر نمی رود، مروری بر ادبیات ملل مختلف نشان می دهد که مضامین پایداری همواره در ادبیات رسمی و عامیانة بسیاری از اقوام و ملت ها حضور داشته است. علی رغم این سابقه و پیشینة تاریخی، تاکنون پژوهش جامع، جدّی و مستقلّی برای بررسی درون مایه های مقاومت در ادبیات شفاهی ملل مسلمان صورت نگرفته و این موضوع حتّی در سال های اخیر که پژوهش درباره ادبیات پایداری رونق و رواجی دارد، مغفول مانده است. بنا بر ضرورت یادشده، این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی کوشیده است، مقولة پایداری را در ادبیات عامیانة سه کشورِ فارسی زبانِ ایران، تاجیکستان و افغانستان- که حکومت های خودکامه و جنگ های خانگی و خارجی بسیاری را تجربه کرده اند- بررسی نماید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که در زبان فارسی، شعر مقاومت در دامان شعر عامیانه متولّد شده و ادبیات عامّه که به دلیل گستردگی دایرة مخاطبان و نفوذ در توده های مردم با غایت های شعر مقاومت سازگاری زیادی دارد، در همة دوره ها یکی از بسترهای اصلی تولید مضامین مقاومت بوده است.