فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۰۱ تا ۶۲۰ مورد از کل ۱۱٬۴۰۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از شاخص های بنیادین طنز خنده آمیزبودن آن است، اما وقتی طنز مقوله های متعالی همچون مرگ را دست مایه قرار دهد، گاه با دورشدن از شاخص های بنیادی، مثل فرح بخشی، صراحت و آسان یابی، منش رهایی بخشی خود را از دست می دهد و به تلخ مایگی و اندوه کشیده می شود. ازآنجاکه مرگ برای انسان همواره مقوله ای رازآمیز و تراژیک است، دست برد طنز در آن هرگز به گشایش و رهایش قطعی نمی انجامد، بلکه صرفاً می تواند با ایجاد غفلت آنی، ذهن مخاطب را از مرگ برگیرد و شادی موقتی در او پدید آورد. این مقاله نخست طنز مرگ را ژانری تلفیقی از طنز معرفی می کند و سپس، برای آشکارشدن بحث، نمودهای طنز مرگ را با بررسی شواهدی از شعر شمس لنگرودی نشان می دهد. خواهیم دید که شمس درباب مرگ و هم بسته های آن همچون وحشت از رویارویی با مرگ، بیم فناپذیری و نابودگی، بیم و نگرانی از تجزیه و فروپاشی و... گاه از سازوکارهای متنوع طنزآفرینی استفاده می کند. این مقاله نشان می دهد که آنچه در مواجهه طنزآمیز شمس با مرگ برجستگی دارد، توجه به ترس و نگرانی انسان از قطعیت مرگ و تأکید بر بُعد جسمانی و تنانه انسان در جهان طبیعت است .
حس آمیزی در مثنوی
حوزههای تخصصی:
حس آمیزی به عنوان یکی از اسالیب هنری در ادبیّات فارسی سابقه کاربرد طولانی دارد. در این پژوهش به بررسی حس آمیزی در مثنوی مولانا پرداخته می شود. ابتدا گونه های حس آمیزی از نظر ساختار دستوری و نحوه ترکیب حواس مشخص و سپس انواع حس آمیزی در مثنوی بر اساس ترکیب حواس (که به صورت جایگزینی دو حس از حواس پنج گانه ظاهری یا ترکیب یک امر انتزاعی با ویژگی یکی از حواس ظاهری است) بررسی می شود. مولانا از حس آمیزی برای تصویرآفرینی، انتقال معنی و تأثیر بر مخاطب، بهره جسته و این شگرد هنری، زیبایی کلامش را دوچندان نموده است.
کاربرد اسطوره در سروده های محمد قیسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محمد قیسی شاعر نوپرداز فلسطینی است که با استفاده از زبان سمبلیک و اسطوره ای توانسته حضوری فعال در عرصه های مقاومت این کشور داشته باشد. البته در این راه میراث کهن عربی و فرهنگ و تمدن اقوام ملل مختلف، منبع الهام شاعر بوده اند. وی افزون بر استفاده از اسطوره های بابلی، بین النهرینی و یونانی، به اسطوره های کنعانی و عربی نیز توجه وافری داشته است. نگارندگان در این پژوهش که به شیوة توصیفی تحلیلی تدوین شده است، نخست از اسطوره و خاستگاه تاریخی آن و انگیزه هایی که سبب توجه شاعران فلسطینی به اسطوره پردازی شده، به اختصار سخن به میان آورده اند. سپس انواع اسطوره های به کار رفته در شعر محمد قیسی را تبیین و تحلیل کرده اند. از یافته های تحقیق برمی آید که شاعر از هر پدیده موروثی و اسطوره ای اعم از مکانی، زمانی، انسانی و دینی برای ترسیم شور و شوق ملی، عشق به وطن و بازگشت به میهن، بهره برده و توانسته سخن گوی صادقی برای بیان آلام، آرمان ها و اندیشه های خود یا هم وطنانش در داخل و خارج از سرزمین های اشغالی فلسطین باشد.
بررسی و تحلیل دیدگاه های نقد ادبی در التوسل إلی الترسل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله بخشی از پژوهشی است که در قالب رسالة دکتری در پی استخراج موازین نقد ادبی از متون نثر فارسی است. این مقاله با نقد و بررسی کتاب التوسل إلی الترسل در شیوه ای توصیفی-تحلیلی به معرفی، نقد و تحلیل معیارهای نقد ادبی در این کتاب پرداخته است. پژوهش نشان می دهد که موازین نقد ادبی کتاب را می توان در چهارعنوانِ نقد متن، ضرورت توجه به جایگاه مخاطب، نقد نویسنده و نقد نقد جای داد. تأثیرپذیری از معیارهای نقد ادبی در ادبیات عرب، بهره گیری از نظریة نظم عبدالقاهر جرجانی و دریافتهای شخصی نویسنده، سرچشمة معیارهای نقد ادبی در این کتاب است. مقاله نشان می دهد که معیارهای نقد ادبی در این کتاب با اندیشه های هرمنوتیکی، دیدگاه های فرمالیستها و نظریة انسجام هالیدی مشابهت هایی دارد. این شباهتها نشانگر کارامد بودن نظریات انتقادی کتاب در عرصة نقد ادبی امروز است که متأسفانه مغفول مانده و مورد استفاده قرار نگرفته است.
دراسة توظیف التقنیات الزمنیة فی روایة "ذاکرة الجسد لأحلام مستغانمی" علی ضوء الشکلانیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هذه المقالة محاولة لدراسة الزمن فی روایة "ذاکرة الجسد لأحلام مستغانمی" وذلک علی ضوء زمن القصة والسرد اعتباراً من اللغة بوظائفها. فیتطرق البحث إلی تبیین کیفیة تحویر الکاتبة الزمن شکلا دائریا وتناسبه بالخطاب تمثیلاً بتاریخ الجزائر المعاصر، وإلی تتبّع توافق التقنیات الزمنیة بالسرد خطابا. توصّل البحثُ إلی أنّ زمن الروایة رغم اللاترتیب فی سرد الأحداث یُفضی إلی تناسب التقنیات الزمنیة والسرد وأنّ الزمن یوجّه خطابَ الکاتبة مما یکمن فیه طیات تُجسّد تاریخ الجزائر المعاصرة لأنّه بات واضحا أنّ "أحلام مستغانمی" تناولت أیدیولوجیات تاریخ الجزائر المعاصر. فحوّرت الکاتبة ترتیب أحداث السرد علی الخط الدائری باعتمادها علی تیار الوعی بتقنیاته وانطلاقا من الوظائف اللغویة مانحةً إلی القارئ شعور قراءة السرد، وذلک عندما یتواجد القارئ فی أحداث السرد أثناء القراءة یتناغم تناغما شعوریا مع السرد، مُؤولا الأحداث إلی الخطاب الکامن فی الزمن، مرتّباً أحداث السرد ترتیبا خطیا من تلقاء نفسه.
ساختار تقابلی داستان سیاوش در شاهنامه بر اساس نظریه لوی استروس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«تقابل» در داستان اسطوره ای حماسی سیاوش در شاهنامهچشمگیر است و به عنوان یکی از مهم ترین مؤلفه های سازنده در وجود شخصیت ها و رویدادها خود را نشان داده است. زیر بنای همة رویدادها در این داستان دو اصل متقابل «زیاد بها دادن به پیوند خویشاوندی» و «کم بها دادن به پیوند خویشاوندی» در نظریة لوی استروس است. دو نوع تقابل در این داستان یافت می شود: 1. تقابل داخلی که ناظر بر تضاد سودابه و سیاوش در سرزمین ایران و حرمسرای کیکاووس است که باعث سربلندی و سپس طرد سیاوش می شود و همچنین ناظر بر جدال کیخسرو و فریبرز از یک طرف و جدال توس و گودرز به جانبداری از این دو شخصیت در مسئلة جانشینی کیکاووس از طرف دیگر است. بهانة اصلی در این نوع تقابل، خویشی و همخونی و به اصطلاح لوی استروس زیاد بها دادن است. 2. تقابل خارجی که ناظر بر توطئة گرسیوز و ستیز افراسیاب با سیاوش است و باعث مرگ او می شود. بهانة اصلی در این نوع تقابل، بیگانگی و دشمنی دیرینه و همان کم بها دادن است. همچنین اصل زیاد بهادادن ناظر بر خواب افراسیاب و سیاوش از یک سو و اصل کم بهادادن ناظر بر خواب پیران ویسه و گودرز کشوادگان از سوی دیگر است.
ریخت شناسی خاوران نامة ابن حسام خوسفی بیرجندی با تکیّه بر نظریة پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ریخت شناسی (Morphology)، تأثیر محتوا بر ساختار و شکل ظاهری آثار و نیز تأثیر ساختمان اثر بر محتوا و مضمون بررسی می شود. ساختار هر اثر ارتباط تنگاتنگی با مضمون آن دارد، به طوری که هر مفهوم خاص در قالبی خاص گنجانده می شود. خاوران نامه، از حماسه های دینی کهن شیعه است که موضوع اصلی آن، داستان هایی است از سفرها و حملات حضرت علی (ع)به سرزمین خاوران، با همراهی مالک اشتر و ابوالمحجن و جنگ با قباد، پادشاه خاورزمین و امرای دیگری، مانند تهماسپ شاه، جنگ با دیو و اژدها و امثال این وقایع حکایت می کند. با توجّه به مطابقت ساختار داستان های خاوران نامهبا تعریف خاصّ پراپ از قصة پریان، نگارندگان در این جستار کوشیده اند تا به شیوة توصیفی تحلیلی الگویی را که ابن حسام در سرایش داستان هایش به کار برده است، مشخّص سازند. همچنین، شباهت ها و تفاوت های این الگو را با الگوی قصّه های پریان مقایسه و تحلیل نمایند. در مطالعة حاضر، ضمن تطبیق ریخت شناسی پراپ با ساختار این قصه، به بررسی خویشکاری های دینی مذهبی آن توجّه شده است که مسلماً در طبقه بندی پراپ وجود نداشته است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مثنوی حماسی مذهبی خاوران نامهبا وجود مذهبی بودن، بسیاری از کارکردهای خاصِّ قصّه های پریان را دارد و علاوه بر این، از کارکردهای دیگر که مختص حماسه های مذهبی است، از جمله دعوت به دین، پذیرش دعوت، نپذیرفتن دعوت و... برخوردار است.
تحلیل نشانه معناشناختی تحقق سره و ناسره در گفتمان ادبی: مطالعه موردی داستان عامیانه ""سزای نیکی بدی است(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با بهره گیری از رویکرد نشانه- معناشناسی که گفتمان را فرآیندی جهت مند در راستای ایجاد سازه های معنایی و تاثیر بر نظام تعاملی کنش گران می داند و با تکیه بر نظریات هایدگر، آستین، بودواَن، گرمس و تاراستی به مطالعه و تحلیل سره و نا سره در گفتمان می پردازیم. دراین راستا، جهت تبیین رابطه زبان با سره و یا ناسره بودن آن به بررسی یکی از روایت های عامیانه فارسی به نام ""سزای نیکی بدی است""، می پردازیم تا نشان دهیم چگونه روایت عامیانه می تواند فرآیند بروز و تجلی سره یا ناسره را جابجا نموده و جریان تولید معنا را دستخوش تغییر نماید. منظور از سره در این پژوهش گفته ای است که از لحاظ زبانشناختی و معنا شناختی و با توجه به بافت و موقعیت گفتمان و نگاه هستی شناسانه گفته پرداز مناسب ترین گزینه است و گفتمان را در جهت صحیح پیش می برد. و منظور از ناسره هر آن چیزی است که جریان صحیح تولید و دریافت معنا را دچار تاخیر یا آسیب جدی کند. هدف پژوهش پیش رو کشف شرایط تحقق سره و ناسره در زبان از طریق مطالعه پیکره یک داستان عامیانه و چگونگی شکل گیری و تغییر آن در گفتمان است. پرسش اصلی مقاله حاضر این است که چه عواملی سبب شکل گیری سره و ناسره در زبان می شود و در طول روایت عامیانه مورد نظر چگونه سره و ناسره سبب استحکام نظام گفتمانی و یا اختلال و تغییر در روند روایی تحقق معنا می گردند.
داستان دقوقی از منظر ادبیات شگرف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات وهمناک یکی از انواع ادبی است که اگر در آثار ادبی فارسی، جستجو شود، نمونه هایی عالی از این نوع ادبی و زیرشاخه های آن یافت می شود. از جمله ویژگی های بارز داستان های وهمناک، وجود رویداد هایی خارق العاده در آن هاست که خواننده در واقعی یا غیرواقعی بودن آن ها دچار تردید می شود. داستان دقوقی که در دفتر سوم مثنوی آمده، یکی از داستان-هایی است که بسیاری از مؤلفه های ادبیات وهمناک در آن وجود دارد. در پژوهش حاضر، این داستان، براساس نظریات فروید و تودوروف، بررسی شده و تشابه و تفاوت آن با نوع ادبی شگرف، نشان داده شده است. نتایج تحقیق، نشان می دهد که اغلب مشخصه های ادبیات شگرف، در داستان دقوقی دیده می شود و با توجه به نمودار تودوروف، می توان این داستان را یکی از نمونه های ادبیات «وهمناک/شگرف» یا «کرامات/شگرف» دانست. این نتیجه، گواه آن است که قرن ها پیش از اینکه نظریه پردازان غربی به تدوین نوع ادبی شگرف بپردازند، مولانا با نبوغ سرشار خود، چنین مؤلفه هایی را در داستان سرایی به کار برده است. در داستان دقوقی، عناصری همچون زاویه دید، کانونی شدگی، تداعی معانی، چند صدایی، صحنه، درون مایه و تقابل، در ایجاد تردید –اصلی ترین مؤلفه ادبیات شگرف- نقش دارند.
نگاهی به تصحیح منظومة همای و همایون به اهتمام کمال عینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منظومة همای و همایون سرودة خواجوی کرمانی، شاعر عارف قرن هشتم، از زمرة آثار عاشقانه ای ست که در آن، عشق آتشین همای، شاهزادة شام، به همایون، دختر فغفور چین، به نظم کشیده شده است. این منظومه برای نخستین بار به دست کمال عینی، محقق برجستة تاجیک، حدود پنجاه و دو سال پیش تصحیح انتقادی شد. مصحح نسخه ای را اساس کار خود قرار داده که در سال 750 یعنی سه سال پیش از وفات شاعر کتابت شده است. با همة دقت نظری که مصحح برای انتشار بدون نقص این اثر به خرج داده است، متأسفانه هنوز اشکالات متعددی در آن دیده می شود که نگارندگان این مقاله را واداشت از رهگذر مقابلة مجدد متن چاپی با نسخة خطیِ مزبور این اشکالات را تا حدودی مرتفع سازند. مقالة زیر نتیجة این کوشش است. در این مقاله حدود پنجاه خطای مسلم ناشی از بدخوانی، عدم دقت مصحح، ندیدن کلمه یا عبارت و .... آمده و از موارد بسیاری که نگارندگان احتمال داده اند اغلاط مطبعی ست، صرف نظر شده است.
بازیابی عنصر مکان در «بوف کور» صادق هدایت بر پایه ی جغرافیای تاریخی ری و تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بخش هایی از رمان «بوف کورِ» صادق هدایت، آشکارا به برخی از مکان ها اشاره شده است. اما واقعیت های مکانی آن گونه با تمهیدات داستانی درآمیخته و نگارش تأویل پذیرانه ی این اثر را تحت شعاع قرار داده که ماهیت مکان واقعی رویدادها را در هاله ای از ابهام پیچیده است. و بسیاری را بر آن داشته تا گمان کنند «رمان بوف کور فاقد زمان و مکان است.» در حالی که بخش گسترده ای از فضاهای شبه خیالی بوف کور را می توان با تکیه بر جغرافیای تاریخی «ری و تهران» بازیافت که گستره ی تاریخی عهود باستان، سده های میانه و دوره ی صفوی تا قاجار را در بر می گیرد. در این مقاله با تکیه بر نشانه های درون متنی اثر و انطباق آن ها با جزئیات جغرافیای تاریخی «ری و تهران» نقشه ی مسیر راوی در یک مکان واقعی و عینی بازشناسی شده است. بر اساس یافته های این پژوهش، اجزای مکان در بوف کور را می توان در سه مؤلفه ی مبدأ، مقصد و مسیر حرکت قهرمان به سوی گورستان و قلعه ی بیرون شهر بازیابی کرد که با بازنمایی عناصری تازه در پی ابهام زدایی از عنصر مکان در بوف کور صادق هدایت است.
نقدی بر نخستین نمونه «روایتگری سوم شخص محدود» در داستان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان کوتاه «به دزدی رفته ها» از ابراهیم گلستان نخستین نمونه داستان فارسی است که به شیوه روایتگری «سوم شخص محدود» نوشته شده است. گلستان، برای نخستین بار در ایران، کوشیده است امکانات زبان فارسی را در این شیوه بالفعل کند و جنبه های زیبایی شناختی و معرفت شناختی آن را نیز لحاظ نماید. نقد این تجربه گلستان، در واقع، تحلیل نقطه آغاز این شیوه روایتگری در داستان فارسی است و ضرورت پژوهش درباره آن را نشان می دهد. پس از طرح مباحثی نظری درباره راوی محدود و روایت ذهنی برآمده از آن، داستان را نقدی درون متنی کرده ایم و بر اساس یافته ها به دو نتیجه کلّی رسیده ایم: 1. گلستان، «کلّیت و شاکلّه» داستان خود را بر شیوه راوی محدود نهاده است و با استفاده از گفتار مستقیم و غیرمستقیم شخصیت توانسته است «زمان و پیرنگی ذهنی» خلق کند. 2. گلستان در «اجرای» کلّیت مذکور، چند ضعف عمده نیز داشته است: توصیف زمینه رخداد، تشریح بدیهیات ذهن شخصیت، کم توجّهی به منطق ذهنی میان گزاره ها در نحو روایت، به کارگیری افعال و جملات رابط و توضیحی. این ضعف ها نشان می دهد که دستیابی به زبان و پرداخت ویژه این شیوه روایت در ادوار بعد داستان فارسی، فرایندی تدریجی بوده است.
تأملی در ویژگی های زبانی و املایی نسخه خطی نخستین شرح کامل مثنوی به زبان فارسی در آسیای صغیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان فارسی و فرهنگ ایران همواره مشتاقانی در جهان داشته است و بخش هایی مانند آناتولی و منطقه بالکان، بسیار از این زبان و فرهنگ تأثیر پذیرفته اند. فارسی آموزی، نسخه برداری آثار علمی و ادبی، ترجمه، تصحیح و شرح متون فارسی، وجود نسخه های خطی بی شمار از آثار کهن ایرانی در کتابخانه های بزرگ دنیا و توجه محققان و مصححان غیرایرانی به بازآفرینی این متون، نشانه هایی از نفوذ فرهنگ ایرانی و زبان فارسی در جهان است. شرح شش جلدی مصلح الدین مصطفی بن شعبان حنفی رومی (969 897 ق)، معروف به سروری، بر مثنوی معنویفقط یک نمونه از این گونه کوشش هاست که در قرن دهم هجری در آناتولی نوشته شده است. وی از پیروان مولویه در دوره سلطان سلیمان قانونی بود. در این مقاله کوشش شد تا افزون بر معرفی نسخه های خطی شرح سروری بر مثنوی، با رویکرد بررسی سبک شناختی متون، به این پرسش کلیدی پاسخ داده شود؛ این اثر ازنظر سبکی چه ارزش هایی دارد که آن را شایسته توجه بیشتر می کند؟ ویژگی های این اثر ازنظر زبانی مانند نثر مرسل فارسی است. این اثر، آیات و احادیث و حکایات و سخنان متصوفة بسیاری را در خود جمع کرده است و به آنها استناد می کند؛ هم چنین اشعار پرشماری را از شاعران پارسی گوی دیگر برای تبیین دقیق تر ابیات مثنویبیان کرده است؛ به همین سبب ازنظر محتوایی مجموعه ای ارزشمند و درخور تحقیق با رویکرد پژوهش بینامتنی است. به سبب تأثیر محیط پیرامون، ضبطِ مشکول بسیاری از واژه ها و اصطلاحات به متن وارد شده است و همین می تواند زمینه ای برای مطالعات گونه شناسی زبانی باشد.
شوقِ وصل: تحلیل شعر «ای شوقِ وصل و شورِ شهادت» تقی پورنامداریان بر اساس دستگاه اندیشگی سهروردی در قصه غربت غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سهروردی (549؟- 587ق) یکی از مؤثّرترین شخصیّت های عرفانی و فلسفی در تاریخ فرهنگ ایران و جهان اسلام و بنیان گذار مکتب اشراق است. در دستگاه اندیشگی وی، وقوف بر غربت انسان در جهان و شوق بازگشت به موطن نخستین جایگاهی خاص دارد. این موضوع به طور عمده در آثار رمزی وی، به ویژه در رساله قصة الغربةالغربیه به زیبایی مجال طرح یافته است. در این پژوهش سرودة پورنامداریان با نام «ای شوق وصل و شور شهادت» از مجموعه شعر رهروان بی برگ(1382) که در حال وهوای «شهادت» سروده شده و بیش از هر چیز مبتنی بر دستگاه فکری سهروردی در رساله پیش گفتهاست، به روش تحلیلی و با رویکردی انتقادی بررسی شد. نتایج تحقیق نشان داد با توجّه به آثار پژوهشی شاعر در حوزة فلسفة اشراق و سهروردی پژوهی، قصة غربت غربیبه طور مستقیم زمینه ساز آفرینش سروده یادشده با حال وهوای «مرگ و حیات» و به ویژه گزینش مرگ آگاهانه (شهادت) در بستر مفاهیم عرفانی شده است.
فعل در زبان دوبیتی های امیر پازواری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان مازندرانی یکی از زبان های رایج در کشور ایران است که از دیرباز با وجود تعامل با دیگر زبان های ایرانی توانسته است ساختار و ماهیت خود را حفظ کند و به عنوان یکی از زبان های زنده دنیا به پویایی خود ادامه دهد؛ ولی با وجود شناخت و بررسی قواعد زبانی حاکم بر آن، در محافل علمی مهجور مانده است. نگارندگان در تحقیق حاضر با مطالعه اشعار امیر پازواری – شاعر مازندرانی عصر صفویه- علاوه بر استخراج و دسته بندی قواعد زبان طبری، آثار این شاعر را با رویکردی سبک شناسانه بررسی کرده اند. آنچه با نگرش توصیفی -تحلیلی به دوبیتی های امیر پازواری در این نوشتار به دست آمده، بیانگر آن است که سیستم فعل در زبان طبری جدید، به ویژه در آثار امیر پازواری در مبنا شامل دو مضارع و ماضی و چهار وجه اخباری، امری، التزامی و شرطی است. از نظر زمانی در چهار قسم حال، گذشته، آینده (شکل خاصی برای تشکیل ندارد) و نقلی تقسیم می شود و از نظر شکلی فقط به صورت حال، گذشته، نقلی و شرطی است. افعال از نظر ترکیب به صورت زمان های ساده و مرکب هستند. در مجموع نتایج نشان دهنده اثرپذیری اندک این زبان از زبان های رایج اطرافش به خصوص فارسی معیار و در نتیجه ثبات تاریخی آن زبان است.
فراز و فرود عطار در مقدمه منطق الطیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطق الطیر، شرح عشق انسان به خودشناسی و لقای پروردگار، مهم ترین اثر عرفانی عطار در قالب تمثیل پرندگان است. مقدمه کتاب هرچند مختصر و مجزا از متن عرفانی است، به دلیل تداخل عرفان و تاریخ، اهمیت زیادی دارد. مورخ با حضور در زمان گذشته، جزءنگری، تحلیل حوادث و نقد شخصیت افراد تاریخی به کشف حقیقت علاقه مند و عارف ابن الوقتی گریزان از سیاست و قضاوت است. با وجوداین، تاریخ می تواند، بهترین مؤید عرفان باشد، به شرط آنکه عارف به تاریخ روایی پشت نکند و در تحلیل تاریخ، از تعصب و حبّ وبغض برکنار بماند. در ابداع نمادهای عرفانی، بی اعتنایی به حقایق تاریخ و زیرپا گذاشتن حدود عرفان قضاوت عارف را بی اعتبار و او را گرفتار بحران استدلال می کند. عطار در مقدمه منطق الطیر با ورود در حقایق تاریخی و جریان های سیاسی جامعه اسلامی بعد از رحلت رسول اکرم(ص) و قضاوت افراد حقیقی بدون هیچ سند معتبر و استدلال قابل قبولی از اصول عرفانی عدول می کند. هدف مقاله حاضر اثبات این ادّعا در مقدمه منطق الطیر است.
ساختار روایت در سه روایت از پیر چنگی با تأکید بر دیدگاه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش مؤلفه های روایی (زمان دستوری، وجه، صدا) را از دیدگاه ژرار ژنت، در سه روایت از داستان پیر چنگی بررسی می کند. حکایت پیر چنگی، نخستین بار در اسرارالتوحیدروایت می شود؛ پس از آن عطار نیشابوری و مولانا آن را با اندک تغییری بازگو می کنند. در این گفتار وجوه تمایز این سه روایت بیان می شود. حکایت پیر چنگی با نام مولانا مشهور شده است. شیوه روایت گری و نوع روایت این داستان، در اسرارالتوحیدمتفاوت است. منوّر از سازوکارهای روایت در سطحی بالاتر از دو روایت دیگر بهره می برد. تفاوت های روایی حکایت اسرارالتوحیدبا دو حکایت دیگر عبارت است از: ترتیب روایت در این حکایت به شکل خطی نیست. نویسنده با رجوع به گذشته، داستان را روایت می کند؛ اما دو روایت دیگر کاملاً به شکل لحظه ای و خطی روایت می شود. فاصله، محصول حضور راوی در روایت است. فاصله در این روایت نسبتاً زیاد است؛ اما در دو روایت دیگر کمترین فاصله مشاهده می شود. دیدگاه در این روایت کانون درونی (Internally-Focalized) و از نوع «کانون درونی بازنمود همگن» است؛ اما دو حکایت دیگر کانون ندارد و از نوع «بازنمود ناهمگن» است. راوی حکایت اسرارالتوحیدداخل روایت خود است. راوی از شخصیت های فرعی به شمار می آید؛ یعنی همگن (Homodiegetic) است؛ اما راوی حکایت مولانا و عطار هر دو خارج از روایت خود هستند.
تحلیل کارکرد درون مایه های نوستالژیک در آثار داستانی جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله، در صدد است تا درون مایه های نوستالژیک در آثار داستانی جلال آل احمد را بکاود. این درون مایه ها در نگاه اول، عمدتاً، ایدئولوژی خاص نویسنده را نسبت به فرهنگ و اجتماع بیان می کند. اما در ژرف ساخت خود، عاطفة آسیب دیده نویسنده روشنفکری را نشان می دهند که از محیط پیرامونش ناراضی است و از این رو، نوعی اندوه غریبانه در محور عاطفی داستان ها، وجود دارد که از جهات زیادی به شناخت ما از شخصیت نویسنده این آثار کمک می کند. در این مقاله، تمرکز اصلی بحث بر کارکرد درون مایه های مبتنی بر مفاهیم دربردارنده احساس «غم غربت» و «مرگ وطن»، «تنهایی» و «اندوه» است که بیانگر نگاه نوستالژیک نویسنده، نسبت به انسان و جامعه است. لازم به ذکر است که این درون مایه ها از جنبه مطالعات نظری، بیشتر به عنوان نوعی مفهوم یا موتیف مفهومی در آثار ادبی، قابل طرح هستند و از این رو، به طور عمده در محور محتوایی آثار قابل بحث اند. لذا در بخش نظری به اختصار، به تبیین این مفاهیم در مطالعات ادبی اشاره شده و در بخش کاربردی با تکیه بر تعاریف بخش نظری، درون مایه آثار این نویسنده، تحلیل شده است.
بررسی مصداق های چندصدایی در رمان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رمان د کتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد، به قلم شهرام رحیمیان، اثری مدرن و از رمان های سیاسی درخور تأمل است که به بازنگری متفاوت کودتای 28 مرداد، با تکیه بر مسائل روانی شخصیت های سیاسی، می پردازد. در این جستار، با دقت در مؤلفه «چندصدایی» باختین، ضمن تبیین این اصطلاح، مصداق ها و کاربست آن را با شیوه توصیفی تحلیلی در رمان بررسیکرده ایم و کوشیده ایم در ابتدا به این سؤال که «چندصدایی چه مؤلفه هایی دارد و چگونه در رمان تجسم یا نمود می یابد» پاسخ دهیم. براین اساس، در این مقاله تأکید بر مؤلفه های چندصدایی، ازجمله ساختار مفاهیم متقابل، تغییر ناگهانی زاویه دید، چندصدایی در میان اقشار اجتماعی در رمان، حضور شخصیت های متفاوت و متضاد در یک فرد (چندشخصیتی)، چندزبانی، بینامتنیت و...، است. سپس، این شاخصه ها در رمان بررسی و تحلیل می شوند. برآیند این مقاله حاکی از آن است که رمان چندصدا با ابزارهایی که در اختیار خواننده قرار می دهد او را به دریافتی نو از متن رهنمون می کند.
ارتباط تفسیر و ساختار حکایت در مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین موضوع ها در زمینه سبک شناسی روایت در متون کهن، چگونگی خوانش و تفسیر داستان های تمثیلی است. ارتباط این موضوع با روایت شناسی هنگامی روشن م ی شود که با صرف نظرکردن از محتوا و پیام تفسیرها، به ارتباط آن با خطوط داستانی توجه کنیم. مقاله حاضر درپی دست یابی به مهم ترین شیوه هایی است که مولوی براساس آنها به تفسیر حکایت های مثنویپرداخته است. می توان گفت ارائه تفسیرها بر محور هم نشینی مهم ترین ویژگی تمایزبخش مثنویاز متون مشابه است. مولوی برای ارائه این تفاسیر، حکایت را به صورت خطوط داستانی مجزا درنظر می گیرد و متناظر با هر خط داستانی تفسیری ارائه می دهد. تعدد این خطوط داستانی می تواند نتیجه تنوع شخصیت ها یا پی رفت های دریافت شده از متن باشد. در این فرایند، ارزش خطوط اصلی و فرعی با یکدیگر برابرند؛ بنابراین، در اغلب موارد، تفسیر ابتدایی (انگیزه بیان) یک حکایت چندان با تفاسیر میانی، پایانی یا حتی تفسیر منطبق با خط اصلی داستان هم خوان نیست. توجه به خطوط داستانی در شکل گیری تفاسیر، هم در تحلیل نوعی ویژه از چندمعنایی تمثیل در مثنویمفید است و هم می تواند فراهم آورنده تبیینی روایت شناختی از تداعی معانی در مثنویباشد.