نامههای حکومتی و آثار مرتبط با آن (کتاب های انشا و ترسل) ، از مهمترین منابع و اسناد تاریخی هستند. دقت مؤلفان و دبیران در بازنمایی جایگاه و تعریف روابط میان کارگزاران اجتماعی (مردم و دستگاه حاکم) این متون را تابعی از نظام معنایی و فرهنگی زمان خود ساخته است. این متون آگاهانه گونهای از «مواجههی نابرابر» را بازنمایی میکنند و از این روی برای مطالعهی عناصر بازنمایی قدرت در گفتمان بسیار مناسباند. در این پژوهش دستورالکاتب فی تعیین المراتب بر اساس چهار مؤلفهی گفتمانمدار نامدهی، ساختار گذرایی، کاربرد الگوهای مختلف جمله و وجهیت به منظور تبیین چگونگی بازنمایی مناسبات قدرت، بررسی شده است. نتایج نشان میدهد که مؤلفههای یاد شده در گفتمان دستورالکاتب نقشی کارآمد دارد، و نویسنده در بازنمایی مناسبات قدرت عملکردی دوسویه داشته است و شرع و دین به عنوان منابع قدرت پشتوانهی این گفتمان دوسویه بوده و در عین حال باعث هژمونیگرایی در متن شده است.
امروزه وزن شناسی (metrics) یکی از مباحثِ عمده واج شناسی محسوب می شود و تحقیقات بسیاری در این حوزه صورت می گیرد. زبان شناسان و نظریه پردازان بزرگی چون رومان یاکوبسون، تروبتسکوی، موریس هله، بروس هیز، کیپارسکی، نایجل فب و بسیاری دیگر مقاله ها و آثار پژوهشی مهمی در این حوزه به رشته تحریر درآورده اند، اما در گروه هایِ زبان شناسی ایران معمولاً توجه چندانی به این رشته نمی شود. بحث توصیف وزن شعر در دانشگاه های ایران عمدتاً از موضوعاتِ گروه های ادبیات فارسی است که در آنجا نیز استادانِ وزن شعر فراتر از مطالب شمس قیس و خواجه نصیر نمی روند و نهایتاً چیزی جز مفهوم «هجا» به مباحث آنان نمی افزایند! در ایران نخستین جوانه های عروض علمی از بین زبان شناسان و از درون گروه های زبان شناسی سربرآورد که متأسفانه این جریان به رغم فواید و پیش رفت های بسیاری که داشت، به هردلیل، ادامه نیافت و پس از کمتر از یک دهه متوقف شد و در کمتر گروه زبان شناسی بدان پرداخته شد. نخستین بار در سال های آغازین دهه پنجاه بود که ابوالحسن نجفی (1394-1306)، به دعوتِ دکتر هرمز میلانیان، تدریس وزن شعر به شیوه جدید را به دانشجویان رشته زبان شناسی دانشگاه تهران آغاز کرد، و به دنبال همان کلاس ها بود که توانست مقاله بسیار مهم «اختیارات شاعری» (1352) را منتشر سازد (نجفی، 1390: 183-180)
تصور غالب درباره داستان مدرن در ادبیات فارسی، آن است که این ژانر برخلاف شعر نو، در سیر تکامل خود هرگز در معرض نگاه منتقدِ سنت گرایان قرار نگرفته است. مقاله حاضر مدعی است که داستان نیز، هر چند در درجاتی خفیف تر، تجربیاتی مشابه شعر نو داشته است. این پژوهش برای بررسی رویکرد کلاسیک ها به ادبیات داستانی، مجله یغما را که مشی کلاسیک دارد، انتخاب کرده است، مقوله هایی مانند ژانرهای داستانی کهنه و نو، نظریه های مطرح شده درباره داستان نویسی و مؤلفان داستان را در مجله یغما تجزیه و تحلیل کرده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که یغما، داستان معاصر را دنباله شکل های کهن آن در ادبیات فارسی می داند. از این رو، آن را به رعایت قواعد و اصول داستان نویسی نوین ملزم نمی داند و حتی استفاده از اسلوب ادبیات کهن را برای داستان امتیاز تلقی می کند. از سویی چون رسالت داستان را تعلیم و سرگرمی می داند، در بسیاری موارد در این مجله، داستان واره ها جای داستان را می گیرند و حتی ژانر کهنه ای چون حکایت، بخش زیادی از ادبیات داستانی این مجله را به خود اختصاص می دهد. داستان های یغما- جدا از آثار ترجمه ای- به دو دسته تقسیم می شود: داستان های تاریخی و برگرفته از آثار کهن که ساختارشان ملهم از ادبیات کلاسیک است و داستان هایی که تحت تأثیر ترجمه و ادبیات غرب شکل گرفته اند، اما می کوشند هویتی ایرانی به خود بگیرند. نکته دیگر اینکه یغما به جز از جمال زاده، از هیچ کدام از داستان نویسان نامدار و صاحب سبک، داستان منتشر نکرده است.