فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۷۴۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
حکایت پردازی یکی از سنت های بسیار مهم در میان صوفیان بوده است. نویسندگان صوفی، همواره از حکایت به عنوان ابزاری برای گسترش اندیشه های خود استفاده می کرده اند. هجویری یکی از کسانی است که در پروردن این حکایت ها و غنابخشیدن به آن ها، نسبت به بسیاری از نویسندگان دیگر موفق تر عمل کرده است؛ تا جایی که برخی بر این باورند که هجویری را می توان بهترین عارفانه نویس ایران دانست. حکایت ها و شبه حکایت های صوفیانه بخش مهمی از کتاب کشف المحجوب را به خود اختصاص داده اند. این حکایت ها از استحکام زیادی برخوردارند و هم از نظر ساختار و هم معنا، قابل تحلیل و بررسی هستند. هجویری این حکایت ها و شبه حکایت ها را در بخش-های گوناگون کتاب برای تأکید بر گفته های خود بهکار برده است.
حکایت های کشف المحجوب را می توان براساس نظریه های جدید ادبی
از جمله «روایت شناسی ساختارگرا» نیز بررسی کرد. از میان الگوهای
گوناگون روایت شناسی، الگوی روایت شناسی گرماس برای بررسی
حکایت های کشف المحجوب - که بسیار کوتاه و فشرده اند - مناسب تر به نظر می رسد. این الگو به طرز چشمگیری با طرح بسیاری از قصه های عامیانه سازگار است.
آژیرداس ژولین گرماس، پس از بررسی نظریة پراپ در ریخت شناسی قصه، تلاش می کرد به یک دستور زبان جهانی برای روایت دست یابد. وی در کتاب «معناشناسی ساختاری»، نظریة نشانه شناسی روایت را بنا نهاد و به این ترتیب، این برداشت که ساختار یک داستان با ساختار یک جمله همانند است، به یکی از فرضیات معیار در روایت شناسی تبدیل شد. در مقالة حاضر، ساختار روایی حکایت های کشف المحجوب هجویری بر اساس الگوی نشانه شناسی روایی گرماس و نیز چرخش ها و انعطاف پذیری این الگو در حکایت های صوفیانه بررسی شده است.
روایت ها و عناصر داستان زندگی ابراهیم ادهم و نسبت آن با باورها و آداب بودایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معابد بودایی بلخ و نقش سر بودا بر سکه های پیروز ساسانی حاکی از نفوذ آیین بودا در خراسان، یکی از خاستگاه های تصوف است. همجواری و رفت و آمدهای پیاپی میان سرزمین های اسلامی و مناطق بودایی نشین، در روزگاران پس از اسلام نیز سبب انتقال و ورود آداب و مناسک بودایی به تفکر و آداب و رسوم صوفیه این مناطق شد. از نمونه های این تأثیرپذیری، روایت خراسانی داستان ابراهیم ادهم است که نشان می دهد پردازندگان آن به سبب همجواری خراسان با هند و سرزمین های بودایی نشین، از سرگذشت بودا و باورهای بودایی الگو گرفته اند. در این مقاله سعی شده پس از آوردن روایت های شامی و خراسانی این داستان، از راه بررسی مقایسه ای و آوردن نمونه هایی از مشابهت های عناصر این روایت مانند بی خانمانی، عبادت در غار و پرهیز از خوردن گوشت و مطابقت با ادبیات جاته که و آداب و باورهای بودایی، این الگوپذیری نشان داده شود.
نقش تمثیل های بیهقی در تبیین بی اعتمادی در دربار مسعود غزنوی
حوزههای تخصصی:
در تاریخ بیهقی به کارگیری ابزارها و امکانات هنری و ادبی، از جمله تمثیل، تنها برای زینت و بخشیدن زیبایی هنری به اثر نیست، بلکه این ابزار در ژرف ساخت خود اهداف خاص نویسنده را نیز می پروراند؛ به عبارت دیگر، نویسنده گاه مجبور می شود با توجه به موقعیت اجتماعی و سیاسی خود یا حال و مقام اشخاصی که موقعیت های مختلف اثرش را می سازند، اندیشه ها و مقاصد خود را با استفاده از شیوه های غیرمستقیم همچون به کارگیری تمثیل ها و حکایات مناسب و... برای خواننده آشکار کند. به این ترتیب، خواننده پس از کنار زدن حجاب ظاهر تمثیل و حکایت می تواند به معنای تازه و جالبی دست یابد که به دلیل آمیختگی آن با هنجارهای ادبی مؤثرتر واقع می شود. هدف این مقاله آن است که با بررسی برخی حکایات و تمثیل های تاریخ بیهقی نشان دهد چگونه ابوالفضل بیهقی برای نشان دادن محیط و زمانه فتنه زا و آشوب ساز خود و نیز تحلیل بی اعتمادی های موجود در دربار مسعود غزنوی از شیوه بیان غیرمستقیم و قابل تفسیر تمثیل استفاده کرده است.
قصه شناسی نوش آفرین نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوش آفرین نامه، داستان عامیانة منثوری در شرح عشق شاهزاده ابراهیم فرزند جهانگیرشاه، پادشاه چین و دلاوری های او برای رسیدن به معشوق خود، نوش آفرین گوهرتاج، دختر پادشاه دمشق است. ویژگی های سبکی بسیاری از داستان ها یا رمانس های عاشقانه سنتی و عامیانه را در این داستان می توان دید؛ ازجمله جنبه های شگفت آوری چون خرق عادت ها، انسان ها، جانوران، گیاهان، موجودات، مکان ها و اشیای شگفت انگیز، طرح مدور، گزاره های قالبی، استفاده از اشعار و ضرب المثل ها، کنایات و اغراق ها. زبان و بیان این داستان، نیمه ادبی است. نثر آن به شیوة نثر دوران قاجار است و کهنگی آثار دورة صفویه را ندارد. افعال وصفی و عبارات عامیانة فراوانی در آن دیده می شود. بن مایه های مهم داستان های عامیانه و عیاری در داستان دیده می شود. این داستان و داستان شیرویة نامدار، الگوی داستان گویی نقیب الممالک در نوشتن داستان امیر ارسلان بوده است. این مقاله ضمن معرفی و تحلیل ابعاد گوناگون ساختاری و محتوایی داستان نوش آفرین گوهرتاج، به بیان نمونه هایی از تاثیرپذیری داستان امیر ارسلان نامدار از آن می پردازد.
ساختارشناسی مجموعه داستان هاویه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«هاویه» نخستین مجموعه داستان کوتاه ابوتراب خسروی است. به منظور دریافت شیوة نویسنده و تحلیل داستان ها، به کمک روش ساختارگرایی تودوروف پس از استخراج پی رفت ها، ژرف ساخت داستان ها را تحلیل کرده ایم. ژرف ساخت این مجموعه مبتنی بر مبارزه با زمان و مظاهر آن است. بررسی ساختار روایت ها نشان می دهد نویسنده آگاهانه در پی آن است که ژرف ساخت را در شیوه و ساختار روایت ها نیز بازتاب دهد و میان روایت و ژرف ساخت تا حدّ ممکن تناسب ایجاد کند؛ در روایت های ساده و تک محور که ترکیب پی-رفت ها زنجیره ای است نویسنده به کمک عناصر دیگر نظیر ایجاد شک و تعلیق، ژرف ساخت مبارزه با زمان را بازتاب می دهد و در مواردی که ترکیب پی رفت ها تناوبی است با ایجاد حالتی دوری، ژرف ساخت مذکور را همخوان می سازد. فقط داستان «هاویة آخر» دارای روایتی چندمحور است و روایتی واحد به چند شکل تکرار شده تا با این تکرار، ژرف ساخت مقابله با زمان به منظور براندازی یا بی اعتبار کردن آن تداوم یابد.
تصحیح چند بیت از دیوان عمعق بخارایی براساس نسخه ای تازه یافته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امیرالشعرا شهاب الدین عمعق بخارایی از شعرای اوایل قرن ششم هجری در ماوراءالنهر است. دیوان این شاعر، نخستین بار در سال 1307 در چهل و چهار صفحه به گونه ای نابسامان و بازاری در تبریز به چاپ رسید. پس از این چاپ، استاد سعید نفیسی برخی از اشعار این شاعر را از مجموعه ها و تذکره های مختلف جمع آوری کرد و در 806 بیت از سوی کتابفروشی فروغی به چاپ رسانید. از آنجا که هیچ نسخة مدون و معتبری به عنوان نسخة اساس در دسترس این مصحّح نبوده، برخی از ابیات دیوان در این تصحیح به گونه ای مبهم و تحریف شده، چاپ گردیده است. نگارنده سعی کرده با به دست آوردن یکی از نسخه های نفیس دیوان این شاعر که درکتابخانة ملی پاریس نگهداری می شود، برخی از تحریفات دیوان عمعق چاپ استاد نفیسی را تصحیح و تنقیح کند.
داستان های شاهنامة فردوسی: از استقلال تا انسجام (بررسی و نقد آرای تاریخ محور و اسطوره محور در تحلیل ساختار روایی شاهنامه و ارائة طرحی الگویی از ساختار اثر با استفاده از رویکرد نقد توصیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی ادبیات انواع ادبی ادبیات روایی و داستانی گونه های کلاسیک منظومه های داستانی
- حوزههای تخصصی ادبیات حوزه های ویژه شاهنامه پژوهی
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد اسطوره ای
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد ساختارگرا
- حوزههای تخصصی ادبیات ادبیات و مطالعات بین رشته ای تاریخ بازتاب رویدادها و شخصیتهای تاریخی
- حوزههای تخصصی ادبیات علوم ادبی رویکردهای نقد ادبی نقد توصیفی
داستان های شاهنامة فردوسی در عین استقلال نسبی، در مجموعه ای منسجم، یک کل را تشکیل می دهند. این پیچیدگی روایی باعث شده است، شاهنامه پژو هان از دیرباز برای کشف پیوند هایی که داستان ها را به یکدیگر متصل می کند، کوشا باشند. در تحلیل ماهیت تاریخی یا اساطیری شا هان شاهنامه و خوانش محور طولی داستان ها، سه نوع دیدگاه وجود داشته است: تقسیم بندی سه گانه برتلس و پیروانش، چون صفا و استاریکف؛ تفسیر های تاریخ محور تاریخ گرایانی چون کریستن سن، بویس، هنینگ و خالقی مطلق از پیوند های تاریخی میان داستان های مستقل؛ تأویل اسطوره بنیاد اسطوره گرایانی چون دومزیل، ویکاندر، سرکاراتی و مختاری که انسجام محور طولی متن را بر ژرف ساخت اساطیری نظام مند آن مبتنی دانسته اند. در این جستار، ضمن بررسی و نقد این نظریات، کوشش شده، بر اساس رویکرد نقد توصیفی، دلایل انسجام روایی این اثر، تحلیل و محور طولی داستان های شاهنامة فردوسی به سه بخش اصلی که خاصیت الگویی دارند تقسیم شود: الگوی نخست: ""تاریخ اساطیری"" یا ""تاریخ نمادین انسان و ایران"" (از کیومرث تا کیخسرو)؛ الگوی دوم: ""تاریخ دینی"" یا ""تاریخ دین آوری"" (از لهراسپ تا بهمن کیانی) و الگوی سوم: ""تاریخ روایی"" (از بهمن هخامنشی تا انتها). این سه طرح، الگویی و تکرارشونده اند که با طبیعت چرخه و تسلسلی زمان در جهان اساطیر همخوانی دارند، در نتیجه می توان تجلیات ساختاری آنها را در پیکرة روایی شاهنامه مشاهده کرد.