فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹٬۰۴۱ تا ۹٬۰۶۰ مورد از کل ۱۰٬۳۰۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از جنبه های جالب داد و ستد جامعه های زبانی، علاوه بر وام گیری، دخالت زبان میانجی است. رایج ترین فرایندی که در برخورد دو زبان رخ می دهد مبادله عناصر واژگانی میان آنهاست. هنگامی که سخنگویان زبانهای گوناگون، در شرایط فرهنگی، سیاسی و اقتصادی معین، در ارتباط نزدیک قرار می گیرند، باید از وسیله مناسبی برای تفهیم و تفهم استفاده کنند (مدرسی 1386، ص 53-54، 84-85). در چنین مواردی، ممکن است زبان تازه ای نیز بر پایه عناصر زبانهای موجود ساخته می شود که زبان اردو را می توان یکی از مصادیق بارز آن دانست. اردو زبانی آمیخته است و نقش میانجی دارد.
به قول محمد حسین آزاد، محقق و زبان شناس هندی، نهال اردو در زمین سنسکریت رویید و در آب وهوای زبان فارسی رشد و نمو کرد (صدیق خان شبلی1370، ص 69).
سابقه روابط ایران و شبه قاره به زمانی پیش از آغاز تمدن آریایی در ایران و هند می رسد. در این بررسی، محدوده زمانی مورد نظر متعلق است به دوره اسلامی که در تاریخ روابط ایران و شبه قاره جایگاه ممتازی دارد. نفوذ ایرانیان به سند، رفت و آمد کاروانهای بازرگانی، لشکر کشیها و مهاجرتها از قرن سوم هجری به بعد این روابط را پدید آورده است.
ورود غزنویان در اواخر قرن چهارم هجری به سرزمین شبه قاره و اقامت مسلمانان فارسی زبان مهاجر منجر گشت به هم زیستی جوامع فارسی زبان در کنار دیگر جوامع زبانی رایج در آن خطه که به تدریج، با تفوق فارسی زبانان، به خصوص در طبقه حاکم، فارسی را به زبان رسمی حکومت تبدیل کرد و هم در آن حال هندی زبان رایج میان مردم بود. به این ترتیب، زبان فارسی، طی قرون متمادی، در مجاورت زبانهای رایج مناطق شمالی هند قرار گرفت (مجتبایی 1375، ص 541) ...
بررسی ماهیت معنای دستوری در علم صرف روسی
حوزههای تخصصی:
زبان شناسان روسى در حوزهء علم صرف به بررسى ماهیت "معناى دستورى " پرداخته و سعى مى کنند تا با یافتن و مطرح ساختن یک سرى خصوصیات، معناى دستورى را از سایر معانى- به ویژه معناى لغوى- متمایز سازند. بسیارى از زبان شناسان روس، معناى دستورى را یک عنصر دو وجهى مى دانند که در بر گیرندهء دو وجه "صورت" و" معنا" است. صورت معانى دستورى را "ابزارهاى دستورى صرفى" و "ابزارهاى دستورى همنشینى " تشکیل مى دهند. این زبان شناسان همچنین در تعریف خود از معناى دستورى، "انتزاعى یا تعمیمى بودن " را به عنوان مهمترین مؤلفه معناى دستورى معرفى مى کنند. اما، بررسى هاى زبان شناختى مؤید این مطلب است که مؤلفهء واقعى در تعیین ماهیت معناى دستورى "اجبارى بودن " معناى دستورى است.
زندگی بعد از پسامدرنیسم و تحلیل کانترا پانتال متن
حوزههای تخصصی:
این مقاله که به نوعی در پاسخ به کتاب های «شرق شناسی»و «فرهنگ و استعمار» ادوارد سعید است‘ نگرشهای دیالکتیکی نسبت به «شرق» در تعدادی ازمتون ادبیات انگلیسی را مورد مطالعه قرار می دهد. با انجام یک تحلیل «کانترا پانتال» متن علائمی از یک شرق کلیشه ای و یکنواخت در چارچوب گفتمان غالب ظاهر می شود. به نظر می رسد گفتمان های مشابه ‘تعدادزیادی از اساتید ومنتقدین معاصر در زمینه ادبیات انگلیسی را نیز تحت تاثیر قرار می دهند. این مسئله درباره یک «تضاد جفتی» و یا به قول «بابا» در باره یک رابطه «جاذبه و دافع» میان«غرب» و «غیر» پرسش های بسیاری را بر می انگیزد. آیا تصویر شرق نسبتاً ثابت و یکنواخت است؟ و آیا شرق به خاطر تبادل فرهنگی و اختلاط فرهنگی همیشه تهدید بالقوه ای به شمار می رود؟ پاسخ این پرسش ها را می بایست در بطن موضعگیری ایدئولوژیکی خود نویسندگان و نیز شرق شناسی منتقدان و نظریه پردازان دنبال کرد
یوسف در کوه آرارات
حوزههای تخصصی:
شهر کوچک سلماس در شمال غرب ایران دراثر زلزله ویرانگر سال 1930 در قعر زمین فرو می رود. فقط یک نوجوان به نام یوسف در حومه آن باقی می ماند. یوسف در این پریشانی و تنهایی به یاد یک هم کلاسی صمیمی دوره کودکی به نام لوسیک می افتد که در یروان ارمنستان درهمان نزدیکی ها زندگی می کند. بی درنگ به کمک خودروهای باربری خود را به یروان می رساند و با شگفتی لوسیک را در حال آب دادن به گل ها می یابد. دوستی قدیمی با خوشحالی تمام تجدید می شود و به مرحله ای می رسد که یوسف به فکر ازدواج و زندگی مشترک با وی می افتد. ولی از آنجایی که لوسیک پیرو دین مسیح و ارمنی است و او یک مسلمان متدین‘ امکان چنین زندگی وجود ندارد. در چنین شرایطی پدر و مادر لوسیک با تصمیمی ناگهانی و برخلاف میل لوسیک‘ اورا به عقد شوهری ارمنی در می آورند. با چنین اتفاقی ‘ یوسف یکبار دیگر تنها می ماند و با ناراحتی و نگرانی به یاد از دست رفتگان و زمین لرزه می افتد. او تصمیم می گیرد به کوه آرارات برود‘ به قله آن صعود کند و با شوق و شور در کشتی نوح پناه بگیرد. او مسافت هایی از کوه را بالا می رود. ولی نمی تواند به قله آن دست یابد. درحالی که بسیار خسته و گرسنه شده ودیگر قدرت حرکت هم ندارد‘ در تاریکی کامل شب به زمین می افتد‘ لاله ای را که در راه چیده بود تا به کشتی ببرد‘ هنوز به دست دارد و لبخندی بر لب هایش نقش بسته‘ پاها را به نشانه پیروزی از هم باز می کند و در برابر عظمت بی پایان خداوند سرتعظیم فرود می آورد.
گذشته نقلی و بعید متعدی در سغدی و شباهت آنها با برخی از گویش های ایرانی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
گویش ویدری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تداخل زبان مادری در گفتار روسی دانشجویان ایرانی (اولین تجربه برطرف کردن تداخل زبان مادری)
حوزههای تخصصی:
هر زبان براى بیان معانى گوناگون داراى ویژگى هاى صرفى و نحوى مختص به خود است و از نظام منحصر به فردى پیروى مى کند. این نظام در ذهن زبان آموز طى سال ها نقش بسته است. زبان آموز در فرایند یادگیرى زبان دوم ویژگى هاى صرفى و نحوى زبان مادرى را در زبان دوم دخالت داده و همین موضوع باعث مى شود که روند یادگیرى زبان مختل شود. در این مقاله سعى شده است تداخل زبان مادرى (زبان فارسى) در زبان آموزان رشته روسى از جنبه هاى گوناگون مورد بررسى قرار گیرد و براى نیل به این هدف لازم دیدیم تفاوت هاى سیستمى و اشتباهات زبان آموزان در مراحل مختلف آموزش تجزیه و تحلیل شوند. نویسندگان مقاله بر این باورند که با دانستن شکل و مرحله زمانى تداخل زبان مادرى مى توان از تاثیرات منفى آن بر یادگیرى ساختار زبان دوم جلوگیرى نمود. با توجه به این که تداخل زبان مادرى در سطوح مختلف بروز مى کند، در این مقاله فقط تداخل لغوى و معناى حرف اضافه Ha مورد نظر قرار گرفته است.
بررسی کلمات دخیل در زبان فرانسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر زبان، در طول زمان، برای رفع نیاز خود در زمینه اختراعات، ابداعات و اکتشافات اقدام به استفاده از روشهای گوناگون کلمه سازی مانند: اشتقـاق(dérivation) ترکیب (Composition)، قرض گیری (Emprunt) و غیره … میکند. در این مقاله به بررسی کلمات بیگانه دخیل در زبان فرانسه خواهیم پرداخت. هدف اساسی این مقاله، بیان و ارائه روش عمومی عاریه گرفتن کلمات در زبان فرانسه است. این روش نوعی غنی سازی زبان بوده و موجب کمال آن میباشد. با مطالعة فرهنگها در مییابیم که کلمات زیادی از زبانهای مختلف وارد زبان فرانسه شده است. برای سهولت درک چگونگی و علل ورود این واژهها به زبان فرانسه، به مطالعه قرضگیری کلی آنها خواهیم پرداخت. برای پرداختن به این مهم و یافتن منشاء و مبدأ این کلمات در زبانها به مطالعه کوتاهی در تاریخچه زبان فرانسه خواهیم پرداخت. سپس تقسیم بندیهای اولیه موجـود در مقاله حاضر دست یابی به این کلمات را میسر خواهـد ساخت.
نگاهی به راهکارهای واژه گزینی در زبان فارسی دری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان، به مثابه پدیده اجتماعی و وسیله افاده کننده مفاهیم، رسالت دارد که تحولات متداول اجتماعی را در عرصه های گوناگون منعکس سازد. برای ایفای این وظیفه، در هر برهه زمانی، گنجینه واژگانی آن ناگزیر باید دستخوش دگر گونی هایی گردد که یکی از عوامل آن واژه گزینی و واژه سازی است.
این امر در زبان فارسی دری، طی روند تکامل آن، همواره الزامی بوده و، در هر مرحله، نحوه ویژه خود را داشته است. مثلا در دوره میانه زبان های ایرانی، از واژه بیم با پیشوند واژه ساز بی – و یا با پسوند واژه ساز – گین واژه های بی بیم و بیمگین ساخته شده است. حال آنکه امروزه، به جای بیمگین واژه بیمناک به کار می رود و بی بیم متروک است. یا، در ادوار گذشته تاریخ زبان فارسی دری، از واژه های زیان و شوی (= شوهر) با پسوند – مند زیانمند و شوی مند ساخته می شد. اما امروزه زبان فارسی دری راهکارهای و ضوابط ویژه واژه گزینی پیدا کرده که در خلال حیات تاریخی این زبان شکل گرفته و راه انکشاف و تکامل را می پیماید. در جنب این شیوه های نو، بعضا طرزهای واژه گزینی و واژه سازی در زبان فارسی تا حدی استواری خود را حفظ کرده و حتی در درازنای قرنها معروض دگرگونی نشده است.
در واژه گزینی زبان فارسی دری، وندها، همانند واژه های آزاد، بعضا ویژگی های چند معنایی، هم معنایی و هماوایی یا هم نگاشتی دارند. مثلا – وار در بزرگوار پسوند تملیکی، در دیوانه وار پسوند تشبیهی و در شاهوار پسوند لیاقت است. یا پسوند – آر با بنهای فعلی متعدد نقشها و معناهای متعدد پیدا می کند: خریدار (فاعلی)، رفتار (اسم مصدر)، گرفتار (مفعولی). همچنین، در این زبان، وندهای هم معنا وجود دارد، مانند پیشوندهای نا – و بی در واژه های ناکاره و بیکاره، ناقرار و بی قرار؛ یا پسوند های – زا و – ستان در واژه های گلزار – گلستان، چمنزار – چمنستان، ریگزار – ریگستان، نیزار – نیستان، و جز آن ...
معنی شناسی پیش الگویی: نگرش و آزمایش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"در این مقاله، نخست نظریه معنیشناسی پیش الگویی، در مقایسه و تقابل با پیشینه خود، نظریه معنیشناسی مؤلفهای که ریشه در رویکرد کلاسیک ارسطویی، به مقولهبندی دارد؛مورد بررسی قرار خواهد گرفت و کاربست هریک از این دو نظریه در زبانپژوهی، به ویژه در مطالعه مؤلفههای زبان، همچون آواشناسی و معنیشناسی همچنین آموزش زبان نموده خواهد شد.
"
نقدی بر فرهنگ گویش دشتستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحثی در مبانی نظری ترجمه متون دینی
حوزههای تخصصی:
"با توجه به اهمیت دقت در ترجمه متون دینی، در این مقاله ابتدا بحث کوتاهی درباره مبانی نظری ترجمه ارائه شده است. سپس دو دیدگاه در خصوص ترجمه پذیری و ترجمه ناپذیری متون دینی ارائه شده است. در دیدگاه اول با توجه به ارتباط متون دینی با وحی و اینکه تعیین ظرف زبانی وحی و هر گونه دخل و تصرف در آن از حیطه اختیارات انسان خارج است، ترجمه متون دینی غیرممکن قلمداد شده است. در دیدگاه دوم به عکس با توجه به ضرورت آگاهی همه انسانها از پیام وحی و اختصاصی نبودن پیام وحی به گویشوران زبانی خاص، ترجمه متون دینی غیرقابل اجتناب فرض شده است.
نگارنده در این مقاله کوشیده است با توجه به استدلال هر دو دیدگاه به طرح نظریه سومی بپردازد که بتواند نیازها و محدودیتهای مورد نظر هر دیدگاه را رعایت کند. بر اساس نظر ارائه شده در این مقاله که به اصطلاح نظریه «ترجمه پذیری مشروط متون دینی» نامیده شده است تعریف های جدیدی از مترجم متون دینی، خوانندگان متون ترجمه شده دینی، متن دینی و انواع آن ارائه شده است.
"
مشخصه های آلفا، بتا و گاما در ترجمه
حوزههای تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله معرفی الگویی نسبتا جدید است که از طریق آن می توان ترجمه را هر چه دقیق تر و عینی تر از پیش تصحیح و نمره گذاری نمود. مفاهیم اصلی این پژوهش عبارتند از: صحت ترجمه، وضوح ترجمه، و طبیعی بودن ترجمه که هر کدام به طور جداگانه با ارائه مثال مورد بحث قرار گرفته است. با استفاده از مقادیر پارمتری ریاضی سه مفهوم اصلی فوق مجددا تعریف گردیده و روابط میان آنها از طریق معادله های فرمولی توضیح داده شده است. باید توجه داشت که کاربرد اینگونه مدلها به گونه ای نیست که بتواند طیفی وسیع از اقلام واحد ترجمه را پوشش دهد اما مقصود اصلی، از دیدگاه ترجمه آزمایی، بیان این واقعیت است که منصفانه نیست اگر بگوییم دقیق نمره دادن به ترجمه به طور کامل غیرممکن است. در این مقاله سعی گردیده است که مفاهیم در منتهای سادگی بیان گردد تا خوانندگان ارجمند بتوانند مباحث را بدون مشکل دنبال نمایند.
est و ast و نقش آنها در زبان ها و گویش های ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معیار سازی و ملاحظات تجویزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در هر زبانی لهجه هایی متمایز مشاهده می شود. علاوه بر آن، گونه ها و گویش هایی هم خانواده در کنار همدیگر وجود دارند که چه بسا تفاوت هایی آوایی و واژگانی و دستوری آشکاری به هم دارند به طوری که برقراری ارتباطی زبانی را برای سخنگویان آنها بس دشوار یا غیر ممکن می سازند. در این حالت، اهالی یک جامعه سیاسی یا کشور، برای آنکه بتوانند با همدیگر ارتباط زبانی مطلوب بر قرار سازند، به گونه زبانی مشترکی نیاز پیدا می کنند.
هنگامی که در محدوده مرزهای سیاسی و جغرافیایی خاصی زبان های متفاوت متداول باشد و سخنگویان نتوانند از طریق زبان مادری خویش با یکدیگر ارتباط برقرار سازند، ضرورت استفاده از گونه زبانی مشترک احساس می شود.
داد و ستدهای تجاری و فرهنگی میان اقوام و ملل نیز مستلزم استفاده از گونه زبانی مشترک است. برخی فعالیت های مذهبی نیز استفاده از گونه زبانی مشترک را ایجاب می کند. هنگامی که مبلغان مسیحی وارد افریقا شدند، با گستره وسیعی از لهجه ها و گویش ها روبرو گشتند (Asher 1994: 4392). آنان نمی دانستند، از میان این گسترده وسیع، کدام لهجه یا گویش را برای مقصد تبلیغی خویش انتخاب کنند.
حکومت ها نیز، برای برقراری ارتباط میان شهروندان و نهادها در مقیاس کشوری و نیز برای آموزش – که معمولا برعهده حکومت است – نیاز به گونه زبانی مشترک دارند. (Fasold 1993، vol. 1، p.3) هنگامی که حکومت به زور و با نیروی نظامی بر سرزمین تسلط می یابد، انتخاب گونه زبانی مشترک امری خطیر و حیاتی می گردد و نوع و نحوه این انتخاب در آینده حکومت و مردم موثر می افتد.
در چنین مواردی، معمولا گویشی که سخنگویان آن قدرت حکومتی را به دست دارند به عنوان زبان مشترک انتخاب می گردد و جامعه زبانی آن را می پذیرد و به کار می برد. گاهی نیز، به دلایل سیاسی یا مذهبی یا اقتصادی و یا فرهنگی، گونه زبانی مهجور و حتی مرده یا زبانی خارجی به عنوان زبان مشترک برگزیده می شود ...
بررسی مقایسه ای قید در زبان های روسی و فارسی
حوزههای تخصصی:
در زبان روسى و فارسى، قید یکى از انواع کلام اکست که از لحاظ حالات صرفى تغییر نمى کد. از لحاظ نحوى، قید در هر دو زبان مى تراند در کنار خود متمم داشته باشد. برخى از زبان شناسان، قید تفضیلى را همان قید تعییریافته محسوب مى کنند و معتقدند که قید در زبان روسى تغییر مى کند. در زبان فارسى نقش نحوى واژه در جمله می تواند وجه تمایز قید از صفت باشد. در هر دو زبان، قید گاهى واژه اى یا گاهى کل معنى جمله را به مفهوم معینى محدود مى سازد. در زبان فارسى، اعضاى اصلى جمله نیز مى توانند در کنار خود وابسته (متمم) داشته باشند. قید در هر دو زبان هیچگاه با واژه دیگر در حالت مضاف و مضاف الیه قرار نمى گیرد، بلکه ارتباط نحوى مجانبت برقرار مى کند. مقایسه قید در هر دو زبان نشان مى دهد که برخى ساختارها، در هر دو زبان، از لحاظ اعضاى جمله، از یکدیگر متفاوت اند که در این مقاله بدان پرداخته خواهد شد.