مطالعات اندازه گیری و ارزشیابی آموزشی
مطالعات اندازه گیری و ارزشیابی آموزشی سال 12 پاییز 1401 شماره 39 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، شناسایی پیش بایست ها، تسهیل کننده ها و موانع مشارکت فعال دانشگاهی دانشجویان در آموزش عالی کشاورزی ایران بود.روش پژوهش: این پژوهش دارای رویکرد کیفی بوده که به روش پدیدارشناسی انجام شد. مشارکت کنندگان در این مطالعه شامل 16 مدیر دانشگاهی و عضو هیئت علمی و 22 دانشجوی سال های سوم و چهارم مقطع کارشناسی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان و دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه گنبدکاووس بودند که براساس نمونه گیری مبتنی بر هدف با حداکثر تنوع انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته بود و تحلیل داده ها براساس راهبرد هفت مرحله ای کلایزی انجام شد.یافته ها: تحلیل یادداشت های حاصل از مصاحبه به شناسایی 182 گزاره مفهومی منجر شد. یافته ها مشتمل بر شش فرا مضمون مربوط به پیش بایست های مشارکت فعال شامل خط مشی گذاری دانشجو محور، امکانات فیزیکی، نظارت و مدیریت کارآمد، ویژگی های فردی، شهروندی فعال و فرهنگ سازی؛ شش فرا مضمون مربوط به تسهیل کننده ها شامل سیستم مالی، سیستم اجرایی پویا، عوامل شناختی، نظام ارزیابی، نظام اطلاعات و ارتباطات؛ و پنج فرا مضمون مربوط به موانع مشارکت فعال دانشجویان شامل موانع فردی، ساختاری/آموزشی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی طبقه بندی شدند.نتیجه گیری: براساس نتایج، الگوی مبتنی بر پیش بایست ها، تسهیل کننده ها و موانع مشارکت فعال دانشجویان در دانشگاه می تواند راهگشای برنامه ریزان دانشگاه در جهت جلب مشارکت بیشتر دانشجویان در فعالیت های دانشگاهی باشد تا از این طریق در جهت فراهم سازی پیش بایست ها، افزایش تسهیل کننده ها و رفع موانع موجود گام های صحیح، سریع، نظام مند و در عین حال بدون شتاب زدگی برداشته شود.
طراحی و اجرای الگوی ارزیابی درونی درسطح گروه های مدیریت آموزش عالی و مدیریت آموزشی دانشگاه آزاد اسلامی و ارائه چهارچوب مناسب برای ارزیابی بیرونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر بر اساس هدف، از نوع پژوهش های کاربردی و از نظر روش گردآوری داده ها از نوع پژوهش توصیفی- تحلیلی است. رویکرد حاکم بر پژوهش حاضر ترکیبی است و از هر دو روش کمی و کیفی به صورت روش پژوهش ترکیبی استفاده شده است.جامعه آماری در بخش کمی شامل مدیران گروه ها و اعضای هیات علمی، دانشجویان، دانش آموختگان و مسئولان کتابخانه ها و در بخش کیفی شامل صاحب نظران واعضای هیات علمی بودند. حجم نمونه مناسب ازجامعه آماری بخش کمی 36 نفر از مدیران گروه های آموزشی، 97 نفر اعضای هیات علمی گروه ها، 130 نفر دانشجو، 6 نفرازمسئولان کتابخانه به روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی؛ 120 نفراز جامعه دانش آموختگان به روش نمونه گیری در دسترس و در پژوهش کیفی66 عضو هیات علمی خبره و متخصص به روش نمونه گیری غیرتصادفی از نوع گلوله برفی بودند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه محقق ساخته، مصاحبه و سیاهه وارسی بودند. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه ها و ابزار پژوهش با نظرات متخصصان و پایایی پرسشنامه ها با ضریب آلفای کرونباخ 97 % برآورد شد. پایایی سوالات مصاحبه با ضریب توافق مصاحبه شوندگان به دست آمد.در بخش کمّی از آمار توصیفی استنباطی و معادلات ساختاری و در بخش کیفی، کدگذاری داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد ارزیابی درونی در3 مرحله اصلی و12 گام شامل 8 عامل و 42 ملاک و 214 نشانگر و ارزیابی بیرونی در 8 مرحله قابل احصاء است.
نقش سنجش مبتنی بر فعالیت های یادگیری همیارانه بر رضایت و عملکرد تحصیلی دانشجویان در آموزش مجازی: سنجش به مثابه یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نقش سنجش مبتنی بر فعالیت های یادگیری همیارانه بر رضایت و عملکرد تحصیلی دانشجویان است.روش پژوهش: روش پژوهش حاضر از نوع آمیخته با طرح تبیینی بود که در بخش کمی از روش پیمایشی و شبه آزمایشی و در بخش کیفی از روش مطالعه ی موردی استفاده شد. جامعه ی آماری 124 نفر از دانشجویان درس رادیو-تلویزیون آموزشی رشته ی علوم تربیتی در سال تحصیلی 1399-1400 دانشگاه بوعلی سینا بودند که 62 نفر به عنوان نمونه با روش در دسترس انتخاب و به طور تصادفی جایگذاری شدند. در قسمت کیفی هم مشارکت کنندگان شامل 10 دانشجو بود که به طور هدفمند و مبتنی بر ملاک انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته و در بخش کیفی از راهبرد مصاحبه استفاده شد. تحلیل داده های کمی با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی و تحلیل داده های کیفی با روش تحلیل مضمون انجام شد.یافته ها: یافته های بخش کمی نشان داد، سنجش مبتنی بر فعالیت های یادگیری همیارانه بر رضایت و عملکرد تحصیلی دانشجویان تأثیر دارد که این تأثیر با مضامین حاصل از یافته های بخش کیفی همچون افزایش تعاملات عاطفی-شناختی، احساس شایستگی و یادگیری معنادار، ارزیابی عادلانه، بهبود نگرش، احساس لذت یادگیری، کاهش استرس و اضطراب، ارزشمندی همتا، ارزشیابی اصیل، و بهبود مهارت های تفکر سطح بالا، پایداری یادگیری، توان انتقال یادگیری، کسب مهارت های طراحی و توسعه ی آموزشی، یادگیری همتایان، بازده های یادگیری سطح بالا، شبکه های یادگیری و نهایتاً یادگیری سازنده گرایانه تبیین شد.نتیجه گیری: براساس یافته های حاصل از این پژوهش می توان نتیجه گرفت در صورتی که رویکرد طراح آموزش و مدرس، سنجش به مثابه ی یادگیری باشد و به خوبی در راهبرد آموزشی همیارانه به عنوان محور قرار گیرد، طوری که نقش عامل را بازی کند نه معلول و سایر عناصر و فرآیند یاددهی-یادگیری حول آن شکل گیرد، منجر به فعال تر شدن یادگیرنده و افزایش عملکرد و رضایت وی طی فرایند یادگیری می شود.
آسیب شناسی استعدادیابی تحصیلی در ایران(مروری ساختارمند بر ادبیات انجام شده در سه دهه اخیر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: استعدادیابی تحصیلی، همواره به عنوان یک چالش و دغدغه جدی برای کُنشگران آموزشی مطرح بوده و هست. گسترش و تخصصی تر شدن مشاغل و خلق دانش های جدید، ضرورت شناسایی استعدادهای تخصصی به عنوان یکی از مهمترین زمینه های اثرگذار در موفقیت تحصیلی و شغلی را دوچندان کرده است. به رغم اهمیت موضوع و انجام پژوهش های متعدد برای کمک به تشخیص و ارزیابی روا و معتبر از استعدادهای تحصیلی و شغلی، تاکنون یک مرور اسنادی یا بررسی آسیب شناسانه میدانی در مورد آن در کشور ایران شکل نگرفته است. در این مقاله، تلاش شد با مرور نظام مند اسناد مرتبط با استعدادیابی تحصیلی در ایران از سال 1370 تا 1399، به طور عمیق به آسیب شناسی مفهومی و اجرایی در حوزه استعدادیابی تحصیلی پرداخته شود.روش پژوهش: با استفاده از مرور نظام مند، کلمات کلیدی شامل استعدیابی، استعدادیابی تحصیلی، آسیب شناسی استعدادیابی، روش های استعدادیابی تحصیلی، نقاط قوت و ضعف استعدادیابی تحصیلی انتخاب گردید و بدون درنظرگرفتن محدودیت زمانی در پایگاه های داده هایGoogle scholar ، SID، Magiran، Noormags، Civilica و Irandoc جستجو انجام شد، که در نتیجه آن، تعداد 817 سند بازیابی و سپس بااستفاده از فهرست وارسی ارزیابی پریزما (PRISMA)، 32 سند برای بررسی و تحلیل انتخاب شدند. تحلیل داده ها بااستفاده از روش اولزاید (Altheide) انجام گردید.یافته ها: کمتر از پنج درصد از مطالعات استعدادیابی در ایران به استعدادیابی تحصیلی پرداختند، و در این پژوهش ها تعریفی از استعداد تحصیلی و یا استعدادیابی تحصیلی ارائه نشده است. بیشتر مطالعات، استعداد تحصیلی را با مفاهیمی همچون هوش (18%)، خلاقیت (6%)، استعداد عمومی (5/5%)، پیشرفت تحصیلی (5/5%)، رغبت، نگرش و علاقه (12%) و یا استعداد برتر (12%)، مترادف یا یکسان درنظرگرفتند؛ ابزارهای به کار رفته برای سنجش استعداد تحصیلی شامل پرسشنامه محقق ساخته براساس طیف لیکرت (28%)، آزمون های پیشرفت تحصیلی (5/10%)، هوش گاردنر (5/10%)، رغبت سنج هالند (5/10%)، آزمون های استعداد عمومی (5%)، استفاده از نمرات دروس (5%)، آزمون وودکاک- جانسون (5%) و یا آزمون های ترکیبی از چند آزمون روان شناختی (5/10%)، بوده است. مطالعات در این زمینه بیشتر با هدف بررسی عوامل موثر (عوامل مرتبط) بر استعداد تحصیلی (28%)، طراحی مرکز استعدادیابی کودکان (22%)، بررسی ویژگی های روان سنجی و هنجاریابی آزمون استعدادیابی (16%)، ساخت و هنجاریابی ابزار برای سنجش استعداد تحصیلی (9%)، استعدادیابی تحصیلی بااستفاده از سیستم های فازی (9%)، مقایسه استعداد تحصیلی گروه های مختلف (7%) و یا شناسایی مولفه ها و شاخص های مهم در استعداد تحصیلی (9%)، انجام شدند.نتیجه گیری: عدم توازن جدی در زمینه مطالعه انواع مختلف استعداد وجود دارد، به طوری که بیشتر مطالعات به موضوع استعدادیابی ورزشی پرداختند و استعداد تحصیلی مغفول مانده است. ازجمله چالش های مطرح در زمینه استعدادیابی تحصیلی در ایران می توان به نبود مرکز و مرجع رسمی معتبر به منظور الف) ارائه تعریف و رهیافت های روشن و واحد از استعداد تحصیلی و استعدادیابی تحصیلی، ب) هدایت فرایند آزمون سازی، استانداردسازی آزمون های روان شناختی و آموزشی؛ ج) هدایت و نظارت بر فرایند استعدادیابی تحصیلی، ج) بررسی اعتبار آزمون های به کار گرفته شده در استعدادیابی تحصیلی در کشور، د) اعتبارسنجی مراکز فعال در حوزه استعدادیابی؛ بدفهمی ها و کژکارکردهایی نظیر الف) مترداف فرض نمودن استعداد، هوش، خلاقیت، رغبت، نگرش و پیشرفت تحصیلی با استعداد تحصیلی، ب) استفاده از آزمون های هوش و خلاقیت به جای آزمون های استعداد تحصیلی، ج) استفاده نادرست و عدم هنجاریابی و استانداردسازی آزمون های استعدادیابی تحصیلی ترجمه شده، و نپرداختن به نیازهایی نظیر الف) تهیه و تدوین آزمون های بومی در حوزه استعدادیابی تحصیلی، ب) ارائه تعریف روشن و واحد از استعداد تحصیلی و استعدادیابی تحصیلی در متون تخصصی و دانشگاهی، هدایت آموزش رسمی ایران مبتنی بر استعدادیابی تحصیلی، تدوین پروتکل مشخص، عینی و قانونمند درباره ویژگی های یک مرکز استعدادیابی تحصیلی و استعدادیابی کودک اشاره کرد. باتوجه به اهمیت راهبردی استعدادیابی تحصیلی و وجود خلاها، بدفهمی ها و کژکارکردی های فراوان و مخاطره آمیز در مسئله تشخیص و پرورش استعدادهای تحصیلی و نخبه پروری، پیچیده شدن مشاغل و فعالیت ها در عصر دیجیتال، توجه و اقدام فوری متولیان کلان در نظام آموزشی و تربیتی کشور و سرمایه گذاری وسیع در این حوزه، ضرورتی انکارناپذیر بوده و ادامه روند معیوب موجود، می تواند تبعات گسترده تری را به جامعه تحمیل نموده و زمینه شکاف و گسست راهبردی از توسعه جهانی و عقب گرد از اهداف کلان توسعه کشور را رقم زند.
اعتباریابی مدل مهارت های حرفه ای در معلمان زبان انگلیسی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این مطالعه با هدف اعتبارسنجی مدل سنجش مهارت های حرفه ای در معلمان ایرانی زبان انگلیسی انجام شده است.روش پژوهش: روش پژوهش از نوع توصیفی-همبستگی بود و گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته که بر اساس مدل توسعه یافته تهیه شده بود، انجام شد. نمونه مورد بررسی شامل 300 نفر از معلمان زن و مرد (184 زن و 116 مرد) بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت آنلاین پرسشنامه را تکمیل کردند. روایی پرسشنامه با استفاده از روش های محتوایی و تحلیل عامل تأییدی و پایایی آن با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ مورد بررسی قرار گرفت.یافته ها: یافته ها مؤید آن بود که مدل توسعه یافته و پرسشنامه حاصل از آن از پایایی و روایی قابل قبولی برخوردار است.نتیجه گیری: مدل مهارت های حرفه ای می تواند جهت سنجش مهارتهای حرفه ای معلمان زبان انگلیسی داخل کشور به کار گرفته شود.
بررسی رابطه تقاضای آموزش عالی با شاخص های اشتغال در ایران در دهه هشتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: مسئله این پژوهش بررسی رابطه بعضی از شاخص های تقاضای آموزش عالی با شاخص های اشتغال در دهه هشتاد (1390-1381) با هدف شناخت تقاضای آموزش عالی در ایران بود.روش پژوهش: پژوهش از جهت روش از نوع تحلیل ثانویه با حوزه تحلیل اجتماعی محسوب می شود. به این منظور از داده های آزمون سراسری ورود به دانشگاه ها و سرشماری نفوس و مسکن استفاده شد. واحد تحلیل استان است.یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد بین شاخص میانگین تقاضا با میانگین بیکاری در استان های کشور رابطه ای مستقیم برقرار است. همچنین بررسی روند رشد نشان داد که بین نرخ رشد بیکاری با نرخ رشد تقاضا در استان های کشور رابطه ای مستقیم و بین نرخ رشد تقاضا با نرخ رشد مشارکت اقتصادی رابطه ای معکوس برقرار است. در این پژوهش برای اولین بار شاخصی با عنوان تقاضای تأخیری (تکرار شرکت در کنکور) بررسی شد. یافته ها نشان داد که بین تقاضای تأخیری با شاخص های اشتغال رابطه ای معکوس قابل مشاهده است. به این معنی که هر چه بیکاری در استان ها بیشتر بوده تکرار شرکت در کنکور (به ویژه برای زنان) بیشتر بوده و هر چه نرخ مشارکت اقتصادی بیشتر بوده، تکرار شرکت در کنکور کمتر شده است. مقایسه یافته ها نشان می دهد در دهه هشتاد نسبت شرکت کنندگان زن به مرد در مقایسه با سال های قبل بیشتر شده که بخشی از آن به علت انصراف مردان بوده است. نتیجه گیری: هدف اصلی پژوهش حاضر کمک به شناخت بیشتر تقاضای آموزش عالی در ایران بود. یافته های پژوهش نشان دهنده ابعاد تازه ای از تقاضای آموزش عالی است و مؤید آن است که آزمون سراسری، فراتر از یک آزمون آموزشی، دارای ابعاد گسترده و عمیق اجتماعی و اقتصادی است. مباحث مطرح شده، لزوم انجام پژوهش های بیشتر در این باره را یادآور می شود. از جنبه کاربردی نیز شناخت هر چه کامل تر این پدیده، شرط لازم برای کارآمدی هر نوع سیاست گذاری، قانون گذاری و برنامه ریزی در این زمینه است.