مطالعات جغرافیایی مناطق خشک
مطالعات جغرافیایی مناطق خشک دوره 11 بهار 1400 شماره 43 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
سازگاری با خشک سالی بنا به ماهیت پیچیده ی این پدیده، وابسته به عوامل متعدد اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی، زیرساختی و مدیریتی است و فرآیند توسعه ی روستاهای واقع در شرایط خشک سالی نیز وابسته به عوامل متعددی است که ناشی از شرایط خشک سالی است. خشک شدن دریاچه ی ارومیه هم ضرورت و اهمیت سازگاری سکونتگاه های روستایی را با شرایط فعلی این دریاچه اجتناب ناپذیر کرده است، لذا پژوهش حاضر با هدف اصلی شناسایی مؤلفه های کلیدی توسعه ی روستایی در سطح روستاهای حوضه ی آبریز دریاچه ی ارومیه صورت گرفته است. پژوهش حاضر از نوع کاربردی-اکتشافی و مبتنی بر اصول آینده پژوهشی است. نتایج یافته های پژوهش نشان داد که از مجموع 67 متغیر مؤثر بر مدیریت روستایی مبتنی بر خشک سالی دریاچه ی ارومیه، 9 عامل به عنوان پیشران کلیدی محسوب می شوند که عبارت اند از؛ کشت محصولات مقاوم به خشک سالی، آموزش و مهارت افزایی روستاییان، کنترل فرسایش خاک، توجه به تنوع معیشتی روستاییان، اجرای طرح های آبخیزداری، استفاده از سیستم آبیاری بارانی و قطره ایی، جلب مشارکت روستاییان در اجرای طرح های احیای دریاچه ی ارومیه، بیمه ی محصولات کشاورزی و دامی در برابر حوادث و مقابله با ریزگردها. در نهایت با توجه یافته های پژوهش پیشنهاد می شود با اتخاذ رویکرد جامع اجتماعی، فنی و کشاورزی اقدام به تسهیل سازگاری روستاییان و سکونتگاه های آن ها با شرایط خشکی دریاچه ی ارومیه نمود.
تحلیل روند تغییرات شاخص گردوغبار (DSI) و ارزیابی ارتباط آن با خشک سالی در دامنه ی جنوبی البرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عوامل مؤثر بر روند تغییرات پدیده ی گردوغبار، نوسانات پارامتر های اقلیمی و به تبع آن، خشک سالی است. تحقیق حاضر با هدف بررسی روند تغییرات شاخص تجربی طوفان گردوغبار (DSI) و رابطه ی آن با شاخص های خشک سالی بارندگی استانداردشده (SPI) و شاخص بارش-تبخیر و تعرق استانداردشده (SPEI) در دامنه ی جنوبی البرز صورت گرفت. پس از اخذ کدهای هواشناسی، شاخص تجربی طوفان گردوغبار (DSI) فصلی-سالیانه، ده ساله محاسبه و پهنه بندی گردید. سپس SPI و SPEI ماهانه ی ایستگاه های با دوره ی آماری سی ساله، محاسبه و استانداردسازی شد. روند تغییرات زمانی DSI را با استفاده از روش های آماری کندال و پیت بررسی کردیم و درنهایت همبستگی آن با شاخص های خشک سالی هواشناسی به روش پیرسون انجام گردید. نتایج نشان داد که از غرب به شرق، بر شدت گردوغبار افزوده شده و در فصل بهار با حداکثر شدت قابل مشاهده است. تغییرات سالیانه ی DSI (۲۰08-۲۰17) شکل نامنظمی از خود نشان داده و دارای روند نیست؛ به طوری که در سال ۲۰۰۸ شدت گردوغبار بالا بوده و در سال بعد کاهش محسوسی داشته و مشابه آن در ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ مشاهده گردید. همچنین روند تغییرات زمانی DSI نشان داد که ایستگاه های غربی و مرکزی دارای روند معنی دار بوده و هرچه به سمت شرق می رویم، تغییرات زمانی نامنظم تر و فاقد روند معنی دار است. از طرفی همبستگی معنی داری بین شاخص DSI و SPI وجود نداشته و بین شاخص های DSI و SPEI به جز قسمت غربی منطقه، یک رابطه ی منفی وجود داشته است که در برخی از ایستگاه ها با شدت بالا به صورت ارتباط معنی دار بوده و با استاندارسازی، این ارتباط نیز مشهودتر می گردد. به طورکلی، لحاظ نمودن بارندگی به همراه درجه حرارت و تبخیر-عرق، همبستگی بهتری با شاخص گردوغبار نشان داده که نتایج این تحقیق می تواند در بحث پایش و برنامه های بیابان زدایی و جلوگیری از گسترش بیابان و نیز آمادگی در برابر طوفان های گردوغبار مفید واقع شود.
آشکارسازی و پیش بینی تغییرات کاربری اراضی با استفاده از مدل زنجیره ی مارکوف و سلول های خودکار (CA-Markov)، (مطالعه ی موردی: دشت داراب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تغییرات بدون برنامه و غیراصولی کاربری اراضی و پوشش زمین از چالش های اساسی و مهم بسیاری از کشورها و مناطق مختلف کره ی زمین محسوب می شود که به نوبه ی خود تأثیرات مخربی را بر روی منابع طبیعی بر جای می گذارد؛ بنابراین بررسی تغییرات کاربری اراضی از نقش اساسی و مهمی جهت مطالعات زیست محیطی برخوردار است. پژوهش حاضر با هدف آشکارسازی و پیش بینی تغییرات کاربری اراضی دشت داراب با استفاده از مدل زنجیره ی مارکوف و سلول های خودکار یاCA – Markov با کمک سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) و تکنیک سنجش ازدور (RS) انجام شد. بدین صورت که ابتدا با استفاده از تصاویر ماهواره ی لندست و بر اساس روش حداکثر درست نمایی، نقشه های طبقه بندی مربوط به سه دوره ی زمانی مختلف شامل 1378-1368، 1388-1378 و 1398-1388 در هفت کلاس متفاوت تهیه شد. سپس با استفاده از دو نقشه ی سال های 1368 و 1388 به عنوان نقشه های پایه و پیشرو و با ترکیب مدل زنجیره ی مارکوف و سلول های خودکار نقشه ی پیش بینی مربوط به سال 1398 تولید شد. در گام بعد، نقشه ی پیش بینی شده سال 1398 با نقشه ی واقعی مربوط به همان سال بر اساس میزان پارامترهای توافق و عدم توافق مورد ارزیابی قرار گرفت. درنهایت، پس از اطمینان از دقت مدل پیش بینی، نقشه ی کاربری اراضی مربوط به سال های 1368 و 1398 وارد مدل شده و نقشه ی کاربری اراضی برای 10 سال آینده؛ یعنی سال 1408 پیش بینی گردید. مطابق با نقشه ی تولیدشده، انواع کاربری ها تغییرات و تبدیلات چشم گیری خواهند داشت؛ به طوری که از مساحت زمین های زراعی به میزان 4/419 هکتار، از مساحت کوه ها 8/8529 هکتار، از مساحت کاربری مراتع 9/4287 هکتار و درنهایت از مساحت منابع آب 88/270 هکتار کاسته خواهد شد. از سوی دیگر، به مساحت زمین های بایر به میزان 6/11113 هکتار، به کاربری باغی 31/1926 هکتار و به کاربری مسکونی 08/459 هکتار افزوده خواهد شد.
شناسایی و تحلیل پیشران های کلیدی مؤثر بر تحقق پذیری طرح های آمایش سرزمین (مطالعه ی موردی: استان خراسان رضوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آینده پژوهی در برنامه ریزی آمایش سرزمین با تأکید بر عوامل کلیدی، پیشران ها و فقدان قطعیت های توسعه ی مناطق در فضای برنامه ریزی به برنامه ریز اجازه می دهد در فرآیند تصمیم گیری پیرامون مسائلی با پیچیدگی های زیاد و عدم قطعیت های بالا، با تمرکز بر پیشران های کلیدی به حل مسائل مبهم و دیریاب فائق آید؛ و با در اختیار داشتن این پیشران ها به عنوان اهرم کنترل، به نگاشت و مدیریت آیند ه ی مطلوب بپردازد. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا با مشارکت مدیران استانی و خبرگان دانشگاهی، مهم ترین پیشران های تأثیرگذار بر تحقق پذیری آمایش استان خراسان رضوی شناسایی شود. فرآیند حاکم بر این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و نوع روش پژوهش توصیفی-تحلیلی است. ماهیت داده ها کیفی بوده و روش گردآوری داده ها و اطلاعات به صورت کتابخانه ای، اسنادی و پیمایشی (مصاحبه) است. با بررسی منابع علمی، 107 عامل مؤثر بر تحقق پذیری طرح های آمایش سرزمین شناسایی شد که در 10 بُعد دسته بندی شدند که از دو گروه و درمجموع 29 نفر شامل مدیران سازمان های مرتبط با فرآیند آمایش سرزمین در استان و متخصصان دانشگاهی طی پرسشنامه ی حضوری و آنلاین درخواست شد که مقایسه ی زوجی میان عوامل تأثیرگذار صورت پذیرد. تجزیه وتحلیل داده ها مبتنی بر تکنیک های آینده پژوهی ازجمله پویش محیطی، تحلیل ساختاری و تحلیل تأثیر متقابل است. نتایج نشان داد در بخش عوامل اصلی عدم تحقق پذیری طرح های آمایش سرزمین، عوامل «اقتصادی»، «مهاجرت و حاشیه نشینی» بیش ترین تأثیرگذاری را داشته و در بین عوامل فرعی نیز عوامل «محدودیت منابع، موقعیت مرزی استان و جامعیت نداشتن شناخت تمام قلمرو موردمطالعه» و نیز «کمبود اطلاعات، ضعف مراکز تهیه ی طرح های آمایشی و حضور کم رنگ مراکز دانشگاهی» جزء سه پیشران مهم اول است و متغیر «مشارکت اندک مردم در اجرای طرح های عمرانی و کلان اقتصادی (سرمایه ی بخش خصوصی)»، «اقتصاد متکی بر نفت و ساختار اقتصاد رانتی» و «ناهماهنگی بین سازمان های متولی و نبود یک نهاد قانونی برای مدیریت سرزمین» در رتبه های بعدی قرار دارند.
راهکارهای آموزشی-ترویجی مدیریت مصرف بهینه ی آب برای مقابله با خشک سالی در منطقه ی مرزی بخش درح شهرستان سربیشه استان خراسان جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به بالا بودن سهم مصرف آب در بخش کشاورزی، لزوم استفاده ی بهینه از منابع آب در این بخش اجتناب ناپذیر است؛ لذا هدف از این تحقیق، بررسی راهکارهای آموزشی-ترویجی مدیریت مصرف بهینه ی آب برای مقابله با خشک سالی در منطقه ی مرزی درح شهرستان سربیشه در سال زراعی 1399-1398 بوده و جامعه ی آماری تحقیق، کشاورزان فعال و پیشرو بخش درح شهرستان سربیشه است. در این تحقیق از آمار توصیفی جهت تجزیه وتحلیل اطلاعات استفاده شد. به منظور بررسی تأثیر چهار متغیر اصلی پرسشنامه بر مدیریت مصرف بهینه ی آب از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده گردید. با بررسی مقدار بار عاملی اثر متغیرهای پرسشنامه بر مدیریت مصرف بهینه ی آب نشان داد که در بین این متغیر ها، متغیر ترویج در زمینه ی مدیریت مصرف بهینه ی آب با میانگین 96/3، بیش ترین و اثربخشی مشارکت کشاورزان در زمینه ی مدیریت مصرف بهینه ی آب با میانگین 61/3، کم ترین نقش را ایفا می کند. نتایج اولویت بندی متغیرهای تحقیق نشان می دهد از همکاری شمار بیش تری از محققان، مروجان و کارشناسان تخصصی در زمینه ی شیوه های مدیریت آب کشاورزی، مشارکت بیش تر کشاورزان در برنامه ریزی آب و مدیریت سیلاب در راستای سیراب کردن سفره های زیرزمینی و تدارک آب برای مصارف کشاورزی و ذخیره ی آب سطحی خروجی از مرز مشترک با افغانستان استفاده گردد.
رویکردی نوین از تحلیل سطوح پایدار شهری با مدل های ترکیبی تصمیم گیری چندمعیاره، DEMATEL, ANP & TOPSIS (مورد پژوهی: شهر کاشان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه مطالعه و بررسی شاخص های توسعه ی پایدار در ابعاد مختلف می تواند معیار مناسبی هم برای تعیین جایگاه نواحی و مناطق به لحاظ توزیع فضایی و مکانی مناسب امکانات و هم عاملی در جهت رفع مشکلات برای دستیابی به رفاه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی ساکنین شهری باشد. با این رویکرد، هدف پژوهش، تحلیل و تعیین سطوح پایداری نواحی و مناطق شهری کاشان به لحاظ برخورداری از شاخص های توسعه ی پایدار در معیارهای 9 گانه است تا از این طریق، ضمن نشان دادن سطح کیفیت زندگی ساکنین، امکانات، کمبودها و نیز درجه ی پایداری نواحی و مناطق، شناسایی شده و در ادامه به ارائه ی برنامه ها و راهبردهایی جهت کاهش کمبودها و محرومیت نواحی و مناطق پرداخته شود. نوع پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه ی انجام، توصیفی-تحلیلی است و تلاش بر آن است با در نظر گرفتن شاخص های تلفیقی توسعه ی پایدار و با رویکرد ترکیبی از مدل های تصمیم گیری چندمعیاره همچون TOPSIS, DEMATEL, ANP به این پرسش پاسخ داده شود که الگوی توسعه ی فضایی-مکانی در سطح نواحی و مناطق شهر کاشان چگونه است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد الگوی توسعه ی فضایی-مکانی در سطح نواحی و مناطق شهر کاشان در کلیه ی شاخص های انتخابی با قرار گرفتن در سه سطح برخوردار، نیمه برخوردار و فرو برخوردار نامتعادل است و نواحی و مناطق از امکانات و خدمات یکسان برخوردار نیستند و در این زمینه می بایست از منابع، توان ها و سرمایه های محیطی، اجتماعی، اقتصادی و اراضی با قابلیت شهر جهت رفع کمبودهای فضایی موردنیاز مناطق و نواحی به نسبت شاخص های پایداری استفاده نمود.