مطالعات جغرافیایی مناطق خشک
مطالعات جغرافیایی مناطق خشک دوره 14 پاییز 1402 شماره 53 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: از جمله مخاطرات شایع در مناطق خشک و نیمه خشک، مخاطره بیابان زایی است. موقعیت هیدرواقلیمی ایران سبب شده است تا بخش های زیادی از آن در معرض این مخاطره باشد. استان سمنان از جمله مناطقی است که در طی سال های اخیر با گسترش بیابا ن زایی مواجه شده است. با توجه به اهمیت موضوع، هدف از این پژوهش، ارزیابی پتانسیل مخاطره بیابان زایی در مناطق شمالی استان سمنان است.روش و داده: در این تحقیق از اطلاعات آماری مربوط به جمعیت و اقلیم استان سمنان، اطلاعات کتابخانه ای و همچنین مدل رقومی ارتفاعی ۳۰ متر SRTM به عنوان مهم ترین داده های تحقیق استفاده شده است. مهم ترین نرم افزارهای مورد استفاده، نرم افزار SPSS و ArcGIS بوده است که به ترتیب برای انجام محاسبات و تهیه نقشه های نهایی مورد استفاده قرار گرفته شده اند. روش مورد استفاده در این تحقیق مدل DVI بوده است.یافته ها: نتایج حاصله از این تحقیق نشان داده است که ۱۶/۸ درصد از مساحت منطقه که عمدتاً شامل مناطق غربی و جنوب شرقی منطقه مورد مطالعه است، در طبقه پتانسیل آسیب پذیری خیلی زیاد در برابر مخاطره بیابان زایی قرار دارند. همچنین حدود ۶۰ درصد از منطقه نیز در طبقه با پتانسیل آسیب پذیری زیاد قرار دارند که این مسئله بیانگر پتانسیل بالای منطقه از نظر مخاطره بیابان زایی است. همچنین طبقات با پتانسیل آسیب پذیری متوسط و کم در مجموع ۲۳/۲ درصد از منطقه را دربرگرفته اند که عمدتا شامل بخش های شمالی شهرستان مهدی شهر و شاهرود است که به دلیل وضعیت اقلیمی مناسب و نوع خاک، کم تر در معرض مخاطره بیابان زایی هستند.نتیجه گیری: مجموع نتایج حاصله از این پژوهش نشان داده است که بخش های زیادی از مناطق شمالی استان سمنان پتانسیل بالایی از نظر بیابان زایی دارند، بنابراین لازم است تا جهت جلوگیری از گسترش این مخاطره، برنامه های لازم جهت کنترل تخریب مراتع و تغییرات کاربری اراضی ارائه داد.نوآوری، کاربرد نتایج: در این تحقیق بر خلاف تحقیقات پیشین، علاوه بر پارامترهای طبیعی، پارامترهای انسانی نیز در نظر گرفته شده است. همچنین از نتایج این پژوهش می توان در برنامه ریزی های مختلف عمرانی و زیست محیطی بهره گرفت.
بررسی احتمال خشکسالی و انتخاب مناسب ترین شاخص در نواحی اقلیمی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: ایران کشوری پهناور است که به دلیل موقعیت جغرافیایی و شرایط توپوگرافی، دارای آب و هوایی متفاوت است. پژوهش حاضر با هدف انتخاب مناسب ترین شاخص خشکسالی در نواحی اقلیمی ایران و بررسی احتمال وقوع آن از طریق روش های عدم قطعیت انجام شده است.روش و داده: لذا در این پژوهش در گام نخست از طریق روش های تصمیم گیری چندمعیاره، مناسب ترین شاخص برای هر ناحیه اقلیمی بر اساس درصد تناسب، انتخاب و در نهایت بر اساس روش های شبکه عصبی مصنوعی، آنالیز احتمالی محاسبه و درصد احتمال وقوع پدیده خشکسالی برای هر ناحیه تعیین شده است. پس از انتخاب شاخص مناسب، برای بیان احتمال وقوع خشکسالی از داده های آماری ایستگاه های سینوپتیک کشور در یک دوره آماری ۲۸ ساله (۲۰۱۷-۱۹۹۰) استفاده شده است. با توجه به توالی داده های بارشی، از دو نوع شبکه عصبی معمولی و عمیق برای بررسی پدیده خشکسالی استفاده گردید. ضمناً برای جبران کمبود داده ها و افزایش سرعت همگرایی شبکه، از روش کرنل برای تولید داده ها در آموزش شبکه عصبی، و برای تحلیل شبکه عصبی مصنوعی و محاسبه احتمال رخداد پدیده خشکسالی، از نظریه تئوری ابری استفاده شده است.یافته ها: در حالت کلی نتیجه نهایی آنالیز تئوری ابری از داده های مورد مطالعه نشان می دهد که در تمامی ایستگاه های بررسی شده در سال هدف یعنی سال ۲۰۱۷، کشور ایران و تمامی ایستگاه های نماینده، وضعیت اقلیمی نزدیک به محدوده نرمال را نشان داده اند و کشور به لحاظ شدت خشکسالی در سال مذکور تقریباً در محدوده نرمال قرار داشته است. بیشترین قطعیت وقوع خشکسالی، به ترتیب به ایستگاه تبریز (۹۶ درصد) و ایستگاه همدان (۹۴ درصد) تعلق دارد.نتیجه گیری: بر مبنای نتایج، مدل عدم قطعیت انتخابی در آنالیز احتمال از توانایی بالایی برخوردار بوده و با درصد اطمینان قابل قبولی احتمال رخداد خشکسالی را پیش بینی کرده است.نوآوری، کاربرد نتایج: با توجه به تفاوت مناطق اقلیمی ایران و حذف مداخله کاربر، و با استفاده از محاسبات علمی و ریاضی، ضریب خطا در انتخاب شاخص کاهش می یابد. سپس با کمک روش های عدم قطعیت مانند تئوری ابری، توانایی پیش بینی احتمال وقوع خشکسالی در آینده افزایش می یابد.
تحلیل عوامل موثر بر پراکنش فضاهای سبز شهری با تکیه بر رهیافت عدالت محیط زیستی (مطالعه موردی: شهر اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: با افزایش جمعیت شهرها، واژه فضای سبز و کاربری های فضای سبز شهری مورد توجه بیشتری قرار گرفته است. از این رو هرچه شهرها بزرگ تر می شوند احساس نیاز به وجود فضای سبز چه برای بهره برداری مستقیم شهروندان و چه از نظر نقش پالایش محیط روزبه روز بیشتر می شود. اهمیت فضای سبز در محیط شهری، تا آن حد است که به عنوان یکی از شاخص های توسعه یافتگی جوامع مطرح است و مزایایی چون درمان بیماری های روحی، محیطی مطلوب برای پرورش کودکان، یکپارچگی اجتماعی، حفظ آسایش و... دارد. ضمن این که این فضاها برای عموم مردم در گذران اوقات فراغت، تفریح و مصاحبت با دوستان و گردهمایی های اجتماعی و فرهنگی استفاده می شوند. هدف این پژوهش بررسی پراکنش فضای سبز شهر اصفهان با تکیه بر رهیافت عدالت محیط زیستی است.روش و داده: تحقیق حاضر از نوع کاربردی است و به روش توصیفی - تحلیلی است. اطلاعات مورد نیاز به شیوه اسنادی – کتابخانه ای جمع آوری شده و با استفاده از قضاوت کارشناسانه و بهره گیری از شیوه پیمایش میدانی (مشاهده و پرسش نامه) و مدل فرایند تحلیل شبکه (ANP) و DEMATEL به تحلیل داده ها پرداخته شده است.یافته ها: نتایج تحقیق نشان می دهد که از بین عوامل مربوط به پراکنش فضای سبز شهری از بین چهار دسته عوامل اجتماعی، اقتصادی، کالبدی و زیست محیطی با توجه به نظر پاسخگویان، عوامل کالبدی با وزن ۵۴/۴۴ درصد در رتبه اول و عوامل اجتماعی با وزن ۲۴/۸ درصد رتبه دوم را دارا است. بنابراین، شهر اصفهان به منظور رسیدن به توسعه همه جانبه در ارتباط با فضای سبز نیازمند توجه کارا به عوامل اجتماعی است؛ چرا که بیشترین اثرگذاری را نسبت به عوامل اقتصادی در ایجاد فضای سبز بر اساس عدالت محیط زیستی را دارند.نوآوری، کاربرد نتایج: تحقیق حاضر جزو معدود تحقیقاتی است که عوامل موثر بر پراکنش فضای سبز شهری با رویکرد عدالت محیط زیستی پرداخته است و تاکنون در شهر اصفهان نیز چنین پژوهشی انجام نشده است.
ارزیابی عملکرد اقدامات مکانیکی و بیومکانیکی آبخیزداری بر تغییرات سیلاب، فرسایش و رسوب و پوشش گیاهی در مناطق خشک و نیمه خشک (مطالعه موردی: حوزه آبخیز بادکش شهرستان میناب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش بررسی میزان اثربخشی فعالیت های آبخیزداری انجام شده در سطح حوزه آبخیز بادکش بود.روش و داده ها: بدین منظور اطلاعات دوره قبل از اجرای فعالیت های آبخیزداری از گزارش ها و مطالعات انجام شده استحصال شد. نقشه های پایه منطقه نظیر توپوگرافی، زمین شناسی و غیره تهیه شد. سپس با مراجعه به منطقه مورد مطالعه از کلیه اقدامات آبخیزداری انجام شده در حوزه، بازدید به عمل آمد. در ارتباط با عملیات بیولوژیک و بیومکانیکی برای بررسی تغییرات پوشش گیاهی از مقایسه شاخص NDVI در دو زمان قبل و بعد از انجام عملیات آبخیزداری استفاده شد. مقایسه فرسایش و رسوب قبل و بعد از عملیات با استفاده از مدل برآوردی مطالعات اولیه (MPSIAC) انجام و اثربخشی و کارایی عملیات آبخیزداری بر فرسایش و رسوب، سیل و پوشش گیاهی بررسی گردید.یافته ها: نتایج نشان داد تعداد ۱۵ مورد عملیات مکانیکی شامل ۱۴ مورد بند سنگی ملاتی و یک مورد پخش سیلاب در حوزه اجرا شده است. این عملیات قابلیت تله اندازی رسوبی در حدود ۷۵۱۸۷۳۳ مترمکعب را دارا هستند، از این حجم مخزن، حدوداً ۵۷۵۴۹۱۰ مترمکعب توسط رسوبات آورده شده از بالادست حوزه تاکنون به تله افتاده است. میزان فرسایش ویژه از ۸/۷۴ تن در هکتار به ۷/۴۶ تن در هکتار رسیده است و میزان رسوب نیز کاهش محسوسی داشته است. دو عرصه ۲۰۰ و ۵۸ هکتاری از اراضی حوضه تحت عملیات بیومکانیکی هلالی های آبگیر قرار گرفته و در داخل هلالی های آبگیر نیز عملیات بیولوژیک کپه کاری انجام شده است.نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد تغییرات زمانی شاخص NDVI برای کل حوزه دارای روند مثبت بوده و از سال ۲۰۱۸ به بعد با اجرای عملیات بیومکانیکی در عرصه موردنظر مقدار این شاخص نسبت به میانگین بلندمدت کل حوزه، افزایش یافته است.نوآوری، کاربرد نتایج: تاکنون ارزیابی اثرات اقدامات آبخیزداری کمتر انجام شده است. بررسی اثربخشی این اقدامات می تواند به تداوم این اقدامات یا تغییر در نحوه اجرای آن ها کمک کند. این امر می تواند به جلب توجه تصمیم گیرندگان حوزه آبخیز در جهت سرمایه گذاری کمک کند.
بررسی تأثیر تغییر کاربری زمین بر هویت شهری؛ نمونه موردی خیابان ارگ مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: تغییر هویت شهر در گذر زمان امری بدیهی است؛ اما در این گذر، می بایست ابعاد بالنده تری از آن به نمایش درآید. بخشی از این موضوع به تغییرات کاربری های شهری مرتبط است. خیابان ارگ در شهر مشهد از جمله محورهای اصلی در توسعه کالبدی این شهر در اوایل سده ۱۴ هجری بوده است. تنوع کاربری های فرهنگی و تفریحی، منجر به شکل گیری هویتی منحصر به فرد از این خیابان شده بود که با گذشت زمان و رشد شتابان شهری دچار تغییر شده است. این مقاله با شناسایی مؤلفه های هویت بخش مصنوع در گذشته و امروز به دنبال تأثیر تغییر کاربری های شهری بر میزان هویت بخشی در این خیابان است.روش و داده ها: روش تحقیق توصیفی - تحلیلی و متغیرهای آن نیز شامل کاربری های شهری محدوده از نظر وسعت و تعداد در گذشته و حال بوده است که در چارچوب مدل مفهومی تحقیق تنظیم یافته است. گردآوری اطلاعات به صورت پیمایش میدانی در ارتباط با مطالعات اسنادی انجام شد. نظر به خروج ساکنان اولیه از بافت، در گام اول با شناسایی ۱۰۰ نفر از افراد خبره محلی و تکمیل پرسش نامه از آن ها، جایگاه عناصر هویتی این خیابان در گذشته و حال با استفاده از روش های آمار استنباطی (خی دو، ویلکاکسون و مکبث) مورد تحلیل قرار گرفت.یافته ها: نتایج بیانگر آن بود که محور هویت بخش خیابان ارگ در گذشته کاربری های مذهبی و فرهنگی بوده که در طول زمان با تغییرات رخ داده به سمت کاربری های اداری تمایل پیدا کرده است. یافته های تکمیلی حاکی از آن بود که با تغییر کاربری ها، هویت خیابان ارگ نیز دچار تغییر شده است.نتیجه گیری: تغییر کاربری اراضی می تواند ابعاد هویتی مکان و فضای شهری را به شدت متاثر از خود کند و سبب ارتقای یا تنزل جایگاه آن شود.نوآوری: نتایج این مطالعه می تواند مدیریت شهری را نسبت به اثرات تغییرات کاربری اراضی بر هویت شهری آگاه کند.
پراکنش فضایی و زمانی رخداد آذرخش و روند تغییر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: بررسی پراکنش مکانی و زمانی رخداد آذرخش و روند تغییر آنروش و داده: پراکنش مکانی و زمانی رخداد آذرخش و روند تغییر آن با کاربرد محصولات شبکه ای اقلیمی آذرخش LIS-OTD در گستره ی E°65-E°25 و N °42- N °15مطالعه شد. پراکنش ماهانه مکانی و زمانی رخداد آذرخش بر اساس داده های HRMC و روند تغییر رخداد آذرخش در دوره ای حدود بیست ساله (۲۰۱۴-۱۹۹۵) بر اساس داده های LRMTS و با کاربرد شیب رگرسیون استاندارد شده و نرم افزار R بررسی شد.یافته ها: بر اساس ویژگی های فعالیت آذرخش می توان ایران را به هشت ناحیه تقسیم کرد. کمینه ی رخداد آذرخش و بنابراین فعالیت همرفتی در مرکز و شرق کشور رخ می دهد. بیشینه ی آن در ماه های جون تا آگوست در شمال غرب، در ماه های نوامبر تا می در غرب، جنوب غرب و جنوب و در ماه سپتامبر در جنوب رخ می دهد. بیشینه ی رخداد در جنوب غرب و غرب ایران، تحت تأثیر فعالیت منطقه ی همگرایی دریای سرخ است. شدیدترین روند افزایشی رخداد آذرخش به ترتیب در جنوب شرق ایران در فصل تابستان، دریای مازندران در فصل زمستان، محدوده ی بین دریای سیاه و مدیترانه در فصل پاییز و بالاخره جنوب خلیج فارس در فصل بهار رخ داده است. از سوی دیگر شدیدترین روند کاهشی نیز به ترتیب در مرکز دریای سرخ و محدوده ی دریای سیاه و مدیترانه در فصل تابستان مشاهده شده است.نتیجه گیری: بنا به تغییر معنادار آذرخش، به عنوان تظاهری از فعالیت های همرفتی، در برخی نقاط و ماه ها در دو دهه ی مطالعه شده، و با توجه به تأثیر فعالیت های همرفتی بر رژیم بارشی ایران، می توان انتظار داشت تغییری مؤثر در ویژگی های رژیم بارشی ایران در نتیجه ی پدیده گرمایش زمین رخ دهد.نوآوری، کاربرد نتایج: برای نخستین بار اقلیم شناسی آذرخش با استفاده از داده های ماهواره ای مطالعه شده است. روشن شدن توزیع فضایی و زمانی رخداد این پدیده در سطح ایران و منطقه و همچنین روند تغییر آن چشم انداز روشن تری در رابطه با رخداد سامانه های همرفتی ایجاد کرده است.
علل ادراک شده آسیب پذیری کشاورزان با تاکید بر خشکسالی (مطالعه موردی: مناطق بیابانی شرق اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: امروزه خشکسالی یکی از مخاطرات مهم طبیعی محسوب می شود که دارای پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم به ویژه در نواحی روستایی است. خشکسالی های پیاپی باعث از بین رفتن کشاورزی شده است و در نتیجه از بین رفتن کشاورزی موجب آسیب پذیری ساکنان روستایی می گردد که معیشت آنان وابسته به کشاورزی است. هدف از این مقاله بررسی علل ادراک شده آسیب پذیری کشاورزان از دیدگاه روستاییان با رویکرد مدل سازی معادله ساختاری است.روش و داده ها: تحقیق حاضر به لحاظ هدف از نوع تحقیقات کاربردی و به لحاظ ماهیت از نوع تحقیقات علی است. جامعه آماری پژوهش را ۲۸۹۴ خانوار روستایی کشاورز ساکن در شرق حوضه زاینده رود در سال ۱۴۰۱ تشکیل می دهد. با استفاده از فرمول کوکران، نمونه آماری مورد پرسش تعداد ۳۳۹ سرپرست خانوار تعیین شد. این تعداد با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و مدل سازی معادلات ساختاری (Smart PLS) انجام شد.یافته ها: متغیرهای توانمندسازی اجتماعی، مدیریت، منابع آب و زیرساخت و خدمات متغیرهای مشاهده شده هستند. نتایج نشان می دهد که اعتبار اندازه گیری شده هر چهار مدل اندازه گیری بر آسیب پذیری کشاورزان قابل قبول است. با توجه نتایج، ضرایب t بین متغیرهای اصلی پژوهش، بالای ۲/۵۸ بوده؛ یعنی رابطه معنادار و غیرمستقیم است؛ بدین ترتیب ابعاد توانمندسازی اجتماعی، مدیریت، منابع آب و زیرساخت و خدمات بر آسیب پذیری کشاورزان تأثیر منفی و معناداری دارد که مقدار R2 نشان می دهد ۷۶/۷ درصد آسیب پذیری کشاورزان با دستیابی به ابعاد چهارگانه تبیین شده و بعد منابع آب با ضریب ۰/۸۹، تأثیر بیشتری نسبت به سایر ابعاد بر آسیب پذیری کشاورزان داشته است.نتیجه گیری: پیشنهاد می شود به منظور کاهش سطح آسیب پذیری کشاورزان شاخص های زیرساخت و خدمات مورد توجه بیشتری قرار گیرد تا برآیند نهایی آسیب پذیری کشاورزان بهبود یابد.نوآوری، کاربرد نتایج: نوآوری این تحقیق در منطقه مورد مطالعه و شاخص های به کار گرفته شده در آن است.