مطالعات جغرافیایی مناطق خشک

مطالعات جغرافیایی مناطق خشک

مطالعات جغرافیایی مناطق خشک دوره 7 تابستان 1396 شماره 28 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

عوامل تسهیل گر و بازدارنده ی مشارکت روستاییان در پروژه ی بین المللی ترسیب کربن (CSP) (مطالعه ی موردی، پروژه ی گل چشمه، شهرستان محلات، استان مرکزی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تمرکززدایی مشارکت ترتیبات نهادی ترسیب کربن محلات گل چشمه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴ تعداد دانلود : ۲۴
کاهش آسیب های زیست محیطی و جلوگیری از تخریب اراضی و کاهش تنوع زیستی، طی سال های اخیر، به یکی از دغدغه های اصلی سیاست گذاران کشاورزی و حفظ محیط زیست تبدیل شده است. در این میان، برنامه های پرداخت بهای خدمات اکوسیستم(PES)- در این پژوهش، پروژه ی بین المللی ترسیب کربن(CSP < /span>) - با ارائه ی مشوق های مالی برای تغییر ساختار و به کارگیری شیوه هایی که کم تر به محیط زیست آسیب وارد می سازند، از مشارکت جوامع محلی برای کمک به دولت در مدیریت محیط زیست بهره می برد. در مقاله ی حاضر به بررسی تجربیات اجرای برنامه های پرداخت بهای خدمات اکوسیستم در یک محیط نهادی ضعیف و تأثیر آن بر چگونگی مشارکت بهره برداران روستایی(دامداران) در منطقه ی گل چشمه از توابع شهرستان محلات پرداخته شده است. ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ، ﺑﻪ ﺻﻮرت ﮐﯿﻔﯽ و ﺑﻪ روش مطالعه ی  موردی اﻧﺠﺎم گرفته است. گردآوری اطلاعات از طریق مصاحبه های نیمه ساخت یافته و عمیق از 43 نفر از بهره برداران روستایی استخراج شده است. تحلیل و کدگذاری تفسیری یافته های حاصل از مصاحبه ها منجر به پیدایش 4 مضمون اصلی تحت عنوان نحوه ی پرداخت تسهیلات: منبع/ هدف، اشتراک گذاری هزینه ها/ توزیع عادلانه منابع/ جبران هزینه ها و دست یابی به سود منطقی، مشاوران محلی/ حمایت مداوم و مستمر و ساختار جمعی فعالیت/ ارتباطات و شبکه های اقتصادی و اجتماعی شد که در میزان مشارکت بهره برداران محلی تأثیرگذار بودند. به طور خلاصه می توان گفت پروژه ی ترسیب  کربن با دو ضعف اساسی مواجه است: 1) ناکارآمدی ترتیبات نهادی: بسیاری از سازوکارهای مدیریتی تنظیم شده با واقعیت های موجود در منطقه  و علایق مردم محلی هماهنگی ندارد و مانع از استفاده ی پایدار از منابع آب وخاک و نیز شکل گیری کارهای جمعی(واقعی) می شود؛ 2) افزایش بازدهی و سودآوری صندوق های محلی: بهره برداران به دلیل ناچیز بودن پرداخت ها قادر به استفاده از تجهیزات و نهاده های جدید برای گذار و ارتقای اشتغال های جایگزین و درنهایت تبدیل و بالا بردن ارزش افزوده ی محصولات تولیدی نیستند، لذا در این وضعیت روی به محافظه کاری آورده اند و ریسک نمی کنند.
۲.

شناخت و سنجش ارتباط ساختاری پیشران های تبیین کننده ی رهبری استراتژیک در مدیریت شهری (نمونه ی موردی: کلان شهر اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مدیریت شهری رهبری تغییرات رفتاری رهبری استراتژیک کلان شهر اصفهان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۲ تعداد دانلود : ۲۱
نمود پذیرش تغییر در رفتار سازمانی در سطح هدایت گرایانه ی آن، گذار از مدیریت به سمت رهبری می باشد. دراین بین، رهبری استراتژیک توانمندی هدایت گران را در چشم اندازسازی توسعه ی استراتژیک و ارتباطات دوسویه و چندسویه با محوریت دانش با محیط درون و بیرون سازمان مدنظر قرار می دهد. در مطالعه ی حاضر با رویکرد کاربردی در هدف شناسی و رویکرد «توصیفی-تحلیلی» در بخش روش شناسی؛ به تحلیل و شناسایی پیشران های رهبری استراتژیک در فرآیند مدیریت شهری کلان شهر اصفهان پرداخته شده است. سؤال های پژوهش این است که اولاً پیشران های تبیین کننده ی رهبری استراتژیک در مدیریت شهری کلان شهر اصفهان کدام اند؟ دوماً آیا پیشران های شناسایی شده دارای ارتباط ساختاری معناداری برای تبیین رهبری استراتژیک در مدیریت شهری کلان شهر اصفهان می باشند؟ در این راستا از روش اسنادی - مصاحبه ای برای تدوین و شناسایی پیشران های عملیاتی پژوهش و از روش پیمایشی به صورت ابزار پرسش نامه ای برای جمع آوری داده های تحلیلی پژوهش استفاده شده است. جامعه ی نمونه 60 نفر از اساتید دانشگاه و کارشناسان و مسئولان اجرایی شهرداری و سازمان راه و شهرسازی کلان شهر اصفهان است. ابزار تحلیلی پژوهش، نرم افزار مدل سازی معادلات ساختاری (AMOS) می باشد. نتایج مطالعه  در وهله ی اول منجر به شناسایی سه پیشران اصلی تبیین کننده ی رهبری استراتژیک؛ یعنی تحولات دانش مبنا با روایی ترکیبی (CA) 87/0، تحولات ارتباط مبنا با 89/0 و تحولات توانمندگرا با 88/0 در عرصه ی مدیریت شهری کلان شهر اصفهان شد. در وهله ی دوم نتایج به دست آمده نشان داد که پیشران های شناسایی شده دارای ارتباط ساختاری معناداری بر اساس رگرسیون وزن دار (WR) در قالب مدل معادلات ساختاری می باشند.
۳.

پیش بینی وضعیت خشک سالی های استان زنجان طی دوره ی 2050 – 2011 با استفاده از خروجی مدل ریزمقیاس نمایی آماری (LARS-WG)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تغییر اقلیم ریزمقیاس نمایی LARS-WG زنجان شاخص SPI شاخص PN

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰ تعداد دانلود : ۲۲
طبق مطالعات مرکز پیش بینی و تحقیقات هدلی در قرن 21 به دلیل گرمایش جهانی، خشک سالی فراگیر و شدید، زندگی میلیون ها نفر در کره ی زمین را تهدید خواهد نمود. ازآنجایی که خشک سالی، بخش های مختلف جامعه را تحت تأثیر قرار می دهد، لذا پایش و ارزیابی این پدیده در آینده به منظور برنامه ریزی صحیح، امری ضروری است. بدین منظور، ابتدا باید داده های اقلیمی برای دوره های آتی تولید شوند. در این مطالعه با استفاده از خروجی مدل های GCM و ریزمقیاس نمایی آن ها به کمک الگوی LARS-WG داده های بارش طی دوره ی 2050 – 2011 برای چهار ایستگاه در استان زنجان شبیه سازی شد. ازآنجایی که در مطالعات اقلیمی بحث عدم قطعیت وجود دارد، برای دست یابی به قطعیت بیش تر در نتایج باید از خروجی های مختلف مدل GCM همراه با سناریوهای انتشار متفاوت بهره برد. بر این اساس در تحقیق حاضر از چهار مدل اقیانوس جو(BCM2، HADCM3، HADGEM- A1 و IPCM4) و سناریو مختلف هر مدل استفاده شد و برای تعیین بهترین مدل از رابطه ی عکس قدر مطلق خطای هر مدل استفاده گردید و درنهایت مدل هایی که دارای بیش ترین ضریب وزنی بودند، به عنوان بهترین مدل برای مطالعه ی دوره ی آتی و فرآیند ریزمقیاس نمایی و تولید داده های آب و هوایی و درنهایت، مطالعه ی خشک سالی انتخاب شدند. نتایج به دست آمده بیانگر این مطلب است که پارامتر اقلیمی بارش طی 40 سال آینده نسبت به دوره ی پایه رو به کاهش است؛ به طوری که کم ترین مقدار کاهش برای ایستگاه زنجان با 2 میلی متر و بیش ترین مقدار کاهش برای ایستگاه خدابنده و ماه نشان با 24 میلی متر پیش بینی شده است. برای بررسی و ارزیابی وضعیت خشک سالی استان طی این دوره ، از شاخص های خشک-سالی SPI و PN استفاده گردید. نتایج نشان می دهند که این دو شاخص هم خوانی خوبی باهم دارند و طی چهار دهه ی آینده، حداقل یک دهه  شاهد خشک سالی خواهیم بود.
۴.

جستاری در شناخت بازتاب فضایی عملکرد بازیگران سیاسی در چارچوب مکتب پدیدارشناسی هرمنوتیک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بازیگران سیاسی فضای جغرافیایی پدیدارشناسی روش شناسی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹ تعداد دانلود : ۱۵
در علوم جغرافیایی، شناخت چگونگی اثرگذاری بازیگران سیاسی در فضای جغرافیایی یکی از موضوعاتی است که تفسیر آن در مکاتب مختلف ازجمله در مکتب پدیدارشناسی متفاوت است. مکتب پدیدارشناسی ازجمله مکاتب فرا اثبات گرا است که به ویژه در دوره ی معاصر رشد قابل توجهی در مطالعات جغرافیایی و به ویژه در شناخت رابطه ی سیاست و فضا یافته است. پدیدارشناسی از ناقدان مدرنیسم به شمار می رود و هرگونه افتراق بین ذهنیت و فضا را مردود می شمارد. در این پژوهش، کوشش گردیده با اتکا به روش توصیفی–تحلیلی کارکردهای شناختی مکتب پدیداری در رابطه با شناخت چگونگی کارکرد بازیگران سیاسی بر  فضا ارائه گردد. یافته های تحقیق بیانگر آن است که تحولات پدیده ها و فرآیندهای موجود در فضای جغرافیایی تا حد زیادی از چارچوب های ذهنی و شهودی بازیگران تصمیم گیر متأثر بوده و دارای ویژگی های اختصاصی بوده و قابلیت تعمیم یابی ندارد. بر این مبنا تولید فضای جغرافیایی می تواند متأثر از احساسات، عواطف و ویژگی های شناختی بازیگران و اصحاب قدرت باشد و در جهت شناخت اثرات سیاست در تولید و بازساخت فضای جغرافیایی می بایست به ابعاد فردگرا و شهودی بازیگران سیاسی نیز توجه نمود. در این راستا یکی از سطوح مطالعات سیاست و فضای جغرافیایی می بایست مشتمل بر طبقه بندی تجربیات زیسته بازیگران سیاسی و شالوده شکنی نسبت به امر بازنمایی شده توسط آن ها و اثرات آن در تولید فضای جغرافیایی باشد.
۵.

چراییِ «به -زیستن» و «بد-زیستن» بوم های جغرافیایی (کشورهای جهان)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: به - زیستن سکان داری شایسته جهانی شدن رقابت پذیری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۹ تعداد دانلود : ۲۲
بودن یا نبودن، مسئله این نیست؛  «چگونه زیستن»، مسئله است. این که چه بوم ها و بوم نشینانی در جهان زندگی می کنند، بر کسی پوشیده نیست، ولی مسئله این است که چگونه زندگی می کنند. «چرا برخی بوم های جغرافیایی، کامیاب اند و از «به   زیستن»  برخوردارند و برخی دیگر، در رنج اَند و با بد  زیستن  دست وپنجه نرم می کنند؟ یافته های به دست آمده از روش علّی-تجربی در این مقاله نشان می دهد: بوم هایی از به -زیستی برخوردارند که دارای «سکان داری شایسته»  هستند. سکان داری شایسته، توانِ «رقابت پذیری» بوم را افزایش می دهد که این روند، رده ی بالاتری از «جهانی شدن» را از آنِ بوم می کند و سرانجام به    زیستن را برای بوم-نشینان آن به ارمغان می آورد. هم بستگی نیرومندِ میان «سکان داری شایسته»، «رقابت پذیری» و «جهانی شدن»، با «کامیاب بودن» بوم نشینان، نشان می دهد که نایکسانی در به-زیستن بوم ها، ریشه در برخورداری نایکسانِ آن ها از «سکان داری شایسته » و به دنبال آن «رقابت پذیری» و «جهانی شدن» دارد؛ به گونه ای که توان رقابت-پذیری و جایگاه بوم ها در جهانی شدن، خود هم بستگی نیرومند و هم سویی با سکان داری شایسته دارد. فرجام آن که «زندگی شایسته» بوم نشینان، در گروِ «سکان داری شایسته» در بوم هاست.
۶.

ارزیابی اجتماعی–اقتصادی اثرات خشک سالی در روستاهای شهرستان مرزی هیرمند(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ناپایداری اجتماعی-اقتصادی خشک سالی مدل موریس دیویس هیرمند

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴ تعداد دانلود : ۱۹
مناطق روستایی، بخش عمده ای از جمعیت و عرصه های طبیعی کشور را به خود اختصاص داده و نقش اساسی در حیات اقتصادی و اجتماعی کشور دارد. این مناطق تحت تأثیر روند ها و سیاست های دهه های اخیر دچار تحولات گسترده ای شده است، اما شواهد به گونه ای است که نشان از حرکت روستاها به سمت ناپایداری و به ویژه ناپایداری اجتماعی و اقتصادی دارد. در این پژوهش، سعی شده تا با تأکید بر ارزیابی اجتماعی – اقتصادی، نقش و تأثیر خشک سالی در روستاهای شهرستان مرزی هیرمند بررسی گردد. تحقیق حاضر از نوع کاربردی و روش انجام آن توصیفی- تحلیلی است. اطلاعات موردنیاز با بررسی مستندات، مشاهده میدانی و پرسش نامه جمع آوری شده است. برای به دست آوردن سطح پایداری و ناپایداری اجتماعی– اقتصادی روستاهای محدوده ی موردمطالعه از مدل موریس دیویس استفاده شد. سپس به تجزیه وتحلیل ابعاد اجتماعی و اقتصادی قبل و بعد از خشک سالی به وسیله ی آزمون Mann-Whitney در نرم افزار SPSS پرداخته شد. نتایج حاصل از این آزمون نشان می دهد که مقدار من ویتنی برای بُعد اجتماعی برابر با 5.132 و برای بُعد اقتصادی برابر با 589.000 است که با توجه به سطح معناداری کوچک تر از 05/0 تفاوت معناداری در سطح 095/0 ملاحظه می شود؛ بدین معنی که شاخص های اجتماعی شامل دسترسی به خانه ی بهداشت، وجود امکانات تفریحی، رضایت مندی از کیفیت راه، رضایت از کیفیت مکان، رضایت مندی از عملکرد نهادهای محلی، میزان رضایت کلی از زندگی در روستا و شاخص های اقتصادی شامل امنیت شغلی، امنیت درآمد، تمایل به سرمایه گذاری در روستا، تغییر کاربری اراضی، افزایش سطح زیر کشت محصولات کشاورزی، تنوع محصولات کشاورزی در بین سال های قبل و بعد از خشک سالی دارای تفاوت معناداری هستند.  
۷.

اثرات جهت جغرافیایی دامنه بر ابعاد مخروط افکنه (نمونه ی موردی: شیرکوه-یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مخروط افکنه شیرکوه همبستگی رگرسیون دامنه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷ تعداد دانلود : ۲۲
شکل گیری، توسعه و فرگشت مخروط  افکنه ها تحت تأثیر پارامترهای متعددی است که بر حسب مطالعات قبلی عبارت اند از: عوامل هندسی حوضه ها، شرایط اقلیمی و تغییرات آن، تکتونیک، لیتولوژی، تغییرات سطح اساس و تغییرات کاربری زمین. در هر منطقه ای یکی از این عوامل کنترل کننده مورفولوژی، رسوب شناسی و ابعاد این عارضه ها هستند. هرچند نحوه ی قرارگیری دامنه ی  حوضه ی  آبریز در برابر توده های هوای مرطوب می تواند بر ابعاد مخروط افکنه اثرگذار باشد، اما تاکنون کم تر موردتوجه محققین قرار گرفته است. این پژوهش به دنبال بررسی اثرات جهات جغرافیایی بر ابعاد مخروط افکنه های پایین دست در کوه شیرکوه در بخش مرکزی فلات ایران با آب وهوای خشک است. برای این منظور 24 مخروط افکنه در دامنه های شرقی با جهت شمالی و جنوبی، دامنه های غربی و دامنه های شمالی مشخص و در GIS ترسیم شدند. عوامل هندسی آن ها شامل مساحت، طول، عرض مرکز و عرض قاعده ی مخروط به همراه عوامل هندسی حوضه های بالادست شامل مساحت، محیط، ضریب گراویلیوس، ضریب  شکل، طول حوضه، متوسط ارتفاع، متوسط شیب و تراکم زهکشی محاسبه و در نرم افزار SPSS همبستگی و سپس رگرسیون آن ها ارزیابی گردید. یافته ها نشان می دهد که در دامنه های شرقی با جهت شمالی و  دامنه های شمالی همبستگی بین عوامل هندسی حوضه ها با ابعاد مخروط-افکنه ها بسیار پایین است، اما در دامنه های شرقی با جهت جنوبی و دامنه های غربی مقادیر همبستگی بالا و در بسیاری موارد به بیش از 0.99 درصد می رسد. محاسبات رگرسیون چندمتغیره نشان داد که در جهات جغرافیایی مختلف عوامل اثرگذار حوضه بر ابعاد مخروط افکنه ها یکسان نیست. برای نمونه ، دو عامل شیب و ارتفاع حوضه در جهات مختلف، اثرگذاری متفاوتی داشته اند؛ در دامنه های شرقی با جهت شمالی این دو عامل، بیش تر مساحت و طول مخروط را تحت تأثیر قرار داده اند، اما در همین دامنه ها با جهت جنوبی، شیب و ارتفاع، تأثیری در ابعاد مخروط افکنه ها نداشته اند.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۵