کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال 19 پاییز 1397 شماره 38 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در این مقاله اهمّیّت مفهوم «باطن دین» و تفسیرهای باطنی از آیات قرآن در تأویلات برهان الدّین محقّق ترمذی نخستین مربّی مولانا در خردسالی و مرشد وی بعد از فوت بهاءالدّین توجّه شده و نفوذ و تأثیر ذهن و زبان برهان الدّین محقّق ترمذی در مولانا جلال الدّین رومی بحث شده است. برتر دانستن بی قید و شرط وجه باطنی دین نسبت به وجه ظاهری آن در اندیشه های ترمذی و اهمّیّت تفسیرهای عرفانی آیات قرآن برای انتقال این مفهوم در مقالات وی برجستگی آشکاری دارد. شیوه عرفانی تفسیر آیات او را به افقهای باطنی و زبانی خاص رهنمون شده است. این شیوه به همراه استفاده از زبان مجازی، نماد، استعاره و تمثیل برای استخراج معانی باطنی آیات به منظور درک فایده عرفانی این شیوه در معارف برهان الدّین محقّق ترمذی، و ذکر موارد مشابه و موازی این تأویلات در مثنوی و فیه مافیه مولوی، فرازهای اصلی این تحقیق و بررسی را تشکیل می دهد.
بررسی نقل قول در گفتمان رواییِ داستان های جلال آل احمد با تکیه بر آراء «ژرار ژنت» و «دومینیک منگنو»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه مطالعه گفتمان روایی در داستان ها و رمان ها، جایگاه خاصّی در نقد ادبی به خود اختصاص داده است. در این میان، مطالعه آن قسمت از روایت که نه توسّط خودِ راوی، بلکه از زبان شخصیّت های وی بیان می شود، اهمّیّت ویژه ای در مطالعات گفتمانی دارد. جلال آل احمد از جمله نویسندگانی است که ترجیح می دهند روایت خود را به صورت تناوبی از گفته های راوی و شخصیّت ها ساختاربندی کنند. به این منظور راویِ جلال از نقل قول بسیار معمولِ مستقیم و غیرمستقیم و همچنین از نقل قول غیرمستقیم آزاد، تک گوییِ درونی و گفتمان روایت شده بهره می جوید. امّا آیا وی در به کار بردن هر یک از انواع نقل قول به جای نقل قول دیگر توجیهی روایی یا ادبی دارد؟ پاسخ به این پرسش با مطالعه دقیق هر یک از انواع نقل قول با تکیه بر نظریّات منتقدانی چون «دومینیک منگنو» و «ژرار ژنت» در حوزه گفتمانی و روایی و نیز مطالعه کارکرد و نقش منحصربه فرد آنها در موقعیّت های خاصّ داستانی میسّر است. این مطالعه مؤیّد آن است که راویِ جلال بیش از آنکه خود رشته سخن را به دست بگیرد، این مهم را به شخصیّت های داستانی اش وا می گذارد. در واقع دیدگاه واقع گرایانه آل احمد به مسائل اجتماعی او را بر آن داشته است تا دو نوع نقل قول مستقیم و غیرمستقیم را بر دیگر انواع نقل قول ترجیح دهد، تا از این طریق نه قضاوت خود، که کلام شخصیّت را به خواننده انتقال دهد و او را در قضاوت آزاد بگذارد. از سوی دیگر، به نظر می آید راوی، نوع تک گویی را اغلب به داستان هایی اختصاص می دهد که بر پیچیدگی روحی و ذهنی شخصیّت ها متکّی هستند.
نگرشی بر جامعه شناسی تولید آثار ادبی بین سال های1320 تا 1345با تکیه بر ترجمه رمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سقوط رضاشاه و کودتای1332 تحوّلات سیاسی-اجتماعی خاصّی درپی داشت که بازتاب آنها را علاوه بر حوزه سیاست، در قلمرو ادبیّات فارسی نیز می توان دید. پژوهش حاضر قصد دارد تا این بازتاب ها را در ادبیّات داستانی، بویژه رمان، از منظر نظریّه «جامعه شناسی تولید آثار فرهنگی» بررسی نماید. بدین منظور، ابتدا، با تکیه بر مفهوم «میدان»، ساختارهای سیاسی- اجتماعی حاکم بر فضای ادبی بررسی و تأثیر ترجمه در تکوین رمان فارسی در قالب میدان ادبی مشخّص می شود. سپس، برای نشان دادن پیوند بین مفاهیم «میدان» و «عادت واره»، در این نظریّه، فعّالیّت های چهار نویسنده مترجم: صادق هدایت، ابراهیم گلستان، محمود اعتمادزاده و سیمین دانشور به عنوان نمونه در قالب عادت واره تحلیل می شود. در نهایت، به نظر می رسد که این نظریّه در پیوند دادن ساختارهای کلان سیاسی- اجتماعی با ساختارهای خردی نظیر شرایط خانوادگی، انگیزه های شخصی، اهداف اقتصادی و غیره ثمربخش بوده و از رهگذر آن بتوان خاستگاه تحوّلات حاصل در ادبیّات داستانی و عاملیّت تولیدکنندگان ادبی، از جمله مترجمان، نویسندگان و نویسنده - مترجمان را درک کرد. امّا، با تمرکز بر دوره تاریخی1320 تا 1345 نتیجه گرفته می شود که ترجمه آثار ادبی بیگانه، به زبان فارسی، در تغییر ساختار داخلی میدان ادبی نقش داشته است، به صورتی که داستان کوتاه در دهه بیست به مثابه قالبی مستقل شناخته شد و فرم و مضمون رمان فارسی نیز تحوّلات مثبتی را از سرگذراند که اینها حاصل رابطه بین میدان های قدرت و تولید آثار ادبی و همچنین وام دار عادت واره مترجمان و نویسنده مترجمانی است که با تمرکز بر ترجمه داستان کوتاه و رمان در دهه های بیست و سی ساختار این تولیدات را متحوّل ساخته و رﺋالیسم روسی و اگزیستانسیالیسم را در آثار نویسندگان ایرانی رواج دادند.
منظومه «ایرج و هوبره» قاسم لاربن مازندرانی و تطبیق ساختاری آن با مثنوی «زهره و منوچهر» ایرج میرزا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منظومه «ایرج و هوبره» و «زهره و منوچهر» از جمله داستان های غنایی معاصر است که در تعارض و اختلاف میان دو عقیده عشق و وطن خواهی سروده شده است. منظومه «زهره و منوچهر» ترجمه آزادی است که ایرج میرزا آن را به تتبّع از «ونوس و آدونیس» ویلیام شکسپیر سروده است. منظومه «ایرج و هوبره» قاسم لاربن نیز یکی از آخرین منظومه های عاشقانه در ادبیّات فارسی است که به تقلید و استقبال از منظومه عاشقانه «زهره و منوچهر» ایرج میرزا و در همان وزن سروده شده است. پژوهش حاضر با استفاده از روش اسنادی و کتابخانه ای به مقایسه ساختاری و محتوایی داستان «زهره و منوچهر» ایرج میرزا با «ایرج و هوبره» می پردازد. برآیند پژوهش نشان می دهد که اگرچه عناصر داستانی هر دو اثر تا حدودی قابل انطباق با یکدیگر است، امّا منظومه «ایرج و هوبره» تقلیدی صِرف از کار ایرج میرزا نیست. این منظومه در عین تأثیر محسوس از «زهره و منوچهر» قوّت و اصالت دارد. توصیفات زیبا و ترکیبات نوآورانه، زبان نرم و لطیف و روان آن در کنار تازگی موضوع بر گیرایی و ارزش های منظومه افزوده است. منظومه «زهره و منوچهر» نیز از لحاظ سادگی، روانی و اشتمال بر مفردات و تعبیرات عامیانه، فضاسازی و نمایش روابط شخصیّت ها از ورای گفتگوهای زنده و طبیعی از آثار خواندنی ادبیّات ایران است.
تحلیل گفتمان انتقادی زندان در دو زیست-جهان کلاسیک و مدرن با تکیه بر حبسیّه های مسعود سعد، فرّخی یزدی و محمّدتقی بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حبسیّه، شعری است که شاعر در زندان، واکنش های حسّی، روحی و معرفت شناختی خود را با تخیّلی که درگیر مفهوم تهدیدآمیز حبس است در زبانی ویژه بازنمایی می کند. مکانمندی زندان، هم شاعر را به بدن و ذهن تهدید شده معطوف می کند و هم معرفتی را می سازد که «زندان» در آن یک «ابر نشانه» است. گفتمان زندان با نسبتی که شاعر با جهان و «امر اجتماع» دارد، ساخته می شود. از اینرو در تبیین شعر حبسیّه جهان پیشامدرن که تأییدگر قدرت های اجتماعی و سیاسی حاکم است و حبسیّه های معاصر که علیه قدرت و در بافتی از ادبیّات مقاومت بازنمایی شده است، دو گفتمان زندان را پدید می آورد. این مقاله می کوشد با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی، و با توجّه به آرای لاکلا و موفه دو گفتمان «سنّتی» و «مدرن» زندان را با تکیه بر شعر مسعود سعد و حبسیّه های دو شاعر معاصر، فرّخی یزدی و بهار بررسی کند تا چرخش های گفتمانی آن آشکار گردد. در گفتمان حبسیّه سرایی سنّتی، تقدیرگرایی، «گره گاه» این گفتمان است. عناصری که در این گفتمان مفصل بندی شده اند، جدا از اینکه زیست جهان شاعر را باز نمایی می کنند به مثابه ساختاری نمادین، پیوند ارزش ها و کنش های اجتماعی را با قدرت منتشر در جامعه نشان می دهند. امّا در حبسیّه های مدرن، گفتمان زندان به مثابه «اعتراض سیاسی» است. بنابراین گره گاه اعتراض سیاسی، عناصری چون قانون، آزادی، مبارزه و مشروطه را تقسیم بندی می کند؛ در این وضعیّت، گفتمان زندان علیه نظم سیاسی موجود قرار می گیرد تا بتواند در مقابل ساختارهای متصلّب قدرت، مقاومت و نظم سیاسی آزادتری را پیشنهاد کند.
بررسی خاستگاه غیاب رستم در منابع پیش از اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رستم بزرگترین و محبوب ترین شخصیّت حماسه های ایرانی است که تصویری جامع از یک قهرمان ملّی را به نمایش می گذارد. دایره حضور او از سترگ ترین آثار ادبی پارسی همچون شاهنامه فردوسی تا فرهنگ شفاهی عامّه ایرانیان را در بر می گیرد. با این همه در منابع پیش از اسلام نامی از رستم نیامده است. تنها در چهار متنِ یادگار زریران، درخت آسوریک، بندهش و تک روایتی با نام کلّیِ داستان سغدی رستم اشارات موجزی درباره رستم وجود دارد. بندهش مختصراً در دو موضع از او نام برده است و از اشاره یادگار زریران و درخت آسوریک هم هیچ گونه اطّلاعی درباره او به دست نمی آید؛ امّا هرچه منابع عمدتاً دینی - حکومتیِ پیش از اسلام در مواجهه با این شخصیّت مهم اساطیری/تاریخی سکوت کرده اند، در منابع پس از اسلام به فراوانی از او سخن رفته است؛ به طوری که عمده متون پهلوانیِ پس از اسلام، حول رستم و خاندان رستم شکل گرفته اند. با وجود انفصال منابع پس از اسلام از منابع پیش از اسلام مربوط به رستم، او محبوب ترین و مشهورترین قهرمان ملّی در گستره ادبیّات فارسی است؛ شخصیّتی که دارای حوزه نفوذ فراگیری در حماسه های ملّی، روایات عامیانه و حتّی ادبیّات عرفانی است. با توجّه به تعارض رستم با مقدّسان آیین زردشت مانند کاووس، گشتاسپ، توس و اسفندیار و همچنین رابطه او با ببر بیان و برخی قراین پنهان در شاهنامه و نیز سایر قراین فرامتنی ارائه شده در این مقاله، فرضیّه سانسور و حذف رستم از متون دینی/حکومتیِ پیش از اسلام به ذهن متبادر می شود. از دیگرسو به نظر می رسد در انتساب رستم به ضحّاک و زایش اهریمن گونه اش از پهلو، موبدان نقش بسیار پر رنگی داشته اند.
تضّاداندیشی در مضمون مرگ در شعر رمانتیک فارسی (با تأکید بر اشعار نصرت رحمانی و سهراب سپهری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمانتیسیسم، در تعریف، اصول، گرایش، دسته بندی و مضمون، تقابل پذیر و تضّادگراست. از مضامینی که در مواجهه با تضّادگرایی رمانتیسیسم دچار تقابل و دوگانگی می شود، مرگ و مرگ اندیشی است. این مضمون در شعر رمانتیک فارسی در دو شکل سیاه و سپید ظاهر شده است. نمونه اعلای مرگ اندیشی سیاه را در شعر نصرت رحمانی می توان دید و در مقابل او، سهراب سپهری، سپیداندیش ترین شاعر رمانتیک در این حوزه است. بر این اساس اشعار آنها به شیوه تحلیل محتوا مورد بررسی قرار گرفت و آشکار گردید که دو شاعر علاوه بر آن که در مضمون مرگ دو خطّ فکری متضّاد با یکدیگر دارند، این تضّاد در درون شعرشان نیز بروز و ظهور دارد بدین معنی که رحمانی در عین سیاه اندیشی گاه سپیداندیش و سپهری در عین سپید اندیشی، گاه سیاه اندیش است. تضّاد فکری، عامل نزدیکی دو شاعر به یکدیگر نیز بود. رحمانی در مواجهه با شکست آرمان های اجتماعی ناشی از کودتای ۲۸مرداد۱۳۳۲، متأثّر شدن از شعر اروپا، توجّه به آثار صادق هدایت، پذیرش سیاه اندیشی به عنوان یک هنر و بهره گیری از رئالیست در بطن رمانتیسم را برگزیده است. امّا سهراب سپهری به سبب گرایش به عرفان ذن و خراسان، با نگاهی مثبت و سفید به مقوله مرگ می پردازد. رحمانی در چهار دفتر آخر(میعاد در لجن، حریق باد، پیاله دور دگر زد، بیوه سیاه) گاه تصاویری مثبت از مرگ اندیشی ارائه می کند. تصاویر منفی و خاکستری مرگ اندیشی سپهری، مربوط به آغاز شاعری و سروده های دو دفتر اوّل او با نام های "مرگ رنگ" و "زندگی خواب ها"ست. سپهری در این اشعار تحت تأثیر سبک غالب رایج در دوره خویش بوده است.
سرعتِ روایت در رمان «آن بیست و سه نفر» بر اساس نظریّه ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان «آن بیست و سه نفر» نوشته احمد یوسف زاده در شمار رمان های جنگ محسوب می شود. ماجرای این رمان حماسه و پایداری23 تن از نوجوانان غیور ایرانی دهه60 در هنگام اسارت است که از زبان یکی از آنها(نویسنده رمان) روایت شده است. در این پژوهش که با هدف نمایاندن یکی از ارزش های این رمان صورت پذیرفته، مسأله «سرعتِ روایت» به عنوان عاملی مؤثّر در شهرت و ماندگاری آن مورد بررسی قرار گرفته است. بررسی سرعتِ روایت برای آن است که نشان داده شود در یک اثر ادبی، کنش ها و رویدادها در طول چه مدّتی از زمان رخ داده و در سنجشِ هر یک از برهه های زمانی چه حجمی از کتاب به آنها اختصاص یافته است؛ بنابراین، بدین منظور روایت های رمان «آن بیست و سه نفر» بر اساس نظریّه روایت شناسی «ژرار ژنت»، به شیوه توصیفی تحلیلی، بررسی گردید و به عوامل افزاینده و کاهش دهنده سرعت روایی در مباحثی نظیر: گزینش و حذف، زمان پریشی، بسامد، توصیف، گفت وگو، افزودن اپیزود، نظریّه پردازی، بیان عمل ذهنی، نمایاندن زمان روانی عاطفی، حدیث نفس و نقل قول پرداخته شد. نتیجه این بررسی نشان از آن دارد که سرعتِ روایت در روایت های رمان «آن بیست و سه نفر» «کُند» است. با توجّه به حجم این روایت ها، استفاده حدّاکثری از عوامل کاهنده سرعت در آنها به عنوان یک مزیّت به شمار می آید و باعث شهرت، محبوبیّت و ماندگاری این رمان شده است.