کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال 16 پاییز و زمستان 1393 شماره 29 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در تقسیم بندی شعر از لحاظ محتوا و عوامل درونی، با چهار گونه حماسی، غنایی، تعلیمی و نمایشی رو به رو هستیم. این تقسیم بندی بدین معنی نیست که یک اثر ادبی به طور کامل به یک گونه خاصّ تعلّق دارد زیرا در آثار ادبی، گونه های شعر با یکدیگر تداخل دارند. به دیگر سخن یک اثر غنایی می تواند دارای بخش های حماسی باشد و در یک اثر حماسی می توان نشانه هایی از شعر تعلیمی یا غنایی دید. حماسه هیچ گاه از جنبه های غنایی تهی نبوده است. بویژه منظومه سام نامه که از آثار دوره سبک عراقی در ادب فارسی است و جنبه عاشقانه آن بسیار پر رنگ می نماید. در بررسی این منظومه، دوازده موضوع غنایی از جمله : شکوائیه، مرثیه، نیایش نامه، ساقی نامه و مغنّی نامه، سوگند، مفاخره و ... شناسایی شده است. در اغلب این موضوعات غنایی، زبان و لحن حماسی رعایت نشده است. به دیگر سخن، این منظومه دارای وحدت لحن نیست. همچنین بسامد بسیار برخی از گونه های غنایی، متأثّر از اوضاع اجتماعی زمان سرایش منظومه یعنی روزگار استیلای مغول است.
نام شناسی شخصیت های قصّه های عامیانه فارسی (با تکیه بر فیروز شاه نامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله بر مبنای دانش نام شناسی، به بررسی شخصیّت های قصّه های عامیانه می پردازد. مبنای بررسی ها قصّه فیروزشاه نامه است؛ زیرا در این رمانس عامیانه 234 شخصیّت با تیپ های اجتماعی مختلف و تنوّع نام ها دیده می شود. علاوه بر این، با مراجعه موردی به سایر رمانس های عیّاری؛ چون ابومسلم نامه، اسکندرنامه، امیرارسلان نامدار، سمک عیّار، حسین کرد شبستری، حمزه نامه و داراب نامه طرسوسی به مقایسه و تحلیل نامهای اشخاص داستانی این آثار نیز پرداخته ایم.هدف این پژوهش، تحلیل و بررسی نام شخصیّت های مختلف از منظرهایی؛ چون تیپ اجتماعی، معنا و مفهوم، ساختار، آوا، مکان زندگی و جنسیّت است. با این تقسیم بندی نام شخصیّت ها بر مبنای تیپ اجتماعی افراد؛ حیوانات و موجودات وهمی و نامهای معنادار و بی معنا و نامهای ساده، مشتق و ترکیبی و نامهای یک هجایی، دو هجایی، سه هجایی، چهار هجایی و بیشتر و نام های پسوند دار مکانی و نامهای زن و مرد تفکیک و تحلیل شده است. نتایج بیانگر آن است که شاهان17%، صاحب منصبان، جنگجویان، غلامان98%، اربابان معرفت1%، فرهیختگان2%، اشرافیان1%، عیّاران7%، جادوگران1%، پهلوانان6%، فرومایگان4%، زنان10%، پیشه وران و صاحبان مشاغل3%، کودکان1%، موجودات وهمی5% از شخصیّت های داستان را به خود اختصاص داده اند. تعداد اسامی بی معنا با 53% اسم، تعداد بیشتری از اسامی و اسامی معنادار با 47% کمترین میزان است. از نظر ساختار نیز نامهای ساده با 67% اسم بیشتر از اسامی مشتق با 13% و اسامی ترکیبی با 20% است. از منظر آوایی نیز نامهای سه هجایی با 72% بیشترین سهم را در بر دارد. از منظر مکان زندگی حدود 9% اسامی با توجّه به پسوند اسمی که دارند به مکان زندگی شخصیّت ها اشاره دارند و حدود 91% بدون پسوند مکانی هستند. در کلّ از میان شخصیّت های این داستان 10% را زنان و 90% را مردان در بر گرفته اند.
عناصر ادبیات شگرف در رمان انجیر معابد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیّات شگرف در حیطه نقد و انواع ادبی مطرح شده است.در این نوع ادبی با رخدادهایی رو به رو هستیم، که خواننده در نگاه اوّل نمی تواند، تصمیم بگیرد، که این حوادث واقعی است یا غیرواقعی. خواننده در طول رمان درمی یابد، اتّفاقاتی که رخ می دهد، واقعی است و در ادامه با توجیهات عقلانی و منطقی و در نظر گرفتن برخی شروط، ماجراها را طبیعی در نظر می گیرد. ادبیّات شگرف در دو حوزه ساختاری و محتوایی قرار می گیرد و افرادی چون تودورف در ساختار و کسانی چون فروید در بحث روانشناسی و محتوایی به تعریف و توضیح آن پرداخته اند. هر دو نظریه پرداز تردید و ترس را اصلی ترین ویژگی های ادبیّات شگرف می دانند. ترس و تردید در خواننده، راوی و شخصیّت ها وجود دارد. تردید مقوله ای است که تودورف بر آن تأکید دارد، در حالی که فروید ترس را بیشتر مدّنظر قرار می دهد. نگارندگان در این مقاله به تحلیل ساختاری و محتوایی رمان «درخت انجیرمعابد» نوشته احمد محمود از منظر ادبیّات شگرف، می پردازند. برای تحلیل و بررسی رمان، ابتدا کلیّتی از اثر در انطباق با ادبیّات شگرف بیان شد، همچنین شروط و توجیهاتی که تودورف برای ادبیّات شگرف قائل شده است، در این مقاله ذکر و بررسی شد ، سپس عناصر و شگردهای داستان نویسی رمان که منطبق با ادبیّات شگرف است، مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت.از میان این عناصر و تکنیک ها، نوع توصیف شخصیّت ها، زاویه دید، کانونی شدگی بیانگر تردید شخصیّت است و جریان سیّال ذهن، مضمون، تداعی معانی و تقابل به خواننده این امکان را می دهد تا در برداشت هایش به تردیدی که در شخصیّت و متن به وجود آمده است، پی ببرد. نتیجه این پژوهش حاکی از آن است، که در این اثر با انواع تردید رو به رو هستیم: تردید خواننده، راوی و شخصیّت. در نتیجه رمان درخت انجیر معابد به خاطر برجسته بودن ویژگی تردید در آن و نیز وجود اتّفاقات عجیب و غریب و نیز نحوه خاصّ روایت در پیوند با عناصر داستان در آن در زمره ادبیّات شگرف قرار می گیرد.
بررسی تأثیر نیاکان در منظومه های پهلوانی پس از شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مضامینی که در بیشتر منظومه های پهلوانی پس از شاهنامه دیده می شود، حضور قهرمانان و پهلوانان دور ه های گذشته وتأثیر آنها در داستان است. بررسی منظومه های پهلوانی پس از شاهنامه فردوسی نشان می دهد که نیاکان و درگذشتگان- که اغلب قهرمانان و پهلوانان دوره های گذشته هستند- به سه گونه در این منظومه ها حضور یافته و تأثیرات بنیادینی در سیر داستان ایجاد کرده اند: 1- نخست اینکه در بیشتر منظومه های پهلوانی، دخمه ها، قلعه ها و گاه مناره ای وجود دارد که قهرمان دورهگذشته پندنامه و گنجی در آن به جای گذاشته است؛ اغلب پهلوان/ پادشاه دورهگذشته به وسیله آن پندنامه با قهرمان داستان ارتباط برقرار می کند و اندیشه او را تحت تأثیر قرار می دهد.2- گاه نیز قهرمان دورهگذشته به خواب قهرمان داستان می آید و با راهنمایی های خود، او را به راهی می خواند و یا اینکه از کاری بازمی دارد. 3- وجود جنگ ابزارهای پهلوانان دوره گذشته در دست قهرمان داستان. گفتنی دیگر اینکه قهرمانان مزبور با دیوان و جادوگران ارتباط دارند و اغلب این قهرمانان برای حفاظت از گنجی که پنهان کرده اند، از دیوان و جادوان مدد گرفته اند. در این جستار کوشش شده است با بررسی منظومه های پهلوانی پس از شاهنامه فردوسی، حضور نیاکان و چگونگی تأثیر آنها در جریان داستان ها بررسی شود.
ناکامیهای شاعران درباری از آغاز شعر فارسی تا حمله مغول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجد همگر و نقد شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در کنار رودخانه خروشان شعر فارسی در بستر زمان، نقد شعر همچون جویبار کوچکی از دیرباز جریان داشته است. این جویبار در مقطعی به مجد همگر شاعر استاد قرن هفتم می رسد که به پشتوانه ملک الشّعرائی، دست به نقد ادبی نیز زده است. مباحثی چون داوری شعر انوری و ظهیر فاریابی و نیز مقایسه بین سعدی و امامی، از مباحث مشهور در نقد سنّتی روزگاران گذشته است. به مدد این دو داوری، در بررسی تاریخی نقد شعر در ایران، مجد همگر به عنوان یکی از منتقدین ادبی قرن هفتم شناخته شده است. امّا انتقادات مجد همگر به این دو مورد محدود نمی شود و دیوان او به لحاظ دیدگاه های نقّادانه قابل تأمّل است. در این مقاله دیدگاه های انتقادی مجد در نقد فنّی، نقد اخلاقی، نقد اجتماعی و نقد بی معیار مطالعه و بررسی شده است.
حاصل بررسی ها بیانگر آن است که مجد همگر در حوزه نقد فنّی، تکرار را نمی پسندد و در عین حال شاعران خراسانی و غزنین را شاعرانی نغزگوی می داند. در حوزه نقد اخلاقی به رغم نکوهش ملازمت دربارها و هزل سرایی، در مواردی به چنین توصیه ای پایبند نیست. در نقد بی معیار، نقد ذوقی را چندان قابل اعتنا نمی داند.
در مجموع مجد همگر علاوه بر شاعر بودن منتقد توانایی است اگرچه خود نیز در مواردی هنجارهای نقد را زیر پا گذاشته است.
نقد و تحلیل عناصر داستان در ده نمونه از شعرهای روایی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، به نقد و تحلیل عناصر داستان در گزیده ای از شعر های روایی شاعران معاصر اختصاص یافته است. در این پژوهش، پس از مقدّمه که اشاره ای به اشعار روایی است، مهمترین عناصر داستان: شامل پیرنگ (طرح)، شخصیّت، دیدگاه، فضا و صحنه در ده شعر روایی معاصر بررسی شده است. برخی از این شعر های روایی دارای پیرنگی ساده و بر اساس زمان خطّی، و برخی دیگر پیچیده اند و بر اساس زمان غیر خطّی گسترش می یابند. شخصیّت های این شعر ها ساده، تمثیلی و در مواردی پویا هستند و شاعران با توصیفات مستقیم و غیر مستقیم، آنان را به خواننده معرفی می کنند. این شعر ها از زوایای مختلفی چون دانای کل (راوی سوم شخص)، منِ راوی (راوی اوّل شخص) و گفت و گو روایت می شوند و در بعضی از این شعر های روایی، مکالمه، عنصر درونی متن روایی است. شاعران با توصیف شخصیّت ها و محیط اطرافشان صحنه آرایی می کنند و این توصیفات فضایی کاملاً طبیعی را برای خواننده ترسیم می کند که زمان و مکان آنها کلّی است.
اضطراب های هستی شناسانه ناصر خسرو (مقایسه دلهره و نگرانی ناصر خسرو و دلهره اگزیستانسیالیست ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ناصرخسرو(394-481 ه.ق.) بیش و پیش از آنکه شاعر باشد، فیلسوف، استاد اخلاق و کلامیِ ژرف اندیشی است که تمام همّ او بیم دادن مخاطبان به پرهیز از ظاهربینی و تأکید بر ضرورت تأمّل و ژرف نگری در امور عالم بوده است. هدف اصلی ناصرخسرو از سرودن اشعار، توجّه دادن به تحوّل و استعلای شخصیّت انسان است. وی معتقد است انسان موجودی است که ماهیّتش از قبل مشخص نیست ومی تواند براساس «آزادی» و «انتخاب» به وجود واقعی خود دست پیدا کند. او انسان را مسئول اعمال خویش می داند و سعی می کند وی را نسبت به این مسئولیّت، حسّاس و نگران کند. فیلسوفان اگزیستانسیالیست نیز نگاهی کم و بیش مشابه ناصرخسرو به انسان و مسائل او دارند. «نگرانی» و «دلهره» (Anguish , Anxiety) از اصول مهم اگزیستانسیالیسم محسوب می شود؛ زیرا از نظر آنان، دلهره و نگرانی باعث حرکت و استعلای انسان می گردد. نگرانی های اساسی مطرح در مکتب اگزیستانسیالیسم عبارتند از نگرانی آزادی(Anguish of Freedom)، نگرانی بودن (Anguish of Being) و نگرانی در قبال «اینجا» و «اکنون» (Anguish Before Here And Now). در این مقاله سعی شده است تامسائل اصلی مطرح در مکتب اگزیستانسیالیسم با نگرانی های موجود در دیوان ناصرخسرو مقایسه و بررسی شود و علاوه بر این موارد، نوع خاصّی از نگرانی که می توان آن را با ملاحظاتی، «نگرانی از طبیعت» نامید، در دیوان ناصرخسرو وجود دارد که در جنب دیگر موارد، در این مقاله مورد بررسی قرار می گیرد.آنچه از این بررسی و پژوهش به دست آمد حاکی از آن است که آراء ناصرخسرو شباهت های چشمگیری با اندیشه ها و آراء فیلسوفان اگزیستانسیالیسم دارد؛ بویژه از حیث اضطراب های هستی شناسانه و دلهره نسبت به موقعیّت و سرنوشت انسان.