کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال 18 پاییز و زمستان 1396 شماره 35 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
نظریه معاصر مدّعی است نظام ادراکی انسان اساساً استعاری است و استعاره به شکل ناخودآگاه و غیراختیاری، در زندگی روزمرّه انسان به کرّات به کار می رود. این دیدگاه را نخستین بار در سال 1980 جورج لیکاف و مارک جانسون با انتشار کتاب استعاره هایی که با آنها زندگی می کنیم مطرح کردند. نگرش استعاری سهروردی در روایت های شهودی خویش عنصر بلاغی مسلّط بر سبک شخصی اوست. بر این اساس در این مقاله ابتدا به دستگاه فکری و نظام معرفتی «حکمت اشراق» پرداخته شده است. همچنین تجربه عرفانی سهروردی در رساله «عقل سرخ» که در قالب زبان استعاری ظهور یافته، طبق نظریه استعاره مفهومی بررسی شده است. درنتیجه با تبیین مفهوم «تجربه عرفانی» و تحلیل زبان استعاری، نظام استعاره پردازی شیخ اشراق حول دو کلان استعاره «تن قفس است» و «روح پرنده است» و استعاره های وابسته به آن قابل شناسایی است. همچنین نشان داده می شود که زبان استعاری سهروردی در رساله «عقل سرخ» کوشش خلّاقانه ای است برای تجسّم بخشیدن به عالم مثال که از ابداعات اصلی اوست.
مؤلّفه های مفهوم سکر در متون عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
منابع دست اوّل و دوم عرفانی در توصیف مفهوم سکر، از مؤلّفه های مختلفی بهره برده اند که باعث ابهام و اختلاف زیاد در فهم آن شده است. این مقاله با رویکردی مفهوم شناختی از طریق توصیف و تحلیل، به ریشه های نظری و تأویلی سکر در قرآن، حدیث و روایت های اسلامی و عرفانی و عرفی پرداخته و پس از شناسایی 12 مؤلّفه مفهوم سکر در منابع عرفانی، آنها را به مؤلّفه های اصلی و جوهری و فرعی و فرعی تر تقسیم کرده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که تنها مؤلّفه جوهری و اصلی سکر، مؤلّفه وحدت و اتحاد با محبوب است و سایر مؤلّفه ها عارضی اند. در این میان مؤلّفه فجأه بودن سکر نشانگر حال بودن آن در تقسیم بندی اصطلاحی عرفانی است. کرامت و کرامت تراشی و اسطوره شدگی از مؤلّفه های فرعی تر سکر است که بیشتر در پندار عامیانه و دریافت های سطحی تر از مفهوم سکر، به آن نسبت داده می شود. پایان این نوشتار، به بازتعریف مفهوم سکر می پردازد.
جلوه های گوناگون تکرار در رباعیّات مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عوامل مهمّ ایجاد زیبایی و غنای موسیقایی شعر، تکرار است. آرایه های بدیع لفظی را با نوعی مسامحه می توان ذیل تکرار آورد. تکرار واژه را در شعر می توان از دیدگاه های مختلف ادبی بررسی کرد که در این مقاله رباعیّات مولوی از دیدگاه بدیعی و زیبایی شناسی مورد تحلیل قرار گرفته است. از میان شاعران فارسی زبان، جلال الدّین محمّد مولوی(604-672) در رباعی های خود انواع تکرار را به شیوه ای بسیار زیبا، هنرمندانه و شاعرانه و با بسامد زیاد مورد استفاده قرار داده است. این تکرارها، علاوه بر ایجاد زیبایی، شور و شیدایی مولانا را از بارقه های معنوی به نمایش می گذارد و گاه رباعیّات او را تا حدّ یک قطعه موسیقی پرطنین و طربناک متناسب با عوالم معنوی نزدیک ساخته است. غالب این تکرارها در رباعیّات مولانا از طریق تکرار حرف، هجا، کلمه و عبارت عمدتاً در قالب آرایه های بدیع لفظی همچون انواع جناس، ردّالعجز علی الصّدر، اشتقاق، موازنه و ذوقافیتین تجلّی یافته است. در این جستار با آوردن نمونه هایی از انواع تکرار در این قالب شعری مولانا، بررسی ها و تحلیل های لازم به شیوه های آماری و با بهره گیری از جداول صورت گرفته است.
ابوعلی رودباری: عارف جوانمرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از عارفان گمنام قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری، ابوعلی رودباری است که با القابی همچون «حافظ حدیث، ادیب، فقیه، امام قوم، ائمّه و شاعر صوفیان»، در کتب تذکره و انساب از او یاد شده است و مشایخ و بزرگان بسیاری چون «ابوعلی کاتب، ابویعقوب نهرجوری و خواجه عبدالله انصاری»، از وی به نیکی یاد کرده، تقوا و اخلاق و دانش و هنر شاعری و حافظه شگرف او را در حفظ احادیث، ستوده اند. با وجود این، شخصیّت، اندیشه ها و میراث تصوّف رودباری، بسیار مهجور و ناشناخته مانده و در نوشته های معاصر، گاه کوچک ترین اشاره ای به وی و دیدگاه های عرفانی و سلوک جوانمردی اش، نشده است. این در حالی است که با کمترین تأمّل در زندگی و سلوک عرفانی ابوعلی و حکایت های منقول از وی -بویژه در زمینه فتوّت و جوانمردی- به نتایجی شگفت و بدیع در زمینه پیوند میان «تصوّف و فتوّت» می رسیم و صفات و اخلاق جوانمردانه رودباری را شایسته تحسین می یابیم. در این مقاله کوشش شده است که در دو قسمت مجزّا(سخنان و رفتار)، برای نخستین بار، اندیشه ها و رفتارهای جوانمردانه رودباری به عنوان «عارفی جوانمرد» بررسی و بیان شود؛ سخنان و رفتارهایی همچون: ارکان سه گانه فتوت، اهمیّت شرم و حیا در سلوک جوانمردانه، رفق و مدارا با درویشان، اهمّیّت سپاس-گزاری، جوانمردانِ پاکباز، گذشت و چشم پوشی از لغزش های دوستان و دشمنان، ضیافت ها و مهمانی های پرهزینه و سرانجام بذل و بخشش بدون قید و شرط بی منّت به فقیران.
تقابل زیست جهان «سوژه» در چند داستان مدرن و پسامدرن فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم زیست جهان از مفاهیم بنیادین در فلسفه معاصر، بویژه پدیدارشناسی هوسرل است. در چنین فضایی موضوعات فلسفه مدرن قوام می یابد. موضوعاتی از قبیل سوژه، فضای میان ذهنی، دیگری، آگاهی و.... از طرفی وجوه عمده تمایز میان ادبیّات مدرن و ادبیّات پسامدرن، همین موضوعاتِ ذکرشده است. بنابراین توجّه به زیست جهان و تفاوت سوژه ای که در زیست جهان حضور دارد با سوژه ای که فارغ از این فضاست، مبنای مناسبی برای تحلیل سیر ادبیّات داستانی ایران از مدرن به پسامدرن است. برای رسیدن به این مقصود، سه داستان مدرن و سه داستان پسامدرن ایران، از منظر موضوعات مطرح در مفهوم زیست جهان در این مقاله بررسی شده است. رمان ها و داستان مدرن عبارت است از: "مونالیزای منتشر"، "شبیه عطری در نسیم" و "وقتی مادر کل کشید". داستان های پسامدرن عبارت است از: "داستان دودقیقه ای"، "نون و قلم" و "دختر و جنگ". به نظر می رسد عوامل سازنده زیست جهانِ مدرنِ سوژه، در گذار به ادبیّات پسامدرن، از بین رفته یا تغییر ماهیّت داده اند؛ عواملی چون دیگری، انسجام هویّت، و میان ذهنیّت. درنتیجه می توان گفت که زیست جهان در پسامدرنیسم فلسفه وجودی خود را از دست داده است. بنابراین سوژه در ادبیّات پسامدرن، در فضایی نامحدود قرار گرفته، رو به هیچ مرکز یا غایتی ندارد. ماهیّت وجودی چنین سوژه ای نیز مورد تردید جدّی است.
تحلیل و مقایسه پیرنگ خسرو و شیرین نظامی و یوسف و زلیخای جامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از محوری ترین عناصر داستان که طرح کلّی داستان بر اساس آن شکل می گیرد، پیرنگ است. در شناخت عناصر داستان، شناسایی عوامل مؤثّر بر انسجام پیرنگ و انطباق آن با عناصر داستانی اجتناب ناپذیر است. حیاتی ترین وجه پیرنگ، تحلیل شبکه علّی و معلولی در طول محور عمودی داستان است؛ به هر میزان که این شبکه در بافت داستان نفوذ داشته و پیشبرد داستان را بر عهده داشته باشد، طرح داستان از انسجام بیشتری برخوردار است. در پژوهش حاضر، با تحلیل دو متن داستانی خسرو و شیرین نظامی و یوسف و زلیخای جامی- که متأثّر از آن است-، پس از انطباق عناصر پیش برنده طرح داستان مشخّص گردید که پیرنگ داستان یوسف و زلیخا به علّت وجود شبکه گسترده علّی و معلولی و بسامد زیاد حوادث و اعمال داستانی از انسجام بیشتری برخوردار است، درحالی که متن داستانی خسرو و شیرین به دلایل: حجم زیاد عنصر گفتگو، تعدّد اتّفاقات تصادفی، وجود حوادث به دور از واقعیّت که عنصر حقیقت مانندی داستان را به پایین ترین سطح کشانده است، تعداد زیاد ابیات حاشیه ای که با متن داستان بی ارتباط است، عدم وجود حالت تعلیق در متن داستان و... دارای پیرنگ گسسته ای است.
نمیرد همیشه ... (پژوهشی درباره قیود استمرار وکاربرد آنها در جملات منفی در زبان های ایرانی با توجه به مصراعی از حافظ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مهمترین مناقشات و مجادلات علمی در باب شعر حافظ، بحث درباره وجوه مختلف قرائت ابیاتی از دیوان اوست، و از جمله معروف ترین موارد آن می توان به اختلاف نظر در مورد تعلّق قید «همیشه» به یکی از دو جمله پایه و پیرو مصراع دوم در بیت معروف «از آن به دیر مغانم عزیز می دارند/ که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست» اشاره کرد. اغلب حافظ پژوهان و مصحّحان دیوان او، در این مورد قائل به تعلّق قید «همیشه» به جمله پایه «که آتش[ی] در دل ماست» هستند. در پژوهش حاضر، با استخراج شواهدی از کاربردهای معنایی مختلف قیود دیمومت و استمرار از قبیل «همیشه» و مترادفات آن، در انواع مختلف جملات منفی در متون فارسی دری، و دسته بندی آنها و اثبات وجود معنای «هرگز» در برخی شواهد و با اشاره به سابقه وجود چنین ساختاری در زبان های باستانی و میانه ایرانی، ضمن طرح دیدگاه های گوناگون در باب وجوه قرائت دوگانه بیت مذکور و نقد آنها، چنین نتیجه گرفته شده است که با توجّه به سوابق و شواهد موجود، نه تنها اشکالی بر فرض تعلّق قید «همیشه» به فعل «نمیرد» وارد نیست، بلکه به احتمال قریب به یقین شاعر به تعلّق این قید به جمله موصولی (نمیرد همیشه) بیشتر نظر داشته است.
بی بی منجّمه، بیجه منجّمه و نهانی هروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بی بی منجّمه سمنانی، بانوی نامدار و ستاره شناس ایرانی در قرن ششم از اهالی نیشابور، دختر کمال الدّین سمنانی رئیس فرقه شافعیّه نیشابور و منجّم باشی سلطان محمّد خوارزمشاه بود. او به دلیل مهارت در علم نجوم، در دربار سلطان جلال الدّین خوارزمشاه و علاءالدّین کیقباد از جایگاه ویژه ای برخوردار شد. بیجه منجّمه، از زنان شاعر، منجّم و ادیب اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم هجرى است. وی به ماه کرمان شهرت داشت. معاصر با مولانا عبد الرّحمن جامی، امیر علیشیر نوایی و سلطان حسین بایقرا(875 -912 ق) بود. بیجه با مولانا جامی مطایبات و مهاجات داشت. بعضی از مورّخان بی بی منجّمه سمنانی را بی بی منجّمه نیشابوری ثبت کرده اند، در حالی که نام وی در میان مشاهیر سمنان به چشم می خورد. بعضی از تذکره ها نیز به لحاظ شباهت اسمی بیجه منجّمه را همان بی بی منجّمه خوانده اند؛ به این دلیل که بیجه را مخفّف و تصغیر شده بی بی می دانند؛ نیز بیجه منجّمه را نهانی هروی از زنان شاعر قرن یازدهم هجری به شمار آورده، تخلّص بیجه(ماه) را به نهانی داده اند. در این مقاله تلاش برآن است تا پس از معرفی بیجه، پرده از ابهامات گوناگون در باره این شخصیّت تاریخی- ادبی برداشته شود