کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال 19 زمستان 1397 شماره 39 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
مبحث روایت زمان یکی از مباحث اساسی در دانش روایت شناسی است. بزرگترین نظریه پرداز این مقوله ژرار ژنت، نظریه پرداز ساختارگرای فرانسوی است. از نظر او زمان در پیشبرد روایت نقش مهمّی ایفا می کند. ژنت در نظریه خود به بررسی و تحلیل زمان در روایت، حول سه محورِ نظم، تداوم و بسامد پرداخته است. هر یک از مؤلّفه هایی که در این سه محور تعریف می شود، یکی از سه حالت شتاب را در روایت به وجود می آورد که عبارتند از: شتاب ثابت، شتاب مثبت و یا شتاب منفی. داستان لیلی و مجنون به روایت حکیم نظامی گنجوی در قرن ششم به نظم کشیده شده است. بررسی این داستان بر اساس نظریه روایت و زمان ژنت، نشان می دهد که از سه حالت فوق سهم شتاب منفی در روایت آن بیشتر است و نظامی در روایت این داستان بیشتر به اطناب و کاستن از شتاب روایت گرایش داشته است تا ایجاز و شتاب مثبت.
کارکردهای بدل بلاغی در غزلیّات حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حافظ به گواهی دیوانش، در انتخاب واژگان وسواس ویژه ای دارد. نکته قابل توجه در ابیات خواجه، ارتباط واژگان است؛ که هر بیت را با زنجیره ای از تناسبات معنایی و لفظی درهم تنیده است. یکی از روابطی که میان مفاهیم و واژگان وجود دارد، رابطه جانشینی است؛ که اصطلاحاً آن را بدل بلاغی می نامیم. به این معنی که مفهومی که در پاره نخست بیت آمده، در پاره دیگر تکرار می شود. اما به جای این که لفظ تکرار شود، همان معنی با لفظ دیگری تکرار می شود. از آن جا که هر لفظ بر مدلول خاصی دلالت می کند و به حوزه معنایی خاصی تعلق دارد، جانشین کردن دو لفظ، دایره معنایی آن دو را درهم می آمیزد و سبب می شود که هر لفظ هم بر معنی خود و هم بر معنی لفظی که جانشین آن شده، دلالت کند. این ویژگی، امکاناتی در اختیار شاعر گذاشته است؛ از جمله ایجاد ابهام در تشخیص مدلول اصلی، دلالت چندگانه واژگان و گسترش معنی. خواجه از این امکانات برای معنی آفرینی و ایجاد انواع زیبایی های ادبی و هنری، بسیار بهره گرفته است. در این پژوهش، تعدادی از ابیات دارای بدل بلاغی انتخاب و سپس با تحلیل رابطه جانشینی، تعدادی از کارکردهای این نوع رابطه بررسی شده است. واژه های کلیدی: حافظ، بدل بلاغی، امکانات زبانی، معنی آفرینی
اولیای مستور در آثار فارسی بزرگان طریقت مولویّه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ولایت یکی از موضوعات مورد توجّه در عرفان اسلامی است که مباحث زیادی از جمله اولیای مستور الهی را در خود جای داده است. در طریقت مولویّه که یکی از طریقت های مهمّ عرفانی است، بزرگانی نظیر بهاءولد، برهان الدّین محقّق ترمذی، شمس تبریزی، صلاح الدّین زرکوب، مولانا جلال الدّین محمّد بلخی و سلطان ولد، وجود دارند. در آثار ارزشمند این گروه، از موضوع مهمّ اولیای الهی به خصوص اولیای مستور و عوامل ناشناس ماندن و راه های شناسایی آنان بسیار سخن گفته شده است. اولیای مستور، بالاترین مقام را در بین دیگر اولیای الهی به خود اختصاص داده اند، به گونه ای که در آثار بزرگان طریقت مولویّه، از آنان با عنوان نور و اسرار الهی یاد می شود. همچنین درباره این اولیاء گفته شده که به علّت وجود عواملی نظیر غیرت الهی نسبت به ولیّ مستور، وجود بیگانگان و نامحرمان، بی لیاقتی افراد، مقام والای ولیّ مستور و دلایل دیگر، اجازه دیدار این اولیای الهی به همه افراد داده نمی شود؛ بلکه باید شرایطی ویژه به همراه عنایت خداوند فراهم گردد تا بعضی اشخاص خاص بتوانند به شناخت ولیّ مستور دست پیدا کنند و به ملاقات وی نایل آیند. در پژوهش حاضر، با پرداختن به دیدگاه بزرگان طریقت مولویّه درباره موضوع اولیای مستور، عوامل پنهان بودن این اولیاء و نحوه دیدار با آنان بیان شده است. همچنین سعی شده، نظرات این بزرگان، طبقه بندی شده و به صورت مجزّا از یکدیگر بیان شود.
«بسط عارفانه» و شیوه های دستیابی به آن در سلوک عرفانی (با تأکید بر شیوه های بسط ابوسعید ابوالخیر و روزبهان بقلی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تاریخ عرفان و تصوّف، دو اصطلاح «قبض و بسط» همواره مورد توجّه صوفیه بوده است و سالکان با توجّه به منظومه عرفانی و گاه مسائل اجتماعی و سیاسی روزگار خود، یکی از حالات قبض یا بسط را برمی گزیده اند. قبض به منزله حجاب و «حالت افتقار»ی بوده که سالک را همواره محزون می داشته و برعکس، بسط به مثابه نوعی کشف و «حالت افتخار»ی بوده که شادی و به دنبال آن، اعتماد به رحمت خداوند را برای عارف به ارمغان می آورده است. مریدی که اهل قبض بوده، به واسطه خوف از حشمت الهی، همواره حالات «خوف و حزن و هیبت» را پایه سلوک عرفانی خود قرار می داده و آیات عذاب قرآنی و بیم از دوزخ، دلایلی بسنده برای قبض او بوده و برعکس عارف اهل بسط، «رجا و انبساط و انس» و حسن ظن به رأفت الهی را مهمترین عوامل و انگیزه های وصال حق می دانسته است. نویسنده در این مقاله، ضمن بیان مقدّماتی درباره دو حالت عرفانی «قبض و بسط»، به بررسی انواع شیوه ها و توصیه های عرفانی-تعلیمی بزرگان و عارفان – بویژه ابوسعید ابوالخیر و روزبهان بقلی – برای دستیابی به بسط پرداخته است؛ راهکارهایی همچون: تجلّی حق بر سالک، خطاب حق و لذّت ناشی از آن خطاب، تلاوت قرآن و تدبّر در آیات آن، تمسّک به ذکر الله، دیدار با خضر و قطب و اولیاء، زیارت خاک مشایخ صوفیه، سماع، شنیدن سخنان و حکایت های افراد عامی و حتّی مست و گبر و کافر و سرانجام قرار گرفتن در مکان ها و زمان های خاص.
بررسی ارسال المثل و تمثیل در دیوان اشعار حزین لاهیجی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از مواردی که سبب زیبایی هرچه بیشتر کلام می شود، کاربرد شگردهای مختلف ادبی است. از جمله این شگردها می توان به مبحث تمثیل و ارسال المثل اشاره کرد. تمثیل و ارسال المثل به عنوان یک رکن اساسی در سبک هندی کاربرد دارند و این دو صنعت ادبی به سبب استفاده زیاد به صورت ویژگی سبکی در آمده اند. حزین لاهیجی، شاعر متأخّر سبک هندی در اشعار خویش کوشیده است تا با استفاده از عناصر بیانی و بویژه ارسال المثل و تمثیل بر حسن تأثیر و زیبایی کلام خود بیفزاید و از این صنایع بلاغی بیشترین بهره را در اشعار خویش جسته است. در این پژوهش که به شیوه توصیفی–تحلیلی انجام پذیرفته، دو صنعت ادبی ارسال المثل و تمثیل در دیوان اشعار حزین لاهیجی مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است. در پایان براساس نمونه های آماری و ارائه جدول و نمودار بسامدی جایگاه این دو صنعت در دیوان شاعر به تفکیک نشان داده می شود. نتیجه این پژوهش نشان از آن دارد که حزین لاهیجی، به دلیل گرایش های صوفیانه، برای تأثیرگذاری بیشتر از صنعت ارسال المثل بیشتر در دیوان اشعار خویش استفاده کرده و از این عنصر بلاغی بیشترین بهره را جسته است.
رمزگشایی اعداد در «گرشاسب نامه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه در زمینه هستی شناسی بخوبی نشان می دهد که اعداد، علاوه بر این که برای تبیین و شمارش پدیده ها و بیان کثرت و قلّت و جنبه های اغراق آمیزِ توصیفات، بویژه در آثار حماسی به کار رفته اند، در موارد بسیاری نیز کارکردی رمزگونه و نمادین داشته اند و به عنوان یک ابزار، نماینده معانی و مفاهیم مشترکی بوده اند که همواره در ذهن بشر جاری بوده است. اعداد، در کنار دیگر مظاهر و اَشکال هنری از قبیل شعر، موسیقی، نگارگری، نمایش و...، به عنوان دسته ای از نمادها، القا کننده این معانی و باورهای اسطوره ای بوده اند. این رسالت اعداد، در شکل گیری متون حماسی ایرانی، پررنگ و قابل تأمّل است. بر اساس تفسیر اسطوره ای از روایات گرشاسب نامه اسدی طوسی، شاید بتوان گفت که بسیاری از اعداد در این منظومه حماسی- اساطیری، حضوری نمادین و رازآمیز دارند. پژوهش حاضر، به روش مطالعه موردی و با تکیه بر شواهد و قرائنی از متن گرشاسب نامه، در تلاش است تا نشان دهد که اعدادِ «یک»، «دو»، «سه»، «چهار»، «پنج»، «شش» و «هفت»، به گونه ای نمادین، دانش ها و معانیِ رمزی بسیاری را در خویش جای داده اند؛ معانی و مفاهیمی که بیانگر باورها و عقاید مردمان باستان بوده و در تعیین سرنوشت آنها نقشی محوری و اساسی ایفا کرده اند.
روایت گورانیِ داستان جمشید و مقایسه آن با شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شاهنامه فردوسی اثری است که سیمای تاریخ و فرهنگ ایران را در خود متجلّی ساخته و به عنوان یک اثر ملّی مورد توجّه قومیّت های این مرز و بوم بوده است؛ یکی از این اقوام که همواره به شاهنامه و دیگر آثار حماسی ایرانیان به دیده احترام نگریسته اند، کُردها هستند. شاعران کُردزبان، بخش هایی از شاهنامه و دیگر آثار حماسی را به کُردی ترجمه و یا بازآفرینی کرده و آن را با توجّه به محیط زندگی خود، به رشته تحریر درآورده اند. یکی از این آثار، منظومه ضحّاک و کاوه آهنگر اثر شاهرخ کاکاوند - از شاعران قرن دوازده و اوایل قرن سیزده هجری- است که می توان آن را ترجمه آزادِ بخش هایی از شاهنامه فردوسی به شمار آورد. در این مقاله کوشش بر آن است ضمن به دست دادن زندگی نامه اجمالی شاعر، منظومه ضحّاک و کاوه آهنگر و ویژگی های آن معرّفی و خلاصه این اثر تا آغاز پادشاهی جمشید آورده شود. در ادامه با تحلیل سرچشمه های روایت گورانی و سنجش زندگانی و فرجام جمشید پیشدادی در آن با شاهنامه فردوسی و سایر منظومه های پهلوانی، روشن می شود که هرچند روایت کاکاوند دیگرگون و متمایز از دیگر روایت هاست، با وجود این، از روایت فردوسی تأثیر بیشتری پذیرفته و به منابع دیگر نیز نظر داشته است.
نقد جامعه شناختی سیمای محمود غزنوی در شعر عطّار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سلطان محمود غزنوی که از پادشاهان مقتدر عهد غزنوی است، جایگاه ویژه ای در ادب پارسی دارد. وی، مانند هر پادشاه و حاکم دیگر، توأم با زمامداری خویش مورد مدح و ستایش قرار گرفته و بخشی از این فرآیند در قالب اشعار مدحی و همچنین در تواریخ تألیف شده در عهد غزنوی ثبت گردیده است. علاوه براین، تصویری خاص و منحصربه فرد نیز از وی در ادب پارسی قابل ملاحظه است که در مورد دیگر زمامداران ترسیم نگردیده است و آن معرّفی او به عنوان نماد راستین عشق ورزی است که در متون عرفانی با نگرشی متمایز و ممتاز بیان گردیده است. در شعر عطّار، محمود غزنوی با سیمایی منحصربه فرد معرّفی می شود. سیمای محمود، علاوه بر موارد مذکور، بیانگر شاهی آرمانی و متعالی است. شاه آرمانی، یکی از نظریه های مطرح و عام در ادب و اندیشه ایرانی است. قدمت این اندیشه فراتر از آن است که بتوان تاریخ مشخّصی را برای شکل گیری آن بیان کرد. در اندیشه عطّار، مسأله شاه آرمانی با شخصیّت تاریخی محمود غزنوی تلفیق گردیده است. این رویه، تحت تأثیر شرایط نابسامان اجتماعی و عدم کفایت شاهان زمانه صورت گرفته است که منجر به تحلیل رفتن علم، ادبیّات و فرهنگ شده است. این پژوهش به شیوه تحلیلی- توصیفی ، برمبنای نظریه جامعه شناسی ادبی است و با استقاده از روش کتابخانه ای- اسنادی صورت می پذیرد.