مقالات
حوزه های تخصصی:
مهدویت از دیرباز مورد توجه دین مبین اسلام بوده و تبیین و ترویج صحیح آن یکی از اصلی ترین اهداف کتاب های درسی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل میزان توجه به مباحث مهدویت در کتاب های درسی دوره ابتدایی و متوسطه بود که به روش توصیفی از نوع تحلیل محتوا انجام شد. جامعه و نمونه آماری پژوهش، شامل کلیه کتاب های هدیه های آسمان در دوره ابتدایی؛ کتاب های پیام های آسمان دوره متوسطه اول و همچنین؛ کتاب دین و زندگی دوره متوسطه دوم بود که در سال 1399 توسط دفتر برنامه ریزی و تألیف کتاب های درسی تألیف و چاپ شده است. ابزار اندازه گیری در این پژوهش، شامل چک لیست تحلیل محتوا بود که توسط محقق تدوین شده و روایی چک لیست ها توسط دو نفر از صاحب نظران موضوع مورد تأیید واقع شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از شاخص های آمار توصیفی استفاده شد. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها بیانگر این بود که محتوای مربوط به موضوع مهدویت در کتاب های درسی نظام آموزش و پرورش ایران را می توان در قالب 4 بعد اصلی؛ 12 مؤلفه و 57 شاخص طبقه بندی کرد. همچنین؛ نتایج نشان داد که بعد معرفی منجی موعود و یاران ایشان و بعد ویژگی های حکومت حضرت مهدی(عج) بیشترین توجه و بعد فلسفه وجود منجی کمترین میزان توجه را در محتوای کتاب های درسی دارد. ازاین رو؛ نظر به اینکه بعد اعتقاد به وجود منجی در سلامت روانی و اجتماعی دانش آموزان نقش مؤثری دارد و در تدوین محتوای کتاب های درسی، این بعد کم رنگ تر دیده شده، پیشنهاد می شود که در فرایند تهیه و تدوین کتاب های درسی بیش ازپیش موردتوجه قرار گیرد.
مدیریت مدرسه محور در تراز جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش شناسایی مولفه های مهم و اساسی مدیریت مدرسه محور در تراز جمهوری اسلامی ایران بوده است. روش پژوهش حاضر کیفی به شیوه تحلیل مضمون با روش آتراید اسنرلینگ است. برای دستیابی به اطلاعات و توصیفی اجمالی از تجارب و ادراک متخصصان، خبرگان و مجریان از مصاحبه های نیمه ساختارمند استفاده شد. دراین پژوهش از راهبرد سه سویه سازی به طور جامع و دقیق بهره گیری شد و به منظور انجام مصاحبه نیمه ساختارمند از روش نمونه گیری هدفمند «رویکرد افرادکلیدی» استفاده گردید و نمونه گیری با روش « گلوله برفی» تاحد اشباع نظری استمرار یافت. درهمین راستا با تعداد 23 نفر از اساتید دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی استان کهگیلویه و بویراحمد در سال 1399، پژوهشگران حوزه علوم تربیتی و مدیران با تجربه مدارس دوره ابتدایی و مدیران دبیرستان ها و هنرستان های دوره متوسطه که دارای مدرک تحصیلی دکترا و کارشناسی ارشد ( 15 نفر دکترا و 8 نفر کارشناسی ارشد) در رشته های مرتبط بودند مصاحبه انجام شد تا امکان تکامل هرچه بیشتر پژوهش فراهم آید. اعتباریابی این پژوهش به عنوان یک پارادایم کیفی برپایه چهارمعیار: قابلیت اعتبار(باورپذیری)، بی طرفی(تأئیدپذیری)، قابلیت اطمینان(سازگاری)، و قابلیت کاربرد(انتقال پذیری) درنظرگرفته شد. براساس یافته های پژوهش، برای مضمون فراگیر (مدیریت مدرسه محور در تراز جمهوری اسلامی ایران) تعداد یازده مضمون سازمان دهنده تحت عناوین: رویکرد دموکراتیک ستاد (وزارت)، اشتراک پذیری، تشکل های راهبردی، چشم انداز مدرسه، چشم انداز دانش آموزی، تکریم کارکنان، حرفه مندی و تخصص گرایی، نقش پذیری اولیا، نقش پذیری سازمان ها، مؤسسات و ..، محاسبه پذیری و پایش فراگیر، و انحرافات و بیراهه ها و تعداد شصت و دو مضمون پایه شناسایی گردید.
ارائه نظریه داده بنیاد برای تبیین فرآیند پرورش دانش آموزان خودنظم ده در مدارس ابتدایی با تأکید بر نقش معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرورش دانش آموزان خود نظم ده، از مهم ترین اهداف عالی در تمامی نظام های آموزشی به شمار می رود که می تواند زمینه لازم برای تحول و توسعه پایدار در هر جامعه ای را فراهم آورد. پژوهش حاضر با هدف، تبیین فرآیند پرورش دانش آموزان خودنظم ده در مدارس ابتدایی با تأکید بر نقش معلمان، و استفاده از رویکرد کیفی و روش داده بنیاد (نظریه برخاسته از داده ها) انجام شده است. داده ها با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختارمند با 25 معلم ابتدایی و نامه نگاری گردآوری شد. انتخاب مصاحبه شوندگان بر پایه راهبرد نمونه گیری نظری انجام گردید. تحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی به انجام رسید که در نتیجه آن 48 کُد اولیه، 19 زیرمقوله و 3 مقوله کلی استخراج شد. در نظریه میانی به دست آمده "توجه به رشد همه جانبه انسان" به عنوان مقوله محوری در نظر گرفته شد که با تمامی مقوله های به دست آمده در این پژوهش در ارتباط است. اگر معلمان به عنوان هدایت کنندگان فرآیند تعلیم و تربیت، رشد مستمر و همه جانبه دانش آموزان را مورد توجه قرار داده و با استفاده بهینه از شرایط زمینه ای همچون محتوای اصیل و رسانه های آموزشی نوین و بهره گیری هوشمندانه از امکانات، قوانین، زمان و... به اجرای راهبردهایی نظیر عاملیت بخشی، جهت دهی و بازخورددهی به دانش آموزان ، عرصه سازی برای آن ها و الهام بخشی بپردازند، بستر لازم برای پرورش دانش آموزانی توانمند و خودنظم ده فراهم شده که با پیامدهای تحصیلی و تربیتی ارزشمندی همراه خواهد بود و آینده سازان شایسته ای برای جامعه تربیت خواهند شد.
بررسی تأثیر استفاده از چندرسانه ای های آموزشی در قصه گویی بر افزایش خلاقیت دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدایی شهرستان سوسنگرد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر استفاده از چند رسانه ای های آموزشی در قصه گویی بر افزایش خلاقیت دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدایی مرکز شهرستان سوسنگرد در سال 1398 بود. در این پژوهش استفاده از داستان هایی که بوسیله چندرسانه ای های آموزشی تولید و با کمک ابزارهای دیجیتال و الکترونیکی به ﻧ ﻮﻋﯽ داﺳﺘﺎن ﮔﻮیﯽ و قصه گویی به صورت دیجیتال برای دانش آموزان اجرا گردید. ﺟﺎﻣﻌﻪ آﻣﺎری مورد ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ در این پژوهش، ﮐﻠﯿﻪ داﻧﺶ آﻣﻮزان پسر پایه چهارم ابتدایی مرکز شهرستان سوسنگرد به تعداد 109 نفر در سال تحصیلی 98 – 97 بود. حجم نمونه طبق فرمول کوکران 85 نفر تعیین شد که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس 50 نفر از دانش آموزان به عنوان نمونه انتخاب شدند و در دو گروه (25 نفر گروه آزمایش و 25 نفر گروه کنترل) گمارده شدند. روش پژوهش نیمه آزمایشی استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون می باشد. ابزار پژوهش پرسشنامه استاندارد تست سنجش خلاقیت تورنس (1979) بود. گروه آزمایش 8 جلسه به مدت 30 دقیقه تحت آزمایش قصه گویی با ابزار چندرسانه ای آموزشی قرار گرفتند. داده های گردآوری شده با ﻧﺮم اﻓﺰار آﻣﺎری SPSS نسخه 24 تحلیل شدند. از روش های آماری آزﻣﻮن t ﻣﺴﺘﻘﻞ و U ﻣﻦ - ویﺘﻨﯽ اﺳﺘﻔﺎده شد. در ابزار فوق ﺿ ﺮیﺐ اﻃﻤﯿﻨﺎن 95% ﺑﻮد. نتایج نشان داد استفاده از چند رسانه ای های آموزشی در قصه گویی بر افزایش خلاقیت دانش آموزان پسر پایه چهارم ابتدایی مرکز شهرستان سوسنگرد تاثیر دارد به عبارتی دیگر، استفاده از چندرسانه ای های آموزشی در قصه گویی بر مولفه سیالی، ابتکار، انعطاف و بسط دانش آموزان تاثیر دارد.
بررسی رابطه بین نگرش به مدرسه و پیوند با مدرسه: نقش میانجی امید به تحصیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف رابطه بین نگرش به مدرسه و پیوند با مدرسه با نقش میانجی امید به تحصیل انجام گرفت. روش اجرای پژوهش توصیفی از نوع همبستگی به روش معادلات ساختاری (SEM) بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان پسر مقطع دوم متوسطه شهرستان ثلاث باباجانی بود که با توجه به جدول مورگان و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 200 نفر به نوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه نگرش به مدرسه کوچ و سیکل (2003)، پرسشنامه پیوند با مدرسه رضایی شریف (1389) و پرسشنامه امید به تحصیل خرمایی و کمری (1396) استفاده شد. نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد نگرش به مدرسه بر پیوند با مدرسه اثر مستقیم دارد (44/0=β)، امید به تحصیل بر پیوند با مدرسه اثر مستقیم دارد (49/0=β)، ، نگرش به مدرسه بر امید به تحصیل اثر مستقیم دارد (59/0=β) و نگرش به مدرسه بر پیوند با مدرسه از طریق امید به تحصیل اثر غیر مستقیم دارد (28/0=β).
طراحی، اعتباریابی و بررسی اثربخشی چندرسانه ای آموزشی تربیت جنسی کودکان برآگاهی والدین و مربیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، طراحی، اعتباریابی و اثربخشی چندرسانه ای آموزشی تربیت جنسی کودکان (با توجه به مبانی دینی و فرهنگی)، بر آگاهی والدین و مربیان بود. پژوهش حاضر با روش شبه آزمایشی، طرح پس آزمون با گروه گواه در سه فاز: طراحی و تولید چندرسانه ای، اعتباریابی و بررسی اثربخشی انجام شده است. جامعه آماری بخش اعتباریابی، 10 نفر از متخصصان حوزه چندرسانه ای و مشاوره بوده که با استفاده از چک لیست محقق ساخته با 26 سوال در سه گویه به داوری در خصوص محتوا و کیفیت طراحی پرداختند. جامعه آماری فاز سوم، والدین و مربیان شهر تهران بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 70 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه گمارش شدند. ابزار پژوهش، آزمون دانش تربیت جنسی محقق ساخته بود. نتایج آزمون tتک نمونه ای نشان داد که چندرسانه ای آموزشی تربیت جنسی کودکان، طبق نظر متخصصان از اعتبار لازم برخوردار است (000/0 sig: 319/23 (t:و همچنین آموزش صورت گرفته بر آگاهی والدین و مربیان، از تربیت جنسی، اثربخشی معناداری داشته است (3.602t: ، 0.001sig:). بر اساس یافته ها، روند تولید این چندرسانه ای آموزشی ضمن داشتن دلالت هایی برای طراحی محتواهای سلامت محور می تواند نقش بسزایی در بالا بردن سطح آگاهی والدین و مربیان در خصوص ترببیت جنسی کودکان داشته باشد.
پدیدارشناسی ابعاد مغفول برنامه درسی کسب شده رشته علوم تربیتی از نگاه نومعلمان دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی ابعاد مغفول برنامه درسی کسب شده رشته علوم تربیتی دانشگاه فرهنگیان انجام شده است رویکرد پژوهش حاضر،کیفی ازنوع پدیدارشناسی بوده که جامعه آماری آنرا را نومعلمان رشته علوم تربیتی(آموزش ابتدایی)دانشگاه فرهنگیان درسال تحصیلی 1399-1398 تشکیل دادند. نمونه گیری به صورت هدفمند تا اشباع نظری ادامه یافت. در این پژوهش تعداد شرکت کنندگان 16نفر (6مرد و10زن) از نومعلمان بودند. جهت جمع آوری اطلاعات از مصاحبه عمیق نیمه ساختار و برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش هفت مرحله کلایزی استفاده شد. یافته های این پژوهش درنهایت درقالب 7 بعد، شامل (عدم آموزش کاربردی سند تحول بنیادین، عدم کسب هویت حرفه ای اسلامی معلم، عدم کسب چگونگی پرورش خلاقیت، عدم کسب دانش محتوایی، عدم کسب دانش پداگوژیک، عدم کسب دانش جامعه شناسی، عدم کسب دانش روانشناسی اسلامی، عدم کسب هنر اکلکتیک) و23 مولفه، درنهایت در قالب یک نقشه مفهومی ارائه شد. توجه به این نقشه مفهومی می تواند برای دست اندرکاران برنامه درسی رشته علوم تربیتی نقطه تاملی برای باز اندیشی برنامه درسی دانشگاه فرهنگیان باشد.
بررسی میزان توجه به مولفه های آموزش مشارکت شهروندی در کتاب های درسی مقطع ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه توجه به کتاب های درسی به عنوان محور مکتوب و مدون تعلیم و تربیت از حیث توجه و پرداختن بر موضوعات و مولفه های شهروندی و به خصوص مشارکت شهروندی در کنار وجوه آموزشی و درسی، از اهمیت بسیاری برخوردار بوده و جنبه مهمی از مدرسه کارآمد می باشد. لذا این پژوهش درصدد بررسی میزان توجه کتاب های درسی به آموزه ها و مهارت های مورد نیاز برای مشارکت شهروندی می باشد. پژهش حاضر توصیفی- تحلیلی و در راستای دستیابی به اهداف مدنظر، کتاب های مقطع ابتدایی سال تحصیلی 1399-1400 به عنوان جامعه آماری پژوهش به روش تحلیل محتوا مورد بررسی و داده ها با استفاده از روش آنتروپی شانون پردازش شده اند. یافته ها نشان می دهد که به طور کلی هشت مهارت پرسشگری، مشارکت در مباحث، گوش دادن به مباحث و درک موضوعات، مسئولیت پذیری، همکاری و کارکردن با دیگران، حس تعلق به مکان، آگاهی از حقوق و وظایف شهروندی و شناخت شهر و نهادهای مدیریت شهری به عنوان مهارت های مورد نیاز در ارتباط با آموزش و نهادینه سازی مشارکت شهروندی می تواند در دستورکار قرار گیرد. در این خصوص تاکید و توجه کتاب های درسی اغلب بر دو مهارت همکاری و کارکردن با دیگران و مشارکت در مباحث معطوف شده و سایر مهارت ها مورد بی توجهی قرار گرفته است.
ارائه الگویی برای توانمندسازی معلمان در زمینه آموزش مجازی در دوران کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر «ارائه الگویی برای توانمندسازی معلمان در زمینه آموزش مجازی در دوران کرونا» بود. جامعه شامل 400 نفر از معلمان مدارس ابتدایی شهر خرم آباد، در سال تحصیلی 1400-1399 بود. ابزار جمع آوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختار یافته و پرسشنامه بود. از روش نمونه گیری هدفمند برای انتخاب نفرات اول و از فن گلوله برفی برای انتخاب سایر افراد استفاده شد. بر اساس اشباع نظری با ۲۶ نفر از معلمان مصاحبه شد. سپس براساس جدول مورگان 196 نفر به عنوان نمونه تعیین و برای جمع آوری داده ها از روش نمونه گیری طبقه ای نسبی استفاده شد. از تئوری زمینه ای و مدل پارادایمی برای تحلیل داده های کیفی و با استفاده از نرم افزارpls2 از معادلات ساختاری برای تحلیل داده های کمی استفاده گردید. نتایج نشان داد که توانمند سازی درزمینه ی آموزش مجازی منوط به سه مقوله عوامل سازمانی (زیرساخت فناوری اطلاعات و ارتباطات، فرهنگ سازی و سیاست های تشویقی و نظارتی)؛ عوامل مربوط به معلم (سواد دیجیتالی، محتوای آموزشی، توانایی تدریس، ویژگی های روان شناختی)؛ و عوامل مربوط به دانش آموز (ویژگی های روان شناختی، سواد دیجیتالی، وضعیت اجتماعی-اقتصادی) است. نتایج حاکی از برازش مطلوب مدل بود. تحلیل معادلات ساختاری نشان داد به ترتیب عوامل سازمانی، عوامل مربوط به معلم و عوامل مربوط به دانش آموز بیشترین تأثیر را بر توانمند سازی معلمان درزمینه آموزش مجازی دارند.
نقش واسطه ای هوش هیجانی در رابطه بین ساختار توانمندساز مدارس و عملکرد معلمان ابتدایی شهرستان ممسنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله، بررسی نقش واسطه ای هوش هیجانی در رابطه بین ساختار توانمندساز مدارس و عملکرد معلمان ابتدایی شهرستان ممسنی بود. پژوهش حاضر، به لحاظ هدف، کاربردی و از حیث روش انجام آن، در زمره پژوهش های پیمایشی بود. همچنین ازلحاظ زمانی، مقطعی و یک تحقیق توصیفی بوده، که از روش همبستگی استفاده شد. جامعه آماری موردنظر در این مطالعه معلمان ابتدایی شهرستان ممسنی (650 نفر) و با توجه به جدول مورگان، 242 نفر به عنوان نمونه در نظر گرفته شد. روش نمونه گیری، تصادفی طبقه ای بود. گردآوری اطلاعات آماری از سه پرسشنامه استاندارد عملکرد شغلی معلمان (هرسی و گلداسمیت،1981)، هوش هیجانی (گلمن، 2001) و ساختار توانمندساز مدارس (هوی و سویتلند، 2001) استفاده شد. روایی محتوایی هر سه پرسشنامه توسط صاحب نظران تائید گردید است و پایایی آن پس از اجرای آزمایشی بین 30 نفر از جامعه آماری به وسیله محاسبه آلفای کرونباخ برای سه پرسشنامه به ترتیب 927/0، 791/0 و 750/0 تعیین گردید. از آزمون ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t مستقل و تحلیل مسیر برای آزمون فرضیات پژوهش استفاده شد. نتایج آزمون همبستگی پیرسون در این مطالعه نشان داد که بین ساختار توانمندساز مدارس، هوش هیجانی و عملکرد معلمان رابطه مثبت و معناداری وجود داشته است (01/0>P). عملکرد شغلی معلمان زن و مرد در مدارس ابتدایی شهرستان ممسنی تفاوت معناداری دارند (05/0>P). همچنین، نتایج آزمون تحلیل مسیر نشان داد که هوش هیجانی در رابطه بین ساختار توانمندساز مدارس و عملکرد معلمان ابتدایی شهرستان ممسنی، نقش واسطه ای دارد (01/0>P). هرچقدر آموزش وپرورش در توسعه توانمندسازی مدارس در حوزه های مختلف نرم افزاری و سخت افزاری بیشتر باشد، معلمان قدرت بیشتری در کنترل و درک احساسات خود و دیگران (هوش هیجانی) خواهند داشت و درنتیجه با رضایت خاطر و آرامش بالاتری اقدام به انجام وظایف خواهند نمود و درنتیجه عملکرد شغلی آن ها بهبود می یابد.
نقش میانجی ادراک شایستگی در ارتباط بین ادراک حمایت والدین و پایگاه اجتماعی-اقتصادی با انگیزه تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه ای ادراک شایستگی در ارتباط بین، ادراک حمایت والدین و پایگاه اقتصادی-اجتماعی با انگیزه تحصیلی دانش آموزان نوجوان بود. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود که به روش مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر یزد بود که در سال تحصیلی 1400-1399 مشغول به تحصیل بودند. از این میان، 421 نفر از آنها به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای جهت انجام پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری شامل پرسشنامه های انگیزش تحصیلی هارتر (1981)، ادراک حمایت خانواده پروسیدانو و هلر (1983)، شایستگی ادراک شده هارتر (1989) و پایگاه اجتماعی-اقتصادی سیلوان (2007) بود. مدل نهایی برازندگی مناسبی نشان داد. نتایج حاکی از آن بود که ادراک حمایت والدین به صورت غیرمستقیم و از طریق ادراک شایستگی بر انگیزه تحصیلی دانش آموزان اثر معناداری دارد. بر طبق یافته های پژوهش، افزایش ادراک حمایت والدین در دانش آموزان، می تواند انگیزه تحصیلی آنها را به صورت غیر مستقیم از طریق ادراک شایستگی کاهش دهد.
مدل یابی معادلات ساختاری پیش بینی رفتارهای خودشکن تحصیلی بر اساس سیستم های مغزی _ رفتاری (BAS, BIS, FFFS) ، تحمل ناپذیری بلاتکلیفی و باورهای هوشی با توجه به نقش میانجی استرس انتظارات تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رفتارهای خودشکن تحصیلی با اختلال در فرآیند شناختی_رفتاری در محیط یادگیری بر عملکرد افراد تاثیر گذار است. از این رو توجه هر چه بیشتر به این مقوله ضروری به نظر می رسد. هدف از پژوهش آزمون مدل پیش بینی رفتارهای خودشکن تحصیلی براساس سیستم های مغزی-رفتاری، تحمل ناپذیری بلاتکلیفی و باورهای هوشی با میانجیگری استرس انتظارات تحصیلی بود. روش از نوع توصیفی-همبستگی و مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری دانشجویان دانشگاه آزاد استان قم بودندکه در سال 400-1399مشغول به تحصیل بودند. نمونه شامل 420 نفر از دانشجویان بودندکه به شیوه در دسترس و از طریق خودگزارشی از طریق شبکه های اجتماعی مجازی با توجه به شرایط پاندمی کووید 19 در پژوهش شرکت کردند. ابزار شامل پرسشنامه سیستم های مغزی _ رفتاری جکسون (2009)، مقیاس تحمل ناپذیری بلاتکلیقی فریستون(1994)، پرسشنامه باورهوشی عبدالفتاح (2006)، مقیاس استرس انتظارات تحصیلی آنگ و هوان (2006)، مقیاس رفتار و شناخت خودشکن کانیگهام ( 2007) بود. یافته نشان داد اثرات غیر مستقیم به واسطه استرس انتظارات برای سیستم مغزی به رفتارخودشکن (000/0P = , 219/0 = β) تحمل ناپذیری بلاتکلفی به رفتار خودشکن (000/0P = , 158/0 = β ) و باور هوشی به رفتار خودشکن (000/0P = , 110/0 = β) است.
تبیین مؤلفه های طراحی مرکز نگهداری کودکان بی سرپرست در راستای بهبود شرایط تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پدیده کودکان بی پرست، و ناهنجاری های وابسته به آن، معضلی است، که جوامع معاصر با آن رو به رو هستند. فضای مناسب اسکان این کودکان با توجه به مقولات تأثیر فضا در روان و رشد کودک، می تواند در کاهش و جبران بخشی از معضلات ناشی از بی سرپرستی و بدسرپرستی این کودکان مؤثر باشد. در این پژوهش ضرورت دیده شد، تا مؤلفه های طراحی فضاهای مختص کودکان بی سرپرست، در راستای بهبود شرایط تربیتی کودکان مورد بررسی قرار گیرد. پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی، از نظر داده ها، کیفی، و از نظر ماهیت مطالعه، داده بنیاد می باشد. گردآوری داده در ابتدا کتابخانه ای، و سپس مطالعات میدانی درقالب مصاحبه عمیق با فعالان در حوزه کودکان بی سرپرست، همچنین گردآوری و تحلیل نقاشی و انشای کودکان بی سرپرست از طریق مشاکت در فضا توسط پژوهشگران انجام گرفته است. در این مقاله بر اساس رویکرد پیاژه کودکان بی سرپرست در سن بین 7- 11 سال در دو مرکز نگهداری امید و صبح رویش در شهر ری در سال 1399 به طریق نمونه گیری انتخابی در پژوهش های کیفی انجام، و نقاشی و انشا با موضوعات ادراک فضای زیست آنها تا زمان اشباع اطلاعات، دریافت شده است. اطلاعات به شیوه تحلیل محتوا و نحوه کدگذاری باز بررسی، و پس از تبیین نیاز روانی کودکان، مصاحبه ای با صاحبنظران طراحی فضا، جهت ارائه شاخص های معماری مراکز نگهداری کودکان بی سرپرست در چهار مقوله کالبد، معنا، تجهیزات و برنامه در فضای نگهداری این رده سنی به عنوان اولویت های طراحی معماری تبیین گردیده است. نتیجه حاصل نشان می دهد که نیاز به اجتماعی شدن کودکان، و شناخت دنیای پیرامونی و طراحی برای آینده می تواند از اولویت های مورد انتظار فضای مجموعه باشد.
رابطه فرصت های برابر آموزشی با کیفیت زندگی مدرسه ای و احساس تعلق به مدرسه با نقش میانجی فرهنگ مدرسه در دبیران متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی فرصت های برابر آموزشی با کیفیت زندگی مدرسه ای و احساس تعلق به مدرسه با نقش میانجی فرهنگ مدرسه در بین دبیران مدارس راهنمایی دخترانه شیروان انجام شد. نوع پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه ی دبیران مدارس دخترانه شهر شیروان به تعداذ 291 نفر بود که تعداد 165 نفر به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار پژوهش چهار پرسشنامه استاندارد فرصت های برابر آموزشی(جوانمرد، ۱۳۹۳)؛ پرسشنامه کیفیت زندگی مدرسه ویلیامز و باتن(1981)؛ پرسشنامه احساس تعلق به مدرسه (بری، بتی و وات 2004) و پرسشنامه فرهنگ مدرسه الکساندر و ساد ( 1997) بود که روایی صوری و محتوایی حاصل شد و پایایی آن با ضریب آلفای کرونباخ برای فرصت های برابر آموزشی 8126/0، برای کیفیت زندگی مدرسه 8786/0، برای احساس تعلق به مدرسه 8271/0 و فرهنگ مدرسه 8321/0 بدست آمد. روش تجزیه داده ها، آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون توزیع نرمال کلوموگروف – اسمرینوف، آزمون همبستگی پیرسون، آزمون رگرسیون خطی و معادلات ساختاری) با استفاده از بسته نرم افزاریSPSS نسخه 19 و لیزرل 18 بود. نتایج پژوهش نشان داد که بین متغیرهای فرصت های برابر آموزشی و فرهنگ مدرسه و کیفیت زندگی مدرسه ای رابطه ای معنی دار وجود داشته و به ترتیب ضریب همبستگی بین فرصت های برابری آموزشی و کیفیت زندگی مدرسه ای برابر 237/0، ضریب همبستگی بین فرصت های برابر آموزشی و فرهنگ مدرسه برابر 212/0 و ضریب همبستگی بین فرهنگ مدرسه و کیفیت زندگی مدرسه ای برابر 379/0 است. بین متغیرهای فرصت های برابر آموزشی و فرهنگ مدرسه و احساس تعلق به مدرسه رابط ای معنی دار وجود داشته و به ترتیب ضریب همبستگی بین فرصت های برابری آموزشی و احساس تعلق به مدرسه برابر 403/0، ضریب همبستگی بین فرصت های برابر آموزشی و فرهنگ مدرسه برابر 212/0 و ضریب همبستگی بین فرهنگ مدرسه و احساس تعلق به مدرسه برابر 280/0 است. در مجموع این دو متغیر در گام دوم توانستند 19/74 درصد از واریانس احساس تعلق به مدرسه را بطور تعدیلی تبیین نمایند. به این ترتیب میانجی بودن نقش فرهنگ مدرسه تایید می گردد.