اطلاعات جغرافیایی (سپهر)

اطلاعات جغرافیایی (سپهر)

اطلاعات جغرافیایی سپهر دوره 31 بهار 1401 شماره 121 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

ارائه یک روش سیستماتیک به منظور شناسایی و نمایش کانون های مکانی و زمانی جرم خیزی، مطالعه موردی: سرقت از منازل(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کانون های مکانی و زمانی جرم خیزی سیستم اطلاعات مکانی سرقت از منازل مسکونی تخمین تراکم کرنل میانگین نزدیکترین همسایه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۸ تعداد دانلود : ۱۴۳
بزهکاری مانند دیگر رفتارهای بشر دارای ظرف زمان و مکان است و اعمال مجرمانه می توانند در کانون های جرم خیز در یک مکان و زمان واحد قرار گیرند. هدف این مطالعه، ارائه یک روش سیستماتیک برای شناسایی و نمایش کانون های مکانی و زمانی جرم خیزی است. این روش، اطلاعات مکانی و زمانی را به گونه ای ترکیب می کند تا به طور شهودی پروفایل زمانی کانون های جرم خیز در سطح خرد و کلان (ساعت، سال) قابل ارزیابی باشد. بدین منظور تعداد 5573 فقره سرقت از منازل مسکونی در شهر بوستون آمریکا در بازه زمانی سال 2015 تا 2018 به عنوان جامعه آماری مورد مطالعه قرار گرفت و از قابلیت های GIS برای انجام آزمون های آماری و گرافیکی به منظور شناسایی و نمایش کانون های مکانی و زمانی جرم خیزی استفاده شد. در این تحقیق چهار کانون جرم خیز در خصوص سرقت از منازل مسکونی با استفاده از آزمون تراکم کرنل شناسایی شد. نتایج نشان داد که 78 % سرقت از منازل مسکونی در این چهار کانون مکانی جرم خیزی رخ می دهد که تنها 25 % از کل مساحت منطقه مورد مطالعه را در برمی گیرند. یافته های تحقیق نشان داد که ترکیب کانون مکانی زمانی جرم خیزی با تحلیل زمانی به صورت یکجا و بدون در نظر گرفتن کانون های مکانی جرم خیز در بازه های ماهانه، روزانه و ساعتی تفاوت های قابل ملاحظه دارد؛ اما نتایج تحلیل سالیانه هر چهار کانون در چهار سال مورد بررسی نشان داد که بیشترین میزان وقوع سرقت در سال 2016 و کم ترین میزان سرقت در سال 2018 بوده است. همچنین نتایج نشان داد که بیشترین فراوانی وقوع سرقت از منازل مسکونی در کانونی رخ داده است که کوچک ترین مساحت را در بین کانون ها داشته است.
۲.

مدل سازی باقیمانده های عکسی حاصل از مثلث بندی هوایی شبکه تصاویر فتوگرامتری پهپاد و ارزیابی آن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کالیبراسیون دوربین دوربین غیرمتریک ناپایداری دوربین مدل دینامیکی اعوجاجات دوربین پله بین مدل ها

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۶۷ تعداد دانلود : ۱۴۸
کالیبراسیون دوربین رکن مهم هر پروژه فتوگرامتری است. تاکنون مدل های اعوجاج متعددی برای کالیبراسیون دوربین متریک به کارگرفته شده است مانند مدل براون که حداکثر 12 پارامتر شامل فاصله اصلی، مختصات نقطه اصلی، اعوجاج فیزیکی عکسی شامل اعوجاجات شعاعی، اعوجاجات مماسی و ... را در یک فرآیند سرشکنی باندل، به صورت خودکالیبراسیون برآورد می نماید. این راهکار کماکان برای دوربین های ناپایدار و غیرمتریک در فتوگرامتری پهپاد نیز به کار گرفته شده که اگرچه باعث بهبود معنی داری در مختصات سه بعدی شئ ای می شود اما هنوز اعوجاجاتی به واسطه ناپایداری هندسی دوربین در مختصات عکسی باقی می ماند. این اعوجاجات باقیمانده، منجر به پارالاکس و ایجاد پله ارتفاعی بین مدل های سه بعدی در برجسته بینی می شود. در این مقاله یک روش پس پردازش برای کاهش اعوجاجات باقیمانده عکسی بعد از خودکالیبراسیون دوربین غیرمتریک در پروژه های فتوگرامتری پهپاد مطرح می گردد. روش ارائه شده مدل سازی باقیمانده های عکس به کمک یک روش اجزاء محدود است. داده های استفاده شده در این تحقیق تصاویر پهپاد فتوگرامتری اخذ شده توسط دوربین های ILCE_7RM2 و ، FC6310 ، و FC300S است. پیاده سازی الگوریتم پیشنهادی در محیط برنامه نویسی Matlab انجام شده و از نرم افزار متاشیپ [1] نیز برای پردازش اولیه استفاده شده است. نتایج حاصل از آزمون های انجام شده روی چند داده فتوگرامتری پهپاد با مشخصات و مقیاس های متفاوت بیانگر کاهش باقیمانده های عکسی تا 70 درصد در پس از مدل سازی و تصحیح اعوجاجات روی تصاویر است. همچنین با انجام برجسته بینی سه بعدی روی تصاویر تصحیح یافته، شاهد کاهش 60 درصدی پله بین مدل های استریو هستیم که منجر به کیفیت هندسی بالاتر تهیه مدل رقومی ارتفاعی، ارتوفتو و تهی نقشه با برجسته بینی سه بعدی می شود.
۳.

پیش بینی ضرایب تصحیح کننده چگالی اتمسفری با استفاده از شبکه های عصبی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: هوش مصنوعی شبکه های عصبی اصطکاک اتمسفری مدل های تجربی چگالی اتمسفری ماهواره های مدار پایین

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۸۶ تعداد دانلود : ۱۶۷
امروزه ماهواره های مدار پایین نقش مهمی در جمع آوری مشاهدات مربوط به زمین و میدان گرانش حاکم بر آن ایفا می کنند. عوامل مختلفی بر دقت و صحت مشاهدات این ماهواره ها مؤثر هستند. ازجمله ی این عوامل، اصطکاک اتمسفری وارد بر ماهواره ها است که حتی می تواند پس از مدتی کارایی آن ها را با چالش مواجه کند. به همین دلیل تلاش های گوناگونی درصدد مدل سازی و پیش بینی عوامل مؤثر بر این نیرو برآمده است. مدل های تجربی ارائه شده برای چگالی اتمسفری نمونه ای از این تلاش ها است. باگذشت زمان و پیدایش خطاهای موجود در مدل های تجربی، تلاش برای اصلاح آن ها آغاز شد چراکه به دلیل ساده سازی ها و محدودیت های مشاهداتی، این مدل ها همواره با خطا همراه هستند و مقدار خروجی آن ها با مقدار واقعی چگالی اتمسفر، تطابق کامل ندارد . از دیگر سو، با گسترش علوم، روش های جدیدی مانند هوش مصنوعی و شبکه های عصبی برای پیش بینی یک سری زمانی ارائه شده است که قابلیت یادگیری رفتار سیگنال بدون تشکیل یک مدل ریاضی پیچیده را دارند. در این تحقیق، از شبکه های عصبی با حافظه بلند-کوتاه مدت برای پیش بینی و اصلاح مدل های تجربی چگالی اتمسفری که مهم ترین عامل تعیین کننده ی میزان کشش اتمسفری است، استفاده شده است. این شبکه های عصبی از نوع شبکه های بازگشتی هستند و با حفظ وابستگی سیگنال در زمان می توانند دقت بهتری را برای پیش بینی سیگنال فراهم آورند. داده های مورداستفاده برای آموزش شبکه عصبی مربوط به ماهواره ی GRACE و در نیمه ی نخست سال 2014 بوده است. برای ارزیابی نتایج نیز با استفاده از ضریب اصطکاک خروجی حاصل از شبکه عصبی و همچنین ضریب اصطکاک مربوط به مدل های عددی، موقعیت ماهواره تعیین و با موقعیت واقعی مقایسه شده است. نتایج پیش بینی نشان می دهد که در حالت تک متغیره مقدار RMSE در حدود 0.054 و در حالت چند متغیره در حدود 0.03 است و همچنین شبکه ی عصبی قادر است مدار ماهواره GRACE   را با RMSE در حدود 0.15 متر پیش بینی کند.
۴.

شناسایی تغییرات نظارت نشده از تصاویر با قدرت تفکیک مکانی بالا با استفاده از آنالیز انتخاب ویژگی آماری و بر اساس ادغام روش حد آستانه گذاری دو مقیاسه و روش خوشه بندی سلسله مراتبی بهبودیافته(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شناسایی تغییرات نظارت نشده تصاویر با قدرت تفکیک بسیار بالا حد آستانه گذاری خوشه بندی سلسله مراتبی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۹ تعداد دانلود : ۱۱۹
شناسایی تغییرات از تصاویر سنجش از دوری به منظور پایش تغییرات مناطق شهری و غیرشهری - مسائل زیست محیطی بحث مدیریت بحران و دیگر کاربردها یکی از مسائل مطرح میان متخصصان این حوزه می باشد. ارائه روشی مناسب به منظور شناسایی تغییرات از تصاویر با قدرت تفکیک مکانی بسیار بالا می تواند با چالش های زیادی مواجه شود. بسیاری از روش های شناسایی تغییرات با قدرت تفکیک مکانی بالا نیازمند آموزش الگوریتم هستند. در این مقاله روش شناسایی تغییرات از تصاویر سنجش از دوری با قدرت تفکیک مکانی بالا بدون نیاز به آموزش الگوریتم ارائه شده است. در روش ارائه شده ویژگی های طیفی و مکانی از تصاویر قبل و بعد از منطقه مورد مطالعه استخراج شده و سپس تصاویر اختلاف متناظر با ویژگی های حاوی محتوای اطلاعاتی بالا تولید شده اند. در مرحله بعد اطلاعات تغییرات متناظر با نقشه ی تغییرات ویژگی به فضای کروی نگاشت می یابد. با استفاده از روش حدآستانه گذاری در فضای کروی نقشه ی اولیّه ای ایجاد شده و همچنین با روش خوشه بندی سلسله مراتبی منظم شده به وسیله ی روش میدان تصادفی مارکوف نقشه ی ثانویه ای ایجاد می شود. با تصمیم گیری میان نقشه ی اولیه و ثانویه و تصمیم گیری نهایی نقشه ی تغییرات منطقه ی مورد مطالعه ایجاد شده است. نقشه ایجاد شده دقت کلی 92.56 درصدی را در منطقه نشان داده است.
۵.

کاربرد تکنیک های سنجش از دور، سیستم اطلاعات جغرافیایی(GIS) و مدل های تجربی در برآورد پتانسیل انرژی تابشی خورشید در شهرستان سیرجان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: انرژی تجدیدپذیر تکنیک سنجش ازدور روش تحلیل تابش خورشیدی مدل آنگسترم شهرستان سیرجان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۷ تعداد دانلود : ۱۷۷
انرژی یکی از مهم ترین عوامل در پیشرفت و توسعه جوامع بشری و از فاکتورهای ضروری در توسعه اقتصادی، اجتماعی و ارتقای کیفیت زندگی است. در همین راستا پژوهش حاضر سعی دارد انرژی تابشی خورشید در شهرستان سیرجان را پایش نماید. شهرستان سیرجان به دلیل دارا بودن میانگین تعداد 3230 ساعات آفتابی شامل تعداد 913 ساعت در فصل بهار، 1200ساعت در تابستان، 770 ساعت در پاییز و   694ساعت در زمستان و از سوی دیگر قرار داشتن دشت ابراهیم آباد سیرجان با ارتفاع 1710 متر به عنوان مرتفع ترین دشت کشور از پتانسیل بالایی در دریافت انرژی تابشی خورشید برخوردار است. برای رسیدن به این هدف از روش های تحلیل تابش خورشیدی ( Solar Analyst ) در سامانه اطلاعات جغرافیایی، تکنیک سنجش از دور و مدل تجربی آنگسترم استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که، طبق مدل تجربی آنگسترم و برآورد تابش طول موج کوتاه خورشیدی به صورت مستقیم، بیشترین انرژی دریافتی در بخش های جنوبی شهرستان به میزان ۷۳۳۷۰ تا ۷۳۴۳۶ وات ساعت بر مترمربع در سال می باشد و با حرکت به سمت بخش های شمالی شهرستان از این مقدار کاسته می شود. همچنین براساس روش تحلیل تابش خورشیدی ( Solar Analyst ) با در نظر گرفتن توپوگرافی شهرستان و محاسبه شیب زمین، بیشترین میزان انرژی دریافتی در طول 12 ماه از سال، به ترتیب مربوطه به ماه های جولای با   200000 تا 252000 (وات ساعت بر هر مترمربع)، ژوئن با  170000 تا 248341، می با  190000 تا 247627 و آگوست با  190000 تا 234500 می باشد. این مقدار انرژی بخش های شرق، شمال شرق و جنوب شرقی شهرستان را شامل می شود که به دلیل وجود ارتفاعات بالا و ضخامت کمتر جو در بخش شرقی شهرستان میزان دریافت انرژی تابشی بیشتر است. همچنین پایش انرژی تابشی خورشید رسیده به سطح با استفاده از تکنیک سنجش از دور به دلیل توانایی جمع آوری سیگنال های پیوسته زمانی و مکانی در بالای اتمسفر نشان می دهد که، بیشترین میزان تابش لحظه ای در فصل تابستان 597.6- 845.6 وات ساعت بر مترمربع و مربوط به بخش های غرب، شمال، شمال غربی، جنوب و جنوب غربی شهرستان سیرجان است. این میزان تابش لحظه ای با روند کاهشی در سایر فصول سال نیز در این بخش های شهرستان دارای بیشترین دریافت تابش لحظه ای می باشد.
۶.

بررسی کیفیت زندگی شهری با استفاده از سنجش از دور و GIS، مطالعه موردی: مناطق 1 و 2 شهر زاهدان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کیفیت زندگی شهری سیستم اطلاعات جغرافیایی سنجش از دور خود همبستگی فضایی شهر زاهدان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۵۸ تعداد دانلود : ۱۴۲
کیفیت زندگی میزان توانمندی محیط برای فراهم آوردن و پاسخگویی به نیازهای مادی و معنوی افراد جامعه می باشد. پیامدهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فیزیکی شهرنشینی همچنان دانشمندان را در سراسر جهان به چالش می کشاند. راهبردهای برنامه ریزی صحیح شهری کلیدهایی برای ایجاد یک محیط زندگی بهتر برای شهروندان است. پژوهش حاضر به بررسی کیفیت زندگی شهری در مناطق 1 و 2 شهر زاهدان با تلفیق داده های سنجش از دور، تصاویرماهواره ای و داده های جمعیتی حاصل از سرشماری و شبکه معابر شهری پرداخته است. روش پژوهش به کار رفته از نوع توصیفی- تحلیلی و روش جمع آوری داده ها و اطلاعات، اسنادی و کتابخانه ای بوده است. چهار شاخص اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی و دسترسی به خدمات به عنوان معیارهای اصلی برای مدل سازی کیفیت زندگی انتخاب شده است. همچنین برای استخراج تصاویرماهواره ای از سامانه گوگل ارث انجین و به منظور تلفیق و همپوشانی لایه ها و شاخص ها از نرم افزار ArcGIS استفاده شده است . نتایج نشان می دهد که شاخص دسترسی به خدمات بیشترین تأثیر را در بررسی کیفیت زندگی دارد و بخش های شرقی منطقه 2 و بخش های مرکزی منطقه 1 از کیفیت زندگی بیشتری برخوردار است. در ادامه نتایج، شاخص خودهمبستگی فضایی موران بر وجود الگوی خوشه ای کیفیت زندگی در محدوده مورد مطالعه تأکید دارد.
۷.

راه کارهای بازدارنده برای جلوگیری از سیل به کمک سنجش از دور و رویکردهای تلفیقی منطق فازی و مدل سازی عامل مبنا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: نقشه پهنه بندی خطر سیل استنتاج فازی مدل سازی عامل مبنا استان گیلان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۸۶ تعداد دانلود : ۱۴۵
ا یران یکی از کشورهایی است که در معرض سوانح طبیعی بسیاری قرار دارد که سیل یکی از جدی ترین آن هاست. چگونگی پایش و کنترل سوانح، ارزیابی خسارت و امدادرسانی از مهم ترین   مشکلات دولت و کارشناسان مدیریت بحران محسوب می شوند. در صورت نظارت مستمر قبل از وقوع،   ارزیابی دقیق در حین و بعد از وقوع سانحه، می توان از دامنه خسارات و هدررفت منابع انسانی و مادی جلوگیری کرد. جلوگیری از خطرات ناشی از سیل، ساماندهی و مدیریت سیل در رودخانه ها و نهایتاً به سازی رودخانه ها، نیازمند تشخیص و تعیین پهنه های سیل خیز است . مدل سازی عامل مبنا [1] (ABM)   رویکردی برای ارائه سیستم های شبیه سازی و انتزاعی به منظور کشف و بررسی الگوهای برآمده از عوارض مرتبط به محیط های مورد مطالعه می باشد. به عبارت دیگر، مدل سازی عامل مبنا به عنوان رویکردی نوین برای توسعه ابزارهای شبیه سازی در پدیده های پیچیده ی حوزه های مختلف از جمله بلایای طبیعی، مطالعات بیولوژیکی و شرایط امداد و نجات سیل می تواند مورد استفاده قرار گیرد . در این تحقیق، از دو رویکرد استنتاج فازی با درنظر گرفتن پارامترهای مؤثر بر وقوع سیلاب و با بهره گیری از داده های حاصل از سنجش از دور و مدل سازی عامل مبنا برای تهیه نقشه خطر سیل به عنوان راه کارهای بازدارنده در جلوگیری از مخاطرات سیل در راستای مدیریت و تصمیم گیری قبل از وقوع سیل استفاده شده است. در نهایت نیز به مقایسه این دو رویکرد و بررسی کارکردهای آن ها پرداخته شده است. نتایج نشان دهنده پیچیدگی و دقت بیشتر روش های چند معیاره ای مانند استنتاج فازی می باشد. در حالی که روش های مبتنی بر هوش مصنوعی و مدل سازی عامل مبنا سریع تر بوده و پیچیدگی این روش به دلیل استفاده از برنامه های نسبتاً آماده کمتر و در عین حال، دقت این روش نیز در مقایسه با روش منطق فازی کمتر است.
۸.

بررسی توسعه شهری و تغییرات پوشش اراضی محدوده شهر ابرکوه با استفاده از تلفیق باندهای تصاویر ماهواره ای لندست 7 و 8(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تغییرات پوشش اراضی الگوریتم حداکثر احتمال توسعه شهری شهر ابرکوه تلفیق تصاویر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۹ تعداد دانلود : ۱۵۳
واحد های پوشش اراضی تحت تأثیر رویدادهای طبیعی، عملکردهای انسانی و مسائل اجتماعی- اقتصادی همواره دستخوش تغییر می باشند. امروزه رشد مناطق شهری و تأثیر آن بر پوشش اراضی در جهان و به خصوص در کشورهای درحال توسعه به یک مسئله مهم زیست محیطی در علوم محیطی و برنامه ریزی شهری تبدیل شده است. هدف پژوهش حاضر استفاده از تصاویر ماهواره ای لندست، در کمک به شناسایی و تحلیل توسعه شهری و تغییرات پوشش اراضی محدوده شهر ابرکوه در یک دوره 20ساله می باشد. در این مطالعه نقشه های پوشش اراضی و رشد نواحی شهری با استفاده از تکنیک های تلفیق تصاویر لندست (7 و 8) و با اعمال الگوریتم حداکثر احتمال در نرم افزارهای ENVI5.3 ، ArcGIS ، انجام شد. نتایج صحت سنجی نقشه ها نیز نشان داد که مقدار ضریب کاپا برای سال های مورد بررسی به ترتیب؛ 86 % ، 90 % و 86 % و مقادیر صحت کلی نیز؛ 89 % ، 92 % و 89 % می باشد. نتایج این بررسی نشان داد که؛ مجموع مساحت منطقه مورد بررسی 13 کیلومترمربع می باشد؛ که از سال 2000 تا 2020 اراضی مسکونی روند افزایشی داشته اند، به این صورت که در سال 2000 مقادیر آن برابر با 4.25 کیلومترمربع بوده و در سال 2020 مقدار آن به 5.58 کیلومترمربع افزایش یافته است. تغییرات مساحت اراضی بایر در سال های مورد بررسی دارای نوسان بوده به این صورت که در سال 2000 مساحت آن برابر با 3.61 کیلومترمربع، درسال 2010 برابر با 2.5 کیلومترمربع و در سال 2020 برابر با 3.73 کیلومترمربع می باشد. مهم ترین نکته ای که در تغییرات این دوره زمانی به چشم می خورد، اراضی مزروعی منطقه است که مساحت آن تحت تأثیر شهرگرایی از 3.66 کیلومتر مربع در سال 2000 به 2.17 کیلومتر مربع در سال 2020 کاهش یافته است. بدیهی است یافته های این مطالعه نقش مؤثری در برنامه ریزی های آینده می تواند داشته باشد چرا که با آگاهی از روند رشد این نواحی می توان جهات توسعه شهر را به جهات بهینه هدایت نمود و تخریب اراضی ناشی از رشد شهری در نتیجه تأثیرات منفی تغییرات پوشش اراضی را به حداقل رساند.
۹.

ارزیابی محدوده خدماتی مراکز ورزشی و ارائه الگوی بهینه به منظور مکانیابی مراکز ورزشی، مطالعه موردی: شهر کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خدمات ورزشی تحلیل فضایی الگوی بهینه خدمات محدوده خدماتی شهر کاشان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۰ تعداد دانلود : ۱۷۲
در دنیای کن ونی ما به ویژه در مناطق شهری، انباشت بیش از پیش جمعیت، محدودیت امکانات تفریحی، فشارهای حاصل از کار روزانه و مشکلات تأمین هزینه های زندگی، آثار نامطلوبی در حیات سالم و فعالیت های اجتماعی- فرهنگی و رفاهی شهرنشینان برجای می گذارد. بنابراین در دسترس بودن مراکز ورزشی برای تمامی ساکنان شهر می تواند به عنوان عاملی مهم در سلامت و سرزندگی شهروندان ایفای نقش کند. بر این اساس هدف از این تحقیق ارزیابی محدوده خدماتی مراکز ورزشی و ارائه الگوی بهینه به منظور مکانیابی مراکز ورزشی شهر کاشان می باشد. روش انجام تحقیق تحلیلی-کاربردی است. به منظور تحلیل و ارزیابی توزیع فضایی و دسترسی به خدمات ورزشی از شاخص میانگین نزدیک ترین همسایه، مدل خود همبستگی موران و تحلیل شبکه در سیستم اطلاعات جغرافیایی و به منظور ارزیابی اهمیت شاخص ها از مدل ANP استفاده شده است. نتایج به دست آمده از شاخص میانگین نزدیک ترین همسایه نشان می دهد که نحوه پراکنش مراکز ورزشی به صورت کاملاً خوشه ای می باشد این درحالی است که این مراکز بر اساس مساحت دارای توزیع تصادفی می باشند. حدود 2202 هکتار معادل 16.82 درصد کل مساحت شهر در محدوده خدماتی 1 کیلومتری خدمات ورزشی می باشد. بنابراین می توان گفت حدود 40 درصد کل جمعیت شهر دسترسی مناسبی به مراکز ورزشی ندارند. در نهایت به منظور ارائه الگوی بهینه 11 شاخص مورد نظر با استفاده از تابع ترکیب وزنی با هم ترکیب شد. نتایج نشان داد حدود 4 درصد مساحت شهرکاشان به منظور مکانیابی مراکز ورزشی کاملاً مستعد می باشد و در حدود 60 درصد از مساحت شهر کاشان مناسب ایجاد مراکز ورزشی نیست. این مسئله مؤید ضعف برنامه ریزی و مدیریت مربوط به خدمات ورزشی است ک ه در صورت توجه و اهتمام به برنامه ریزی مناسب، مراکز ورزشی شهری می توانند نقش مهمی را در سلامت و سرزندگی شهروندان ایفا نمایند.
۱۰.

سنجش و ارزیابی میزان پراکنده رویی در نواحی ساحلی، مورد مطالعه: شهرستان بابلسر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: پراکنده رویی آنتروپی سیستم اطلاعات جغرافیایی مدل هلدرن بابلسر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۴ تعداد دانلود : ۱۱۸
پراکنده رویی نوعی گسترش افقی است که تحت تأثیر عوامل مختلف موجب گسترش شهرها و نواحی پیرامونی آن ها می شود، و گاه سیاست گذاری فضایی را با چالش جدی روبه رو می سازد. پراکنده رویی یکی از مسائل اساسی در راه توسعه پایدار شهری در سراسر جهان به شمار می رود. رشد شتابان و ناموزون شهری و گسترش کالبدی سریع در قالب رشد بدون برنامه موجب شکل گیری و تشدید این پدیده در شهرهای ایران شده است. نوشتار پیش رو با رویکردی توصیفی – تحلیلی و به کمک سیستم اطلاعات جغرافیایی، توسعه و گسترش مکانی - زمانی یکی از کانون های اصلی جمعیت و فعالیت منطقه شمال کشور را در 4 دوره زمانی مورد مطالعه و ارزیابی قرار داد. در این پژوهش از عکس های ماهواره ای مربوط به سال های 1990، 2000، 2010 و 2020 استفاده شد. پس از آماده سازی اطلاعات مورد نیاز، از سیستم اطلاعات جغرافیایی برای تعیین میزان توسعه نواحی مختلف بابلسر استفاده شد و با استفاده از مدل های آنتروپی و هلدرن چگونگی رشد و توسعه فضایی سنجش شد. طبق نتایج حاصل، گسترش فیزیکی ناحیه دارای الگوی پراکنده رویی است، که این امر در ساختار فضایی ناحیه نارسایی هایی را ایجاد کرده است. بر اساس ضرایب آنتروپی، علاوه بر اینکه میزان پراکنده رویی در ناحیه بابلسر بسیار بالاست، بلکه روند آن نیز به شدت رو به افزایش است. مقایسه نتایج دوره های مختلف نشان داد که پراکنده رویی در دو دهه اخیر شدت بیشتری یافته و به ویژه در سال های 1389 تا 1399 بیشترین گسترش کالبدی اتفاق افتاده است. نتایج نشان می دهد گسترش کالبدی بابلسر از توسعه ناموزونی برخوردار است و سه الگوی اصلی رشد فضایی و پراکنده رویی به راحتی در آن قابل شناسایی است.
۱۱.

بررسی بارش های حدی و نقش رودبادها در آن، مطالعه موردی: جنوب غرب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: رودباد جریانات رطوبتی بارش حدی فراگیر جنوب غرب ایران

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۸ تعداد دانلود : ۱۵۱
پژوهش حاضر با هدف تبیین تأثیر رودباد بر بارش های حدی و فراگیر جنوب غرب ایران انجام شده است. به این منظور، از پایگاه های داده ای هواشناسی شامل بارش ایستگاه های هواشناسی مراکز استان ها استفاده شد. ابتدا بارش روزانه 30 ساله (2018-1989) برای 22 ایستگاه سینوپتیکی جنوب غرب ایران واقع در استان های ایلام، خوزستان، فارس، کهگیلویه و بویر احمد، چهارمحال و بختیاری و بوشهر از سازمان هواشناسی کشور اخذ شد. سپس ارتباط بارش ها با رودبادهای وردسپهری، فراسنج های ارتفاع ژئوپتانسیل درسطح 850 و 500  هکتوپاسکال، مؤلفه مداری و نصف النهاری باد تراز 300 هکتوپاسکال، نم ویژه تراز1000هکتوپاسکال و مؤلفه امگا در دو سطح 850 و 500 هکتوپاسکال از پایگاه مرکز ملی پیش بینی محیطی و مرکز ملی پژوهش های جوّی ( ncep/ncar ) ایالات متحده دریافت و نقشه فراسنج های مذکور ترسیم شد. نتایج این پژوهش نشان داد در سه روز بارشی، در هر سه رودباد مورد مطالعه، محور رودباد به صورت نصف النهاری در راستای جنوب غربی- شمال شرقی منطقه مورد مطالعه را تحت تأثیر قرارداده است. همچنین در تراز 850 و 500  هکتوپاسکالی چرخندی بر روی موقعیت تقریبی شرق مدیترانه واقع شده و ضلع شرقی این چرخندها بر روی جنوب غرب ایران قرار گرفته است. قرارگیری محور رودباد در جهت نصف النهاری و در راستای جنوب غربی- شمال شرقی، و واقع شدن منطقه مورد مطالعه در ضلع شرقی چرخند تشکیل شده در شرق دریای مدیترانه، سبب تشدید ناپایداری در ترازهای زیرین در منطقه مورد مطالعه شده است. مقادیر امگای منفی در تراز 850 و 500 هکتوپاسکالی از 0.15-تا 0.8- پاسکال بر ثانیه، نشانگر ناپایداری شدید هوا در منطقه مورد مطالعه بوده است. در نتیجه می توان گفت عامل اصلی ناپایداری بارش های حدی فراگیر جنوب غرب کشور، رودباد و سامانه های برون حاره ای و عامل اصلی تأمین رطوبت بارش های این پهنه از کشور دریاهای گرم جنوبی (دریای سرخ، دریای عمان، دریای عربی، و خلیج فارس) می باشد.
۱۲.

آشکارسازی و تحلیل روند دمای ایران در تراز 1000 هکتوپاسکال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: دمای تراز 1000 هکتوپاسکال آزمون من-کندال روند آنومالی ایران

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۹ تعداد دانلود : ۱۳۳
دما از عناصر اساسی شکل گیری اقلیم است و تغییرات آن می تواند ساختار آب و هوایی هر منطقه ای را دگرگون سازد و موجب تغییر در وقوع پدیده های حدی نظیر خشکسالی، بارش های سنگین و توفان شود. لذا بررسی روند دما در مقیاس های مختلف زمانی و مکانی بخش بزرگی از تحقیقات اقلیم شناسی را به خود اختصاص داده است. این تحقیق به منظور آشکارسازی تغییرات دمای تراز 1000 هکتوپاسکال در فصول مختلف از سال 1950 تا 2020 میلادی در ایران صورت گرفته است. تحلیل ها بر روی متغیر میانگین ماهانه دما در طول دوره 70 ساله با استفاده از پایگاه داده NCEP/NCAR انجام گرفته است. نمودارهای سری زمانی متغیر مورد مطالعه با استفاده از آزمون من کندال در مقیاس سالانه ترسیم شدند. برای آشکارسازی و تحلیل روند دمای ایران در تراز 1000 هکتوپاسکال نقشه های میانگین 10 ساله و نمودارهای سری زمانی سالانه ترسیم شد، نتایج نشان داد میانگین سالانه دما در پهنه کشور ایران با آهنگ 1.34 درجه سانتی گراد (بالاتر از میانگین جهانی با مقدار0.74 درجه سانتی گراد ) در هر سده دارای روند افزایشی است. مقادیر متغیر میانگین سالانه دما در فصل های تابستان، پاییز و بهار دارای روند معنی دار بوده و میانگین دما در تراز 1000 هکتوپاسکال دارای روند صعودی است. بالاترین افزایش میانگین دمای تراز 1000 هکتوپاسکال متعلق به فصل تابستان بوده و با مقدار 0.2 درجه سانتی گراد به ازای هر 10 سال افزایش یافته است. نقشه های ده ساله میانگین دما در فصول مختلف نشان دادند نیمه جنوبی ایران در طول دوره مطالعاتی دارای روند افزایشی دما بوده است.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۵