مطالعات آموزش و یادگیری
مطالعات آموزش و یادگیری دوره سیزدهم پاییز و زمستان 1400 شماره 2 (پیاپی 81/2) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در پی آن بود تا اثربخشی آموزش مهارت دیدگاه گیری، در دو حالت تصور خود و تصور دیگری، با روش تئاتر مجادله بر ارتقای فضیلت بخشش و قدردانی را تعیین و به مقایسه تأثیر دو حالت بپردازد. این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل بود. شرکت کنندگان در این پژوهش، 72 نفر از دانش آموزان دختر کلاس پنجم دبستان شهر شیراز بودند که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزار های پژوهش، مقیاس بخشش شیاراملو و همکاران و پرسش نامه ی قدردانی مک کالوف و همکاران بودند. یافته ها با استفاده از روش تحلیل واریانس چندمتغیری حاکی از آن بود که در گروه آزمایش تصور خود، آموزش دیدگاه گیری بر بعد گرایش به دلخوری ماندگار و در گروه آزمایش تصور دیگری بر بعد گرایش به دلخوری ماندگار و حساسیت به موقعیت آسیب، اثربخش است. اما بین دو گروه آموزش از لحاظ تمایل به بخشش و تمایل به انتقام تفاوت معنی داری وجود نداشت. علاوه بر این، در دو گروه آزمایش تفاوت معنی داری در فضیلت بخشش وجود نداشت. همچنین، اثربخشی آموزش دیدگاه گیری بر متغیر قدردانی نیز در هر دو گروه آزمایش تأیید شد. این در حالی است که نتایج، تفاوت معنی داری در اثربخشی آموزش دیدگاه گیری در حالت تصور خود و تصور دیگری بر قدردانی نشان نداد. در مجموع، می توان گفت که آموزش دیدگاه گیری با روش تئاتر مجادله می تواند منجر به ارتقای فضیلت های اخلاقی شود.
مقایسه اثربخشی آموزش مبتنی بر مدل پرما و توانمندسازی روان شناختی بر جهت گیری آینده و خودشکوفایی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی دو رویکرد آموزشی مبتنی بر مدل پرما و توانمندسازی روان شناختی بر جهت گیری آینده و خودشکوفایی دانش آموزان اجرا شد. طرح پژوهش از نوع شبه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پایه نهم دوره متوسطه اول شهر شیراز بود که در سال تحصیلی 99-1398 تحصیل می کردند. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 175 دانش آموز (87 دختر و 88 پسر؛ شامل 3 کلاس دخترانه و 3 کلاس پسرانه) از بین دانش آموزان پایه نهم انتخاب شدند و به طور تصادفی گروهی در سه گروه مبتنی بر مدل پرما (55 نفر)، توانمندسازی روان شناختی (47 نفر) و کنترل (73 نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه جهت گیری آینده دی ماگیو و همکاران و سیاهه خودشکوفایی اهواز بود. پس از اجرای پیش آزمون، گروه های آزمایشی به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش مبتنی بر مدل پرما و یا توانمندسازی روان شناختی قرار گرفتند و گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. پس از آن در هر سه گروه پس آزمون و بعد از دو ماه پیگیری به عمل آمد. نتایج تحلیل کواریانس حاکی از افزایش معنی دار میانگین نمرات پس آزمون جهت گیری آینده در هر دو گروه مداخله پرما و توانمندسازی روان شناختی در مقایسه با گروه کنترل بود. همین یافته در مورد خودشکوفایی نیز مشاهد شد. اگرچه در نمرات پیگیری خودشکوفایی بین گروه توانمندسازی روان شناختی و گروه کنترل تفاوت معنی داری مشاهده نشد و تنها در گروه پرما تاثیر بسته آموزشی بر خودشکوفایی ماندگار بود. بر اساس این یافته ها می توان نتیجه گیری کرد که به عنوان راهکارهایی برای عبور از بحران نوجوانی و افزایش توانمندی و خودشکوفایی دانش آموزان می توان از این دو مداخله استفاده کرد.
مدل ساختاری روابط بین الگوهای ارتباطی خانواده و نمویافتگی عاطفی در دختران نوجوان: نقش واسطه ای تعارض والد-فرزندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای تعارض والد-فرزندی در رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده و نمویافتگی عاطفی در دختران نوجوان انجام شد. طرح پژوهش از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش دختران دوره متوسطه دوم در شهر کاشان در سال تحصیلی 99-1398 بودند. از این جامعه آماری 250 دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه های الگوهای ارتباطی خانواده فیتزپاتریک و ریچی، نمویافتگی عاطفی سینگ و بهارگاوا و تعارض والد-فرزند اشتراوس استفاده شد. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و روش مدل یابی معادلات ساختاری تحلیل شدند. نتایج نشان داد که مدل پیشنهادی از برازش خوبی برخوردار است. بعد جهت گیری گفت وشنود بر نمونایافتگی عاطفی تأثیر منفی معنی دار و جهت گیری همنوایی بر نمونایافتگی عاطفی تأثیر مثبت معنی دار دارد. جهت گیری گفت وشنود خانواده به صورت منفی و جهت گیری همنوایی به صورت مثبت بر تعارض والد- فرزندی تأثیر دارد. تعارض والد-فرزند رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده و نمویافتگی عاطفی نوجوانان را واسطه گری می کند. جهت گیری گفت وشنود تعارض والد-فرزند را کاهش می دهد و از آن طریق منجر به افزایش نمویافتگی عاطفی می شود. در صورتی که جهت گیری همنوایی از طریق افزایش تعارض والد-فرزندی، نمویافتگی عاطفی دختران را کاهش می دهد. بنابراین الگوهای ارتباطی خانواده و تعارض والد-فرزند در نمویافتگی عاطفی دختران نقش تعیین کننده دارند.
نقش واسطه ای خودکارآمدی در رابطه بین ذهن آگاهی و درگیری تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی نقش واسطه گری انواع خودکارآمدی (خودکارآمدی اجتماعی، خودکارآمدی تحصیلی، خودکارآمدی هیجانی و خودکارآمدی خلاق) در رابطه ذهن آگاهی با درگیری تحصیلی بود. نمونه پژوهش با استفاده از روش خوشه ای انتخاب شد. 293 شرکت کننده (167 زن، 116 مرد و 10 نفر نامشخص) از دانشجویان کارشناسی دانشگاه شیراز در سال تحصیلی 99-1398 پرسش نامه درگیری تحصیلی ریو، پرسش نامه ابعاد خودکارآمدی موریس، پرسش نامه خودکارآمدی خلاق کارووسکی و پرسش نامه پنج وجهی ذهن آگاهی بائر و همکاران را تکمیل کردند. پس از گردآوری داده ها، فرضیه ها با استفاده از نرم افزار AMOS-23 و روش تحلیل مسیر آزمون شدند. یافته ها نشان دادند اثر مستقیم ذهن آگاهی بر درگیری تحصیلی مثبت و معنی دار است. همچنین، مشخص گردید که اثر غیرمستقیم ذهن آگاهی بر درگیری تحصیلی از طریق خودکارآمدی های تحصیلی، خلاق و هیجانی معنی دار است؛ در حالی که نقش واسطه ای خودکارآمدی اجتماعی معنی دار نبود. بر اساس یافته های این پژوهش، می توان نتیجه گرفت که اساتید و مسئولین دانشگاه می توانند درگیری تحصیلی دانشجویان را از طریق ارتقای سطح خودکارآمدی های تحصیلی، خلاق و هیجانی و مهارت های ذهن آگاهی آنان افزایش دهند.
وارسی پایایی و روایی پرسش نامه یادگیری تیمی برسو و همکاران (2008) در تیم های معلمان دوره متوسطه دوم استان کردستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر وارسی پایایی و روایی پرسش نامه یادگیری تیمی برسو و همکاران (2008) بود. جامعه پژوهش کلیه معلمان دوره متوسطه دوم استان کردستان بودند که از این جامعه با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی و بر مبنای فرمول کوکران، نمونه ای به حجم 346 معلم انتخاب شد. روش پژوهش کمّی از نوع مطالعات همبستگی است. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه یادگیری تیمی برسو و همکاران (2008) استفاده شد. به منظور تعیین پایایی ابزار از روش آلفای کرونباخ و برای تعیین روایی ابزار از تکنیک های نسبت روایی محتوا و تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم در نرم افزارهای SPSS25 و LISREL10.30 استفاده شد. نتایج نشان داد پرسش نامه یادگیری تیمی برسو و همکاران (2008) دارای پایایی (86/0 = α) است، نسبت روایی محتوا (80/0) و شاخص های برازش نیز بیانگر روایی سازه ابزار بودند. در نهایت بیست گویه در قالب چهار بعد «بهبود مستمر»، «ترویج گفتگو و ارتباط باز»، «یادگیری مشارکتی» و «رهبری استراتژیک و فعال برای توسعه تیم» در تحلیل عاملی تأییدی مرتبه دوم قادر به تبیین 55% واریانس یادگیری تیمی بودند. نتیجه پژوهش ارائه یک ابزار استاندارد جهت سنجش یادگیری تیمی در مطالعات حوزه تیم در سازمان های آموزشی بود.
اعتبارسنجی حلقه ی کندوکاو اخلاقی در تربیت اخلاقی دانشجویان و اثرسنجی آن بر میزان رفتارهای جامعه پسند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی اعتبار حلقه ی کند وکاو اخلاقی در تربیت اخلاقی دانشجویان و تاثیر این شیوه آموزشی بر گرایش به رفتارهای جامعه پسند بود. این پژوهش از نوع شبه آزمایشى بر اساس طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی پژوهش، دانشجویان دوره کارشناسی همه دانشگاه های شیراز بودند. شرکت کنندگان نهایی پژوهش شامل ۱۴ نفر در گروه آزمایش (حلقه کندوکاو اخلاقی) و ۱۸ نفر در گروه کنترل (کلاس های رسمی درس اخلاق) بودند که به صورت داوطلبانه در پژوهش شرکت کردند. ابزارهای پژوهش شامل سیاهه گرایش به تفکر انتقادی ریکتس و رود، پرسش نامه ی همدلی دیویس، پرسش نامه ی چند بعدی رفتار جامعه پسند نیلسون و همکاران و ۴ بعد از پرسش نامه ی تجدید نظر شده ی گرایش های جامعه پسند کارلو و همکاران بود. این پرسش نامه ها در مراحل پیش آزمون و پس آزمون توسط شرکت کنندگان تکمیل گردیدند. تحلیل کواریانس چندمتغیری نشان داد پس از اجراى دوره آموزشى، تفاوت معنی دارى در تفکر انتقادی، تفکر خلاق، تفکر مراقبتی و رفتارهای جامعه پسند در گروه حلقه ی کندوکاو اخلاقی نسبت به گروه کنترل ایجاد شد. نتایج نشان داد که حلقه ی کندو کاو اخلاقی، از اعتبار لازم جهت ارتقاء تفکر انتقادی، تفکر خلاق و تفکر مراقبتی در دانشجویان برخوردار است. همچنین این شیوه ی آموزشی به جهت آن که به همه ی ابعاد وجودی (از جمله بعد شناختی، عاطفی و هیجانی، زیبایی شناسی و رفتار) در تربیت اخلاقی توجه دارد و مبتنی بر فهم و گفتگوی جمعی بنا شده است، بر رفتار جامعه پسند دانشجویان به عنوان شاخصی از رفتار اخلاقی، تاثیر معنی داری دارد. بنابراین حلقه ی کندوکاو اخلاقی از اعتبار کافی برخوردار است و در تربیت اخلاقی دانشجویان نیز اثربخش است.
فراتحلیل روابط مولفه های روان شناسی مثبت نگر و پیشرفت تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ترکیب نتایج پژوهش های مختلف و دستیابی به یک نتیجه ی کلی در خصوص رابطه میان مولفه های روان شناسی مثبت نگر (شامل سرمایه روان شناختی، خوش بینی، شادکامی، تاب آوری، امید) و پیشرفت تحصیلی و نیز برطرف نمودن تناقض های احتمالی در نتایج پژوهش های مختلف با استفاده از روش فراتحلیل به انجام رسید. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه ی مقالات چاپ شده و در دسترس در خصوص رابطه بین مولفه های روان شناسی مثبت نگر و پیشرفت تحصیلی بود که پس از اعمال ملاک های ورود و خروج 19 مطالعه به عنوان نمونه انتخاب شد و از این مطالعات 35 اندازه اثر از نوع r استخراج گردیده و با نرم افزار CMA2 مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد مقدار اندازه اثر ترکیبی در هر دو مدل ثابت و تصادفی معنی دار است ولی مقدار رابطه براساس ملاک های تفسیری کوچک ارزیابی گردید. همچنین روابط موجود میان مولفه های شادکامی، امید، خوش بینی، سرمایه روان شناختی و پیشرفت تحصیلی نیز براساس ملاک مذکور مقادیری کوچک و رابطه میان تاب آوری و پیشرفت تحصیلی مقداری متوسط تفسیر گردید. بنابراین می توان نتیجه گرفت که با بهبود و ارتقاء این مولفه ها در افراد، می توان ضمن دلچسب نمودن فرایند تحصیل و توانمند سازی افراد در کنترل و مدیریت چالش ها و فشارهای ناشی از تحصیل و محیط تحصیل، پیشرفت تحصیلی را نیز بهبود بخشید.
نقش واسطه ای راهبردهای مقابله ای در رابطه ی کنترل تلاش مند با سرزندگی تحصیلی و خودکارآمدی اجتماعی دانش آموزان پایه ی ششم ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تعیین نقش پیش بینی کنندگی کنترل تلاش مند در سرزندگی تحصیلی و خودکارآمدی اجتماعی با واسطه گری ابعاد مقابله بود. در این مطالعه ی توصیفی 388 نفر از دانش آموزان پایه ی ششم شهر یزد (206 پسر و 182 دختر) و مادران آن ها برای شرکت در پژوهش و به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده های پژوهش، دانش آموزان پرسش نامه ها ی سرزندگی تحصیلی، خودکارآمدی اجتماعی و پاسخ به استرس و مادران پرسش نامه ی رفتار کودک را تکمیل نمودند. نتایج استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری نشان داد که کنترل تلاش مند، خودکارآمدی اجتماعی را مستقیم و همین طور با واسطه گری مقابله ی درگیرانه به صورت مثبت پیش بینی می کند. علاوه بر این، کنترل تلاش مند، سرزندگی تحصیلی را نیز با واسطه گری مقابله ی درگیرانه به طور مثبت پیش بینی می کند. مقابله ی غیردرگیرانه نقش واسطه ای ایفا نکرد، اما خود، پیش بینی کننده ی منفی هردو متغیر وابسته یعنی سرزندگی تحصیلی و خودکارآمدی اجتماعی بود. در مجموع، یافته ها نشان می دهد که با افزایش کنترل تلاش مند و ارتقای توانمندی های دانش آموزان برای مواجهه با مسائل استرس آور، می توان تا حدودی سرزندگی تحصیلی و خودکارآمدی اجتماعی آن ها را افزایش داد.
تجربه معلمان دوره ابتدایی از عوامل موثر بر پرورش خلاقیت اجتماعی: یک مطالعه پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
غایت تربیت، خلاقیت است و دوره ابتدایی مرحله آغازین تجربه اجتماعی کودک به شمار می رود. از این رو، دوره ابتدایی بالقوه فرصت بسیار مغتنمی برای پرورش خلاقیت اجتماعی است و نقش معلمان این دوره در رشد و شکوفایی خلاقیت اجتماعی پر اهمیت است. این پژوهش با روبکرد کیفی با استفاده از روش پدیدارشناسی انجام شد. داده های پژوهش از طریق مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته و به صورت تلفنی جمع آوری شد. با استفاده از نمونه گیری هدفمند، از بین معلمان دوره ابتدایی با شرط معیار حداقل 10 سال سابقه معلمی، تعداد 14 معلم بر اساس معیارهای ورود به پژوهش انتخاب شدند و اشباع داده ها حاصل شد. تحلیل مصاحبه ها، با استفاده از روش تحلیل مضمون و الگوی کلایزی انجام شد. پس از استخراج موضوعی و طبقه بندی آنها، یافته ها در چهار مقوله اصلی (ویژگی های دانش آموزان، پرسش های واگرا، سبک روابط معلم-شاگرد، نشر اجتماعی دانش) و هشت مقوله فرعی (پشتکار، کنجکاوی، گشوده به تجربه، مدارا با ابهام، پرسش های واگرای معلم، پرسش های واگرای کتاب، سبک راهبری و اصل مشارکت) تقسیم بندی شدند. واکاوی تجربه های زیسته معلمان دوره ابتدایی نشان داد که این دوره بستر مناسبی برای فعلیت بخشی به قوه خلاقیت جمعی کودکان است. بر این اساس می توان از این تجارب برای پرورش خلاقیت اجتماعی و غلبه بر رویکرد منفعلانه کسب دانش در مدارس بهره برد.
تبیین علّی تحصیل گریزی دانش آموزان بر اساس ذهن آگاهی و خودپنداره تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تبیین علّی تحصیل گریزی دانش آموزان بر اساس ذهن آگاهی و خودپنداره تحصیلی بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان دوره متوسطه دوم شهر زرقان (استان فارس) بود که در سال تحصیلی 99-1398 مشغول به تحصیل بودند که از بین آن ها 348 دانش آموز (125 پسر و 223 دختر) به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و مقیاس ذهن آگاهی نوجوان و بزرگسال دروتمن و همکاران، پرسش نامه تحصیل گریزی خرمایی و صالح اردستانی و سیاهه خودپنداره مدرسه چن و تامپسون را تکمیل کردند. یافته ها نشان دادند که اثر مستقیم ذهن آگاهی بر تحصیل گریزی معنی دار نبود؛ اما اثر مستقیم ذهن آگاهی بر خودپنداره تحصیلی و اثر مستقیم خودپنداره تحصیلی بر تحصیل گریزی معنی دار شد. همچنین، اثر ذهن آگاهی بر تحصیل گریزی با میانجی گری خودپنداره تحصیلی معنی دار بود. به طور کلی، یافته های این پژوهش نقش ذهن آگاهی و خودپنداره تحصیلی را در تبیین تحصیل گریزی نشان داد. بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که به منظور کاهش تحصیل گریزی دانش آموزان، باید به ذهن آگاهی و خودپنداره تحصیلی آن ها توجه شود.
بررسی نقش نگرش های والدین و معلمان به مدرسه در احساس تعلق دانش آموزان به مدرسه: نقش واسطه ای انگیزش تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش واسطه ای انگیزش تحصیلی در رابطه ی بین نگرش های والدین و معلمان به مدرسه و احساس تعلق به مدرسه در دانش آموزان دوره ابتدایی بود. شرکت کنندگان این پژوهش شامل160 دانش آموز دختر و پسر پایه های پنجم و ششم ابتدایی شهر شیراز و مادرانشان به همراه معلمان آن ها (32 نفر) بودند که با روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسش نامه تعلق به مدرسه بری و همکاران، پرسش نامه نگرش والدین به مدرسه سامال، پرسش نامه نگرش معلمان به مدرسه تالیس، و پرسش نامه انگیزش تحصیلی رایان و کانل استفاده گردید. برای تعیین پایایی و روایی ابزارها به ترتیب از روش آلفای کرونباخ و تحلیل عاملی اکتشافی استفاده شد. شواهد مؤید روایی و پایایی مطلوب پرسش نامه ها بود. داده ها با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS مورد تحلیل قرار گرفت و شاخص های برازش مدل استخراج و مدل پژوهش تأیید گردید. یافته ها نشان دادند که نگرش والدین به مدرسه هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیر مستقیم و با واسطه گری انگیزش تحصیلی پیش بینی کننده مثبت و معنی دار احساس تعلق به مدرسه در دانش آموزان بود؛ اما نگرش معلمان به مدرسه فقط به صورت مستقیم در احساس تعلق به مدرسه نقش معنی داری نشان داد. همچنین، هرچند بعدهای سبک تنظیم خودکنترلی و سبک تنظیم خوداستقلالی در باورهای انگیزش هر دو پیش بینی کننده مثبت و معنی دار احساس تعلق به مدرسه در دانش آموزان بودند لیکن بعد خوداستقلالی پیش بینی کننده قوی تری در این خصوص بود. در راستای یافته های این پژوهش پیشنهاد می شود در نظام تربیتی خانواده و مدرسه، به نگرش ها و باورهای والدین و معلمان به مدرسه به عنوان افراد تأثیرگذار توجه بیشتری گردد تا زمینه انگیزش تحصیلی و احساس تعلق به مدرسه در دانش آموزان فراهم گردد.
بازنمایی تجربه یاددهی-یادگیری در کلاس های پر ازدحام از منظر معلمان: پژوهشی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این تحقیق با هدف بررسی تجارب معلمان از فرایند یاددهی- یادگیری در کلاس های پر ازدحام صورت گرفت. پرسش های پژوهشی از پارادایم نظریه داده بنیاد پیروی کرده و عبارت بودند از: کدام زمینه ها چرایی کلاس های پر ازدحام را توضیح می دهند؟ پدیده محوری کدام است؟ فرایندها و شرایط علّی کلاس های پر ازدحام چیست؟ چه مباحث خاصی بر آن اثرگذار است؟ پیامدهای ناشی از راهبردها کدامند؟ مشارکت کنندگان 30 نفر از معلمان دوره ابتدایی شهر سنندج در استان کردستان بودند که تجربه چند ساله یاددهی در کلاس های پر ازدحام را داشتند. ابزار آفرینش داد ه ها یک منشور مصاحبه نیمه ساختارمند با هفت سئوال اصلی بود. تحلیل داده ها به روش نوخاسته و در قالب کدگذاری نظری سه مرحله ای انجام گرفت. در مجموع، تعداد 117 کد بدوی، 50 کد محوری و 19 کد گزینشی احصا گردید. یافته ها آشکار کرد که چگونه بی عدالتی در توزیع منابع مالی و انسانی در آموزش و پرورش، میزان مشارکت والدین و معیارهای انتخاب مدرسه به تشکیل کلاس های پر ازدحام می انجامد. نتایج همچنین گویای آن بودند که معلمان در کلاس های پر ازدحام در زمینه یاددهی به شیوه مهیج و فعال، برقراری نظم و انضباط، سنجش و ارزشیابی آموخته های فراگیران با چالش روبرو شده بودند. با ازدحام فراگیران در برخی مدارس، پیامدهای اجتناب ناپذیری همچون بی توجهی به تفاوت های فردی فراگیران، عدم امکان خود-بهسازی معلمان، یاددهی غیر کیفی و تشکیل کلاس های استادیومی بروز می کند که موجب به حاشیه رانده شدن یادگیری و تمرکز بر نظم و مدیریت کلاس می شود. نتایج این پژوهش از اشارات کاربردی مفیدی برای نظام آموزشی و تربیت معلمان برخوردار است. می توان گفت تدریس در کلاس پر ازدحام وضعیتی پیچیده در زندگی واقعی مدرسه است و معلمان باید برای ساخت دانش خود از مهارت های مورد نیاز برای مقابله با این چالش بهره مند شوند.