نقاشی قاجار در دوره متلاطم و آشفته تشکل انقلاب های سیاسی، اجتماعی و تاریخی در مواجهه با هنر و فرهنگ غرب، از عناصر کهنه و نو عبور کرده و در گستره مفاهیمی چالش برانگیز و تازه ساکن می شود. یکی از این مفاهیم، کارکرد بدن است که در برخورد با "نَه- فرهنگ"، همچون یک نظام نشانه ای قدرتمند در نقاشی قاجار و در جهت تولید معنا عمل می کند. "نَه- فرهنگ"، یکی از اصطلاحات کاربردی و اساسی در رویکرد نشانه شناسی فرهنگی یوری لوتمان است که در برابر فرهنگ قرار می گیرد. محوری ترین مفهوم نزد لوتمان، سپهرِ نشانه ای آغشته با فضایی دوگانه است؛ به گونه ای که از تقابل مفاهیم دوتایی در این فضا، معنا زاییده می شود. از این رو، این پژوهش در نظر دارد تا با هدف بهره گیری از "تَن- نشانه ها" در رویکرد نشانه شناسی فرهنگی لوتمان، به بررسی و مقایسه نوع کارکرد و جایگاه تصویر بدن فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه در تقابل با "نَه- فرهنگ" بپردازد. مسئله ای که هدف این مقاله را در بر می گیرد، بر این مبنا است که نحوه نمایش بدن هر دو پادشاه به مثابه تنِ خود درون فرهنگ در مواجهه با تنِ دیگری درون "نَه- فرهنگ" چگونه تبیین می شود. روند بررسی این رویارویی، با استفاده از روش تطبیقی- تحلیلی انجام می گیرد. نتیجه تحلیل گویای این است که تنِ فرهنگی هر دو پادشاه در نظام گفتمانی سپهرِ نشانه ای در مواجهه با "نَه- فرهنگ"، از جایگاه نابرابری نسبت به یکدیگر برخوردار هستند. تصویر تن ناصرالدین شاه پیوسته به سوی تنِ دیگری درون "نَه- فرهنگ" نمایان شده و در دیالکتیک تن خود/تن دیگری، "تن- نزدیک" به شمار می آید؛ علی رغم فتحعلی شاه که از آن دوری می گزیند. در نتیجه با نفوذ "نَه- فرهنگ"، تصویر تن ناصرالدین شاه بیش از تن فتحعلی شاه در معرض تغییر و استحاله قرار گرفته و تنِ فرهنگی شاه به تدریج کم رنگ می شود.