نقش جدایی روانشناختی به معنای دستیابی به یک احساس مستقل از خود بدون نیاز به قطع رابطه با والدین در سازش یافتگی فردی نوجوان یا بزرگسال در فرهنگهای مختلف به اثبات رسیده است. در این پژوهش، وضعیت جدایی روانشناختی و مؤلفههای چهارگانه آن (استقلالهای هیجانی، کنشی، تعارضی و بازخوردی) در ارتباط با پدر و مادر و همچنین مشارکت این متغیرها در پیشرفت تحصیلی دانشجویان بررسی شد. بر مبنای تکمیل پرسشنامه جدایی روانشناختی هافمن توسط نمونهای به اندازه جامعه در دسترس و متشکل از 174 دانشجوی مجرد دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب که به علت اشتغال به تحصیل از والدین خود جدا شده بودند، نمره کلی جدایی روانشناختی و ابعاد مختلف آن مشخص و براساس نمرههای ترمهای مختلف؛ شاخص پیشرفت تحصیلی نیز محاسبه شد. تحلیل نتایج تفاوت معنادار بین دو جنس و استقلال بیشتر پسران را در سطح کلی جدایی روانشناختی و در سطح مؤلفه استقلال هیجانی نشان داد. رگرسیون پیشرفت تحصیلی بر جدایی روانشناختی فقط در گروه پسران معنادار و درصد واریانس قابل پیشبینی برابر با 13 بود. مقایسه میانگینهای نتایج دانشجویان ایرانی با نمونه خارجی، پایینتر بودن سطح استقلالهای هیجانی، تعارضی و کنشی و بالاتر بودن سطح استقلال بازخوردی در نمونه پژوهش را نمایان کرد. این یافتهها با آشکار کردن سطوح مختلف ارتباط بین مؤلفههای جدایی روانشناختی با پیشرفت تحصیلی، ضرورت توجه به ابعاد مختلف این جدایی را با در نظر گرفتن نوع استقلال و جنس آزمودنیها و والدین برجسته کرد.
در پژوهش حاضر، تأثیر رویدادهای تنیدگیزای زندگی بر سلامت جسمانی و روانی بررسی شده است. از آنجا که چنین رویدادهایی منجر به حالات هیجانی منفی میشوند و سلامت شخص را در معرض تهدید قرار میدهند، هدف اصلی این پژوهش، شناخت میزان تأثیر عوامل تنیدگیزا بر سلامت جسمانی و روانی بود. بدین منظور نمونهای مشتمل بر 392 دانشجوی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب در مقطع کارشناسی به گونه تصادفی انتخاب و براساس ”پرسشنامه رویدادهای زندگی“ (LEQ) و ”پرسشنامه سلامت عمومی“ (GHQ) ارزشیابی شدند. نتایج حاصل، معناداری َرابطة بین تنیدگی با سلامت جسمانی و روانی را مورد تأیید قرار دادند و این نکته را نیز آشکار کردند که تفاوت بین میزان تنیدگی در دو گروه دانشجویان مذکر و مؤنث معنادار نیست. افزون بر آن، نشان داده شد که اثر تنیدگی بر سلامت جسمانی دانشجویان مذکر و مؤنث معنادار است اما اثر تنیدگی بر سلامت روانی آنان معنادار نیست. در نهایت، یافتههای پژوهش حاضر با برجسته کردن این امر که رویدادهای تنیدگیزای زندگی، پیامدهای روانی و جسمانی زیانآوری برای افراد دارند و میتوانند احتمال پدیدآیی و گسترش بیماریهای جسمانی و روانی را در آنان افزایش دهند، بر ضرورت استفاده از برنامههای پیشگیری در تعدیل نسبی اثرات تنیدگی ناشی از رویدادهای زندگی صحه گذاشته است.
در این پژوهش به بررسی تحولی اختلال تضادورزی در گروههای مختلف منزلت اجتماعی پرداخته شده است. به این منظور از مناطق مختلف آموزش و پرورش شهر اصفهان تعداد 16 مدرسه و 24 کلاس در سه مقطع سوم ابتدایی، پنجم ابتدایی و دوم راهنمایی براساس روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شدند. تعداد کل دانشآموزان 826 نفر بود که پس از اجرای روش جامعهسنجی و تهیه جامعهنگار، 288 نفر در چهار گروه (طردشده، پذیرفته شده، متوسط و به خود رها شده) قرار گرفتند. میزان تضادورزی با استفاده از بخش A مقیاس بازنگری شده سلامت کودک اُنتاریو (فرم مطابقت داده شده با DSM-IV)، براساس ارزیابی والدین (مادران)، تعیین شد. تحلیل دادهها معناداری تفاوت بین گروههای طردشده و سایر گروهها را نشان داد و تضادورزی بیشتر کودکان طردشده را برجسته کرد. نتیجه اینکه کودکان واجد منزلت اجتماعی منفی در بین همگنان، بالاخص زمانی که طردشدگی آنان با اختلالهای رفتاری توأم شده باشد، میتوانند به عنوان کودکان در معرض خطر در نظر گرفته شوند و این نکته ضرورت توجه به مسأله پیشگیری را در این گروه از کودکان مطرح میکند.
در این پژوهش، رابطه کمالگرایی و حرمتخود در دانشآموزان بررسی شده است. هدف اصلی پژوهش، مطالعة نوع رابطه کمالگرایی مثبت و منفی با حرمتخود در دانشآموزان بود. یکصدوهشتاد دانشآموز و دیپلمة پیشدانشگاهی (90 دختر و 90 پسر) به تعداد مساوی از رشتههای علوم انسانی، علوم تجربی و ریاضی در این پژوهش شرکت کردند. از آزمودنیها خواسته شد مقیاس کمالگرایی مثبت و منفی و مقیاس حرمتخود کوپراسمیت را تکمیل کنند. برای تحلیل دادههای پژوهش، از شاخصها و روشهای آماری شامل فراوانی، درصد، میانگین، انحرافمعیار، تحلیل واریانس، ضرایب همبستگی و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین کمالگرایی مثبت و حرمتخود همبستگی مثبت معنادار و بین کمالگرایی منفی و حرمتخود همبستگی منفی معنادار وجود دارد. کمالگرایی مثبت از طریق تقویت احساس «شایستگی شخصی» و «پذیرش خویشتن» با افزایش سطح حرمتخود در ارتباط قرار میگیرد و کمالگرایی منفی از طریق تضعیف احساس «شایستگی شخصی» و «پذیرش خویشتن» و نیز از طریق تشکیل یا تشدید اختلالهای روانشناختی شامل افسردگی، اضطراب و مشکلات شخصیتی و بین شخصی با کاهش سطح حرمتخود مرتبط میشود.
هدف این پژوهش، مقایسه سبکهای حل مسأله و ترس از ابراز وجود در نوجوانان مبتلا به اختلال رفتار هنجاری و عادی بوده است. بدین منظور، ابتدا 40 دانشآموز پسر پایه دوم دبیرستان که بر اساس مقیاس درجهبندی CSI-4 (فرم معلمان) واجد ملاکهای تشخیصی اختلال رفتار هنجاری بودند، مشخص شدند و 40 نفر از دانشآموزان عادی دارای همان پایه تحصیلی، سن، جنس و سطح پیشرفت تحصیلی نیز، انتخاب شدند. در این پژوهش، از ابزارهای سبکهای حل مسأله، ترس از ابراز وجود و پرسشنامه نشانهشناسی اختلال رفتار هنجاری استفاده شد. دادهها براساس آزمون t مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان دادندکه نوجوانان مبتلا به اختلال رفتار هنجاری در مقایسه با نوجوانان عادی، بهطور معناداری از سبکهای مثبت حل مسأله، کمتر استفاده میکنند. در نتیجه، نوجوانان مبتلا به اختلال رفتار هنجاری در مقایسه با همسالان خود، به خوبی نمیتوانند از مهارت اجتماعی و شناختی در برخورد با موقعیتهای مسألهدار فردی و اجتماعی استفاده کنند.