مطالعات برنامه درسی آموزش عالی
مطالعات برنامه درسی آموزش عالی سال یازدهم پاییز و زمستان 1399 شماره 22 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
نظریه پردازی تبیینی و نظریه پردازی تفهمی در برنامه درسی که به ترتیب منسوب به رویکردهای تجربی-آزمایشی و پدیدارشناسی-تفسیری هستند با ابتنای انحصاری به علوم تجربی به بیگانگی از معنای ژرف زندگی و با تکیه بر تجربه های زیسته به تنهایی به نادیده گرفتن دقت علمی منجر می شوند. مقاله حاضر با توجه به این موضوع، ابتنای به مفروضه های اساسی عصب پدیدارشناسی از قبیل هستی شناسی بدنمند، معرفت شناسی موقعیتی و غیر قطعی و روش شناسی متعامد را زمینه نظریه پردازی در برنامه درسی با هدف توجه یکپارچه به ابعاد مختلفِ حیات انسانی می داند. در این پژوهش با روش نظرورزی فلسفی ضمن نقد دو دیدگاه نظریه پردازی تبیینی و نظریه پردازی تفهمی در برنامه درسی، دلایل مربوط به ادعاهای مورد نظر در مواجهه با آنها سازماندهی و با زنجیره ای از استدلال هایِ مبتنی بر یکپارچگی جهان هستی و ما فهیا مدعای بدیل با عنوان نظریه پردازی همادین در برنامه درسی استنتاج شده است. نظریه پردازی همادین در برنامه درسی به عنوان دستاوردی عصب پدیدارشناختی آمیزه ای از تبیین و تفهم است که ضمن حفظ استقلال آنها غیر کاهش گرایانه و غیر تفکیکی است و ویژگی هایی از قبیل جامعیت، موقتی بودن، عقلانیت، هم افزایی و عاملیت ترکیبی را دارد. عدم قطعیت، در هم تنیدگی، پیچیدگی، خلق الساعه گی و شمولیت از جمله استلزام هایی هستند که در چرخش عصب پدیدارشناسانه نظریه پردازی برنامه درسی به عنوان ایده پیشنهادی این پژوهش به آن ها اشاره شده است.
مروری بر مدل های گوناگون طراحی و تدوین برنامه درسی دانشگاهی در آموزش عالی: ارائه مدلی پیشنهادی برای آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی مدل های تدوین برنامه درسی دانشگاهی به منظور ارائه مدل متناسب با بافت آموزش عالی ایران است. روش پژوهش از نوع مرور شبه سیستماتیک بود که تعداد 41 مقاله با کلیدواژه های الگوی برنامه درسی و تدوین برنامه درسی دانشگاهی از منابع علمی فارسی و انگلیسی جمع آوری و 18 مقاله (11 مقاله در سوال اول و 7 مقاله در سوال دوم) با توجه به شاخص طراحی برنامه درسی در بافت آموزش عالی انتخاب شدند. مقالات با روش قضاوت متخصصان و با استفاده از روش تحلیل مضمون ولکات تحلیل شده است. نتایج مرور شبه نظام مند نشان داد که مدل ها بر اساس نوع طراحی به دو دسته مبتنی بر فرایند و مبتنی بر نتیجه تقسیم می شوند، و طیفی از مضامین دیزاین کردن و یا چیدن عناصر در کنار یکدیگر، تصمیم گیری در مورد جایگاه عناصر برنامه، ساختار یا سازمان برنامه، الگوهای یادگیری و سازماندهی مواد، ساختاربندی مدون برنامه های درسی، فرایند تدوین برنامه دانشگاهی، طرح آکادمیک در اکثر مستندات مورد تأکید بوده است. همچنین عناصر مورد توافق شامل اهداف و مقاصد، محتوا یا موضوعات درسی، فعالیت ها و تجربیات یادگیری، روش تدریس، اجراء و ارزشیابی بود. نتیجه گیری کلی این است که طراحی برنامه درسی بدون توجه به ماموریت های دانشگاه، بافت و زمینه ای که دانشگاه در آن قرار دارد، ذی نفعان و عناصر اصلی برنامه درسی غیر ممکن است. مدل نهایی پیشنهادی پژوهش این موارد را پوشش داده است.
بنیان های نظری دیدگاه نو/چند بسترسازی در مطالعات برنامه درسی: از "برنامه درسی آکواریومی " تا" نظریه جهان های متعدد در مطالعات برنامه درسی "(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات برنامه درسی در یک قرن اخیر تغییر و تحولات گسترده ای را در حوزه نظریه برنامه درسی تجریه کرده است که بی شک نوفهم گرایی یکی از مهم ترین و برجسته ترین دوران هایی است که رشته با آن رشد و تعالی کم نظیری را بدست آورده است. در عین حال این دوران عملا نوعی واکنش به دوران کلاسیک رشته است که با فرمان عقب گرد از مدارس و تلاش برای کشف و توسعه رشته در محیط های دیگر همراه بوده است. آنچه که در واقع رشته مطالعات برنامه درسی از دهه 1970 تجربه کرده است عقب نشینی از مدارس و فربه کردن هرچه بیشتر فهم و درک برنامه درسی به عنوان گفتگویی پیچیده بوده و عملا رشته آنقدر در مباحثات و دریافت های نظری حوزه هایی نظیر سیاست، جامعه شناسی، فلسفه و مانند آن غرق شده است که عملا در آثار جدید در قلمرو نظریه برنامه درسی کمتر نشانی از خود برنامه درسی برجا مانده است و عملا انسجام و کارایی رشته به شدت زیر سئوال رفته است تنگناها و انسداد مطالعات برنامه درسی در ایران بواسطه عدم اقبال بستری که رشته عملا برای آن همه توان خود را معطوف کرده است(یعنی آموزش و پرورش) رشته را دچار بحران های متعددی نظیر تکرار، عدم کارایی، فقدان دستاوردهای نظری قابل ملاحظه و عدم بکار گیری فارغ التحصیلان و حتی بحران مشروعیت نموده است . این وضعیت جنبشی را در ایران در حوزه نظریه برنامه درسی بوجود آورده است که نو/چندبسترسازی مطالعات برنامه درسی خوانده می شود و در آن ضرورت توجه رشته به زیست بوم های جدید نظیر حوزه های سازمانی، آموزش عالی، صنعتی، مشاوره برنامه درسی و ...مورد تاکید قرار گرفته است. مقاله حاضر تلاش می کند با استفاده از واژه هایی نظیر اوتیسم برنامه درسی و برنامه در سی آکواریومی، راه برون رفت را در آنچه که نظریه جهان های موازی در مطالعات برنامه درسی می نامد معرفی کند.
ارزیابی دو فصلنامه مطالعات برنامه درسی در آموزش عالی با رویکرد تحلیل محتوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارزیابی دو فصلنامه مطالعات برنامه درسی در آموزش عالی با رویکرد تحلیل محتوا انجام شده است. حجم جامعه در این مطالعه، با حجم نمونه برابر است، به این منظور کل مقالات چاپ شده در نشریه مورد مطالعه در طول 10 سال(1389 تا سال 1399) که شامل 155 مقاله بودند، به عنوان جامعه تحلیلی پژوهش انتخاب شدند. روش تحقیق در این مطالعه تحلیل محتوا است. ابزار مورد استفاده در این تحقیق شامل یک چک لیست کدگذاری بود که روایی آن توسط چند تن از اساتید برنامه درسی سنجیده شد. برای جمع آوری اطلاعات از ابزار فیش برداری و برای تحلیل داده ها از تحلیل محتوای کمی و کیفی استفاده شده است. نتایج پژوهش در بخش روش شناسی حاکی از غالب بودن رویکرد کیفی است. در بخش مربوط به موضوع شناسی، موضوع های مرتبط با آموزش، تدریس و یادگیری در آموزش عالی با 35/19 و تفکر انتقادی با 64/ .درصد، به ترتیب از بیشترین و کمترین فراوانی برخوردار بودند. در بین دانشگاه ها و موسسات آموزشی، دانشگاه تهران با 53 نویسنده بیشترین فراوانی را در بین وابستگی های سازمانی به خود اختصاص داده است. و بالاخره در بخش مربوط به مشارکت نویسندگان در تالیف مقالات، مشارکت دو نویسنده با32/ 30درصد و مقالات5 نویسنده ای با 45/6 درصد به ترتیب از بیشترین و کمترین فراوانی برخورداند.
نقش رویکرد یادگیری و تجربه دوره آموزشی در پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همواره پیشرفت تحصیلی دانشجویان در دانشگاه ها مسئله بسیار برجسته ای بوده است که مطالعات بسیاری را به خود اختصاص داده است. در این بین، رویکرد یادگیری و تجربه دوره آموزشی می توانند بر پیشرفت تحصیلی موثر واقع شوند. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش رویکرد یادگیری و تجربه دوره آموزشی در پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانشجویان انجام شد. طرح پژوهش حاضر توصیفی با روش همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانشجویان دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه گیلان در سال تحصیلی 1398-1397 بود. 230 شرکت کننده با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به سنجه ویرایش شده رویکردهای یادگیری (واق، 1999)، پرسشنامه تجربه دوره آموزشی (رامسدن، 1991) و سنجه پیشرفت تحصیلی پاسخ دادند. در انتها تجزیه و تحلیل داده ها توسط نرم افزار SPSS نسخه 24 و با استفاده با روش همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه همزمان انجام گرفت. بر طبق نتایج بدست آمده، رویکردهای یادگیری و تجربه دوره آموزشی با پیشرفت تحصیلی دانشجویان همبسته هستند (001/0> P ) و می توانند 6/57 درصد از تغییرات پیشرفت تحصیلی را پیش بینی کنند (001/0> P ). با توجه به اهمیت رویکرد تحصیلی و تجربه دوره آموزشی در ارتباط با پیشرفت تحصیلی، ارائه مداخلاتی برای استفاده بیشتر از رویکردهای یادگیری کارآمدتر در دانشجویان و همچنین بهبود کیفیت دوره های آموزشی در موقعیت های آموزشی توصیه می شود.
تجارب زیسته دانشجویان دوره کارشناسی مهندسی عمران از توجه برنامه درسی به حوزه عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی تجربه زیسته دانشجویان دوره کارشناسی رشته مهندسی عمران از توجه برنامه درسی به حوزه عاطفی است تا زوایا و ابعاد آن مشخص شود. رویکرد پژوهش حاضر، کیفی و روش پژوهش از نوع پدیدارشناسی است که به همین منظور از بین 85 دانشجوی سال چهارم دوره کارشناسی رشته مهندسی عمران دانشگاه تبریز در سال تحصیلی 96-95 تا رسیدن به حد اشباع اطلاعات، 15 نفر از آن ها به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و با جلب رضایت ایشان با استفاده از پروتکل مصاحبه تأییدشده توسط متخصصان مورد مصاحبه قرار گرفتند. جهت حصول اطمینان از قابلیت اعتمادپذیری داده های پژوهش از روش مکرر، مقایسه مستمر داده ها، خلاصه سازی و دسته بندی اطلاعات بدون اینکه داده ها آسیبی ببینند، استفاده شد. پس از ضبط مصاحبه ها جهت تحلیل اطلاعات جمع آوری شده روش اسمیت استفاده شد و نتایج نشان داد برخی عناصر برنامه درسی رشته تحصیلی مهندسی عمران در دوره کارشناسی چون اهداف شناختی، محتوای غیررسمی، استفاده از روش های نوین تدریس، استفاده از مواد و وسایل آموزشی مناسب، تعاملات استاد و دانشجو، استفاده از اساتید جوان در تدریس، استفاده از معیار مناسب در ارزشیابی و درنظرگرفتن فعالیت های جانبی توانسته است به عواطف و احساسات دانشجویان توجه نماید و برخی دیگر ازجمله اهداف مهارتی، محتوای رسمی، زمان ارائه و اعتبار علمی محتوا، رعایت عدالت و انصاف در ارزشیابی و ضریب دشواری سؤالات در ارزشیابی در دستیابی به این هدف موفق نبوده اند.
واکاوی راهبردهای موثر بر تغییر برنامه های درسی در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی(مطالعه کیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر کاوش راهبردهای موثر بر تغییر برنامه های درسی در دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی با استفاده از روش پژوهش کیفی بود. جامعه آماری پژوهش شامل مدیران دانشگاهی(روسا و معاونین دانشگاه ها، روسا و معاونین دانشکده ها و مدیران گروه ها)، متخصصین برنامه ریزی درسی و سیاست گذاران در سطح کلان دانشگاه ها و موسسات آموزش عالی بودکه بر مبنای نمونه گیری نظری، با 16 نفر در سه گروه فوق مصاحبه به عمل آمد و داده ها از مصاحبه ها استخراج شد. به منظور تحلیل داده های حاصل از مصاحبه از روش کیفی گرانهیم و لوندمن استفاده شده است. نتایج تحلیل داده ها طی سه مرحله، کدگذاری باز، محوری و انتخابی ارائه شده است. نتایج پژوهش نشان داد چهار راهبرد در تغییر برنامه های درسی در دانشگاه ها تأثیرگذار است. راهبرد اول، فرهنگی بود که شامل مولفه های پذیرش و باور، فرهنگ مشارکتی، کنش گری اعضای هیأت علمی و ایجاد دانش برنامه درسی است. دومین راهبرد موثر بر تغییر برنامه های درسی راهبرد قانونی شامل ابعاد قوانین و مقررات، امکانات و منابع، ساختار سازمانی و استقلال دانشگاهی بود. سومین راهبرد، مدیریتی بود که در برگیرنده مولفه های پاسخگویی، تفویض اختیار، آموزش ذی نفعان و سیاستگذاری کلان است. چهارمین راهبرد موثر بر تغییر برنامه های درسی، راهبرد محیطی شامل نقش دولت، عوامل فرهنگی و اجتماعی و عوامل اقتصادی بود. در مجموع می توان نتیجه گرفت دانشگاه ها ناگزیر به پاسخگویی به چالش های حاصل از تغییرات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی پیرامون خود هستند و برای تحقق این موضوع باید برنامه های درسی کارآمد و بروزی داشته باشند. بنابراین ضروری است به تغییر و اصلاح برنامه های درسی فعلی بپردازند. تغییر برنامه های درسی نیز بدون در نظر گرفتن راهبردهای فرهنگی، قانونی، مدیریتی و محیطی عملاً فعالیتی فاقد کارایی و اثربخشی لازم خواهد بود.
تعیین و رتبه بندی شاخص های موثر در قابلیت های رفتار کارآفرینانه دانشجویان مهارتی دانشگاه جامع علمی کاربردی استان البرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش تعیین و رتبه بندی شاخص های موثر در قابلیت های رفتاری کارآفرینانه دانشجویان مهارتی می باشد. پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از حیث روش گردآوری اطلاعات توصیفی پیمایشی است ابتدا نسبت به شناسایی شاخص های با توجه به منابع ملی و بین المللی اقدام وجهت غربالگری و تعیین وزن موثر در اختیار جامعه آماری شامل اساتید وکارآفرینان دانشگاه جامع علمی-کاربردی قرارگرفت.روش نمونه گیری هدفمند و برای تعیین حجم نمونه از قاعده اقناع تا تعداد 28 نفر اقدام شد. بررسی ها به 224 شاخص، 29 مولفه و 8 بعد منجر که مورد تایید قرار گرفتند. بعد از بررسی آزمون های آماری، رتبه بندی شاخص ها انجام و محیط دانشگاهی و ارزش آفرینی با مقوله (دانشگاه کار آفرین ، آموزش و برنامه درسی،کارگاه و کارورزی ،ایده ،پژوهش و استارتاپ، طرح کسب وکار، شرکت های دان ش بنی ان ،تکنولوژی)، نهادینه کردن کار آفرینی با مقوله (فرهنگ کارآفرینانه،ترویج و اشاعه کارآفرینی، اطلاع رسانی و آگاهی بخشی،تشخیص و بهره برداری از فرصت،قصد و رفتار کارآفرینی، توسعه ابعاد شخصیتی) ،شرایط اقتصادی و اجتماعی با مقوله (چابکی اقتصادی ،شرایط سیاسی و عوامل محیطی ،آمایش سرزمین ،قوانین و مقررات،منابع و امکانات) ،تغییرات ساختاری با مقوله (طراحی مجدد فرایندها و ساختارها،بازار سازی،ریسک )،بسترسازی درون دانشگاهی با مقوله (عوامل انگیزشی ،انگیزه کارآفرینانه و آینده سازی)، و بهینه سازی مدیریت با مقوله(الزامات مدیریتی ، اصلاح سیستم نظارت و ارزیابی) مولفه های تاثیر گذار بودند.طبق سطح بندی شاخص محیط دانشگاهی و ارزش آفرینی بالاترین سطح پذیرفته و بیشتر به عواملی که ریشه در درون دانشگاهها بر می گردد، مباحث برنامه درسی آموزش های کاربردی، محیط های کارورزی، شرکت های دانش بنیان در این میان بسیار تاثیر گذار هستند.در این میان محیط دانشگاهی و ارزش آفرینی ،نهادینه کردن کار آفرینی، شرایط اقتصادی و اجتماعی شاخص های موثر تری در قابلیت های رفتاری کارآفرینانه دانشجویان مهارتی استان البرز دارند.
واکاوی برنامه درسی اجرا شده دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران و ارائه راهکارها؛ یک پژوهش روایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر به بررسی چالش های موجود و راهکارهای برخاسته از تجارب زیسته در اجرای برنامه درسی دانشکده کارآفرینی دانشگاه تهران پرداخته است. با توجه به پیچیدگی های موجود، از روش روایی برای واکاوی عمیق چالش ها و ارائه راهکارها استفاده شد. انتخاب فرد مناسب با استفاده از نمونه گیری هدف مند و در سه مرحله با تعریف ملاک های مناسب صورت گرفت. کارآفرین منتخب در عرصه های متفاوتی از جمله صنعت پتروشیمی، صنعت سینما و تجارت گوشت به فعالیت پرداخته و دغدغه آموزشی دارد. بررسی روایت ها نشان داد، هویت کارآفرینانه، خلاقیت کارآفرینانه، کاربردی بودن، روش تدریس و صلاحیت نظریه سازی در برنامه درسی کارافرینی از جمله چالش های موجود برنامه درسی کارآفرینی است؛ واکاوی روایت ها نشانگر این است که برای احیای برنامه درسی کارآفرینی می توان از بازتعریف نقش دانشکده کارآفرینی، در نظر داشتن نظریه کلان کارآفرینی، اتصال دانشجویان به فعالان اقتصادی، استفاده از رویکرد آموزشی شناخت موقعیتی به عنوان راهکارهایی برای رفع چالش ها استفاده نمود.
رهیافتی پدیدارشناسانه در شناسایی مشکلات فرایند اجرای پایان نامه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بازنمایی تجارب زیسته استادان دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی از مشکلات فرایند اجرای پایان نامه ها و رساله های دانشجویان دانشگاه تهران است. میدان پژوهش دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه تهران بود و شرکت کنندگان با استفاده از نمونه گیری ملاکی از بین اعضای هیأت علمی انتخاب شدند. گردآوری داده ها با استفاده از فن مصاحبه نیمه ساختار یافته انجام شد و در دهمین مصاحبه به سطح اشباع نظری رسید، اما به منظور اعتباربخشی به یافته ها به انجام دو مصاحبه تکمیلی پرداخته شد و در نهایت در دوازدهمین مصاحبه فرایند گردآوری داده ها متوقف شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش جیورجی انجام شده است. تحلیل داده ها به شناسایی هفت مضمون اصلی و 67 زیرمضمون منتج گردید. مهم ترین مشکلات، مشکل در انتخاب موضوع، تسلط اندک به حوزه روش تحقیق و مشکلات دانشجویان بود. نتایج به دست آمده نشان داد که دانشجویان در فرایند اجرای پایان نامه ها و رساله هایشان با مشکلات متعدد و متنوعی همراه هستند و این چالش ها آن ها را در انجام این فرایند با مشکلات متعددی همراه نموده است. بدین منظور راهکارهایی برای بهبود ارائه شده است.
شناسایی قابلیت های اشتغال پذیری دانش آموختگان تربیت بدنی با استفاده از رویکرد داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی و شناسایی قابلیت های اشتغال پذیری دانش آموختگان تربیت بدنی است. روش پژوهش برخاسته از نظریه داده بنیاد برای تبیین و تحلیل یافته های حاصل از مصاحبه های اکتشافی بود. جامعه مورد مطالعه این پژوهش اعضای هیأت علمی، دانشجویان و دانش آموختگان کارشناسی ارشد و دکتری و کارافرینان ورزشی که در این زمینه صاحبنظر بودند. روش نمونه گیری نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی بود. ابزار گردآوری یافته ها از طریق مصاحبه نیمه سازمان یافته بود. در تحلیل یافته ها از تحلیل محتوا و احصاء مضامین در مراحل کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفاده گردید. با استناد به ادبیات پژوهش و یافته های اکتشافی قابلیت های اشتغال پذیری دانش آموختگان تربیت بدنی به عنوان پدیده محوری بود. بر اساس بررسی به عمل آمده اشتغال پذیری سازه ای چند بخشی است که متاثر از مجموعه ای از عوامل زمینه ای، شرایط مداخله گر، خصوصیات و قابلیت ها، شرایط علی، راهبرد و پیامدهایی است و در دنیای کنونی در صورتی که دانش آموختگان به این مهارت مجهز نشوند، موفّق به یافتن شغل نخواهند شد. بنابر این بهسازی منابع انسانی دانشگاه، بازبینی کتب درسی، تقویت کارآفرینی، آموزش های مهارتی متناسب با نیاز بازار کار ، ارتق ای توانمندی های مهارت های شغلی و حرف ه ای دانش آموختگان و ارتق ای کمی و کیفی رویدادهای مرتبط ب ا اشتغال می توانند در اشتغال پذیری دانش آموختگان تربیت بدنی و علوم ورزشی کمک کننده باشد.
بررسی تطبیقی شاخص های آموزش سازنده گرا در طرح دوره کارشناسی ارشد رشته معماری دانشگاه های هاروارد، اِی.اِی، بیلکنت و شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی تطبیقی شاخص های آموزش سازنده گرا در طرح دوره کارشناسی ارشد دانشگاه های منتخب جهان از منظرهای محیط، برنامه، روش های تدریس و ارزشیابی پرداخته است. هدف از پژوهش شناخت راه کارهایی جهت اصلاح ساختار آموزش دانشگاهی معماری ایران است. نمونه پژوهش به صورت هدفمند از میان دانشگاه های دارای برنامه ساختارمند، انتخاب شد. رویکرد پژوهش کیفی با روش تطبیقی بوده و پژوهش بر مبنای چهار مرحله تطبیق جرج بردی شامل توصیف، تفسیر، هم جواری و مقایسه شکل گرفته است. اسناد و مدارک مرتبط با موضوع با ابزار کتابخانه ای، جستجو در منابع اینترنتی و انجام مصاحبه هدفمند با ده تن از دانشجویان و مدرسین دانشگاه ها، جمع آوری و در قالب جداول دسته بندی و تحلیل تطبیقی شدند. نتایج مقایسه ساختار آموزشی دانشگاه های هاروارد، اِی.اِی، بیلکنت و شیراز نشان داد که دانشگاه هاروارد انعطاف پذیرترین و متنوع ترین برنامه آموزشی را میان دانشگاه های موردمطالعه ارائه می دهد. دانشگاه اِی.اِی در برگزاری رویدادهای کمک آموزشی و ارزیابی چگونگی اجرای برنامه قوی تر عمل می کند. دانشگاه بیلکنت با استفاده حداکثری از توان خود در به کارگیری و تبادل اساتید و دانشجویان بین المللی سعی در ارتقاء شیوه های آموزشی و نزدیک شدن به سطح دانشگاه های تراز اول دنیا را دارد. ساختار برنامه دهی ثابت و عدم بازنگری طولانی مدت، مهم ترین مشکل برنامه آموزشی دانشگاه شیراز است.