مطالعات برنامه درسی در یک قرن اخیر تغییر و تحولات گسترده ای را در حوزه نظریه برنامه درسی تجریه کرده است که بی شک نوفهم گرایی یکی از مهم ترین و برجسته ترین دوران هایی است که رشته با آن رشد و تعالی کم نظیری را بدست آورده است. در عین حال این دوران عملا نوعی واکنش به دوران کلاسیک رشته است که با فرمان عقب گرد از مدارس و تلاش برای کشف و توسعه رشته در محیط های دیگر همراه بوده است. آنچه که در واقع رشته مطالعات برنامه درسی از دهه 1970 تجربه کرده است عقب نشینی از مدارس و فربه کردن هرچه بیشتر فهم و درک برنامه درسی به عنوان گفتگویی پیچیده بوده و عملا رشته آنقدر در مباحثات و دریافت های نظری حوزه هایی نظیر سیاست، جامعه شناسی، فلسفه و مانند آن غرق شده است که عملا در آثار جدید در قلمرو نظریه برنامه درسی کمتر نشانی از خود برنامه درسی برجا مانده است و عملا انسجام و کارایی رشته به شدت زیر سئوال رفته است تنگناها و انسداد مطالعات برنامه درسی در ایران بواسطه عدم اقبال بستری که رشته عملا برای آن همه توان خود را معطوف کرده است(یعنی آموزش و پرورش) رشته را دچار بحران های متعددی نظیر تکرار، عدم کارایی، فقدان دستاوردهای نظری قابل ملاحظه و عدم بکار گیری فارغ التحصیلان و حتی بحران مشروعیت نموده است . این وضعیت جنبشی را در ایران در حوزه نظریه برنامه درسی بوجود آورده است که نو/چندبسترسازی مطالعات برنامه درسی خوانده می شود و در آن ضرورت توجه رشته به زیست بوم های جدید نظیر حوزه های سازمانی، آموزش عالی، صنعتی، مشاوره برنامه درسی و ...مورد تاکید قرار گرفته است. مقاله حاضر تلاش می کند با استفاده از واژه هایی نظیر اوتیسم برنامه درسی و برنامه در سی آکواریومی، راه برون رفت را در آنچه که نظریه جهان های موازی در مطالعات برنامه درسی می نامد معرفی کند.