مطالعات برنامه درسی آموزش عالی
مطالعات برنامه درسی آموزش عالی سال نهم پاییز و زمستان 1397 شماره 18 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش تبیین و تحلیل «شرایط امکان» استراتژی بین المللی شدن در خانه در دانشگاهای تخصصی استان تهران بود. سه مولفه اصلی مورد مطالعه این پژوهش برنامه ریزی درسی بین فرهنگی، استفاده از اساتید بین المللی و انجام پژوهش های بین المللی بو. این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و از لحاظ گردآوری اطلاعات، آمیخته از نوع تشریحی است. جامعه مورد مطالعه، اعضای هیات علمی تمام وقت و مدیران ارشد دانشگاه های تخصصیِ سطح «یک» استان تهران بود که تعداد آنها 2445 نفر بود. نمونه مورد مطالعه از دانشگاههای علامه طباطبائی و صنعتی شریف انتخاب شدند. برای بخش کمی پژوهش از روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای و برای بخش کیفی پژوهش از روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی استفاده شد. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کمی، پرسشنامه ی محقق ساخته و در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختاریافته بوده است. تحلیل یافته های این پژوهش نشان داد که «توسعه مهارت های زبانی و ارتباطات بین فرهنگی اساتید بومی»، «تدوین فوق برنامه های مبتنی بر تعامل دانشجویان بومی و خارجی»، «اجرای برنامه های تدریس مشترک اساتید ایرانی و خارجی»، «سیاست گذاری جهت جذب اعضای هیات علمی حائز قابلیت های زبانی، ارتباطی، و علمی بین المللی»، «وجود سیاست های پشتیبان مالی برای پژوهشگران»، «توسعه ی دانش و مهارت های پژوهشی دانشجویان و اساتید» و «تشکیل انجمن ها و باشگاه های پژوهشی متشکل از پژوهشگران داخلی و خارجی» مهمترین عوامل برای ایجاد شرایط عملی شدن سیاستها و فعالیتهای بین المللی شدن در خانه دانشگاههای تخصصی استان تهران است. علاوه برآن، این پژوهش نشان داد، «برنامه ریزی درسی بین فرهنگی» باید به عنوان سیاست اصلی در بازنگری سرفصلهای برنامه های درسی دپارتمانهای آموزشی شناخته و عمل شود. علاوه بر آن، تصویب قوانین حامی و تامین زیرساختهای مالی و استقرار سیستم ارزیابی کیفی و برنامه های درسی مبتنی بر ارتقای مهارت روش پژوهش و زبان از دیگر عوامل مهم ایجاد شرایط عملی شدن سیاستها و فعالیتهای بین المللی شدن در خانه دانشگاهها است.
به سوی موج سوم در مطالعات برنامه درسی ایران حرکت به فراسوی نوفهم گرایی ، در جستجوی تکثرگرایی در اقلیم های برنامه درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رشته مطالعات برنامه درسی یکی ازرشته های جوان و در حال تحول حوزه تعلیم و تربیت است که از رشد و توسعه ای چشم گیر بویژه در چند دهه اخیر برخوردار بوده است. رشته مطالعات برنامه درسی دوران های تاریخی متعددی چون سنت گرایی (کلاسیک و تجربه گرایی مفهومی) و نوفهم گرایی را پشت سرگذاشته است و هم اکنون از جایگاه رفیعی در ادبیا ت معاصر تعلیم و تربیت برخوردار گردیده است.<br /> مقاله حاضر با توجه به سیر تاریخی این رشته در ایران، وضعیت ارتباط، بین رشته برنامه درسی و نظام آموزش وپرورش را به عنوان بسترتعریف شده آن، نامناسب و دچار انسداد می بیند و تلاش می کند مشخصات و تبعات چنین انسدادی را از زوایا و ابعاد مختلف به تصویر بکشد. از اینرو با تکیه بر تجربیات و دستاوردهای شخصی، نویسنده، این وضعیت را به عنوان بحرانی جدی برای این رشته در ایران قلمداد کرده است که بقا و مشروعیت حضور رشته در محافل علمی و اجرایی را زیر سوال برده است که در این رهگذر راه برون رفت از این شرایط را نوعی بازآرایی رشته در سرزمین ها و بستر ها یا اقلیم های جدید دانسته است. این نوع باز آرایی با استفاده از طرح مفهوم مهاجرت رشته ای، ضرورتِ یافتن و توسعه سرزمین های جدید جهت پاسخ به دغدغه های برنامه درسی را راه حل عبور از انسداد رشته ای تعریف می کند. در پایان ،پژوهش حاضر ضمن مرور بستر های چهارگانه آموزش عالی، آموزش و توسعه منابع انسانی، آموزش های غیر رسمی و آموزش بزرگسالان و تبیینی از تلاش های آغازین در این بسترها، نتایج و تبعات مورد انتظار از چنین جنبشی را به تصویر می کشد.
نیازهای سواد رسانه ای دانشجویان دوره کارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه رسانه های متنوع با شیوه های گوناگون فرآیندهای فکری و تصمیم گیری مخاطبان خود را تحت تاثیر قرار می دهند. از این رو داشتن صلاحیت های سواد رسانه ای یکی از الزامات شهروندان در عصر رسانه هاست. هدف این پژوهش تعیین نیازهای آموزشی دانشجویان در زمینه سواد رسانه ای با توجه به وضعیت موجود سواد رسانه ای آنهاست. این پژوهش در دو مرحله انجام پذیرفت که ابتدا برای سنجش میزان سوادرسانه ای از روش توصیفی از نوع پیمایشی استفاده شد و با استفاده از نمونه گیری طبقه ای 481 نفر از دانشجویان کارشناسی دانشگاه بوعلی سینا از نه دانشکده به عنوان نمونه انتخاب شدند و به پرسشنامه محقق ساخته23 گویه ای، سنجش سوادرسانه ای پاسخ دادند. روایی این پرسشنامه با استفاده از روایی صوری و محتوایی و پایایی آن از ضرایب آلفای کرانباخ 74/0 به دست آمد. در این مرحله، برای تحلیل داده ها از آزمون T تک گروهی و آزمون فریدمن استفاده شد. در مرحله دوم پژوهش، از روش توصیفی و پیمایش از خبرگان استفاده شد که 30 نفر از خبرگان دانشگاهی و افراد باسابقه اجرایی بالا در زمینه سواد رسانه ای در پژوهش شرکت کردند. این افراد با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس و ملاک محور انتخاب شدند و ابزار جمع آوری داده ها از آنها نیز پرسشنامه نیازهای آموزشی در زمینه سواد رسانه ای بود و داده ها با استفاده از ضریب توافق تحلیل شد. نتایج پژوهش نشان داد: وضع موجود دانشجویان در برخی از ابعاد سواد رسانه ای مانند نقد رسانه و تولید پیام های رسانه ای مطلوب نیست و عمده نیازهای دانشجویان در زمینه استفاده، نقد و تولید پیام های رسانه ای به شناسایی ویژگی های رسانه ها، نحوه استفاده از آنها، تحلیل و ارزیابی پیام های رسانه ای، درک ارزش های اجتماعی و فرهنگی در تعامل با رسانه ها، آشنایی با مهارت های هنری، بصری و زیباشناسی، هنر نویسندگی، درک معنایی، مهارت های فنی و آشنایی با نرم افزارهای مختلف تولید محتوا است. بر این اساس نحوه گنجاندن این مطالب در برنامه درسی دوره کارشناسی پیشنهادهایی ارائه شده است.
ساخت و اعتباریابی مقیاس برنامه درسی پایدار در نظام آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ساخت و اعتباریابی مقیاس برنامه درسی پایدار در نظام آموزش عالی ایران بود. پس از طراحی مقیاس اولیه بر اساس مبانی نظری و پیشینه پژوهشی، اعتبار صوری آن سنجیده شده و سپس، با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای، 400 نفر از دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه شیراز انتخاب و مقیاس بین آنان توزیع گردید. برای اعتبار محتوایی مقیاس از تحلیل گویه، برای اعتبار سازه آن از تحلیل عامل تاییدی و برای پایایی آن از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. با توجه به بار عاملی زیرمقیاس های منطق (65/0)، هدف (78/0)، (83/0)، روش های یاددهی - یادگیری(85/0)، مواد و منابع آموزشی (86/0)، فعالیت های یادگیری(84/0)، زمان (78/0)، فضا (76/0)، گروه (89/0) و ارزشیابی (73/0)، اعتبار سازه مقیاس تأیید گردید و با توجه به همبستگی معنادار زیرمقیاس های ده گانه برنامه درسی با نمره کل مقیاس و زیرمقیاس ها با گویه های مربوطه، اعتبار محتوایی نیز تایید شد. همچنین، ضرایب آلفای کرونباخ مقیاس برنامه درسی (97/0) و زیرمقیاس های منطق (93/0)، هدف(93/0)، محتوا (87/0)، روش های یاددهی - یادگیری (79/0)، مواد و منابع آموزشی (95/0)، فعالیت های یادگیری (88/0)، زمان (92/0)، فضا (78/0)، گروه بندی (77/0) و ارزشیابی (93/0)، پایایی مقیاس و زیرمقیاس های آن نیز مورد تایید قرارداد.
شناسایی قابلیت ها و کارکردهای آموزشی و عمومی تلفن همراه ویژه دانشجویان تحصیلات تکمیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه استفاده از فناوری های موجود تلفن همراه در راستای اهداف آموزشی بیش از هر زمانی مورد توجه قرار گرفته است. پژوهش حاضر با هدف تعیین قابلیت های آموزشی این ابزار ارتباطی انجام شد. به این منظور، از روش پژوهش توصیفی پیمایشی استفاده شد. جامعه آماری شامل تمامی دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه خوارزمی (4770 نفر) بود که بر اساس روش تعیین حجم نمونه مورگان و کرجسی، تعداد 351 نفر به روش تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته بود که روایی آن از طریق دریافت نظر 8 نفر از متخصصان تعلیم و تربیت و علوم رسانه تعیین شد و همچنین پایایی آن از طریق محاسبه ضریب آلفای کرونباخ، 93/0 بدست آمد. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی و استنباطی، در قالب آزمون تحلیل واریانس دو عاملی و آزمون t دو گروه مستقل، در نرم افزارSPSS نسخه21، استفاده شد. یافته ها نشان داد که دانشجویان بیشترین کاربردهای آموزشی تلفن همراه را در قابلیت هایی نظیر جستجوی اطلاعات درسی، تصویربرداری آموزشی، یادگیری زبان، انجام فعالیت های درسی، نرم افزارهای آموزشی و تبادل نظر با همکلاسی ها بکار می گیرند. از دیدگاه دانشجویان، تلفن همراه باعث تسهیل در برقراری ارتباط میان دانشجو و اساتید، صرفه جویی در وقت و دسترسی آسان به منابع درسی می شود. اما در عین حال، پیامدهای منفی نظیر رسوخ در حریم خصوصی افراد، تنش در اذهان عمومی، عدم تمرکز و مشغول شدن به مسائل غیر آموزشی را نیز همراه دارد. به علاوه، بین اثرات متقابل دوره تحصیلی- رشته تحصیلی در استفاده از کاربردهای آموزشی تلفن همراه تفاوت معنی داری به دست نیامد. همچنین میزان استفاده دانشجویان زن از قابلیت های آموزشی تلفن همراه بیشتر از دانشجویان مرد بود. در پایان، درباره یافته ها بحث شد و پیشنهادهای کاربردی ارائه شد.
میزان آماده سازی اعضای هیات علمی در خصوص اجرای اعتبارسنجی و تغییر در برنامه های درسی دانشگاهی( مطالعه موردی: اعضای هیات علمی رشته مهندسی برق دانشگاه تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از راهکارهای نظام آموزش عالی کشور، جهت تضمین و ارتقای کیفیت آموزش دانشگاهی، اعتبارسنجی، بازنگری، اصلاح و تغییر برنامه های درسی دانشگاهی است. این در حالی است که، اعضای هیات علمی در اجرای برنامه های درسی دانشگاهی جدید مهم ترین نقش را داشته و عامل موفقیت و یا شکست اعتبارسنجی برنامه های درسی دانشگاهی خواهند بود. لذا هدف دراین پژوهش تعیین میزان آماده سازی اعضای هیات علمی در خصوص اجرای اعتبارسنجی و تغییر در برنامه های درسی دانشگاهی از منظر ایشان می باشد. روش پژوهش در این مقاله، کمی و به لحاظ شیوه گردآوری داده ها، از روش توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه اعضای هیات علمی دانشکده مهندسی برق دانشگاه تهران به خود اختصاص داده اند و روش سرشماری 60 نفر از اعضای هیات علمی این دانشکده، به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار این پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته 20 گویه ای است که ضریب آلفای کرانباخ آن 88/0 و ضریب روایی آن توسط 5 نفر از متخصصان حیطه اعتبارسنجی برنامه های درسی دانشگاهی تایید شده است. روش تجزیه و تحلیل اطلاعات و آمار گردآوری شده از پرسشنامه های تکمیل شده در این مقاله روش های آماری توصیفی و استفاده از آزمون آماری استنباطی خی – دو بود. در نهایت چنین نتیجه گیری شد؛ اکثریت اعضای هیات علمی دانشکده مهندسی برق دانشگاه تهران معتقدند، این دانشکده نسبت به افزایش میزان آگاهی ایشان از اهداف اعتبارسنجی و تغییر برنامه درسی دانشگاهی، تغییر نگرش آنها در خصوص پذیرش اعتبارسنجی و برنامه درسی جدید، متناسب با تغییر برنامه درسی، افزایش میزان مهارت آنها در زمینه تغییر در روش تدریس خود و افزایش میزان مهارت آنها، در زمینه تغییر در روش های ارزشیابی کم و خیلی کم اقدام نموده است.
بررسی رابطه بین میزان انطباق برنامه های درسی اساتید با کیفیت تجارب یادگیری و عملکرد تحصیلی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی رابطه بین میزان انطباق برنامه های درسی اساتید با کیفیت تجارب یادگیری و عملکرد تحصیلی دانشجویان است. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر جمع آوری داده ها، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری این تحقیق را 51 عضو هیات علمی و 1200 دانشجو تحصیلات تکمیلی دانشگاه آزاد اسلامی تربت حیدریه تشکیل می دهند که با استفاده از فرمول تعیین حجم نمونه کرجسی و مورگان، 290 نفر از دانشجویان تحصیلات تکمیلی از طریق روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و کل اعضای هیات علمی از طریق روش سرشماری به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های انطباق برنامه های درسی محقق ساخته که دارای 14 گویه در 4 مؤلفه با پاسخ گویی از نوع مقیاس لیکرت و پرسشنامه کیفیت تجارب یادگیری نیومن(1990) در 4 حیطه مختلف که برای نمونه های ایرانی، توسط نعامی(2010) هنجاریابی شده است و به منظور سنجش عملکرد تحصیلی نیز میانگین معدل کل دانشجویان در ترم های گذرانده شده قبلی مورد استفاده قرار گرفت. پایایی پرسشنامه ها از روش ضریب آلفای کرونباخ محاسبه و به ترتیب 78/0 و 83/0 گزارش شد. جهت تحلیل داده ها، از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون به کمک نرم افزار spss21 استفاده شد. نتایج نشان داد بین میزان انطباق برنامه های درسی اساتید با کیفیت تجارب یادگیری و عملکرد تحصیلی دانشجویان رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین بین کیفیت تجارب یادگیری با عملکرد تحصیلی دانشجویان رابطه مثبت و معنادار می باشد.