۱.
واسطه هارمونیک، که از نسبت تألیفی یا همان نسبت هارمونیک به دست می آید، در کنار دو واسطه حسابی و هندسی، سه مقدار متوسط اصلی در ریاضیات قدیم را مشخص می کردند. در مقاله پیش رو قصد داریم تا جایگاه و تاریخچه این نسبت را در طول زمان مشخص کنیم. بنا بر این در بخش اول این نسبت و روابط منتج از آن معرفی می شوند. در بخش دوم تاریخچه مرتبط با این نسبت بیان می شود. در بخش سوم رسالات به جامانده از دوره علم اسلامی که به طور جداگانه به این نسبت مربوط می شوند معرفی می شوند. در بخش چهارم اطلاعات لازم در باره کوبنانی و رساله تألیفیه بیان شده است. در بخش پنجم متن تصحیح شده رساله تألیفیه اثر ابو اسحاق کوبنانی که مهم ترین اثر در این زمینه است به همراه توضیحات ریاضی آن آمده است.
۲.
روند تأسیس مدارس نوین در ایران که از دوره قاجاری آغاز شده بود در دوره پهلوی اول ادامه داشت. در این مقطع، رضا شاه به عنوان نقش آفرین اصلی این عرصه، بنا به تفکرات و اقدامات به ظاهر تجددگرایانه خویش، به تأسیس مدارس نوین در نقاط مختلف ایران اقدام کرد. باوجود آنکه روند نوسازی مدارس آرام بر اوضاع فرهنگی کردستان اثر می گذاشت، اما کردستان از جمله مناطقی است که تحت تأثیر این طیف از افکار تجددگرایانه رضا شاه قرار گرفت و شاهد برپایی نخستین مدارس نوین در جامعه خود بود. در این مقاله سعی می شود با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی ابتدا پیشینه ای از اماکن آموزشی و وضعیت آنها در کردستان تا قبل از وقوع این تغییر و تحولات نوظهور، ارائه گردد و سپس در ادامه به بررسی مدارس نوین در پرتو شرایط جدید و وضعیت آموزشی آنها در کردستان بین سال های 1299 تا 1320 پرداخته شود.
۳.
دانش پزشکی در آغاز پیشینه تاریخی خود با خرافات و روش های سحرآمیز همراه بود. پس از آنکه پزشکی از خرافات جدا شد و بر پایه چند اصل کلی و تجربه بالینی قرار گرفت کماکان روش های غیر علمی در آن تأثیرگذار بوده است. فردوس الحکمه از جمله نخستین آثار جامع پزشکی دوره اسلامی است امادر آن می توان اشارات و تجویز روش های غیر علمی را به وفور مشاهده کرد. در این مقاله که به روش توصیفی و با تکیه بر فردوس الحکمه طبری تألیف شده است، تلاش می شود به کاربرد و اثر بخشی طلسمات، تعاویذ و روش های جادویی در دانش پزشکی پرداخته شود. یافته های پژوهش حاکی از آن است که طبری به تأثیر و ارتباط علم تنجیم و خواص جانداران و کارکرد طلسمات در دانش پزشکی اعتقاد داشته است؛ از این رو وی با تأثیرپذیری از مکاتب پزشکی تمدن های پیشین و باورپذیری از طبابت عامیانه، سحر و جادو را منشأ بروز بیماری دانسته و در درمان بیماری ها و تجویز دارو شیوه های آمیخته با خرافات و کارکرد تعاویذ را از نظر دور نداشته است و به سحر و طلسم های مختلف توسل می جوید.
۴.
به هنگام تأسیس حکومت صفوی سلاح آتشین عاملی مهم و تعیین کننده در جنگ ها بود. صفویان پس از جنگ چالدران به این موضوع آگاهی کامل یافتند و در طول دوره حکومت خویش توجه خاصی به ساخت و کاربرد توپ و تفنگ داشتند. پژوهش حاضر در صدد پاسخ به این پرسش است که صفویان در زمینه ساخت و کاربرد سلاح آتشین به چه پیشرفت هایی رسیدند؟ در این مقاله تلاش خواهد شد تا با استناد به منابع دست اول تاریخی و با رویکرد مطالعه تحلیلی-توصیفی به این پرسش پاسخ داده شود.
۵.
ابوروح محمّد بن منصور جرجانی مشهور به زرّین دست در 480ق کتاب نورالعیون را در چشم پزشکی برای افراد غیرمتخصص و نیز افرادی که قصد دارند مقدمات پزشکی را فراگیرند اما عربی نمی دانند به فارسی و به شیوه پرسش و پاسخ نوشت. مقایسه این اثر با مهم ترین آثار چشم پزشکی پیش از آن حاکی است که زرین دست، اساس کار خود را کتاب تذکره الکحالین علی بن عیسی کحال قرار داده و با اعمال تغییراتی چشم گیر در ساختار کلان و خرد این اثر، و افزودن مطالبی از دو منبع مهم علی بن عیسی، یعنی کتاب العشر مقالات فی العین و کتاب دوم الحاوی فی الطب و احتمالاً منابعی دیگر و نیز تجربیات خود (به ویژه در عرصه جراحی) اثری نو پدید آورده است.
۶.
رساله السفیر فی الهیئه از جمله رساله های مختصر هیئت است که غیاث الدین منصور دشتکی، دانشمند بزرگ دوره صفوی، آن را در سال 906ق تألیف کرده است. بررسی آن از چند منظر اهمیت دارد: اول، این رساله از جمله آخرین کتاب هایی است که در ادامه سنت هیئت نگاری در دوره اسلامی نوشته شده است. دوم، این رساله در دوره ای تألیف شده که ازآن به دوره افول علم اسلامی تعبیر می شود. سوم، در این کتاب، بر خلاف رویه کتاب های مختصر هیئت، به اشکالات الگوهای بطلمیوسی و راه حل های دیگران و دشتکی اشاره شده است. مقاله حاضر به بررسی شخصیت علمی دشتکی و معرفی رساله السفیر فی الهیئه می پردازد. بررسی محتوای این رساله نشان می دهد که آن یک کتاب هیئت استاندارد، مختصر، مبتنی بر هیئت بطلمیوسی و درسنامه ای است که برای آموزش همگانی نجوم نوشته شده بود. ویژگی مهم آن بیان اشکالات نجوم بطلمیوسی و تاریخچه حلّ آنها است که ظاهراً برای تشویق خواننده به خواندن آثار پیشرفته تر دشتکی و آشنایی با راه حل های او بوده است.
۷.
استفاده از مفهوم فلک برای تبیین حرکت سیّارات و همچنین مفهوم آن در فلسفه طبیعی به یونان باستان باز می گردد. افلاطون و ارسطو مفاهیم فلسفی و ائودوکسوس و بطلمیوس مفاهیم نجومی آن را تبیین کردند. فلاسفه و ستاره شناسان دوره اسلامی مفهوم فلک را توسعه دادند و مفاهیم فلسفی تازه ای را با استفاده از آن بنا نهادند. دانشمندان اسلامی فلکی را به افلاک بطلمیوسی، که تعداد آنها هشت بود، افزودند و احتمالاً نخستین بار ابن سینا این فلک را با عنوان محدّدالجهات خوانده است. ابن سینا و پیروانش مستقیم و غیرمستقیم به بساطت فلک محدّدالجهات اشاره می کردند و بنای بعضی از مفاهیم فلسفی-کلامی را بر این اعتقاد نهادند. مفهوم بساطت فلک محدّدالجهات را ملّا علی قوشچی، در کتاب شرح تجریدالاعتقاد نقد کرده است. قوشچی در نقدهای خود به نظریات فلسفه طبیعی به همین یک مورد بسنده نکرده است، امّا در این مقاله تنها به استدلال های او در مورد بساطت محدّدالجهات اشاره خواهد شد.