مقالات
حوزه های تخصصی:
طَلق با نام انگلیسی Talc، کانی هیدرات سیلیکات منیزیوم با فرمول شیمیایی Mg3Si4O10(OH)2 از سیلیکات های ورقه ای و نرم ترین کانی شناخته شده است. این کانی جلایی مرواریدی دارد، در لمس، چرب به نظر می رسد و در برابر حرارت مقاوم است. در عین حال نام طلق به سنگهای غنی از این کانی نیز اطلاق می شود. حکمای دوره اسلامی مواد مختلفی را با نام طلق می شناخته اند که با توجه به شرحشان، با کانی های موسکوویت و کائولینیت از گروه میکا؛ آزبست، پنبه نسوز یا پنبه کوهی از سیلیکات های زنجیره ای؛ و نوعی سنگ گچ از گروه سولفات ها، و نیز نوعی سنگ دگرگونی قابل تطبیق اند. هدف این مطالعه بررسی هر یک از این موارد، و چرایی و چگونگی مطابقت یا خلط آنها با طلق است. وصف محمد بن زکریا رازی (251-313ق) از طلق به شفافیت، درخشندگی و تورّق آن به دنبال ضربه، قابل انطباق با موسکوویت است که سطح کلیواژ قاعده ای و کاملی دارد. رازی در جای دیگری طلق تورّق پذیر قبرس را از نوع سنگ گچ دانسته است. در دیگر آثار دوره اسلامی نیز طلق یا نوعی از آن را گاه با گچ یکی دانسته یا وجود آن را در معادن سنگ گچ گزارش کرده اند. آزبست و کائولینیت کانی های دیگری هستند که قدمت یا خاستگاه خلط آنها با طلق در آثار دوره اسلامی به ترجمه های عربی نوشته های دیوسکوریدس (داروشناس یونانی سده نخست میلادی) بازمی گردد. شرح روش فرآوری طلق برای عایق سازی کشتی ها در برابر آتش، و شفافیت، چرب نبودن، گدازناپذیری و نسوز بودن، مجموعه ای از ویژگی های آن در آثار متأخر دوره اسلامی است که قابل انطباق با سنگ های غنی از طلق است؛ سنگ هایی که خود محصول دگرگونی سنگ های آذرین غنی از منیزیوم هستند.
نسبت مکاتب سنتی و مدارس نوین در استقرار نظم جدید آموزشی در ایران: 1276 تا 1280ش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نیمه قرن نوزدهم میلادی و در کنار تغییرات گسترده ای که در حوزه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در حال وقوع بود، به تدریج اشکال جدید و متفاوتی از سازمان دهی و تشکل یابی در حوزه آموزش در بخش های مختلفی از ایران ظهور پیدا کرد. با این حال در تاریخ نگاری های این موضوع عموماً چیستی، چرایی و چگونگی آموزش بدیهی انگاشته می شوند؛ گویی تنها یک روش صحیح برای تعریف آن ها وجود دارد و سیر تاریخی به وجود آمدن آنچه امروز مدرسه می نامیم، نیز حرکتی ناگزیر از شیوه های غلط آموزش به شیوه های «مدرن»، «جدید» و «درست» آموزش بوده است. بر مبنای این فرض، گویی آموزش مدرسه ای جدید کاملاً با تربیت مکتب خانه ای متفاوت بوده و مدارس کنونی ما نیز، با اندکی تغییر، ادامه همان شیوه تعلیم و تربیتی جدید، و میراث مدرسه رشدیه هستند که محصول فرآیند «ترجمه» الگوهای غربی در شرایط بومی بودند. با وجود این، خوانش مدارک تاریخی مربوط به این دوره نشان از چنین خط فارقی میان مکاتب سنتی و مدارس نوین ندارد. با توجه به این موضوع، نوشته حاضر بر پایه نظام نامه های مدارس آن دوره به دنبال پاسخ به این پرسش است که چه نسبتی میان مکاتب و مدارس نوین در حدفاصل سال های 1276 تا 1280ش به عنوان سال های شروع اصلاحات آموزشی برقرار بوده است؟ مدعای ما آن است که بر خلاف تمایز به ظاهر بدیهی میان مکاتب و مدارس، مدارس نوین اولیه از بسیاری از جهات با آنچه «مکاتب سنتی»خوانده می شود مشابهت دارند و تحلیل رفتن فرم های سنتی آموزش و پدیدار شدن فرم های نوین، دفعتاً و یک پارچه اتفاق نیفتاده است؛ بلکه نتیجه آزمون و خطاهای بسیار حول فرم های مختلف در فضاهای آموزشی در جای جای کشور بوده است.
روش های ترسیمی (آنالما) برای تعیین جهت قبله در زیج یمینی و مقایسه آن ها با روش های موجود در آثار حبش حاسب و ابوریحان بیرونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین موضوعات در نجوم دوره اسلامی قبله و قبله یابی بوده است. با توجه به اهمیت این موضوع دانشمندان این دوره با توصیف های هندسی و تعریف های ریاضی، روش های مختلف ریاضی، مثلثاتی و ترسیمی برای تعیین تقریبی یا دقیق جهت قبله عرضه کردند. در بیشتر زیج های دوره اسلامی نیز به این موضوع پرداخته شده است. زیج ها آثار کاربردی نجوم دوره اسلامی هستند که عمدتاً شامل جدول های نجومی و توضیحاتی در باره روش استفاده از آن ها می شوند. به طور معمول در کنار مطالب نجومی زیج ها، چندین روش برای تعیین جهت قبله عرضه می شد، یکی از رایج ترین آن ها، روشی مثلثاتی منسوب به روش زیج ها است. از دقیق ترین روش های تعیین جهت قبله، روش آنالما است. به آن دسته از روش های هندسه توصیفی که در آن مسأله سه بعدیِ سطح کره روی صفحه ترسیم و حل می شوند «آنالما» می گویند. منجمان دوره اسلامی با تعیین زاویه انحراف قبله محلی روی کره زمین و سپس کره آسمان و تسطیح آن روی دایره، آنالما هایی به منظور یافتن جهت قبله عرضه کردند که در برخی از زیج ها نیز به آن پرداخته شده است. در زیج یمینی، دومین زیج فارسی شناخته شده از لحاظ قدمت، در کنار روش های معمول زیج ها برای تعیین قبله، دو آنالما هم آمده است. این مقاله پس از بررسی و ترسیم آنالماهای زیج یمینی، به مقایسه آن ها با آنالماهای موجود در آثار حبش حاسب و ابوریحان بیرونی می پردازد.
ماهیت پیوستاری علوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در سطوح مختلف آموزش علم به درهم تنیدگی و پیوستاری بودن معنا و ماهیت علم، به وسعت دامنه علم در فلسفه و تاریخ علم، و به شرایط اجتماعی و فرهنگی شکل گیری آن توجه نشده است. همچنین در موضوع ماهیت علم منطقا می توان از ماهیت یا ویژگیهای علوم غیرتجربی نیز پرسش کرد. این جستار با روش تحلیلی به بررسی رویکردهای ماهیت علم پرداخته و از آنجا به رویکرد پیوستاری علم منتج می-شود. با باور داشتن به ماهیت پیوستاری علم سه مسأله حل خواهد شد: نخست این که بحث ماهیت علم منحصر به علوم تجربی نیست، دوم این که نشان می دهد که منظور از این که گفته می شود به طور مثال تاریخ یا روان شناسی علم نیستند، به کدامین معنا بر روی پیوستار، علم نیستند، اگر چه ممکن است به معنایی دیگر روی پیوستار، علم باشند؛ سوم معنای علم در نزاع امکان و عدم امکان علم دینی را نشان می دهد، بدین معنا که علم دینی به چه معنایی ممکن و به چه معنا یا معناهایی غیرممکن است. سرانجام این که برای آموزش ماهیت علم باید سیاستگذاریهای درستی انجام شود. در آموزش ماهیت علم باید برای تقدس زدایی از علم به فراگیران راستی آزمایی علم آموزش داده شود. راستی آزمایی علم از راه توسعه تفکر انتقادی در فراگیران به دست می آید.
آیا فرمول شیمیایی آب به صورت HO «غلط» بود؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در یک بازه زمانی حدود چهل ساله، منتهی به سال 1826 میلادی فرمول شیمیایی آب به صورت HO یعنی ترکیبی از یک اتم هیدروژن و یک اتم اکسیژن پذیرفته شده بود. برای ذکر مثال ها و طرح بحث در این مقاله به رساله شیمی اثر دکتر خلیل أعلم الدوله، ارجاع داده شده است که در مدرسه نوبنیاد دارالفنون در ایران تدریس می شد و به تبعیت از باور علمی آن زمان، فرمول شیمیایی آب در آن به صورت HO معرفی شده است. پیش از دارالفنون، فرمولی برای آب مطرح نبود بلکه آب از منظر حکمت طبیعی، یکی از عناصر چهارگانه به شمار می رفت. امروزه فرمول شیمیایی آب H2O دانسته می شود. گرچه از نگاه حال محور به علم، می توان عجالتاً بر فرمول آب در رساله مذکور، مهر «غلط» زد اما در مقاله حاضر، تلاش شده است تا از منظر فلسفه شیمی، نشان داده شود که چنین حکمی چه پیامدهایی در پی خواهد داشت. این که فرمول آب در یک مقطع تاریخی به صورت HO پذیرفته شده بود، یک تجربه تاریخی علم است که تأمل بیشتر در معنای غلط یا درست بودن یک گزاره علمی را برمی انگیزد، همچنان که اطمینان به نظریه و اعتماد تام به شواهد تجربی را به چالش می کشد؛ چرا که این گزاره غلط ذیل نظریه ای قرار داشت که اتفاقاً تا امروز پابرجاست و نیز مدت معناداری با شواهد تجربی ناسازگاری نشان نداده بود. در پایان، رویکرد مقاله برای تفسیر این رویداد تاریخی چنین است: در نظریه ای که آب را HO می دانست، علاوه بر گزاره مذکور، دست کم یک فرض غلط دیگر وجود داشت که این دو همدیگر را پوشانده و از محک آزمون و تجربه رهانیده بودند.
نگاه تأویل گرایانۀ شیخ احمد احسایی به طبیعت و پدیده های طبیعی بر مبنای آیات قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شیخیه ازجمله فرقه هایی است که خود را به طور کامل از جهان پیرامونی جدا نساخته و طبیعت را همواره جزئی از آنچه باید مورد توجه قرار گیرد دانسته است. شیخ احمد احسایی از عالمان دینی نیمه نخست قرن سیزدهم ه ق و پایه گذار نظریات فرقه شیخیه بود که آثار متعددی با موضوعات گوناگون اعتقادی، کلامی، فلسفی و فقهی از خود برجای گذاشته است. التفات به طبیعت و پدیده های جهان خلقت و ارتباط آن با دین، مذهب و شریعت در آرای مختلف احسایی به چشم می خورد. او به تأویل آیاتی از قرآن که اشاراتی به پدیده های طبیعی دارد پرداخته است و درخصوص مسائلی مانند روند خلقت انسان، معنای آب، آسمان و هوا سخن می گوید. این نگاه پررنگ به طبیعت را می توان در آثار شاگردان و پیروان وی مانند سیدکاظم رشتی و محمدکریم خان کرمانی هم دید، تا جایی که این افراد دارای رساله هایی مستقل در علوم طبیعی مانند هیئت و پزشکی هستند. این نوشته سعی بر آن دارد مقداری به تأویلات شیخ احمد از آیات قرآنی مرتبط با طبیعت بپردازد تا آشنایی بیش تر و دقیق تری با آرا و جهان نگری یک عالم دینی مطرح و بنیان گذار یکی از فرقه های مذهبی با نفوذ عصر قاجار که تفکرات او در زمان ورود گسترده مظاهر تمدنی غرب به کشور طرفدارانی داشت، به دست آید
جایگزینی علوم جدید در ایران: نگاه دیگری به علمای امامیه و علوم جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از زمان ورود علوم جدید به ویژه نجوم نیوتنی به جهان اسلام و ایران و آغاز مخالفت با آن تا زمان قبول عمومی هیئت جدید از جانب علماء، صرف نظر از بعضی مخالفت های پراکنده ، بیش از دو قرن گذشته است. این دوره شامل گذار از باور به سکون زمین و مرکزیت آن است که نه تنها در نظام بطلمیوسی بلکه درسایر کیهانشناسی های دوران اسلام مفروض بود و صدها سال در آگاهی عمومی ریشه دوانده بود. تاریخ نویسی علم این دوره تا قبول کامل هیئت جدید و بر خورد با سایر علوم غربی باید با وسواس علمی و با بررسی شواهد مکتوب و آثار فرهنگی موجود تدوین شود. در چند دهه اخیر اظهار نظرهای مختلفی از جانب تاریخ نویسان علم در این باره انجام گرفته است. سید حسین نصرمعتقد است که علمای اسلام علوم غربی را بدون تنقید یک جا قبول کرده و در مقابل آن تسلیم شدند. دکتر گمینی هم با جدا کردن شیعه «متشرعه» از شیخیه و صوفیان بر این باور است که عکس العمل های گروهی متخالفی در مقابل علم هیئت جدید وجود داشته است. بر خلاف شیخیه و صوفیه، علمای «متشرعه» تناقضی بین آیات و احادیث با هیئت جدید نمی دیدند و اگر هم می دیدند آن را قابل حل می شمردند و از جهت دینی مشکلی نداشتند و مخالفتشان عمدتاً بر اساس تفکر فلسفی مورد قبولشان بود.یکی از علمای امامیه که نظری کاملاً انتقادی به علوم جدید داشت محمدحسین کاشف الغطاء بود. او در نوشته هایش از دروان مشروطه و دهه های بعد، به ویژه با علم هیئت جدید و نظریه تکامل داروین مخالفت می کند. دکتر گمینی خوانشی متضاد با این برداشت از نوشته های کاشف الغطاء ابراز کرده است . در مقاله حاضر تزهایی که دکتر گمینی در طی سال های اخیر به خصوص درنوشته های جدیدش در باره مواجهه علماء امامیه با علم هیئت جدید ابراز کرده است بررسی می شوند. وبا شواهد و براهین دیگری استدلال می شود که اغلب آنها یا بر زمان پریشی تکیه دارند و یا بر این فرض نادرست که مخالفت علمای امامیه (متشرعه) با علم هیئت جدید به خاطر دلایل دینی نبود بلکه دلایل آنها صرفاً یا عمدتاً دلایل مربوط به فلسفه طبیعی بوده است. به علاوه نادرستی باور او در مورد عدم مخالفت کلی کاشف الغطاء با نظریه تکامل داروین با مراجعه به نوشته های او مستدل می شود.