مقالات
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤال بوده است که مدارس به شکل امروزی از چه دوره تاریخی در ایران شکل گرفتند؟ این مدارس در بستر چه شرایط اجتماعی و فرهنگی ظهور کردند و در پی پاسخ به چه نیازهایی بودند؟ این پژوهش با مطالعه و تحلیل اسناد و منابع تاریخی انجام گرفته است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که تغییر از نظام آموزش مکتب خانه ای به نظام مدرسه محور در ایران، حکایت از تغییرات انقلابی در بینش ها، روش ها و جهان بینی های آموزشی در ایران داشت. نخستین بار، احساس نیاز به مدارس جدید بعد از جنگ های ایران و روس پیش آمد. برای اولین بار در این دوران بود که اندیشه عقب ماندگی ایرانیان به شدیدترین شکل ممکن یعنی امپریالیسم نظامی و از دست دادن سرزمین توسط قوای روس، خود را نشان داد. تا پیش از آن هدف مکتب خانه ها، آموزش الفبا در حد روخوانی قرآن و تعلیم شرعیات بود. آموزش مکتب خانه ای برای آبادکردن آخرت بود و نه دنیا. آنها به کار توسعه مادی زندگی نمی آمدند. بسیاری از کودکان بعد از سال ها تحصیل در مکتب خانه ها حتی نمی توانستند یک نامه بنویسند. مدارس جدید که ریشه های غربی داشتند مسیری برعکس رفتند. آنها برای توسعه زندگی مادی خلق شده بودند. دروس جدید که مهارت های زندگی مادی را تقویت می کرد همگی برای اولین بار با ظهور مدارس نوین وارد برنامه درسی شد. در نهایت، جامعه ایرانی که در اواخر دوران قاجار در مسیر توسعه قرار گرفته بود نظام آموزش مکتب خانه ای را که نهادی ضد توسعه بود فرونهاد و به تدریج نظام آموزش مدرسه محور را که مهارت های زندگی مادی را توسعه می داد به جای آن نشاند.
بررسی تاریخی تغییرات کتاب های درسی تاریخ طبیعی مدارس با تأکید بر موضوع تکامل جانوران و انسان از دوره قاجاریه تا کنون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روند گسترش مدارس جدید در دوره قاجار در پیوند با مسائل سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بوده است. هرگز نمی توان اعزام گروه های دانشجویی به اروپا، جنگ های مداوم ایران و روس و نهایتاً پیروزی انقلاب مشروطه را، در تکوین مدارس جدید نادیده گرفت. با آغاز به کار مدارس جدید نیاز به تولید کتاب های متناسب با آن نیز احساس شد و اهالی فرهنگ در هر دوره کوشیدند این امر مهم را سامان دهند. این مقاله می کوشد تاریخ تدوین یکی از این کتاب ها را بررسی و تغییرات ایجاد شده را در آن آشکار کند. این پژوهش بیشتر به کتاب های «تاریخ طبیعی» نظر دارد و از آن میان نیز انگشت تأکید بر نظریه تکامل و چگونگی ورود و بسط آن به کتاب های درسی از آغاز تا کنون گذاشته است. با بررسی اسناد می توان نشان داد، علی رغم چالش جدی برخی از جریان ها در ایران با نظریه تکامل، این موضوع بیش وکم در کتاب ها آمده است، هر چند روایت های هر دوره خود بازتابی از شرایط سیاسی و فرهنگی حاکم بر نهادهای علمی و فرهنگی دارد.
علمای شیعه و استفاده از علوم جدید برای تبلیغ دین در دوران قاجار: تفسیر و تأویل متن مقدس نزد محمدحسین کاشف الغطاء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از زمان گسترش علوم جدید در قرن هفدهم میلادی، رهبران مذهبی از آن برای تطبیق و تبلیغ دین خود استفاده کردند. علمای مسیحی ایتالیایی پیترو دلاواله (1586-1652م) را به شرق فرستادند که نسخه های زبان اصلیِ کتاب ایوب را بیابد تا معلوم شود آیا می توان ظاهرِ آیات مربوط به آسمان های جامد را طوری تأویل کرد که با حذف افلاک در نجوم تیکو براهه هم خوانی داشته باشد. او و دیگر هیئت های تبشیری مسیحی به هدف تبلیغ مسیحیت علوم جدید را به شرق آوردند. در مقابل ایشان، علمای مذاهب بومی نیز از همین طریق برای حفظ و تبلیغ دین خود در برابر مسیحیت سود بردند. در چین و ژاپن و هند، علمای کنفوسیوسی و بودایی و تائویی و هندو نشانه های از نجوم جدید را در متون خود یافتند. علمای مسلمان نیز به نوبه خود اندیشه اعجاز علمی قرآن را مطرح کردند. در میان علمای شیعه متشرعه در قرن نوزدهم، هبهالدین شهرستانی (1301-1386ق) آثاری در هماهنگی نجوم جدید با آیات و روایات شیعی نوشت و مفهوم اعجاز علمی قرآن و روایات شیعه را عرضه کرد. این اندیشه در میان علمای بزرگ شیعه هم طرفدارانی پیدا کرد، اما بعضی علما موافق این رویه نبودند. شیخ محمدحسین کاشف الغطاء (1294-1373ق) عالمی نوگرا بود که خورشیدمرکزی را پذیرفته بود و نجوم قدیم بطلمیوسی را غیرمستدل می دانست، ولی معتقد بود «ظاهر» آیات بیشتر با نجوم قدیم سازگار است تا با خورشیدمرکزی و در نتیجه، «اعجاز علمی» مورد نظر هبهالدین شهرستانی را در آن ها نمی دید. البته او معتقد بود که با تفسیر درست می توان آیات را با علوم جدید هماهنگ ساخت. او نظریه تکامل را نیز بدون حواشی مادی آن می پذیرفت ولی نظریه تکامل انسان را رد می کرد. کاشف الغطاء می دانست ظاهر بسیاری روایات نه تنها با خورشیدمرکزی، بلکه با نجوم قدیم هم سازگاری ندارد و چاره ای جز تأویل یا رد این روایات نیست. به عقیده او این رویه را باید در باره روایات استقرار زمین روی شاخ گاو و ماهی و در باره روایات کسوف وخسوف به کار بست. در این مقاله ضمن بررسی عباراتی از آثار مختلف کاشف الغطاء، به بررسی پرسش وپاسخی در کتاب الفردوس الأعلی می پردازیم. مقاله نشان می دهد که او با نفی هیئت قدیم، راهی پیدا می کند تا با استفاده از مفاهیم هیئت جدید، تفسیری از آیات و روایات در باره «کرسی و عرش» بیابد که با نجوم جدید در تعارض نباشد.
تاریخ طبیعی، تصویر عینی و شباهت مراحل ترقی: علوم طبیعی جدید و ظهور مفهوم تکاملی از تاریخ و تاریخ نگاری در دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر پژوهشی تاریخی در باره نسبت علوم طبیعی جدید و مفهوم ترقی در دوره قاجار است. با بررسی کتاب های تاریخ طبیعی (معرفت الارض، معرفت الحیوان) و کتاب های «تاریخ عالمِ» نوشته شده در این دوره نشان می دهیم که نخست این علوم از لحاظ نظری و روشی در دنباله یکدیگر هستند که مفهوم زمان در تاریخ را به زمانِ پیش رونده، انباشتی، بهبودیابنده و تکاملی تبدیل کردند که اجتناب ناپذیر و بدون مداخله انسانی در طبیعت درحالِ عمل است. قانونی که به عنوان «قانون طبیعیِ ترقی پذیری» از آن یاد می شد و ناظر بر تکامل و شکوفایی همه جانبه عقل، ادراکات، حواس، قانون ها، سازمان ها و نهادهای جمعی مانند خانواده، خویشاوندی، اقتصاد و دولت است. دوم اینکه اصول نظری این علوم در گزارش «تاریخ واقعی» جوامع به کار بسته شد و جوامع در یک طیف تکاملی با گذر تدریجی از «وحشی گری» به «تمدن» طبقه بندی شدند. سوم اینکه علوم طبیعی جدید، زیست شناسی با تشریح آناتومیکِ چشم انسان و فیزیک با توضیح نور و نحوه رؤیت اجسام، دیدن انسان را با تشبیه به تکنولوژی عکاسی به مثابه عمل عکس برداری و گرفتن تصاویر عینی توضیح دادند. دیدن انسان عینیّتی به دست آورد که مورخ را در جایگاهِ ناظرِ عینی بی طرفی می گذاشت که ضمن انکار «موضع مورخ»، به ثبت عینیِ تمامی چیزهایی می پردازد که بر حسب ضرورت رخ می دهند و یا باید رخ دهند. تاریخ به مثابه آئینه، دفتر، لوح، فونوگراف، صفحه، عکس، سینما و پرده نقاشی فهم شد که آنچه را در طبیعت رخ می دهد به صورت تصاویر عینی بازنمایی می کند. عینیت، شباهت و تکرار رخدادهای جوامع انسانی در مسیر ترقی، شیوه غالب نگریستن به تاریخ در این دوره بود که با علوم طبیعی جدید ممکن شده است.
اختلاط حقیقیه و خارجیه: ضرب های عقیم و مثال های نقض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله دیگری ضرب های منتج و نتایج اختلاط حقیقیه و خارجیه را مورد بحث قرار داده و برای تک تک ضرب های منتج برهان آوردیم. در این مقاله اما می خواهیم ضرب های عقیم و نتایج غیر قابل اثبات را به صورت جامع بررسی کنیم و با ارائه مثال های نقض مناسب، عقیم بودن آن ضرب ها و غیر قابل اثبات بودن آن نتایج را نشان دهیم. با این کار، برنامه پژوهشی شمس الدین سمرقندی به سرانجام مطلوب خود می رسد، برنامه ای که در دو کتاب قسطاس الأفکار و شرح القسطاس آغاز و بدون رسیدن به نتیجه نهایی رها شده و با شگفتی تمام، از سوی منطق دانان بعدی پی گیری نشده بود. در ادامه، مجموعه ضرب ها و اختلاط های منتج و عقیم و نیز نتایج قابل اثبات و غیر قابل اثبات را مقایسه کرده و با استقرای آنها به استخراج برخی احکام کلی و جزئی آنها می پردازیم. این پژوهش هم چنین به انبوهی از سؤال های باز دامن زده است که چکیده ای از آنها را در پایان مقاله آورده ایم به امید آن که به یاری اندیشمندان دیگر دشواری های آنها فروگشاده شده و پاسخ های آنها به دست آید
نظریه ادراک حسّی از حنین ابن اسحاق تا سهروردی؛ رویکردی تحلیلی و تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر فیلسوف، به ویژه هر معرفت شناسِ بزرگی را دغدغه ادراک حسّی، مخصوصاً ابصار، بوده است. این بدین خاطر است که ادراک حسّی، به ویژه ابصار، اساسی ترین راه ارتباط ما با جهان خارج است و همه حالت های شناختی ما به نوعی با آن در ارتباط اند. نظریه های ادراک حسّی، که بر محور ابصار می چرخند، از سنّت یونانی و رومی به سنّت اسلامی راه می یابند. نکته سنجی ها در این باب با حنین ابن اسحاق آغاز می شود. با بزرگ ترین چرخش در تاریخ این مسأله، توسط ابن سینا و ابن هیثم، ادامه می یابد تا اینکه به سهروردی می رسیم. او دیدگاهی کاملاً فلسفی ابراز می دارد و نظریه ادراک حسّی (ابصار) خود را از فیزیک، فیزیولوژی، و هندسه می پیراید. ما در این جستار، با رویکرد تحلیلی و تاریخی، هم نظریه ادراک حسّی (ابصار) دانشمندان عالم اسلام، از حنین ابن اسحاق تا سهروردی، را روشن می سازیم هم سیر تاریخی بحث را تا فلسفیِ محض شدنِ نظریه ادراک حسّی نشان می دهیم. در این میان، نقش علوم در این سیر و نقش تعامل دانش ها در پیشرفت دانش را نیز می توان دید.
بررسی تاریخی امراض سلاطین و شیوه های درمانی در کرمان عصرِ سلجوقی (583- 442ه.ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عصر حاکمیت سلجوقیان بر کرمان، به ویژه هم زمان با حکومت برخی از دولتمردان کاردانش، یکی از اعصار مهمی است که این سرزمین از سر گذرانیده است. حکومتی که با ورودِ ملک قاورد سلجوقی به کرمان در حدود سال 442ق پایه ریزی شده و پس از وی نیز در میان جانشینانش تا حوالی سال 583 ه.ق ادامه یافت. حاکمان سلجوقی و کارگزاران آنها در این مدت زمان، تحولاتی را در عرصه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگیِ کرمان به وجود آوردند؛ اما آنچه به طور خاص در پژوهش حاضر مورد واکاوی قرار خواهد گرفت بررسیِ امراضِ سلاطینِ این حکومت و شیوه های درمانی است که توسط پزشکان این عصر به کار گرفته شده است. پژوهش حاضر با کاربرد روش اس تدلال و منط ق ت اریخی، ب ر آن اس ت ت ا در گ ام نخس ت، به معرفی کوتاه حکومت سلجوقیانِ کرمان پرداخته و در دومین و اصلی ترین گام، امراض رسوخ کرده به دربار سلجوقیان و ش یو ه درم انی پزش کان درب ار، جهت رفع این بیماریها را مورد واکاوی قرار دهد. در همین راستا از منابع مختلف تاریخی، پزشکی و همچنین تحقیقات جدید در قالب کتاب و مقاله، بهره برده شد. یافته های این مطالعه نشانگر آن است که پزشکان حاضر در دربار سلجوقیانِ کرمان، از داروهای گیاهی و کانی های موجود در کرمان، جهت مداوای بیمارانِ خود بهره برده و برخی از پزشکان این عصر به ویژه افضل الدین ابوحامد کرمانی، تأکید بسیار فراوانی بر پیشگیری داشته و آن را بر درمان ارجح می دانند.