مقالات
حوزه های تخصصی:
با توجه به این که شوخی سیاسی یکی از قالب های رایج ارتباطی در ایام حساس انتخابات ریاست ریاست جمهوری سال 1396 بود، این پژوهش به این سوال پرداخته است که چگونه در سیاسی ترین زمان ممکن از شوخی سیاسی بهره گرفته شده است. بدین منظور دو گروه تلگرامی با گرایشات مفرط اصلاح طلبی و اصول گرایی انتخاب شد و بیش از 7000 پیام از این دو گروه در بازه ی زمانی یک ماه قبل از انتخابات با روش سایبراتنوگرافی مورد تحلیل گرفت. نتایج این پژوهش نشان می دهد که شوخی در مقام سلاح در نبرد نشانه شناختی علیه گروه رقیب و حفظ فاصله شناختی از ایشان استفاده شد و در مقام تسکین به عنوان ابزاری برای کاهش فشارها و اضطراب های سیاسی و افزایش همدلی با خودی ها مورد استفاد قرار گرفت. اما تفاوت عمده در بین دو گروه، استفاده از شوخی مقاومت (استهزای شرایط بد) توسط گروه اصلاح طلب بود. همچنین جریان یافتن ارتباطات سیاسی در بستر شبکه های اجتماعی مجازی، از یک سو موجب متناسب سازی این بستر با شرایط زبانی و فرهنگی مخاطبان و از سوی دیگر، باعث تغییر منطق امر سیاسی بواسطه ویژگی های ذاتی این رسانه شده است. در واقع، در این بستر نوظهور شاهد اختلاط و درهم رفتگی فضاها (سیاسی و غیرسیاسی، شخصی و غیرشخصی، شادی و غم و ...) هستیم.
نقش اینستاگرام در مدیریت بدن زنان: مطالعه موردی زنان منطقه یک و بیست تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجه به بدن در جوامع معاصر روبه فزونی است. آمارهای فزاینده جراحی های زیبایی و مصرف لوازم آرایشی نیز نشان از همین موضوع در ایران دارد در فرایند مدیریت بدن رسانه ها و از جمله شبکه های اجتماعی نقشی تعیین کننده دارند، چرا که تصور افراد از بدن ایده آل اغلب متکی به تصاویر رسانه ای است. ویژگی هایی چون سطح دسترسی بالا، بصری بودن و عامه پسندیِ ناشی از حضور ستارگان، اینستاگرام را بدل به مورد مناسبی برای مطالعات مدیریت بدن می کند. این مقاله با استفاده از روش پیمایش به بررسی نقش اینستاگرام در مدیریت بدن زنان می پردازد. جامعه آماری شامل کلیه دختران و زنان بین ۱۵ تا ۵۵ سال ساکن منطقه یک و منطقه بیست تهران (شهر ری) است. جمع آوری اطلاعات با بهره گیری از تکنیک پرسشنامه و به روش نمونه گیری احتمالی و از نوع تصادفی چندمرحله ای انجام شده است. یافته ها نشان می دهد بین منطقه محل سکونت و تمایلات زنان در مدیریت بدن تفاوت معناداری وجود ندارد. با افزایش مصرف اینستاگرام، تمایلات مدرن زنان در مدیریت بدن افزایش می یابد. همچنین نحوه مصرف اینستاگرام با نحوه مدیریت بدن در ارتباط است، بدین معنی که زنان دنبال کننده سلبریتی ها و صفحات مد هم به لحاظ نگرش و هم به لحاظ رفتار از سطح مدیریت بدن بالاتری برخوردارند. علاوه بر این یافته ها نشان می دهند زنانی که صفحات سلبریتی ها را دنبال می کنند، میزان رضایت شان از ظاهر و بدن خود پائین تر است. می توان مدعی شد یافته ها در سطحی کلی تر حاکی از این هستند که میان فعالیت در شبکه های اجتماعی نظیر اینستاگرام و تغییر چارچوب های ارزشی زنان ایرانی در حوزه بدن ارتباط وثیقی وجود دارد.
تحلیل فیلم کالت های ایرانی:مطالعه هواداران پنج فیلم کالت منتخب از دهه50تا 80(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
: تعریف فیلمهای کالت به عنوان «فیلمهائی بعضا مهجور با هواداران اصطلاحا پروپاقرص» یکی از تعاریف پذیرفته شده در بستر و تاریخ مطالعات سینمائی است. این پژوهش به مساله «شناخت دقیق تر رفتارها و ویژگی های هویتی» جامعه آماری سطح الف(54نفر) از افرادی که در فرایند پژوهش در طول چهارسال از طریق شبکه های اجتماعی شناسائی شده و باتوجه به اعلام خود هوادار یکی از این پنج فیلم کالت ایرانی برگزیده خوانده شده اند، پرداخته است. در خلال همین تحقیق و با روشی تحلیلی-پیمایشی با ابزار پرسش نامه به عنوان مرحله اول شناسائی اساسا ضریب نفوذ دو اصطلاح «کالت» و «بلاک باستر /گیشه ای» در دو جامعه آماری توده مردم دو کلان شهر اصفهان و تهران؛ یعنی سطح ج (203نفر) و دانشجویان سینما و رشته های هنری؛ یعنی سطح ب (115نفر) انجام شد، تا مشخص گردد که برای یافتن هواداران فیلمهای کالت منتخب پژوهش نمی توان خیلی تصادفی عمل کرد. با طرح پرسشهائی درباره مشخصات هویتی/فردی/بوم شناسانه/رفتارشناسانه این جامعه آماری، پژوهش به یافته هائی دست پیدا کرد که می توان آنهارا چنین خلاصه کرد : خوشه غالب کالتیستها یا هواداران این پنج فیلم منتخب را افرادی مذکر در بازه سنی سی سالگی تا پنجاه سالگی، با سطحِ تحصیلات کارشناسی به بالا و خلوت گزین تشکیل می دهند که اکثرا باواژه آشنائی داشته و بیشتر بر مبنای داوری شان درباره کارگردانی/وجوه شکلی و سبکی/ و به ویژه فیلمنامه و روایت و زیرمتن و دیالوگها ؛ و در درجه بعد هم ذات پنداری با شخصیت اصلی به هواداریشان استمرار بخشیده اند.
بررسی جامعه شناختی مخاطبان فرهنگ سلبریتی در اینستاگرام فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«سلبریتی» شکل جدیدی از شهرت است که تحت تأثیر برخی تغییرات اجتماعی نظیر رسانه ای شدن، افول دین رسمی سازمان یافته، افول اقتدار گروه های مرجع سنتی و کالایی شدن، ظهور کرده است. این شکل جدید از شهرت، به دلیل دارابودن پنج ویژگی خاص از اشکال سنتی شهرت، متمایز گردیده است: واسطه محوری، مخاطب محوری، سرعت بالا و دامنه گسترده، تنوع بخشی و جابه جایی. اگرچه فرهنگ سلبریتی بدون حضور سلبریتی ها، امکان پذیر نیست، اما این فرهنگ، فراسوی سلبریتی ها می رود و مخاطبان، ارزش ها و نگرش های متناظر و رسانه های واسط را نیز دربر می گیرد. در پژوهش حاضر، از منظر جامعه شناختی و با استفاده از روش پیمایش، به بررسی گرایش کاربران اینستاگرام فارسی به فرهنگ سلبریتی، پرداخته شده است. جامعه ی آماری شامل، کلیه کاربران اینستاگرام فارسی است که از بین آن ها، به روش نمونه گیری تصادفی ساده، 384 نفر انتخاب گردیده اند. نتایج پژوهش نشان می دهد که میانگین گرایش به فرهنگ سلبریتی در جمعیت مورد مطالعه، 39/46 از 100 است و به لحاظ فراوانی، اکثر پاسخ دهنده ها (49.2%) دارای گرایش متوسط به فرهنگ سلبریتی هستند. آزمون مقایسه میانگین ها نشان می دهد که به لحاظ جنسیت، زنان، به لحاظ سن، گروه سنی 20 تا 29 سال و به لحاظ تحصیلات، گروه تحصیلی لیسانس، از بیش ترین گرایش به فرهنگ سلبریتی برخوردار هستند. نتایج استنباطی پژوهش نیز نشان می دهد که بین مذهب گرایی و متغیر وابسته (گرایش به فرهنگ سلبریتی) رابطه ی معکوس و بین دو متغیر گرایش به رسانه و مصرف گرایی با متغیر وابسته رابطه ی مستقیم برقرار است.
هویت جنسیتی کاربران شبکه های اجتماعی؛ تحلیل گفتمان کامنت های کابران شبکه های اینستاگرام و تلگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هویت جنسیتی یکی از چالش های جامعه جهانی امروز است. ارتباطات زنان و مردان در شبکه های اجتماعی و انتقال نگرش ها و رفتارهای زنانه و مردانه، بستر بازتولید هویت جنسیتی را فراهم کرده است. زبان نوشتاری، گفتاری و تصویری برای ارتباط با دیگران در فضای مجازی، زمینه هویت جنسیتی سیال را فراهم نموده است. این مقاله با هدف تحلیل واقعیت و بازنمایی هویت جنسیتی کاربران فضای مجازی با استفاده از روش کیفی تحلیل گفتمان بر اساس مدل فیسک به تحلیل سطوح هویت جنسیتی کابران پرداخته است. روش نمونه گیری هدفمند بود. نمونه تحلیل، پست و کامنت های کاربران زن و مرد شبکه های اجتماعی اینستاگرام و تلگرام از آبان تا اسفند ماه سال 1396 بود. پست و کامنت های 300 کاربر زن و مرد با روش های رایج در تحلیل گفتمان بررسی شده است. تحلیل پست و کامنت های کاربران نشان داد که کاربران زن، کامنت های بیشتری به ثبت رسانده اند. بر اساس یافته های این مطالعه، مردان پست های بیشتری ثبت می کنند. نتایج به تقویت این مفهوم که «زنان در شبکه های اجتماعی آنلاین، بیشتر حمایت و تأیید می کنند» منجر شد. نتایج این مطالعه نشان داد که زنان به اشتراک موضوع های شخصی تر تمایل دارند و مردان بیشتر متمایل به مسائل کمتر شخصی هستند. گفتمان مسلط در این مطالعه «ماندگاری زنان در گفتمان سنتی حمایتی - تاییدی نسبت به مردان» است.
ارائه و سنجش رفتار معنوی در سازمان های رسانه ای خبری مجازی کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف ارایه مدلی مناسب در زمینه رفتار معنوی در سازمان های رسانه ای صورت گرفت. پژوهش حاضر از نظر هدف بنیادی و کاربردی، از نظر روش و چگونگی گردآوری داده ها توصیفی از نوع پیمایشی و همبستگی و از نظر نحوه انجام تحقیق از نوع پژوهش های آمیخته کیفی و کمی به شمار می رود که در آن از رویکرد پژوهشی «نظریه داده بنیاد» و مدلسازی معادلات ساختاری بهره گرفته شده است. جامعه خبرگان پژوهش در بخش کیفی شامل متخصصان حوزه اخلاق رسانه و مدیریت رسانه می باشد؛ که با استفاده از روش نمونه گیری قضاوتی و گلوله برفی 15 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند و در بخش کمی نیز شامل کلیه کارکنان سازمان های رسانه ای مجازی فعال در حوزه خبر (خبرگزاری های داخلی) دارای مجوز فعالیت از وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی می باشد که با روش نمونه گیری تصادفی و در دسترس 200 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از مصاحبه های عمیق اکتشافی در بخش کیفی و پرسشنامه محقق-ساخته در بخش کمی استفاده شد. پس از انجام مراحل سه گانه کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی مقوله ها، مفاهیم و ابعاد استخراج شده و یک تئوری جدید که همان مدل رفتار معنوی در سازمان های رسانه ای است، طراحی شد و با استفاده از روش مدلسازی معادلات ساختاری مورد آزمون قرار گرفت و فرضیه های برخاسته از مدل پژوهش مورد تأیید قرار گرفتند.
اثرات رسانه های نو بر علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کمتر سپهری از زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی، و حتی علمی است که در پی پیدایش و فراگیری اینترنت و دیگر تکنولوژی های اطلاعاتی و ارتباطاتی دستخوش دگرگونی نشده باشد. از میان انبوه حوزه هایی که از دنیای سیبرنتیک اثر پذیرفته است توجه ما در این مقاله به علوم انسانی و اجتماعی ناظر است. پرسش این است که فضای مجازی چه شرایط جدیدی برای علوم انسانی و اجتماعی فراهم کرده است، و این شرایط تا چه پایه برای رشد و توسعه و بهبود این علوم مددکار یا مشکل زا بوده است. طیف برآوردها از مثبت تا منفی گسترده است. با ظهور شبکه های اجتماعی، اکثریت گسترده ای از جامعه که مصرف کننده منفعل وسائط ارتباط جمعی کلاسیک بوده اند به مصرف کننده صاحب نظر یا حتی تولید کننده آماتور تبدیل شده اند. یافته ها حاکی از این است که در این تحول، دو فرایند دمکراتیزاسیون و لیبرالیزاسیون ارتباطات، و فضای مجازی علمی، همچون زیرمجموعه ای از آن، به همراه هم پیش رفته اند. برآوردهای مثبت بیش تر به مورد نخست و برآوردهای منفی بیش تر به مورد دوم منسوب است. با رویکردی تحلیلی، در پی تقویت این ایده هستیم که، همچون در دنیای غیرمجازی، این دو همراه هم اند، هرچند این مانع تلاش برای افزایش سرجمع مثبت آنها نیست.
تدوین الگویی جهت ارتقای کارکرد شبکه های اجتماعی مجازی در راستای بهبود وضعیت سلامت زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تدوین الگویی جهت ارتقای کارکرد شبکه های اجتماعی مجازی در راستای بهبود وضعیت سلامت زنان انجام شد. پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر اجرا توصیفی پیمایشی بود. جامعه آماری افراد متخصص فعال در زمینه سلامت زنان و شبکه های مجازی بود که بر اساس فرمول کوکران 384 نفر از آنان به روش هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار گرد آوری داده ها پرسشنامه بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای آماری SPSS و SmartPLS استفاده شد. نتایج نشان داد ده عامل ویژگی فردی، استحکام خانواده ، میزان آگاهی زنان، مشارکت اجتماعی، کارآیی شبکه های اجتماعی، جوامع آنلاین، ویژگی های روانی، ویژگی های فرهنگی، ویژگی های اجتماعی و عوامل کلان اقتصادی بر تأثیر گذاری شبکه های اجتماعی مجازی بر سلامت زنان موثر هستند و سه عامل میزان آگاهی زنان (802/0)، عوامل کلان اقتصاد (801/0) و کارآیی شبکه های اجتماعی (772/0) دارای بالاترین اولویت و سهم اثرگذاری هستند. لازم است سیاست گذاران ﺗﻼﺵ ﺑﺮﺍی کﺎﻫﺶ ﻻیﻪ ﻫﺎی ﺍﺟﺘﻤﺎﻋی، یﻌﻨی کﺎﻫﺶ ﻧﺎﺑﺮﺍﺑﺮی ﺩﺭ ﻗﺪﺭﺕ، ﻭﺟﻬﻪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋی، ﺩﺭﺁﻣﺪ ﻭ ﺛﺮﻭﺕ ﻣﺮﺗﺒﻂ ﺑﺎ ﻣﻮﻗﻌیﺘ ﻬﺎی ﺍﻗﺘﺼﺎﺩی- ﺍﺟﺘﻤﺎﻋی ﻣﺨﺘﻠﻒ را در دستور العمل فعالیتهای خود قرار دهند. همچنین راﻫ ﮑﺎرﻫﺎﯾﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺗﻐﯿﯿﺮ روﯾﮑﺮد ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﯾﺰان و ﻣﺴئوﻟﯿﻦ ﮐﺸﻮر ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻓﻀﺎ و ﺑﺮداﺷﺘﻦ ﻣﺤﺪوﯾﺖ اﺳﺘﻔﺎده از ﺷﺒﮑﻪ ﻫﺎی اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ مجازی، ﺣﺬف ﻧﮕﺎه ﻣﻨﻔﯽ آﻧ ﻬﺎ در ﻣﻮرد ﮐﺎرﺑﺮان اﯾﻦ ﺷﺒﮑﻪ ﻫﺎ، و آﻣﻮزش ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺑﻪ مخاطبان توصیه شده است. به نظر می رسد ورود متغیرهای میانجی مانند سیاستها و حمایتهای دولت مانند طرح جامع سلامت مجازی می تواند بر تبیین بهتر ارتباط کمک نماید.
توصیف، تحلیل زبان شناختی و ارائه الگوی تولید و انتخاب خبر در حوزه های اجتماعی و ورزشی در چارچوب نظریه ایدئولوژیک وندایک (۲۰۰۶)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به رغم پژوهش های بسیاری که در حوزه خبر و ویژگی های زبان شناختی گفتمان رسانه ای انجام شده است، توجه به ژانرهای خبری و تفاوت هایی که در جزئیات زبان شناختی این انواع وجود دارد، مغفول مانده است. این ژانرها شامل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، کارگری، بین الملل، ورزشی و علمی هستند. در این پژوهش تلاش شده است حوزه های اجتماعی و ورزشی به لحاظ ویژگی های زبانشناختی با استفاده از نظریه ایدئولوژی وندایک (۲۰۰۶) مورد بررسی قرار گرفته و تفاوت های هر یک از آنها شناسایی، توصیف و تبیین شود و در نهایت الگویی برای انتخاب و نگارش خبر برای هر کدام از این آنها ارائه شود. دلیل انتخاب این دو حوزه پرمخاطب بودن آنها و اختلاف معنی دار میزان خطاهای زبان شناختی در اخبار این دو حوزه نسبت به سایر حوزه های خبری است. این پژوهش به روش میدانی انجام شده و داده های آن با استفاده از آزمون خی دو مورد تحلیل قرار گرفته است.ارزیابی کارایی الگوی ارائه شده نشان داد که این الگو به لحاظ زبان شناسی و نظریه های ارتباطی می تواند به عنوان مرجعی برای فعالان حوزه اجتماعی و ورزشی مورد استفاده قرار بگیرد و نتیجه ای که با استفاده از شم حرفه ای حاصل شده و برای دستیابی به آن، صرف چندین سال زمان نیاز است، در قالب الگویی منسجم و کارامد خلاصه شود تا به این ترتیب هم استفاده بهینه از نیروی انسانی محقق شده و هم الگوی واحد و یک دست برای مراجعه و استناد متخصصان هر حوزه معرفی شود.
بررسی جامعه شناختی مصرف شبکه های اجتماعی مجازی و تسامح قومی در بین شهروندان تهرانی (با تأکید بر گفتگوی اجتماعی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفاوت و تنوع پدیدهای است که از آغاز شکل گیری جوامع انسانی وجود داشته و در چنین شرایطی آن چه امکان ضرورت همزیستی میان افراد و گروه های متفاوت را فراهم می آورد تسامح و مدارا است. از سوی دیگر آثار و پیامدهای رسانه های جمعی به ویژه شبکه های اجتماعی مجازی در توسعه همبستگی های اجتماعی اهمیت و موضوعیت یافته است. لذا با توجه به فراگیر شدن شبکه های اجتماعی مجازی و نظر به اینکه امروزه اقوام وگروه های مختلف، فارغ از مرزهای جغرافیایی و فاصله های فیزیکی، توانسته اند در فضای مجازی، ارتباطات و تعاملات گسترده و روزافزونی را در مجاورت یکدیگر رقم زنند، تحقیق حاضر سعی بر آن داشته تا با تأکید بر تعاملی بودن رسانه های جدید که گامی جهت تقویت همگرایی قلمداد می گردد، به تبیین ارتباط این مهم و تسامح قومی در بین شهروندان تهرانی بپردازد. یافته ها حاکی از آن است که متغیرهای مستقل، هر کدام به طور مجزا بر متغیر وابسته تحقیق، اثرگذارند و علیرغم حضور اقوام متعدد و متنوع، رسانه ها می توانند با ایجاد وفاق میان گروه های مختلف، بعنوان عاملی مهم جهت حفظ شأن و جایگاه افراد، نقش موثری در راستای نیل به وحدت ملی داشته باشند.