مقالات
حوزه های تخصصی:
فضای مجازی عرصه ای برای بازنمایی هویت های اجتماعی است و در این میان هویت های زنانه نیز مجال بسیاری برای خود ابرازی در این میدان یافته اند. فضای مجازی همزمان انعکاس دهنده و برسازنده زندگی روزمره است. پژوهش حاضر با تاکید بر زندگی روزمره خانوادگی زنان ایرانی در اینستاگرام در جستجوی فهم چگونگی استفاده آنها از فضای مجازی برای تاثیرگذاری بر مخاطب و الگوهای بازخورد مخاطبان در صفحات و پست های اینستاگرامرهای زن خانه دار می باشد. با تحلیل بیش از 800 پست از 26 اینستاگرامر و نظرات مخاطبان ذیل پست ها، سه مضمون کلی شامل مادری و خانه ایده آل؛ انقیاد توام با قدرتمندی/ بازنمایی هویت های زنانه-مردانه و پارادوکس های هویتی / بازنمایی مفهوم خوشبختی در پیوند با خانواده، مصرف تظاهری و زیبایی استخراج و تحلیل شده اند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که شبکه اینستاگرام برای زنان اینستاگرامر ایرانی دارای کارکرد هویت بخشی و فراغتی است که در بستر آن زنان ضمن بازنمایی نقش های جنسیتی در قالب کلیشه های سنتی، نسبت به الگوهای حاکم بر ساختارهای مردسالارانه مقاومت داشته و کنش های آگاهانه ای برای رسیدن به اهداف خود و تبدیل شدن به اینستاگرامر انجام می دهند و در این مسیر، هم زمان درجاتی از سوژگی و فرودستی آنان بازنمایی می شود.
تناسب یابی هنجارهای عمل و تعامل با ساختار آن در اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اینستاگرام یک شبکه اجتماعی عکس محور است که در سال های اخیر در بین ایرانیان محبوبیت فراوانی را به دست آورده. هنجارهای عمل و تعامل در این شبکه اجتماعی ویژگی های خاص خود را دارد که با تعامل حضوری متفاوت است. کیفیت این تفاوت برای جامعه شناسان مبهم و ناشناخته می باشد. بخش اصلی این تفاوت به علت ماهیت برخط بودن این شبکه اجتماعی و ساختار خاص آن است. منظور از ساختار در فضای اینستاگرام، همان بخش های طراحی شده توسط طراحان است که امکاناتی را برای کنش ایجاد می نماید و محدودیت هایی برای آن ایجاد می کند. برای کشف این تفاوت ها در این نوشتار هنجارهای عمل و تعامل با تناسب ساختار اینستاگرام توصیف شده است. برای این توصیف از روش مردم نگاری اینترنتی استفاده شده است. برای اطمینان از صحت هنجارهای کشف شده توسط محقق، یک پرسشنامه اینترنتی تنظیم شده که توسط 110 نفر پر و تایید شده است. در پایان نیز به کمک نظریه فردگرایی روش شناختی ریموند بودون، ساختار، هنجارها، چگونگی عمل و تعامل اجتماعی در این شبکه اجتماعی مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
نقش عوامل روان شناختی در گرایش دانشجویان به فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اینترنت و فضای مجازی بخش قابل توجهی از لحظات زندگی ما را به خود اختصاص می-دهند و تا حدود زیادی روابط انسانی را دگرگون ساخته اند. چارچوب نظری این تحقیق مبتنی بر نظریه استفاده و رضامندی است. فرض اصلی نظریه استفاده و رضامندی این است که مخاطبان، کم و بیش به صورت فعّال، به دنبال محتوایی هستند که بیشترین رضایت را فراهم کند. گرایش به فضای مجازی به تعبیر نظریه استفاده و رضامندی، به ریشه های اجتماعی و روان شناختی افراد و به برآورده شدن نیازهای آنها باز می گردد. این تحقیق عمدتاً بر عوامل روان شناختی موثر بر گرایش به فضای مجازی متمرکز است و به دنبال بررسی نقش عوامل روان شناختی(احساس تنهایی، اضطراب اجتماعی و نیازهای ارتباطی) بر گرایش دانشجویان به فضای مجازی می باشد. در این پژوهش برای دستیابی به اهداف تحقیق از روش پیمایش استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق را دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال تشکیل می دهند. از بین آنها با استفاده از فرمول کوکران 380 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. نتایج تحقیق نشان داد که بین احساس تنهایی، اضطراب اجتماعی و نیازهای ارتباطی و گرایش به فضای مجازی همبستگی وجود دارد. در تحلیل رگرسیون مشخص گردید دو متغیر «احساس تنهایی» و «نیازهای ارتباطی» در مدل باقی می مانند و مجموعاً 58 درصد از تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کنند.
الگوی سیاست های مطلوب پالایش (فیلترینگ) فضای مجازی در جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پالایش فضای مجازی به عنوان یک تدبیر در جهت سالم سازی این زیست بوم، پای ثابت سیاست های حاکمیتی جمهوری اسلامی ایران بوده و در عین حال، همیشه عرصه ای برای منازعه سیاست گذاران و ذینفعان تلقی شده است. با ظهور شبکه ها و پیام رسان های اجتماعی، بسامد و دامنه این منازعه دوچندان شده؛ به طوری که امروزه پالایش تلگرام مبدل به یکی از اصلی ترین حوزه های مناقشه برانگیز میان قوه مجریه و قوه قضائیه شده است. اگر بپذیریم که پالایش فضای مجازی یک مسئله عمومی است، سؤال اساسی آنست که چه راهکارها و تدابیری را می توان جهت بهبود آن ارائه کرد؟ این مقاله با بهره گیری از روش مصاحبه با خبرگان (29 خبره) و تحلیل این نظرات با استفاده از روش تحلیل مضمونی، سه الگوی سیاستی «فراسیاست های پالایش»، «پالایش غیرمتمرکز حاکمیتی» و «پالایش همگرای فرهنگی-ارتباطی» (پهفا) را ارائه می کند. الگوی اول بر ضرورت بقای پالایش حاکمیتی تأکید داشته، ضمن آنکه اصلاح آن را ضروری می انگارد. همچنین لازم می داند توسعه مفهومی در پالایش صورت پذیرد. بر همین اساس، الگوی دوم شامل پیشنهادهایی در جهت هر چه مردمی تر شدن پالایش حاکمیتی از جمله: تحقق پالایش رده بندی شده کاربرمحور، ارتقای پایش مردمی، شاخص سازی محتوای مجرمانه و ... است. الگوی سوم نیز در یک رویکرد فعال، ضمن بازتعریف پالایش و موسع کردن مفهوم آن، سیاست هایی همچون: خودپالایشی، پالایش خانگی، پالایش نرم از طریق ارتقای تولید محتوا و سرویس بومی، استقرار نظام رتبه بندی محتوا و ... را پیشنهاد می کند.
انگیزه ها و الگوهای هشتگ گذاری بومیان دیجیتال ایرانی در اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پلتفرم ها در قالب به روزرسانی امکانات و قابلیت ها تغییرات سبک زندگی کابران پلتفرم ها را تسهیل می کنند و با توجه به اینکه، رسانه های جدید ابتدا با ظهورشان و سپس با ارائه امکانات جدید به لذت تازه ای منجر می شوند، بنابراین، شناخت انگیزه های بومیان دیجیتال در استفاده از امکان هشتگ گذاری ضروری است. هدف این تحقیق، بررسی هشتگ های پرکاربرد و میزان استفاده از این هشتگ ها توسط بومیان دیجیتال و در ادامه آن، شناسایی انگیزه های هشتگ گذاری بومیان دیجیتال در اینستاگرام است. بنابراین، در قدم اول، از طریق داده کاوی هشتگ های پرکاربرد 534 نفر از بومیان دیجیتال در طی یک ماه جمع آوری شد و سپس از طریق مصاحبه نیمه ساخت یافته با 20 نفر از بومیان دیجیتال، انگیزه ها و الگوهای رفتاری این نسل شناسایی شد. طبق یافته ها، 15097 هشتگ از پست های 534 کاربر اینستاگرام استخراج شد که «nice»، «jzb»، «best» و «awli» پرکاربردترین هشتگ ها بودند. انگیزه های استفاده از هشتگ ها شامل تعلق داشتن، اجتماعی بودن، جلب توجه، کسب اطلاعات، محبت کردن، مستندسازی موقعیت ها و ابراز هویت شخصی است. بروز لذت ها و انگیزه های جدید ناشی از هشتگ از نگاه کاربر و جامعه و سهولت استفاده از دیدگاه نرم افزاری نهایتاً به ظهور سبک زندگی جدید کمک می کند که بومیان دیجیتال از رهگذر استفاده از این امکان، به بازآفرینی هنجارهای دنیای واقعی در دنیای مجازی می پردازند.
تصویر زندگی فرودستان در اینستاگرام؛ مطالعه موردی زنان بی خانمان بهبود یافته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از نگارش این مقاله مطالعه کنش گروهی از «زنان بی خانمان بهبودیافته» به عنوان بخشی از فرودستان اجتماعی در اینستاگرام است. گروهی که هرچند به رسانه های رسمی دسترسی کمتری دارند، اما در رسانه های مجازی و شبکه های اجتماعی از امکان نمایش خود و زندگی روزمره شان برخوردار شده اند. از این روی در این مقاله محتوای به اشتراک گذاشته توسط این گروه در اینستاگرام مورد مطالعه قرار گرفت. با این پرسش ها که این زنان در پُست های اینستاگرام خود چه مضامینی را به اشتراک می گذارند؟ در این تصاویر گذار از بی خانمانی تا باخانمانی چگونه رخ می دهد؟ و به طور کلی این شبکه اجتماعی چه قابلیت ها و فرصت هایی را برای آنها به عنوان ابزار و استراتژی ای برای گذراندن زندگی روزمره فراهم می آورد؟ این تحقیق با رویکرد کیفی و روش تحلیل تماتیک و مطالعه 140 پست اینستاگرام از صفحه 10 زن بی خانمان بهبودیافته انجام شده است. بر اساس یافته های نوشته حاضر، سه دسته مضمون شامل «ظاهر آراسته»، «حضور اجتماعی» و «جستجوی عشق و آرامش» در پست ها شناسایی شدند. اینطور به نظر می رسد که فقدان نمایش گذشته در گذار از بی خانمانی به باخانمانی و ارائه تصویری از زن بدون گذشته در این پست ها و نمایش یک «خود» جدید در اینستاگرام، برای این کاربران کارکردی جبران کننده داشته است؛ نظیر سیاست و مقاومتی که در نظریه «پیشروی آرام» بیات و مفهوم «تاکتیک کنارآمدن» دوسرتو مطرح می شود.
بررسی سلامت روان در نوع ارتباطات مجازی و ارائه مدل ارتباطی کاربران شبکه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیدایش فناوری های جدید ارتباطی از جمله؛ شبکه های اجتماعی مجازی، ساختار تعاملات و ارتباطات را دچار تغییرات بنیادین کرده و ارتباطات انسانی را به فراتر از زمان و مکان گسترش داده است. امروزه حضور در این فضا و برقراری ارتباطات میان فردی از نوع مجازی، به جزیی جدایی ناپذیر از زندگی بیشتر انسان ها به ویژه جوانان بدل شده است. مطالعه حاضر قصد دارد رابطه بین سلامت روان و نوع ارتباطات مجازی کاربران شبکه های اجتماعی را بررسی کند. جامعه آماری تحقیق، 13442 دانشجوی در حال تحصیل دانشگاه رازی کرمانشاه در سال تحصیلی 96-95 می باشد که تعداد 375 نفر حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران و بر اساس نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. داده های سلامت روان با استفاده از پرسشنامه استاندارد گلدبرگ (1972) و داده های نوع ارتباطات مجازی به وسیله پرسشنامه محقق ساخته با احتساب روایی و پایایی جمع آوری گردید. براساس نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون، با اطمینان 95 درصد بین سلامت روان و نوع ارتباطات مجازی رابطه معنی دار معکوس و منفی وجود دارد. براساس مدل معادلات ساختاری متغیر سلامت-روان با ضریب تاثیر 67/0- با متغیر نوع ارتباطات مجازی رابطه یک سویه داشت. متغیر سلامت روان با چهار مولفه خود شامل؛ علائم جسمانی، علائم اضطرابی و اختلال خواب، مقیاس کارکرد اجتماعی، و علائم افسردگی به ترتیب با ضرایب تاثیر 68/0، 46/0، 44/0 و 46/0 رابطه داشت.
شناسایی عوامل موثر بر حقوق مالکیت معنوی در فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به موازات توسعه جوامع و پیشرفت علمی و فرهنگی آن بعضی از مظاهر غیر مادی از جمله حقوق افراد نسبت به مطالبات آنها و جنبه های مختلف بهره برداری از اموال غیرمادی نیز به عنوان نوعی مال شناخته شدند که از آن جمله می توان به حقوق مالکیت معنوی اشاره نمود. از طرفی با پیدایش و گسترش محیط و فضای مجازی، توازن دیرین و همزیستی کپی رایت و منافع عمومی دستخوش آشفتگی شد.همچنین در حال حاضر به خاطر نپیوستن به کنوانسیون برن، ارتباط کشور با سطح بین المللی گسسته است. لذا توجه به حقوق مولف برای ایجاد ارتباط و مبادلات فرهنگی، اقتصادی و ... کشور در عرصه جهانی، ضروری است. در این پژوهش از روش دلفی استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل خبرگان، مولفان، مدرسان و فعالان در عرصه، حقوق، ارتباطات و فناوری اطلاعات است که در حوزه مالکیت معنوی نیز تجربه و تخصص لازم را دارا باشند. نمونه مورد مطالعه به صورت نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شد. بر اساس نتایج این پژوهش، عوامل موثر بر حقوق مالکیت معنوی در حوزه کتب و نشریات در فضای مجازی در چند محور شناسایی شد در واقع محقق پس از اجرای روش دلفی و اجماع نظر خبرگان، چهار حوزه موثر بر حقوق مالکیت معنوی شناسایی شد که عبارتند از: حوزه رسانه ای، حقوقی، فلسفی و فنی که لزوم سیاست گذاری مطلوب مسائل حقوق مالکیت معنوی، در این چهار حوزه احساس می شود.
واکاوی ارتباطات میان فردی با تاکید بر سوژه ی خط خورده ی لکان ( مورد مطالعه: تحلیل روابط میان فردی در فیلم سینمایی برادرم خسرو)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر واکاوی ارتباطات میان فردی و مفاهیم بنیادین آن نظیر گفت و شنود و همدلی، با بهره گیری از رویکرد روان کاوی و نظریه ی سوژه ی گفتمانی لکان است. با تاکید بر این که سوژه ی لکانی میان ناپیوستگی نیت واقعی اش و گفتمان مقید به زنجیره ی دال های زبانی برساخته می شود، هر پیام دارای معانی ضمنی پنهان و ناخودآگاه است که به واقع فرستنده از آن آگاهی ندارد. این رویکرد در مقابلِ نظریه های رایج ارتباط قرار می گیرد که ارتباط را فرایندی آگاهانه و ارادی می دانند که طی آن همدلی و منطق گفت و گو منجر به ارتباط موثر می گردد. پرسش اصلی این تحقیق با توجه به شکاف بنیادین میان «آن چه فرد می گوید» و «آن چه فرد حقیوپقتا می خواهد بگوید» این گونه مطرح می گردد که فهم متقابل در یک گفت و شنود چگونه میسر است؟ به منظور تحلیل روابط میان فردی و پاسخ به پرسش اصلی تحقیق از چهار گفتمان لکان بهره گرفته شده است. برای بررسی و اشاره به مصادیق نظری، فیلم «برادرم خسرو» به عنوان یک مورد مطالعاتی انتخاب شده است تا امکان منطق گفتگو در نظریه ی گفتمانی لکان را مورد بررسی قرار بدهم. در نتیجه روشن می گردد که چگونه گفتگوی ناصر و خسرو در گفتمان ارباب صورت می پذیرد وهیچ یک از دو طرف گفتگو به فهم متقابل دست نمی یابند؛ درحالی که گفتگوی میان همسر ناصر و خسرو در بستر گفتمان روان کاو صورت می پذیرد و از این رو امکان همدلی متحقق می شود.
یادبود پس از مرگ کاربران در شبکه های اجتماعی (تحلیل نظرات کاربران در صفحات اینستاگرامی جان باختگان ویروس کرونا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی شیوه های یادبود فوت شدگان در شبکه های اجتماعی و نحوه ابراز احساسات کاربران درباره فرد متوفی انجام شده است. به این منظور کامنت های کاربران در صفحات اینستاگرامی متوفیان بیماری همه گیر کووید 19 به روش تحلیل مضمون مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل مضمون کامنت های کاربران در صفحات اینستاگرامی به استخراج شش مضمون فراگیر «ابراز ناباوری و انکار»، «ابراز غم و اندوه به علت مهیا نبودن شرایط برای آخرین وداع»، «ابراز همدلی»، «اسطوره سازی از متوفی»، «احساس ناراحتی از حاضر نبودن کنار خانواده متوفی به علت ترس از ابتلا به بیماری» و «نقش فضای مجازی برای دیرفراموشی مرگ» منجر شد. بر اساس یافته های پژوهش، کاربران اینستاگرام در برگزاری یادبود آنلاین غالباً به ابراز غم و اندوه و عرض تسلیت به بازماندگان فرد متوفی و بیان احساسات درباره فرد متوفی می پردازند که گریه و اشک و آه آن ها با استفاده از ایموجی های مرتبط بروز داده می شود. این پژوهش نشان می دهد در شبکه های اجتماعی، کاربران علاوه بر ابراز همدردی با بازماندگان متوفی این امکان را در صفحات اجتماعی فرد از دست رفته دارند که احساسات خود را به صورت یک طرفه با او نیز بیان کنند و به نوعی ارتباط کاربران با متوفیان یک سویه ادامه خواهد داشت که البته این موضوع به دیرفراموشی مرگ افراد و کامل نشدن تکالیف سوگواری منجر خواهد شد.