متن شناسی ادب فارسی
متن شناسی ادب فارسی سال یازدهم زمستان 1398 شماره 4 (پیاپی 44) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در میان آثار کهن ادب فارسی، کلیله ودمنه یکی از متن هایی است که توجه بسیاری از بازنویسان را برانگیخته و حکایت های فراوانی از آن بازنویسی شده است. برای یافتن دلیل این توجه و پی بردن به اینکه آیا این اثر برای کودکان مناسب است، می توان از نظریه خواننده نهفته بهره برد. شناسایی خواننده نهفته در متنی کهن، یکی از معیارهای بررسی ظرفیت بازنویسی آن متن است و بازنویسان را برای انتخاب متن مناسب کودکان یاری می کند. در این مقاله،خواننده نهفته در کلیله ودمنه با استفاده از دیدگاه چمبرز شناسایی و تحلیل شده است. نگاهی فراگیر به موضوع خواننده نهفته با تکیه بر چگونگی ارتباط عناصر چهارگانه نشان می دهد سه عنصر سبک و زاویه دید و طرفداری در کلیله ودمنه، برجسته تر و در مقایسه با شکاف های گویا کامل تر است. پیرنگ ساده و خطی با توالی زمانی، جنبه های فانتزی گونه و شیوه ترکیبی روایت از ویژگی های سبکی مناسب این اثر برای بازنویسی است. نقش تعیین کننده گفت وگو با کاستن از غلبه صدای راوی، زاویه دید را برای خواننده کودک مناسب می کند. طرفداری از کودک در کلیله ودمنه با تکیه بر سهمی که در فرایند خوانش به او تعلق می یابد، با وجود شخصیت های حیوانی و شکاف های گویا و پایان خوش صورت می گیرد. شکاف های گویا و جاهای خالی نیز به گونه ای است که مخاطب امروزی هم با آن وارد تعامل می شود. در یک باهم نگری، هدف نگارش این متن این نبوده است که کودکان آن را بخوانند؛ اما توانمندی هایی در آن است که گویی مخاطبان پنهان آن دوگانه است: از یک سو بزرگ سالان در جایگاه مخاطبان اصلی و ازسوی دیگر کودکان در جایگاه مخاطبانی پنهان تر. با شناسایی ظرفیت های این متن برای کودکان، بهتر می توان به نویسندگان برای بازنویسی آن کمک کرد. میزان و چگونگی حضور عناصر چهارگانه خواننده نهفته در کلیله ودمنه به یک اندازه نیست و در مقایسه با داستان های معاصر کودک متفاوت است؛ اما نشانه هایی از توجه نویسنده به ذوق و درک و نیازهای مخاطب کم سال نیز در آن وجود دارد.
مقایسه تحلیلی دو ترجمه عوارف المعارف با توجه به تفاوت دیدگاه مترجمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
می توان گفت نوع مخاطبانِ یک اثر و بستری که نوشته در آن نشو و نما می یابد، تعیین کننده و پردازشگرِ محتوایی نو و دگرگونه از مفهومی واحد است و در متنی که به اقتضای حال خوانندگان پدید می آید، تأثیر خود را نشان می دهد. این مقاله با چنین رویکردی به عوارف المعارف و دو ترجمه آن از ابومنصور اسماعیل اصفهانی و عبدالرحمن بزغش شیرازی پرداخته است. پژوهشگران در این مقاله می کوشند چهار منظر جهان بینی مترجمان، ظهور خلاقیّت های آنان، تأثیر پسند و ذوق شخصی در پردازش ترجمه و تأثیر زیست بوم این دو مترجم را در جایگاه معیار سنجش برگزینند. از تطبیق رویکرد کلی دو مترجم چنین نتیجه گرفته می شود که در ترجمه عوارف از ابومنصور توجه داشتن به خوانندگان، موجب گرایش او به اختصار و نیز هنرنمایی های لفظی و آراستگی کلام شده است؛ اما عبدالرحمن در معارف العوارف نسبت به دخل و تصرّف در متن، کاملاً خوددارانه رفتار می کند و ترجمه ای دقیق و لفظ به لفظ ارائه می دهد. به نظر می رسد دخل و تصرّف های ابومنصور در شماری از جمله ها به دگردیسی اندیشه های سهروردی انجامیده است؛ به گونه ای که او گاهی محوریّت کلام را در دست می گیرد و نظریه های خود را جانشین متن و اندیشه های سهروردی قرار می دهد. این در حالی است که عبدالرحمن می کوشد تاحد ممکن تحریفی در اندیشه های سهروردی پدید نیاید. به نظر می رسد فضای غمبار اصفهان در زمان استیلای مغول، چندان اجازه ظهور ترجمه ای دقیق و تخصّصی را به ابومنصور نمی داده است؛ به طوری که مطالب عوارف را در حدّ یک سوم تقلیل می دهد. ازسوی دیگر محیط به نسبت امن و آرامِ فارس پذیرای مفاهیمِ سهروردی در لایه هایی دقیق تر بوده و به عبدالرحمن مجال می داده است که تک تک عبارات عوارف را به شکلی عالمانه ترجمه کند.
ملاحظاتی درباره منظومه شبرنگ نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شبرنگ نامه از سراینده ای ناشناس و یکی از منظومه های پهلوانی مهم پس از شاهنامه است. این اثر که گویا در سده ششم سروده شده است درباره کین ستانی شبرنگ، پور دیو سپید، از رستم و ایرانیان سخن می گوید. شبرنگ پس از اینکه درمی یابد رستم پدرش را کشته است، درپی کین خواهی از ایرانیان برمی آید. او ابتدا اولاد، فرمانروای مازندران، را می کشد و چون خود فرهمند نیست، مادرش مهیار بر تخت سلطنت مازندران می نشیند. سپس بنا بر فرمان مادر برای کین خواهی، روانه ایران می شود و پس از جنگ و گریزهای بسیار با ایرانیان شکست می خورد و به توران می گریزد. مادرش مهیار نیز پس از اسارت، زن بهرامِ گودرز می شود. ابوالفضل خطیبی و گابریله وان دن برگ این منظومه را به تازگی به شکلی عالمانه تصحیح کرده اند. این اثر دربردارنده بن مایه های نغزی در گستره ادب حماسی است. باوجود دقت نظر تصحیح کنندگان شبرنگ نامه ، به نظر می رسد در ضبط و نویسش برخی از ابیات این منظومه، کاستی ها یا لغزش هایی راه یافته است. نگارنده این پژوهش می کوشد با دیدی انتقادی و با مراجعه به نسخه بدل ها و دیگر منابع مرتبط، نویسش های پیشنهادی سازوارتری را ارائه دهد. در پایان نیز به برخی از ابهام های این منظومه اشاره می شود.
بررسی ظرفیت های اقتباس پویانمایی (انیمیشن) از منطق الطیر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متون ادبی ایران به ویژه متون کهن هیچ گاه برای نمایش به نگارش درنیامده است؛ ولی برخی از آنها ظرفیت های نمایشی دارد و فیلمنامه نویسان می توانند به شیوه های مختلف از آنها اقتباس و استفاده کنند. منطق الطیر عطار یکی از منظومه های ادب عرفانی و جزو شاهکارهای ادبیات کلاسیک فارسی است که با معارف عمیق و غنی، در زمره آثار اقتباسی در گونه پویانمایی (انیمیشن) می توان به آن توجه داشت. پویانمایی روایتی از دنیای غیرممکن هاست؛ دنیایی که شگفتی مخاطب را برمی انگیزد و با حرکت و تصویر و تخیل هر امر محالی را ممکن می کند. با این توصیف، نویسنده در این مقاله می کوشد به روش توصیفی تحلیلی، عناصر ساختاری متون دراماتیک مانند ساختار نمایشی (کشمکش، گره افکنی، بحران و گره گشایی)، شخصیت پردازی، صحنه پردازی، گفت وگو و ... را با رویکرد ژانری و تمرکز بر گونه انیمیشن بررسی و ظرفیت های اقتباسی منطق الطیر در این قالب را بیان کند. تحلیل عناصر یادشده نشان می دهد منطق الطیر از ساختار منسجم داستانیِ مطلوبی برای بیان نمایشی برخوردار است؛ همچنین با داشتن ویژگی های حرکتی و تصویری و تخیلی، متن مناسبی برای فیلم نامه انیمیشن است. وجود شخصیت های پیچیده و جذاب نمادین، تنوع رنگ و حرکت، وجود مکان و زمان های مختلف و گوناگون در سفر و ... از دیگر ظرفیت هایی است که جنبه های تصویری این متن را برای اقتباس انیمیشن تقویت می کند.
تحلیل ویژگی های سبکی مطلوب فرامرزنامه برای اقتباس انیمیشن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پویانمایی (انیمیشن) یکی از مهم ترین گونه ها یا ژانرهای تاریخ سینمای جهان است که همواره بسیاری از هنرمندان و مخاطبان به آن توجه داشته اند و آثار درخشان بسیاری در بستر آن خلق شده است. در طول شکل گیری و رشد این گونه تصویری، اقتباس از آثار ادبی یکی از زمینه هایی است که انیمیشن سازان به آن توجه داشته اند. در اقتباس برای انیمیشن به متونی با ویژگی های منطبق با نیازهای این گونه نمایشی لازم است تا بهترین کیفیت برای تحول یک متن ادبی به نسخه ای تصویری ایجاد شود؛ بنابراین نویسندگان در این مقاله می کوشند با رویکردی نوع محور و با تکیه بر ویژگی های سبکی فکری و ادبی در فرامرزنامه ، به روش توصیفی تحلیلی و با تطبیق داستان ادبی با اصول و مبانی انیمیشن، به این پرسش پاسخ دهند: در فرامرزنامه و آثار مشابه حماسی، وجود و تعدد و تنوعِ چه ویژگی هایی باعث تقویت وجوه نمایشی و ایجاد مطلوبیت برای اقتباس در گونه انیمیشن شده است؟ با این توصیف به نظر می رسد برخی ویژگی ها این نوع آثار را برای بازگردانی در این ژانر مناسب کرده است؛ از آن جمله است: فانتزی، خیال پردازی، تعدد انواع موجودات تخیلی در بستر انواع تعارضات و کشمکش ها، بیان موجز درون مایه های مناسب در جایگاه ویژگی های سبکی فکری، وجود برخی شگردهای ادبی مانند اغراق، تشخیص، نماد و انواع توصیفات دقیق و پرجزئیات در جایگاه ویژگی های سبکی ادبی و تطابق آن با نیازهای ساختاری و محتوایی انیمیشن. همچنین می توان با نمونه یابی این ویژگی ها با ظرفیت های کم و بیش مشابه در متون حماسی ادبیات فارسی، آثار اقتباسی مناسبی تولید کرد.
خوانش تحلیلی نفثه المصدور بر مبنای تاریخ گرایی نو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نفثه المصدور از مهم ترین کتاب های تاریخ ادبیات ایران است که مرز بین تاریخ و ادبیات را به هم نزدیک کرده است. نزدیکی تاریخ و ادبیات یکی از پایه های اساسی تاریخ گرایی نو به شمار می رود. در این رویکرد، تاریخ، به منزله متن روایی، تفسیرها و تأویل های نهفته ای دارد که کمک می کند متن در محدوده انسداد و فروبستگی قطعیت برساخته نماند. شیوه زیدری نسوی در نگارش رنجنامه نفثه المصدور گفت وگویی بین کلیت متن و خرده روایت هایی است که به سبب غلبه گفتمانی قدرت و ساخت های فکری، به حاشیه رانده شده یا پوشیده مانده است. زیدری به سبب تربیت در فضای فکری اشعری و دستگاه دیوانی خوارزمشاهیان، برخی وجوه خرده روایت های تاریخی را در کتاب خود ذکر نکرده یا آنها را به حاشیه رانده است. این خرده روایت ها از خلال حذف ها، گزینش ها، دوگانه گویی، پوشیده گویی و لاپوشانی به شیوه تفسیر انتقادی تاریخ گرایی نو بررسی شده است. یافته ها نشان می دهد متن یادشده به شکلی پیچیده با شرایط اجتماعی و مادی دورانِ پیدایی خود ارتباط دارد. زیدری با بیان هرج و مرج پدیدآمده در دستگاه سلطان در رویارویی برخی اطرافیان بیان می دارد که حاکمان خُرد نواحی به دنبال برساخت قدرت و سرانجام جدال به شیوه های سرکوبگرانه و مسامحه آمیز برای «اراده معطوف» به حقیقت خودند. در چنین شرایطی تنازع برای بقا از صدر حاکمیت تا مردم عادی با خیانت، «جانی به نانی» و «نفسی به فلسی» فروختن رواج می یابد.
رد انتساب عجایب الدنیا به ابوالموید بلخی برحسب مقایسه این اثر و عجایب مندرج در گرشاسب نامه اسدی طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به ابوالموید بلخی کتابی با عنوان عجایب الدنیا منسوب است که برخی به قطعیت، آن را از وی دانسته و معتقدند در قرن هفتم دخل و تصرفاتی در آن ایجاد شده است. ابوالموید صاحب شاهنامه ای منثور بوده که بخشی از آن به داستان گرشاسب اختصاص داشته و بخش اخیر، منبع اسدی طوسی در نظم گرشاسب نامه نیز بوده است. این مقاله با توجه به تاریخ سیستان و برخی عجایب نامه های کهن دیگر به مقایسه عجایب الدنیا و منظومه گرشاسب نامه اسدی طوسی پرداخته است و سعی دارد نشان دهد آیا ابوالموید صاحب کتابی مستقل با موضوع عجایب سرزمین های مختلف بوده است و چه مشابهت هایی میان بخشی از عجایب مندرج در گرشاسب نامه اسدی و عجایب الدنیا که از منبعی واحد استفاده کرده اند، دیده می شود؟ از 90 داستان شگفت مندرج در منظومه اسدی طوسی 27 مورد در عجایب الدنیا نیز وجود دارد که برخی از آنها در جزیی ترین توصیفات و تصاویر، واژگان و ترکیبات و اسامی اشخاص مشابه اند و نشان دهنده منبع یکسان آنهاست. نظر به دخل و تصرف نکردن اسدی طوسی در درج عجایب در منظومه خود و بهره نگرفتن از منابع مختلف، مشابهت تام برخی شگفتی ها در این دو اثر، ذکرنشدن نزدیک به 60 پدیده شگفت منظومه اسدی در عجایب الدنیا، اشاره صاحب تاریخ سیستان به وجود عجایب در کتاب گرشاسب ابوالموید و دلایل دیگر می توان نتیجه گرفت ابوالموید بلخی کتابی مستقل با عنوان عجایب الدنیا نداشته، بلکه برخی عجایب را گردآورده و در بخشی از داستان گرشاسب و سفرهای او گنجانده است. کتاب عجایب بر و بحر که نام آن در تاریخ سیستان مذکور است از بشر مقسم است که در قرون بعد به عجایب الدنیا مشهور شده است. ابن محدث تبریزی که در قرن هفتم کتابی در زمینه عجایب تدوین کرده، چندین پدیده شگفت را از کتاب گرشاسب ابوالموید و اثر بشر مقسم اخذ و عجایب الدنیای موجود را تالیف کرده است.
شرح چند بیت از خاقانی با رویکردی انتقادی به دیگر شروح(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خاقانی شاعری است که اگر او خیال انگیزترین شاعر زبان فارسی نامیده شود، گزافه نیست. توجه نکردن به لایه های عمیق ساختاری و معنایی شعر او باعث می شود هم از مقصود و معنای منظور او در شعر دور شویم و هم لطافت های شعری او را درنیابیم. خاقانی در سرایش اشعارش از انواع علوم مرسوم در عهدش بهره برده و این یکی از دلایل لایه مند بودن اشعار اوست. در یکی از قصاید دشوار خاقانی در مدح شروانشاه، چند بیت وجود دارد که در شروح خاقانی پژوهان، مقصود شاعر به درستی گزارش نشده است. علت این برداشت های نادرست، گاهی درنیافتن درست ترکیبات موجود در ابیات است؛ مانند «پل شکستن»، «چنگ جره»، «عقد جمان» و «ردیف»، «زبرقان»، «پر کرکسان چرخ» و گاهی توجه نداشتن به ارتباط اجزای بیت و ارائه شرح ناقص از ابیات است. در این مقاله با هدف ادا کردن حق شعر خاقانی به شکلی نیکو، سعی می شود افزون بر ذکر معنای درست ابیات، به نکات مهم زیبایی شناسی ای پرداخته شود که فهم آنها نیز در گرو توجه به گستردگی اطلاعات خاقانی است.
نکته نویافته در بیتی از قصیده ترسائیه خاقانی؛ نگاهی تازه به تربیع و تثلیث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قصاید خاقانی یکی از دشواریاب ترین قصاید موجود در زبان و ادب فارسی است که پژوهش های بسیاری درباره شرح ابیات و لغات و ... آن انجام شده است؛ اما همچنان در دیوان اشعارش، به نسبت با دیگر دیوان های شاعران فارسی گوی، نکات مبهمی وجود دارد که خواننده در فهم آن با مشکل روبه رو می شود؛ ازجمله این ابیات دشوار می توان به بیت زیر از قصیده ترسائیه اشاره کرد: «به تثلیث بروج و ماه و انجم به تربیع و به تسدیس ثلاثا» برپایه نظریه منجمان و شارحان، تثلیث و تربیع به ترتیب سعد و نحس فلک است؛ چگونه ممکن است شاعر برای شفاعت و رهایی از زندان، ممدوح خود را به نحوست فلک قسم داده باشد. شروح بسیاری بر این بیت نوشته شده است؛ اما همچنان مفهوم آن در هاله ای از ابهام قرار دارد. این نوشته درپی یافتن پاسخ به این پرسش است که مقصود خاقانی از ذکر تربیع و تثلیث چیست. براساس یافته های پژوهش، دو واژه تثلیث و تربیع در معنیِ رایج آن یعنی اصطلاح نجومی به کار رفته و به دیدگاه کلامی خاقانی اصلاً توجهی نشده است. در این مقاله سعی شده است با بهره گیری از منابع کلامی مسیحی و برپایه نظریه های یونگ، تأویل جدیدی از واژه تربیع ارائه شود که به نظر شاعر نزدیک تر باشد. نویسنده در این تحقیق نشان می دهد مریم در نزد گروهی از مسیحیت از جایگاه ویژه ای برخوردار است و در جایگاه عامل چهارم (تربیع) پرستش می شود؛ از این رو شاعر این نکته را دریافته است و ممدوح را به حضرت مریم قسم می دهد تا در نزد شاه شروان از او شفاعت کند. در این مقاله به روش تحلیلی توصیفی تلاش می شود تا با نگاهی تازه، بیت نامبرده بررسی شود.